اعتراف عامل آتش سوزی مرگبار در نوشهر:

قصد انتقام از همسرم را داشتم

من همسرم را کشته​ام

صدای جیغ یک زن ناگهان سکوت شب را می‌شکافد. صدا از داخل خودرویی است که کنار خیابان پارک شده است. دو جوان رهگذر کنجکاو می‌شوند و جلو می‌روند. زن و مرد داخل خودرو نشسته‌اند و مرد مرتب بر سر و صورت زن می‌کوبد و ناسزا می‌گوید. دو جوان می‌دانند کاری از دستشان برنمی‌آید. آن دو کی هستند و چرا با هم درگیر شده‌اند؟ بهتر است پلیس را خبر کنند. مداخله خودسرانه در این نوع وقایع می‌تواند فاجعه‌بار باشد. یکی از جوان‌ها تلفن‌ همراهش را از جیب درمی‌آورد.
کد خبر: ۵۹۰۴۹۲
من همسرم را کشته​ام

زن ناگهان در خودرو را باز می‌کند و به خیابان می‌دود. مرد هم از پشت فرمان خودرو پیاده می‌شود و دنبال او شروع به دویدن می‌کند. چاقویی در دست دارد؛ بزرگ و تیز. نفس دو جوان در سینه حبس شده است. همچنان کاری از دستشان برنمی‌آید. مرد به زن می‌رسد و ضربه اول را وارد می‌کند و ضربات بعدی را پی در پی می‌زند و به سرعت خودش را هدف می‌گیرد. جویی از خون روی آسفالت خیابان پهن می‌شود. دو شاهد با پلیس 110 تماس می‌گیرند و مکان را اعلام می‌کنند؛ خیابانی فرعی در غرب تهران.

ماموران پلیس و امدادگران اورژانس از راه می‌رسند. زن در همان ضربات اول جانش را از دست داده، اما مرد هنوز نفس می‌کشد و باید به سرعت منتقل شود.

دو جوان فقط تا اینجا از ماجرا خبر دارند و گفته‌هایشان توسط پلیس ثبت می‌شود و جملات بالا سرنخی در اختیار کارآگاهان قرار می‌دهد تا موضوع را پیگیری کنند اما چند ساعت بعد از بیمارستان خبر می‌رسد مرد هم به خاطر شدت ضربات جانش را از دست داده است. مرگ او به‌عنوان خودکشی ثبت و در ادامه روشن می‌شود این دو زن و شوهر بودند و از قبل اختلافاتی با هم داشتند تا این‌که کشمکش‌شان در خیابان به وقوع چنین جنایت فجیعی منجر شد. این پرونده دو هفته پیش، در ساعت 23 یکی از شب‌های میانی مرداد تشکیل شد و تحقیقات در این خصوص همچنان ادامه دارد.

قتل‌های خیابانی اتفاق چندان تازه‌ای نیست. سال‌هاست که حدود یک‌چهارم از جنایت‌های به وقوع پیوسته در کشور در این زیرمجموعه جا می‌گیرد.

هنوز از دلایل جنایت شبانه در غرب تهران اطلاع دقیقی در دست نیست و انگیزه‌ها هنوز فاش نشده است اما اعتیاد یکی از زوجین، سوءظن، خیانت و اختلافات خانوادگی ناشی از عدم تفاهم از جمله انگیزه‌های رایج در این‌‌گونه جنایت‌هاست.

مجید ـ م یکی از مردانی است که به جرم قتل همسرش در زندان به سر می‌برد.

او در اعترافاتش گفته است: من و زنم هشت سال پیش از قتل با هم اختلاف داشتیم. همسرم خیلی بهانه‌گیر بود و همیشه اذیتم می‌کرد. در آن هشت سال بسختی کارهایش را تحمل کردم اما روز حادثه دیگر طاقتم تمام شد.

مطمئن شده بودم می‌خواهم او را بکشم. زنم را به زیرزمین بردم و تصمیم خودم را با او در میان گذاشتم. زنم هیچ مقاومتی نکرد حتی گفت او هم از این زندگی خسته شده و مرگ برایش بهتر است من هم روسری‌اش را دور گلویش پیچیدم و او را کشتم.

اختلافات خانوادگی طولانی مدت در موارد زیادی به وقوع جنایت منجر شده است. حسن ـ س یکی دیگر از این متهمان است. او می‌گوید: خیلی وقت بود با همسرم اختلاف داشتم و بارها با هم دعوا کرده بودیم. حتی او از من شکایت و برایم دردسر درست کرده بود. ما دختر بزرگی داشتیم که سر کار می‌رفت روز حادثه وقتی او خانه را ترک کرد من با زنم صحبت کردم تا شکایتش را پس بگیرد اما او گفت چنین کاری نمی‌کند. همسرم فحش داد و من عصبانی شدم. وقتی با هم‌درگیر شدیم اول ضربه‌ای به سرم زد. سرم شکست و خون آمد. آنقدر عصبانی بودم که نتوانستم جلوی خودم را بگیرم و او را با یک تکه سیم خفه کردم و از ترس از خانه فراری شدم.

نقش انواع مواد مخدر بویژه مواد صنعتی مانند شیشه نیز در این‌گونه جنایت‌ها پررنگ است. علی ـ ب که به اتهام همسرکشی در زندان به سر می‌برد، وقتی برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران منتقل شد، چنین گفت: چون به شیشه اعتیاد داشتم زنم بهانه‌گیری می‌کرد و می‌گفت من مشکل روانی دارم. او می‌خواست مرا در بیمارستان بستری کند ما همیشه سر این موضوع با هم اختلاف داشتیم تا این‌که یک روز با مشت و لگد حسابی کتکش زدم او هم شکایت کرد. بعد از آن اختلافات‌مان بیشتر شد تا این‌که او را کشتم.

سعید ـ م، مردی معتاد به شیشه است که کاری مشابه انجام داده و اکنون در زندان به سر می‌برد.

او می‌گوید: آن روز شیشه کشیده بودم و اصلا حالم خوب نبود وقتی به خانه برگشتم سر موضوعی با زنم جر و بحث کردیم. زنم خیلی اذیت می‌کرد و زندگی را برایم سخت کرده بود.

در جریان دعوا کتکم زد من هم عصبانی شدم و ضربه‌ای به او وارد کردم که باعث مرگش شد. من نمی‌خواستم دست به قتل بزنم ولی آن لحظات تحت تاثیر شیشه بودم و اصلا نفهمیدم چه کار می‌کنم بعد هم از این کار پشیمان شدم.

در این میان زنان نیز گاه به دلیل اختلافات کش‌دار مرتکب شوهرکشی می‌شوند اما اغلب زنان همسرکش برای ارتکاب جنایت از فرد سومی کمک می‌گیرند وگاه به دلیل دل‌بستن به همین مرد، جسارت ارتکاب قتل را پیدا می‌کنند.

منصوره ـ ف، زنی است که در قتل شوهرش دخالت داشته و با پسرعمویش برای این جنایت همکاری کرده است. او می‌گوید: رابطه من و پسرعمویم از یک سال پیش به صورت تلفنی شروع شد و من تصمیم گرفتم از شوهرم جدا شوم و با او ازدواج کنم.

ما بعد از مدتی بشدت به هم علاقه‌مند شدیم طوری که احساس می‌کردیم بدون هم نمی‌توانیم زندگی کنیم. از طرفی شوهرم مرا طلاق نمی‌داد. برای همین نقشه قتل او را کشیدیم. طبق نقشه من در شام شوهرم قرص خواب‌آور ریختم و او بعد از خوردن از حال رفت بعد پسرعمویم به خانه ما آمد و آنقدر به سر همسرم ضربه زد تا او را
کشت.

زن دیگری به نام منیره درباره چرایی قتل شوهرش می‌گوید: او مرد فاسدی بود. اصلا اخلاق را رعایت نمی‌کرد و کارهایی انجام می‌داد که واقعا غیرقابل تحمل بود.من همیشه با او سر این موضوع درگیری داشتم اما رفتارهایش را اصلاح نمی‌کرد تا این‌که با پسر همسایه‌مان دوست شدم و با او درددل کردم. آن پسر همه رازهای من را فهمیده بود و بالاخره قبول کرد شوهرم را بکشد تا مرا از این زندگی فلاکت‌بار نجات بدهد.

او همسرم را در خیابان با چاقو به قتل رساند. فکر می‌کردم کسی متوجه ماجرای قتل نمی‌شود حتی وقتی ماموران سراغم آمدند گفتم از هیچ‌چیز خبر ندارم اما بالاخره این راز برملا شد و من و پسر همسایه را دستگیر کردند.

سال‌هاست کارشناسان و محققان درباره ریشه‌های همسرکشی به بررسی پرداخته و نتایجی را هم اعلام کرده‌اند اما از بین بردن زمینه‌های چنین جنایت‌هایی کار ساده‌ای نیست و به زمان طولانی و همکاری گسترده خانواده‌ها، سازمان‌های دولتی و نهادهای مردمی نیاز دارد.

زهرا الیاسی

 

آکادمی

همسرکشی؛ چرا؟

 

یکی از دانشجویان دانشگاه الزهرا (س) بتازگی همسرکشی را موضوع پایان‌نامه خود قرار داده و به نتایجی نیز در این خصوص دست یافته است. در این پژوهش 34 پرونده (17 مورد مربوط به زن‌کشی مردان و 17 مورد مربوط به شوهرکشی زنان) مورد بررسی قرار گرفته و مشخص شده است پایگاه اقتصادی و اجتماعی خانواده بیشتر قاتلان بسیار پایین و این افراد از محروم‌ترین قشرهای اجتماعی بوده‌‌اند.

همچنین مشخص شده است وجود فرزندان و سن و موقعیت اجتماعی آنها به‌طور مثبت در وقوع همسرکشی، تاثیرگذار است و زوجین دارای فرزندان بزرگ​تر و متاهل، ضریب ایمنی بالاتری در این خصوص دارند که این امر می‌تواند ناشی از اقتدار فرزندان متاهل و مسن‌تر و مداخلات مثبت آنها در جریان اختلاف میان والدین و پیشگیری از وقوع آسیب‌های سخت‌تر در خانواده‌ها باشد البته داشتن فرزندان متاهل برای زنان نسبت به مردان بازدارنده قوی‌تری در زمینه ارتکاب به قتل همسر است.

پژوهشگر همچنین به این نتیجه رسیده است که احتمال انجام قتل از سوی زنان در ازدواج دوم دو برابر مردان است. زنان با تجربه شکست و سرخوردگی در ازدواج اول و با امید زندگی بهتر وارد ازدواج دوم می‌شوند اما زمانی که ازدواج دوم نیز شکست خورد، ناامیدانه و بدون هیچ حمایت خانوادگی و اجتماعی دست به قتل همسر خود می‌زنند. در این میان حتی گشودن راه طلاق برای زنان مشکل‌دار، در نبود سایر تضمین‌های مادی و غیرمادی و حمایت‌های لازم از آنان نمی‌تواند مانع آسیب دیدگی و آسیب‌زایی این زنان شود.

بررسی پرونده‌های همسرکشی این نکته را نیز آشکار کرده است که مردان در تمام موارد، به تنهایی و بدون کمک فرد یا افراد دیگر دست به قتل همسران خود می‌زنند. در حالی که زنان از کمک افراد دیگر در قتل همسر خود استفاده می‌کنند.

نتایج این پژوهش نشان داد ابزار استفاده شده در همسرکشی توسط زنان و مردان همسرکش نیز چاقو (سلاح سرد) بوده است با این حال زنان به علت قدرت بدنی پایین‌تر، در مواردی از سم استفاده کرده‌اند، اما مردان در هیچ یک از موارد از این مواد استفاده نکرده‌اند. همچنین معلوم شده است زنان بسیار بیشتر از مردان با طرح و نقشه قبلی دست به همسرکشی زده‌اند.

در نتایج این پژوهش آمده است سابقه‌ آزاردیدگی زنان از سوی شوهران قبل از ارتکاب قتل، عامل خطرزای دیگری برای همسرکشی است و 80 درصد از زنانی که همسرانشان را به قتل رسانده‌اند از خشونت‌های فیزیکی و روانی شوهران خود رنج می‌بردند. این در حالی است که این موضوع درباره‌ مردان مصداق ندارد و زنان برخلاف مردان، بعد از سال‌ها تحمل خشونت‌های فیزیکی از ترس جان و زندگی اقدام به همسرکشی می‌کنند.

علاوه بر این زنان و مردان سرکش از نظر شدت و تراکم فشار روانی اجتماعی در زمان ارتکاب قتل در شرایط نامناسب و بغرنجی قرار داشته و هر کدام از آنان منابع فشار گوناگونی را تجربه کرده‌اند که در واقع، اثر برآیند مجموع عوامل خطرزا یا تشدیدکننده مثبت و منفی موجود در زندگی آنهاست که از منابع مختلف به سوی آنان جریان می‌یابد. نتایج بررسی‌های این پژوهش نشان داد مکانیسم عمل منابع فشار مذکور در دو جنس یکسان نبوده و زنان همسرکش بیشتر از مردان تحت فشار هستند و به علت تفاوت جایگاه و نابرابری در قدرت و امتیازات و اختیارات در واقع فشار مضاعفی را متحمل شده‌اند.

نکته دیگر این است که زنان همسرکش دو برابر مردان سعی در حل مشکلات و فشارهای وارده از راه‌های غیر بزهکارانه و مسالمت‌آمیز دارند. این زنان باوجود فشارهایی مانند اعتیاد و بیکاری همسر، فقر خانواده، قطع رابطه با خانواده همسر و خشونت‌های فیزیکی و روانی همسر سعی در انطباق با این گونه فشارها از راه عادی و بهنجار دارند ولی چون به نتیجه‌ای نمی‌رسند، با حمله‌ فیزیکی به نزدیک‌ترین منبع فشار شوهر سعی می‌کنند به تمام فشارها و محرک‌های منفی زندگی طاقت فرسا پایان بدهند.

اغلب زنان همسرکش به خاطر نداشتن استقلال مالی، نبود حمایت از جانب خانواده، تحصیلات پایین و نداشتن شغل غالبا مجبور به ادامه زندگی همراه با نارضایتی شدید و تضاد و درگیری با همسرانشان می‌شوند ولی در مورد مردان همسرکش چون منابع قدرت (اقتصادی و اجتماعی) کمی در اختیار دارند و از طرفی دیگر درصدد بودند سلطه‌ خود را بر خانواده اعمال کنند برای تحکیم سلطه و نهادینه کردن قدرت مردانه خود در روابط خانوادگی غالبا از استراتژی خشونت به عنوان تنها منبع در دسترس استفاده کردند.

برداشت اول

جنایت، واکنش به بی‌پاسخ ماندن نیازها

مهدی گودرزی ـ آسیب‌شناس اجتماعی

هرگاه قتلی آن هم در چارچوب خانواده و توسط همسر به وقوع می‌پیوندد باید این سوال را مطرح کرد که علت نارضایتی قاتل از همسر خود چه بوده که نتوانسته رفتارش را کنترل کند ودست به چنین عملی زده است. پاسخ این پرسش علل و عوامل همسرکشی را برای ما روشن می‌کند.

نارضایتی از رفع نشدن نیازها نشات می‌گیرد حال این نیازها می‌تواند مادی یا معنوی باشد.درخصوص نیازهای مادی طبیعتا بحث‌هایی مانند فقر، بی‌کاری، نداشتن مسکن، رفاه اجتماعی و امثال آن به میان می‌آید اما تجربه نشان داده است بیشتر همسرکشی‌ها ریشه در ارضاء نشدن نیازهای عاطفی و روانی دارد. زن یا مرد به هر دلیلی از فهم خواسته‌های همسر خود عاجز است یا توان پاسخگویی به این خواسته‌ها را ندارد. در این مورد باید به دو جنبه توجه داشت نخست این‌که زن یا مرد باید خواست‌های خود را منطقی و مطابق با شرایط و امکانات تعریف و دنبال کند. به بیان ساده و رایج زیاده‌خواه نباشد که البته این امر ممکن نیست مگر این‌که فرد از پیش در خانواده و مدرسه و جامعه آموزش‌های لازم را گرفته باشد اما متاسفانه گاه این سه،نیازهای کاذبی را در افراد به وجود می‌آورند و البته رسانه‌ها به ویژه شبکه‌های ماهواره‌ای و سریال‌هایی که هیچ تناسبی با فرهنگ و باورهای ما ندارد بیش از همه در این میان نقش منفی بازی می‌کنند.

در سوی دیگر زن یا مرد باید بداند و به این باور رسیده باشد که وظیفه دارد نیازهای شریک زندگی خود را پاسخ بدهد. پاسخگو نبودن به نیازها باز هم در آموزش‌هایی که فرد دریافت کرده است ریشه دارد. بی‌اعتنایی به نیازهای همسر بیشتر در مردان دیده می‌شود. مشغله‌های خارج از خانه و تصور نادرست درباره جایگاه و نقش مرد و تمامیت‌خواهی او از جمله دلایل چنین اتفاقی است اما به طور کلی در ازدواج‌های تحمیلی، زمانی که یکی از زوجین گرفتار اعتیاد می‌شود، در ازدواج‌های زودهنگام یا احساسی و همچنین در شرایطی که یکی از طرفین دچار اختلال روانی می​شود، این موضوع بیش از دیگر مواقع به چشم می‌آید.

برداشت دوم

اندیشه خشونت‌آمیز قاتلان همسرکش

مهسا یارندی ـ روان‌شناس

همسرکشی چه توسط زن و چه از سوی مرد انجام شود، چه برای آن سبق تصمیم وجود داشته باشد و چه بدون برنامه صورت بگیرد و انگیزه آنها هر چه که باشد، نشان‌دهنده یک موضوع است و آن این‌که مرتکب جرم از مدت‌ها قبل از این‌که همسر خود را از بین ببرد به خشونت فکر کرده و اعمال خشن را راهی برای رسیدن به خواسته خود یا محو کردن علل ظاهری ناکامی‌هایش دانسته است.بنابراین نمی‌توان از همسرکشی صحبت کرد و به ریشه اصلی آن که تفکر خشونت‌آمیز است اعتنایی نداشت.

فکر کردن به خشونت دو راه را پیش پای فرد می‌گذارد و او یا این افکار خود را به صورت قتل همسر یا خودکشی به منصه ظهور می‌رساند یا این‌که دچار خودتخریبی و انواع آسیب‌های روانی می‌شود.بنابراین باید دید چرا برخی افراد در ذهن خود خشونت را مرور می‌کنند و این نوع اندیشه‌ها را همواره همراه خود دارند.دلایل این موضوع در سه سطح فردی،خانوادگی و اجتماعی قابل تحلیل است.از منظر فردی،آنهایی که به برخی اختلالات شخصیتی یا روانی مبتلا هستند مانند آنانی که اختلال شخصیت مرزی یا ضداجتماعی دارند یا به برخی دیگر از ناراحتی‌های روانی مبتلا هستند ممکن است بیش از دیگران به خشونت فکر کنند و رفتار پرخاشگرایانه داشته باشند.

در سطح خانوادگی، افرادی که شخصیت‌شان در خانواده‌های آشفته شکل گرفته است یا خانواده به هر دلیلی قادر به برآورده کردن نیازهای آنها نبوده یا این‌که در خانواده‌ای با سطح فرهنگی پایین رشد کرده و راه‌های حس مساله و شیوه‌های مسالمت‌جویانه را نیاموخته‌اند طبیعتا بیش از دیگران به خشونت فکر می‌کنند. در این میان هر چه سطح سواد و دانش خانواده و خود فرد بالاتر باشد او این مهارت را به دست خواهد آورد که به جای خشونت دنبال راه منطقی برای حل بحران بگردد.در سطح اجتماعی نیز گاه فشارهای وارد شده بر افراد چنان شدید می‌شود که از آستانه تحمل‌شان می‌گذرد این فشارها روی قشر ضعیف بیشتر احساس می‌شود و آنان را بیش از طبقه متوسط یا مرفه در معرض آسیب قرار می‌دهد ضمن این‌که گاه جامعه خودش به منبعی برای تبلیغ خشونت تبدیل می‌شود به عنوان مثال ناگهان فیلمی از یک جنایت در اینترنت منتشر می‌شود یا این‌که حتی رسانه‌ها با اطلاع‌رسانی نادرست ناخواسته عملی نادرست را به شهروندان نشان می‌دهند. / ضمیمه تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۲
رحیم
Iran, Islamic Republic of
۱۲:۲۹ - ۱۳۹۲/۰۵/۳۱
۰
۰
به هر حال ریشه تمام جنایات دروغ وفقر مالی است،حتی خود من از خیلی جهات شرمنده خانواده هستم وخیلی وقت ها آرزوی مرگ برای خود میكنم وبیشتر مشكلات مالی است، كه در جامعه ای كه زندگی ها پیشرفت دارد من معلم در فقر زندگی كنم وخواسته های بحق زن وفرزندانم رو نتوانم برآورد نمایم
علی كاشی
Iran, Islamic Republic of
۰۴:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۱/۱۶
۰
۰
بنظرم بیشتر از فقر مالی فقر فرهنگی در جوامع مشكل افرین است.وقتی كه معلم ما قناعت را نمیشناسد فرزندان ماهم باید با كشتن همدیگر مشكلات خانواده را حل كنند.دروغ هم ناشی از ضعف ایمان و علم است.كارشناس سلامت

نیازمندی ها