شما کارآموزانی هستید که در ایران به گذراندن دورهتان مشغول شدید. چرا از میان ۸۰ کشوری که عضو این کمیتهاند، ایران را انتخاب کردید؟
یان: من کشورهای زیادی را برای گذراندن دوره کارآموزیام دیدهام، اما میخواستم کارآموزیام حتما در کشوری خارجی باشد. ولی ایران را به این دلیل انتخاب کردم که نقل قولهای زیادی درباره این کشور شنیده بودم. رسانهها تبلیغ میکردند که ایران کشور امنی نیست و از خیلی از اطرافیانم شنیده بودم که ایران خطرناک است و پیشنهاد میکردند از رفتن به این کشور منصرف شوم. این حجم تبلیغات منفی باعث شد کنجکاویام درباره ایران زیاد شود و دلم بخواهد از نزدیک این کشور به ظاهر خطرناک را ببینم.
شنیده هایتان به واقعیت نزدیک بود؟ ایران را چقدر خطرناک دیدید؟
یان: آنچه در اینجا دیدم با آنچه شنیده بودم تفاوتهای زیادی داشت و تقریبا شباهتی نداشت. از اینکه به ایران آمدم راضیام.
سارا: من واقعا دلم میخواست به هر نحوی که شده به ایران بیایم. دوست داشتم کارآموزیام را اینجا بگذرانم. من خیلی کنجکاو بودم به آسیای مرکزی بیایم، هند، پاکستان و ایران را ببینم. به همین دلیل برای گذراندن کارآموزی در این منطقه اقدام کردم. وقتی در هند و پاکستان بودم چیزهای خوبی درباره ایران شنیدم که من را کنجکاو کرد که حتما به ایران بیایم.
چه چیزهای خوبی درباره ایران شنیدی؟
اینکه مردم ایران واقعا خوب، مهربان و میهمان نوازند. فرهنگ ایرانی جالب است و کشوری دیدنی است.
درباره تبلیغات منفی که درباره ایران وجود دارد چه میگویید؟ از تاثیرگذاریاش در اذهان عمومی بگویید.
سارا: درباره ایران، مسائل منفی و تبلیغات ضد ایران را وقتی در اروپا بودم زیاد میشنیدم. ولی من هیچوقت به آنها اعتماد نکردم و باورشان نکردم.
کریس: من همیشه سعی کردم میان مسائلی که درباره ایران میشنوم آنچه در رسانهها میشنوم و آنچه خودم درباره فرهنگ ایرانی دیدم و خواندم تفاوت قائل شوم و تنها به شنیدههایم اکتفا نکنم.
بیشتر مردم ترجیح میدهند آنچه از رسانهها میشنوند را باور کنند. خبرهای خوبی از خاورمیانه به ویژه ایران در رسانههای کشورهای دیگر شنیده نمیشود.
یان: درست است. مردم در کشورهای مختلف سعی میکنند به رسانهها اکتفا کنند و هرچه میشنوند را باور کنند. اما درصدی از آنها هم هستند که برایشان مهم است آنچه را که درست است باور کنند.
شما در این کشور دانشجو هستید، اما قطعا ایران را گشتهاید. نظرتان درباره این کشور چیست؟ با وجود شنیدن مسائل منفی درباره ایران، دوست داشتید به ایران بیایید، در این هفتهها که در ایران بودید چه دیدید؟
کریس: من ۳ یا ۴ روز به اصفهان رفتم، به شیراز رفتم و پرسپولیس را دیدم. به گرگان رفتم و دریای خزر را دیدم. در خیابان با مردم مواجه شدم، مردمی که با من خیلی مهربان بودند و با وجودی که من را نمیشناختند سلام میگفتند و ابراز محبت میکردند. ما را به پارک دعوت میکردند، با ما حرف میزدند. در اصفهان و شیراز بناهای عجیب و زیبا دیدم، مسجدهای مختلف، میدان نقش جهان، پلها و برجهای زیادی دیدم. اسمهای همهشان را به یاد نمیآورم. هزاران عکس از این شهر گرفتم. این نخستین باری است که من به ایران میآمدم اما قطعا آخرین بار نخواهد بود.
قبل از اینکه به ایران بیایید چقدر فرهنگ ایرانی و مردم ایران را میشناختید؟ فکر میکردید که من دارم به ایران کشور خطرناکی میروم و قرار است با مسائلی خطرناک مواجه شوم؟
یان: بله، من قبل از شروع سفرم به ایران ۵ سال کلاس کاراته رفتم تا بتوانم از خودم دفاع کنم. (شوخی) نه واقعا من چیز زیادی درباره ایرانیان و فرهنگ ایرانی نمیدانستم. فقط میدانستم اینجا کشوری اسلامی است و این برای من جدید بود، چون قبل از این در کشوری اسلامی نبودم. من شنیده بودم که ایران کشوری خطرناک است و این برای من کافی نبود، چون من به رسانهها اعتماد ندارم. رسانهها همیشه وقایعی را مطرح میکنند که پر از کلیشه است و من میخواستم خودم مردم ایران را از نزدیک ببینم و با آنها مواجه شوم. اگر میخواهید از من به عنوان یک توریست بشنوید باید بگویم ایران جایی نیست که توریستی باشد. اگر توریست در معنای واقعی خودش بخواهد مقصد توریستی انتخاب کند، پراگ را انتخاب میکند. پراگ، یک مرکز توریستی است. مردم آنجا میخواهند بهترینها را نشان شما دهند و هیچ اثری از فرهنگ اصیل مردم نیست. مردم در حالتی نمایشی به سر میبرند. این از آنچه در ایران دیدیم خیلی دور و متفاوت است. مردم در اینجا شبیه خود واقعیشان هستند و این برای من خوشایندتر است تا دیدن چیزی تصنعی.
سارا: در واقع این نگاه در این کشورها از فرهنگ اصلی مردم به دور است و مردم تلاش میکنند که برای جذب توریست، رفتارهایشان را تغییر دهند و جذابتر به نظر بیایند. در واقع آنچه بروز میدهند خود واقعیشان نیستند. در این کشورها همهچیز برای توریستها ساخته شده و برخی توریستها مثل ما ترجیح میدهند به جای برنامه سازمان یافته گشت و گذار توریستی، به چرخیدن در شهر و دیدن مردم و حرف زدن با آنها بپردازند و از چارچوب ایجاد شده برایشان برای لذت بردن از شهر خارج شوند. در شهری چون پراگ که برای خیلی توریستها جذابیت زیادی دارد این خروج از برنامه و سرکشیهای توریستها خیلی محتمل نیست و باید در همان چارچوب راه بروید تا به شما خوش بگذرد. اما در کشورهایی چون ایران که از این چارچوبها شاید خیلی خبری نباشد به راحتی میتوان در دل مردم کوچه و بازار رفت و از نزدیک با فرهنگ اصلی مردم آشنا شد.
فکر میکنید این سازمان یافتگی و رفتارهای مردم در شهرهایی که جذب توریست بالایی دارند نوعی نمایش است؟
سارا: بله، شبیه نمایش میماند. نمایشی که مجبورید در قالب برنامهیی که شاید به آن علاقه زیادی هم نداشته باشید حرکت کنید و این کسلکننده است.
اما خیلی از مردم برخلاف شما فکر میکنند. آنها این مسائل را جزو نکات مثبت این سفرها میدانند.
بله، ولی من فکر میکنم خیلی از کشورها که ایزولهتر هستند و محلی برای این گونه توریستهای سازمان یافته نیستند، میتواند محلی باشد برای ورود توریستهایی شبیه ما. کسانی که بیشتر به قصد دیدن مردم و فرهنگ کشورها به آنجا میروند تا دیدن صرف ساختمانها و جاذبههای دیگر.
شما فکر میکنید ایران با ویژگیهایی که دارد، پتانسیل جذب توریست را داشته باشد؟
کریس: ایران از تاریخ عظیمی برخوردار است، موارد زیادی برای نشان دادن دارد و قطعا از پتانسیل بالایی برای ورود توریستها برخوردار است.
باید بگویم ایران بیش از هفت هزار سایت تاریخی دارد در کنار این آثار، جاذبههای طبیعی هم در این کشور وجود دارد، از جنگلهای شمال ایران تا صحراهای مرکز کشور. اما من فکر میکنم در مقایسه با قابلیتهای ما، صنعت توریسم در کشور ما دارای ضعفهایی است، از نگاه شما برای کشوری با این حجم پتانسیل چه میتوان کرد؟
در کشور من، آلمان افراد بازنشستهیی که میخواهند سفر کنند، دوست دارند در سفرهایی سازمان یافته وارد شوند. آنها به این ترتیب وارد شهرها میشوند و برایشان مهم است که همهچیز روی روال منظم خودش باشد، اتوبوسها سروقت دنبالشان بیاید، وسایل و امکانات جابهجایی درون شهری، پرواز، همه و همه سروقت و با نهایت دقت و وسواس انجام شود و هرکدام از اینها اگر دچار مشکل شود نظرشان راجع به آن کشور به هم میریزد. آنها طاقت دیدن بینظمی را ندارند. من فکر میکنم این امکان وجود دارد که برای این دسته از افراد در ایران امکانات خاصی فراهم شود، فقدان تجهیزات منظم در کشور شما برای این دسته از افراد و توریستها وجود دارد. اما دستهیی دیگر از توریستها هستند که دانشجویی سفر میکنند و در واقع توریستهایی هستند که دنبال ماجراجوییاند و برنامههای گروه اول برایشان مهم نیست. این گروه که میتوان بر آنها نام توریستهای کوله به دوش گذاشت، نگاهی متفاوت از گروه اول دارند که ما به عنوان کسانی که در گروه دوم جای داریم، فکر میکنیم ایران مقصد گردشگری مناسبی برای گروه کولهپشتی دارها باشد. اما شاید بهتر باشد که کشور شما شروع کند به پخش کردن یکسری تبلیغات درباره جاذبههای کشورش تا مردم دنیا دایم تبلیغات منفی نشنوند و باب آشنایی با ایران هم باز شود.
کریس: من فکر میکنم یکی از مشکلاتی که ورود گردشگر به کشور شما را با سختی مواجه میکند، صدور ویزاست. صدور ویزا برای ما که برای دوره کارآموزی اقدام کرده بودیم، کار سختی نبود اما من در سفارت برلین شخصی را دیدم که ویزای توریستیاش دچار مشکل شده بود و نمیتوانست سفرش را آغاز کند. شاید این سختگیریها هم باعث شده باشد توریستها از آمدن به کشورهایی که در بدو ورود سختگیری را آغاز میکنند منصرف شوند.
چه کشورهایی مثل ایران در لیست کنجکاویهای شما بودند که میخواستید یا میخواهید به آنجا سفر کنید؟ کشورهایی که فکر میکنید شاید خطرناک هم باشند؟
کریس: من دوست دارم به آفریقا سفر کنم.
سارا: من دوست دارم به افغانستان بروم، زمانی که میخواستم به پاکستان سفر کنم، هم همان حرفها را شنیده بودم که اینجا خطرناک است و نباید ریسک کرد. اما وقتی به آنجا رفتم، به اندازه کشورهای دیگر جهان امن بود و از بودن در آن کشور لذت بردم. شبیه این حرفها را درباره ایران و افغانستان شنیدم. ایران را که دیدهام، دوست دارم افغانستان را هم ببینم.
کشورهای خاور میانه برای زنان محدودیتهای بیشتری به همراه دارد و شاید جای خطرناکتری باشد برای آنان تا مردان. شما به عنوان دختری که تنها به این کشورها رفتهاید، نگرانی در این خصوص نداشتید؟ با نوع پوشش زنان و اجباری بودن حجاب در کشورهای اسلامی چطور کنار آمدید؟
من فکر میکنم این مساله بزرگی نیست. من به کشورهای زیادی سفر کردهام و چیزهای زیادی یاد گرفتهام. با مسائل کشورهای دیگر و فرهنگهای آنان خودم را سازگار کنم. من خودم سفر به این کشورها را انتخاب کردهام و میدانم که خیلی مهم است که به قوانین این کشورها احترام بگذارم و چون از قبل درباره این کشورها مطالعه داشتم، میدانم که در آن کشورها باید چه کنم و چگونه رفتار کنم. هیچ دلیلی بر نگرانیام وجود ندارد و تقریبا آداب و رسوم مردم این کشورها را میشناسم و سعی میکنم با آنها به خوبی برخورد کنم تا دچار مشکل نشوم. اما اگر کسی به کشوری سفر کند و از فرهنگ و رسوم مردم آن کشور اطلاعی نداشته باشد، به مشکل برمیخورد.
چطور با مساله نوع خاص پوشش کشورهای اسلامی کنار آمدید؟ در شهر هیچ مشکلی برای نوع پوشش شما که مسلما به پوشیدن آن عادت ندارید، ایجاد نشد؟ هیچوقت تذکری از پلیس نداشتید؟
در اماکن عمومی همان پوششی را داشتم که مردم شما داشتند و از این بابت مشکلی برایم پیش نمیآمد. اما در اماکنی چون دانشگاه یک بار به مشکل برخوردم و آنهم به این دلیل بود که نمیدانستم پوشش دانشگاه با خیابان فرق میکند. اما الان میدانم.
شگفتانگیزترین جایی که در ایران دیدهاید و بعدها با شنیدن نام ایران تصویرش را در ذهن خواهید داشت کجای ایران است؟
کریس: گفتنش سخت است، ایران برای من پر از شگفتی بود. اما یزد، برای من جایی بود کاملا متفاوت از اروپا. شهری صحرایی شبیه یک پازل بزرگ، پر از معماریهای بینظیر. از سوی دیگر هفته پیش هم به گرگان رفتم و دریای خزر را از نزدیک دیدم. 4 ساعت فاصله با دریا، یک ساعت فاصله با صحرا، محصور شده بودیم در میان کوه و جنگل و دریا. فکر میکنم ایران پر است از مناظر طبیعی با تفاوتهای زمین تا آسمان.
سارا: من هنوز سفرهایم را آغاز نکردهام، جز قزوین و تهران شهری دیگر از ایران را ندیدهام. قرار است بعد از دوره کارآموزیام 5 هفته را در سفر باشم. هرجا را که بتوانم خواهم دید. فقط شهرهای بزرگ نیستند که دوست دارم ببینم حتما به شهرهای کوچک هم سر خواهم زد.
یان: من فقط به اصفهان رفتم. به دلیل تعریفهای زیاد کریس و پیشنهادش حتما به یزد هم خواهم رفت. من اصفهان و تهران را دوست داشتم. به همین دلیل نمیتوانم بگویم کجای ایران برای من جذابتر بوده. در تهران به برج میلاد، به کاخ گلستان و نیاوران رفتیم. به بازار رفتیم. که در نوع خود بینظیر بود مخصوصا جمعه بازار چهار راه استانبول. اما ما بیشتر دوست داریم در خیابانها بگردیم. دوست داریم با مردم ارتباط برقرار کنیم. یکی از دوستانمان گفته بود وقتی در شیراز بوده یکی از اهالی شیراز او را به صرف بستنی دعوت و او را با ماشین شخصی خودش به پرسپولیس برده بود. این رفتارها و مهربانیها برای ما جالب و جذاب است.
پیشنهادی برای پیشرفت امر گردشگری در ایران دارید؟
کریس: پیشنهاد من این است که برای موزهها توضیحات انگلیسی بگذارید تا توریستهای خارجی بتوانند از آنها استفاده کنند. از سوی دیگر سایتهای تاریخی چون پاسارگاد یا پرسپولیس با این قدمت، باید برای باستان شناسان اهمیت زیادی داشته باشد شما میتوانید از اینگونه توریستها هم داشته باشید.
اگر قرار باشد پیشنهادات شما در موزهها و سایتهای تاریخی اعمال شود و به استاندارد جهانی نزدیکتر شود قطعا بلیت ورودی این جاذبهها هم زیاد میشود و به جای پرداخت ۱۵ هزار تومان پول شاید مجبور شوید ۲۰ یا ۳۰ یورو مانند موزههای اروپایی پرداخت کنید. آیا حاضرید چنین پولی را پرداخت کنید؟
کریس: این به نظرم یک چرخه است کسی باید شروع به جذب کردن مردم بیشتری کند این کار باید از جایی شروع شود. من حاضرم پول بیشتری پرداخت کنم برای دیدن جاهای تاریخی با استانداردهای بالاتر.
سارا: اما اکثریت مردم نمیدانند چنین جایی وجود دارد. مساله اصلی این است اول باید مردم این کشور و جاذبههایش را بشناسند. اطلاعاتی که به رسانهها وابسته نیستند باید بین مردم پخش شوند. تبلیغات دهان به دهان از طریق مردمی که به این کشور میآیند هم میتواند تاثیرگذار باشد.
برخی از آدمها فکر میکنند ایرانیها هنوز آمادگی پذیرش میهمانان خارجی را ندارند. هنوز نمیتواند تبادل فرهنگ بین این قوم و اقوام دیگر رخ بدهد. شما این حرف را تایید میکنید؟
یان: مسلما تایید نمیکنیم. هیچوقت چنین چیزی را در این کشور ندیدم و حس نکردم. اینکه مردم در کشوری میتوانند به راحتی در خیابان با توریست خارجی ارتباط برقرار کنند و آنها را مورد لطف قرار میدهند نشانه خوبی از فرهنگ مردم این کشور است. مثلا کسی که حاضر شده دوست ما را به پرسپولیس ببرد نشانه لطف او بوده، ایرانیها خیلی خیلی مهربانند و اتفاقا پذیرش میهمان خارجی را دارند. آنها بسیار کمککننده ظاهر میشوند.
سارا: من فکر میکنم علاوه بر ویژگیهایی که دوستانم گفتند، آنها خیلی تحصیل کرده و فرهیختهاند.
کریس: اول سفرم وقتی رفتار مهربانانه ایرانیها را میدیدم، برایم عجیب بود و با شنیدن حرفهایشان احتیاط میکردم. اما بعدها که فهمیدم این جزیی از فرهنگ آنهاست برایم از شگفتی درآمد.
وقتی که دوره کارآموزیتان تمام شود و به کشورتان برگردید. احتمال اینکه بار دیگر برای سفر به ایران بیایید چقدر است؟
سارا: احتمالش زیاد است که دوباره به ایران بیایم.
کریس: من هنوز نتوانستهام قسمتهای زیادی از ایران را ببینم. دوست دارم که در سفری دیگر این کار را انجام دهم. در ایران اینگونه سفر رفتن بسیار ساده است، به راحتی سوار اتوبوس میشوید و بلیت سفر را میگیرید و عازم هر گوشهیی از ایران که بخواهید میشوید.
یان: من هم دوست دارم سفری کوله پشتی وار به ایران داشته باشم. یادم است سفری بدون برنامه به پلنگدره داشتیم. این تجربه بسیار خوبی برای من بود. کسانی که برنامه این سفر را ریخته بودند پر از استرس بودند. وسط جنگل اتوبوس میان گلها گیر کرد و موتور خراب شد وقت زیادی از مسافران گرفته شد و در نهایت مجبور شدیم اتوبوس را هل دهیم اما در نهایت کولههایمان را برداشتیم و به رودخانه زدیم. این برای من تجربه بزرگی بود، دانشجوهای کوله به دوش میتوانند از پس این تجربهها برآیند. ما به دلیل خراب شدن ماشین به آبشار نرسیدیم، مسلما توریستهای بازنشستهیی که دوست دارند همهچیز سر جایش باشد از سفرهای اینچنینی خاطره خوبی نخواهند داشت.
خاطره جالب یا خندهداری از این کشور و مردمش دارید؟
سارا: فقط میتوانم بگویم مردم اینجا خیلی بامزه و شوخ هستند، هیچوقت در عمرم اینقدر از شنیدن شوخیها و جوکهایشان نخندیده بودم.
یان: خاطرهیی کوتاه بگویم، در اتوبوس بودم و میخواستم به ایستگاه مترو بروم. هیچ کس در اتوبوس انگلیسی بلد نبود و چهار نفر من را تا ایستگاه مترو همراهی کردند وقتی در خیابان راه میرفتم حس میکردم چهار بادیگارد دارم که تا مترو من را همراهی کردند. الان برایم جالب است اما این جریان نشان از این میداد که با وجود اینکه زبان من را بلد نبودند اما حاضر شدند با من تا ایستگاه مترو بیایند و راهنماییام کنند.
وقتی سالها بعد از ایران یاد کنید، چه حسی از شنیدن نام ایران سراغ شما میآید ؟
کریس: لحظات زیبایی که در اینجا سپری کردم، خاطرات خوابگاه دانشگاه و مردم خوبی که در اینجا دیدمشان.
>> روزنامه ایران/ غزل حضرتی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد