برای بازگشت به عقب، لازم نبود کار خاصی انجام دهم. فقط کوله بیسیم را انداختم روی کمرم و به اتفاق صادق ذوالقدر، محسن شاهدی، شهیدحمیدرضا اطلاعی و شهید اسدالله فرحناک، با فاصله و حرکت به صورت زیگزاگ راه افتادم.
جهنمی از آتش، دود، گلوله و خمپاره برپا بود. فکر نمیکردم با وجود این بتوانیم برگردیم بهعقب. عراقیها آمده بودند نزدیک، فاصله زیادی با ما نداشتند.
آنقدر نزدیک شده بودند که در بعضی جاها میدیدم وقتی نیروهایشان شلیک میکردند، دهانه آتش تفنگشان پیدا بود، فرمان بازگشت به عقب و استقرار نیروهای تازه نفس لازمالاجرا بود. این دستور از سوی فرمانده گردان صادر شده بود.
هوا کاملا شرجی بود، مه غلیظ باعث شده بود بچهها را گم کنم، از این جمع چند نفری فقط من و صادق ذوالقدر توانستیم پا به پا و در فاصله دو سه متری هم حرکت کنیم.
بازگشت در آن شرایط سخت و پیچیده، آن هم با شروع باران کار دشواری بود. زمین هم گلی و چسبنده. خسته شده بودم. اشکم درآمد.
فکر میکردم اصلا امکان ندارد تا رسیدن به مقر بتوانم سالم برگردم، به همین دلیل میگفتم خدایا، همین جا ما را خلاص کن!
حدود سه کیلومتر طول خط و جاده بود؛ خطی که هر جان پناه آن با فاصله 60-50متری از دیگری قرار داشت و عبور از آن یعنی قرار گرفتن در مقابل دشمن.
هر وقت به پای یکی از این خاکریزها میرسیدم، کمی توقف میکردم، نفسهای عمیقی میکشیدم تا رفع خستگی کنم و دوباره به صورت زیگزاگ و مارپیچ بدوم و سینهخیز بروم برای رسیدن به خاکریز بعدی.
پای یکی از خاکریزها نشستم برای خواندن نماز صبح. گلوله خمپارهای کنار من و صادق منفجر شد. در دود و گل گم شدیم. صبح وقتی رسیدیم مقر، ساعت از هشت گذشته بود. مسافت هر کیلومتر را نزدیک 1.5 ساعت طی کردیم. نیروهای گردان مقر را به طور کامل تخلیه کرده و رفته بودند عقب پای اسکله! مقر به نیروهای تازه نفس تحویل داده شد.
محمد خامهیار - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد