صادق تصمیماش را گرفته بود، ما هم باید همین تصمیم را میگرفتیم، بالاخره او هم بزرگتر ما بود هم فرمانده سنگر دیدهبانی. حرفهایش برای ما حجت بود.
تهدید سقوط سنگر دیدهبانی و بازپسگیری مواضع ما جدی بود، با بیسیمی که در دستم بود، هیچ ارتباطی با سنگرهای بعدی تا فاصله یک کیلومتر عقبتر نداشتم. یقین داشتم اگر سنگر دیدهبانی سقوط میکرد، فاتحه بقیه بچهها خوانده میشد و آنها هم غافلگیر میشدند و در حلقه محاصره دشمن قرار میگرفتند، همه شهید میشدند یا اسیر.
در فاصله چند متری ما وسط جاده چند وسیله نقلیه منهدم شده قرار داشت. عراقیها فرصت را مغتنم شمرده و حدود ده نفر از آنان کمین کرده بودند، فاصله عراقیها با ما زیاد نبود، همین نیروها اگر میدانستند که برای ما هیچ مهمات، آذوقه و غذا و سلاحی نمانده و تیربارهایمان هم از کار افتاده است، خیلی زودتر از اینها به سراغ ما میآمدند، اگر با دست خالی بدون هیچ سلاحی میآمدند، مقاومت زیادی در مقابل آنها نداشتیم، در این چند روز آرزو داشتم یک وعده سر سفره با بچهها مینشستم و غذا میخوردم. آذوقه درستی نداشتیم تا غذایی بخوریم یا جای درستی نداشتیم که حداقل یک ساعتی استراحت کنیم.
ساعت از چهار بعدازظهر گذشته بود که سر و کله سیدهادی حسینی نیشابوری از دور پیدا شد، آن هم از میان آبها، امواج آبها که به هم میخورد متوجه شدم کسی توی آب قرار دارد. به اطراف و پشت سرم نگاه کردم، نگاهم به سیدهادی افتاد. مثل همیشه که دائم یک تیربار روی دوشش بود و تنهایی سنگر به سنگر میرفت یا هر کجا به او میگفتند به تو احتیاج دارند، آنجا میرفت. حالا هم آمده بود کمک ما. وقتی به دو سنگر پشت سر ما رسیده بود به علی سلیمزاده گفته بود که دارم میروم جلو کمک بچهها. الحق والانصاف سیدهادی سر نترسی داشت.
سید یک قبضه تیربار روی شانهاش گذاشته بود و به سختی جلو میآمد، نزدیکتر آمد و نشست داخل آبها، آبهایی که سرد بود و واقعا سردی آن تا مغز استخوان اثر میگذاشت. باید خط آتشی برپا میکردیم به طرف دشمن تا سید بتواند از فرصت استفاده کند و بیاید جلو. همین اتفاق افتاد. نزدیکیهای سنگر دیدهبانی، چند جنازه عراقی را که روی آب شناور بودند کنار زده، جنازههایی که امواج آب آن را آورده بود کنار جاده. جنازههایی که بوی تعفن گرفته بودند و روی آنها پتو انداخته بودیم تا کمتر اذیت شویم. جنازهها، از بس داخل آب مانده بودند باد کرده بودند. بالاخره نیم ساعتی بعد سید خودش را از لای جنازهها، کنار سنگر نگهبانی رساند. سید آمده بود با تیربارش کمک.
محمد خامهیار - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد