خراسان:شاه کلید اظهارات دکتر روحانی در سازمان ملل
«شاه کلید اظهارات دکتر روحانی در سازمان ملل»عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعی است که در آن میخوانید؛اگر ادعا کنیم اکثر قریب به اتفاق اظهارات و مواضع دکتر روحانی به عنوان رئیس جمهور تاکنون از دقت و وجاهت بسیار قابل قبولی برخوردار بوده است به نظر نمی رسد ادعایی به گزاف و حرفی بیراه باشد. دقت و تأمل منصفانه در اظهارات و مواضع رئیس جمهور محترم به نتیجه ای غیر از آن چه ذکر شد نمی انجامد. اظهارات و مواضع دقیق، منطقی، محکم، عزتمندانه و مبتنی بر اصول او در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به عنوان بزرگترین و شاخص ترین تشکل و نهاد بین المللی نیز از جمله مواضع قابل تقدیر وی خصوصاً در تریبون سازمان ملل متحد بود که علاوه بر روسا و وزرای امور خارجه کشورهای جهان مخاطب چند صد میلیونی در سراسر دنیا دارد.
دفاع از حق طبیعی، قانونی و مسلم مردم ایران در برخورداری از فناوری غنی سازی اورانیوم و استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای با درایت و دقت قابل توجهی توسط دکتر روحانی در سازمان ملل مطرح شد. دفاع منطقی از مردم فلسطین و تأکید بر احقاق حق این مردم مظلوم نیز به خوبی توسط رئیس جمهور کشورمان در سازمان ملل مورد توجه قرار گرفت. تأکید هوشیارانه وی بر این که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد و انتقاد وی از سرازیر کردن منابع تسلیحاتی و اطلاعاتی و تقویت گروه های افراطی و نظامی کردن بحران سوریه و همچنین محکوم کردن هر گونه استفاده از سلاح شیمیایی و استقبال وی از پذیرش کنوانسیون منع سلاح های شیمیایی توسط دولت سوریه و سرانجام تأکید وی بر حل دیپلماتیک و صلح مبتنی بر دموکراسی و صندوق آرا از نکات دقیق اظهارات آقای دکتر روحانی در سازمان ملل محسوب می شود.
فراز قابل توجه دیگر سخنان رئیس جمهور آن بود که مستدل و مستحکم گفت: «صریحاً و با قاطعیت تمام و با استناد به مدارک و شواهد متقن اعلام می دارم که آن هایی که دم از تهدید ایران می زنند (ایران را تهدید می دانند)، یا خود تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی اند یا به تهدید دامن می زنند» دکتر روحانی در این فراز از سخنان خود بار دیگر با صراحت و البته با قدرت، آبی سرد بر آتش ایران هراسی ریخت و با رد منطقی اسلام هراسی، ایران هراسی و شیعه هراسی که توسط دشمنان دامن زده می شود با صدایی رسا به جامعه جهانی و افکار عمومی اعلام کرد: «ایران نه فقط تهدید نیست بلکه در آرمان و عمل پیوسته منادی صلح عادلانه و امنیت همه جانبه بوده است».
سوال رئیس جمهور از شورای امنیت و سازمان ملل
مخاطب قرار دادن سازمان ملل و شورای امنیت با این سوال که «دانشمندان هسته ای ایران به چه جرمی توسط جنایتکاران ترور شده اند؟» و «آیا ترور کنندگان محکوم شدند؟» از دیگر مواضع اصولی و مبنایی دکتر روحانی بود که در قالب سوالی اساسی و منطقی مطرح شد. سوالی که بار دیگر قصور و کوتاهی مدعیان را در محکومیت جنایت و تروریسم به رخ جامعه جهانی کشید. تأکید رئیس جمهور کشورمان بر این که «سلاح هسته ای و کشتار جمعی هیچ جایگاهی در دکترین دفاعی ایران ندارد» و با باورهای بنیادین مذهبی و اخلاقی ما در تعارض است در کنار تأکید وی بر لزوم «به رسمیت شناختن حق طبیعی و قانونی ایران برای غنی سازی اورانیوم در خاک کشور» و برخورداری از سایر حقوق هسته ای بر اساس قوانین و پادمان های بین المللی پذیرفته شده نکته بسیار شفاف و روشن دیگری بود که علاوه بر تأکید بر این که ایران هیچ قصد و حرکتی برای برخورداری و به کارگیری سلاح هسته ای ندارد بار دیگر این استدلال منطقی و حرف اساسی ایران و رهبری عزیز و خردمند آن را در اذهان جهانیان بازآفرینی و یادآوری کرد که ساخت و استفاده از سلاح هسته ای با مبانی دینی و تفکر ما در تضاد است و این نظر و بالاتر از آن حکم و فتوای رهبری دلیل و مدرک کاملاً شفاف و روشنی است بر صداقت ایران و حقانیت هر چه بیشتر در برخورداری از فناوری هسته ای و استفاده صلح آمیز از این فناوری لازم و حیاتی برای تأمین انرژی و استفاده در موارد متعدد پزشکی (هم در تشخیص و هم در درمان بیماری ها)، صنعتی و کشاورزی.
تأکید بر حقوق ملت ایران و تعامل سازنده با دیگر کشورها
دکتر روحانی همچنین با بیان شفاف این نکته که در کنار پافشاری بر اعمال حقوق خود و ضرورت احترام و همکاری بین المللی در اعمال این حقوق، «آماده گفت و گوهای «بدون تأخیر» برای اعتمادسازی متقابل و رفع دوسویه ابهامات از طریق شفافیت کامل هستیم» و بیان این که ایران به دنبال تعامل سازنده بر اساس احترام متقابل و منافع مشترک با دیگر کشورهاست و در این چارچوب در پی افزایش تنش با آمریکا نیز نیست هوشمندانه هم به طرف مقابل و هم به جامعه جهانی مجدداً این نکته را فهماند که در صورت عزم سیاسی رهبران آمریکا و خودداری آنان از دنبال کردن منافع گروه های فشار جنگ طلب، می توان به چارچوبی برای مدیریت اختلافات رسید و البته تأکید کرد که در «این چارچوب موضع برابر، احترام متقابل و اصول مسلم شناخته شده بین المللی باید مبنا باشد» و در کنار این تأکیدهای به حق، روحانی در سازمان ملل به این نکته نیز اشاره کرد که در این زمینه انتظار ما از واشنگتن شنیدن صدای واحد است و به این ترتیب رئیس جمهور کشورمان، اوباما را در موضعی قرار داد که پس از لحن متفاوت و در مواردی مثبت و اقرار وی به برخی از حقوق ملت ایران برای اثبات خود در نزد افکار عمومی جهان چاره ای جز برداشتن «گام های عملی» نداشته باشد و روشن است که فاصله گیری نسبی اوباما از آن ادبیات متکبرانه و مستکبرانه و مدعی سالاری و آقایی و کدخدایی جهان و بیان زیرکانه و حساب شده برخی نکات با لحن مثبت درباره ایران برای برون رفت از چالش هایی که خودشان برای خود ایجاد کردند نتیجه مقاومت مردم ایران در مقابل فشارهای سخت و مداوم سیاسی و تحریم های ظالمانه و ناجوانمردانه اقتصادی و عزم جزم برای حفظ عزت و استقلال کشورشان و حرکت پرشتاب به سوی پیشرفت در عرصه های گوناگون و البته ژرف اندیشی، دوراندیشی و تن به ظلم ندادن رهبرشان می باشد.
به چالش کشیدن جنگ افروزان
اما دکتر روحانی در سخنرانی خود در سازمان ملل متحد برگ برنده و سند حقانیت دیگری مبنی بر آزادگی و جوانمردی و صلح طلب بودن ایران در اندیشه و عمل ارائه کرد که نه تنها ایده ای انسانی و از سر حفظ کرامت انسان ها و احترام واقعی به صلح و دوستی است بلکه با پیشنهاد این طرح که «جهان علیه خشونت و افراطی گری» در دستور کار سازمان ملل متحد قرار گیرد و «همه دولت ها و سازمان های بین المللی و نهادهای مدنی تلاش های جدیدی برای سوق دادن جهان به این سو سامان دهند» سخنی و ایده ای به غایت زیبا، پسندیده و مطابق با فطرت انسانی است که رئیس جمهور برای محکوم و منزوی کردن آنانی که همیشه بر طبل جنگ می کوبند و منافع خود را در جنگ و مداخله نظامی و ترویج خشونت و تروریسم دولتی و غیردولتی می بینند از این تریبون بین المللی به نمایندگی از ملت همیشه سرافراز ایران اعلام کرد و آن مفهوم بلیغ و زیبا و نغز و پرمحتوا و به چالش کشاننده تفکر خشونت و جنگ طلبی این بیان خردمندانه بود که بیایید به جای گزینه باطل و ناکارآمد «ائتلاف برای جنگ» در مناطق مختلف جهان به «ائتلاف برای صلح پایدار» بیندیشید که بی گمان این سخن حکیمانه و برخاسته از تدبیر و اعتدال در رأی و اندیشه دکتر روحانی یکی از برجسته ترین فرازهای «بکر» و موثر و یکی از «شاه بیت های» اظهارات و یکی از «شاه کلیدهای» مواضع او است که هوشمندانه در سازمان ملل مطرح شد و این عبارت فخیم و بایسته که برخاسته از یک تفکر سلیم و مبتنی بر ارزش های انسانی اسلامی است ضربه سنگین و برهان قاطعی است برای در هم شکستن تفکراتی که منافع خود را در تجاوز و تعدی و ترویج خشونت و تروریسم و به راه انداختن جنگ جست وجو می کنند و در همان حال می خواهند نیات و عملکرد خود را پشت حرف های زیبا و با پوشش زرورق های رنگی به خورد افکار عمومی بدهند.
کیهان:نگاهی به مواضع اوباما درباره ایران
«نگاهی به مواضع اوباما درباره ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛باراک اوباما رئیسجمهور آمریکا در شصت و هشتمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره موضوعات مرتبط با ایران، نکاتی را مطرح کرد. از آنجا که این نکات در بعضی از محافل سیاسی، «جدید» تلقی شده و در عین حال دربرگیرنده برداشتهای ضد و نقیض شده است، به بررسی دقیق و چارچوبی برای آن نیاز است. اما برای ورود به این تحلیل و رسیدن به چارچوب، بهتر است، ابتدا نکات باراک اوباما را مستقیما مرور نمائیم:
- آمریکا و ایران از سال 1979- 1357- تاکنون از یکدیگر جدا شدهاند و این سبب بیاعتمادی عمیق و ریشهداری شده است تا جایی که فکر نمیکنم این سرگذشت دشوار یک شبه و در زمانی کوتاه قابل رفع باشد.
-بدگمانیهای حاکم بر آمریکا و ایران بسیار عمیق و ریشهداری است اما اگر بتوانیم موضوع هستهای ایران را رفع کنیم به گامهای بزرگتری که براساس احترام دوجانبه است، منتهی میشود.
- من به روحانی، رئیسجمهور ایران نوشتم که ما میخواهیم این مسئله از طریق صلحآمیز رفع شود اما اجازه دستیابی به سلاحهای هستهای را نمیدهیم.
- ما به دنبال تغییر نظام در ایران نیستیم
- رهبر ایران علیه بمب فتوا داده است و روحانی تاکید کرده است که ایران بمب اتم تولید نخواهد کرد. این سخنان باید با اقداماتی که شفاف و قابل تایید باشد، همراه باشند.
- مایه دلگرمی ماست که رئیسجمهور، روحانی تصمیم گرفته رویکردی میانه اتخاذ کند. من به جان کری وزیر خارجه آمریکا دستور میدهم که با قدرتهای اروپایی در جهت یافتن راهحل برای ایران همکاری کند.
در یک جمعبندی از آن بخش از نطق اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل که به ایران ارتباط دارد باید گفت که او مشکلات بین دو کشور را «ریشهدار» و «عمیق» ارزیابی کرده و در عین حال بطور ضمنی از ایران خواسته است که اولین گام را با عقبنشینی از مواضع هستهای خود بردارد تا پس از آن بتوان براساس احترام دو جانبه از مشکلات عمیق و ریشهدار بین دو کشور کاست! رئیسجمهور آمریکا بار دیگر با لحنی که از صراحت کافی برخوردار بود، ایران را کماکان متهم کرد که درصدد دستیابی به بمباتمی است. او هر چند از فتوای رهبر انقلاب و سخنان رئیسجمهور ایران درباره سلاح اتمی سخن گفت و وانمود کرد که از این مواضع خشنود است اما در همان حال صریحا اعلام کرد که ایران باید این عدم تمایل را با گامهایی شفاف به اثبات برساند.
اوباما میگوید که کشورش بدنبال تغییر نظام در ایران نیست و میانهروی روحانی را میپسندد و به وزیر خارجهاش گفته است که بحث پیرامون بهبود روابط با ایران را با قدرتهای اروپایی در میان بگذارد اما در عین حال در مورد اصلیترین حوزههای منافع ملی ایران از قبیل بحث هستهای و سوریه به گونهای آشکار خواستار عقبنشینی ایران از مواضع خود شده است.
اما نکات مهم تحلیلی بیانات اوباما در مجمع عمومی شصت و هشتم درباره ایران به قرار زیر است:
1- اوباما در حالی از تمایل به حل پرونده هستهای ایران حرف میزند که از یک سو ایران از نظر توانمندی تولید هستهای به آنچه که در چرخه صنعت اتمی خود طراحی کرده، رسیده است و به تعبیری مردم ایران کار را تمام کردهاند و از سوی دیگر از سال 1382 تاکنون بدون دلیل موجه از پذیرش گزارش رسمی کارشناسان و بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی طفره رفته و در همان حال ایران را متهم کردهاند که در پی تولید بمب اتمی است با این وصف در جمعبندی این بخش از سخنان باراک اوباما باید گفت که سخنان او کهنه و فاقد جنبههای مثبت میباشد. اگر آمریکاییها در این جمله خود که مشکلی در پذیرش برنامه صلحآمیز ایران ندارند، صادق هستند باید بلافاصله پرونده ایران را از شورای امنیت سازمان ملل به آژانس بینالمللی منتقل کنند که بدون شک آمریکاییها طی 4 سال آینده به این موضوع تن نداده و به خیال خود شورای امنیت را به مثابه شمشیر داموکلس بالای سر ایران نگه خواهند داشت.
2- اوباما از عمیق و ریشهدار بودن اختلافات ایران و آمریکا حرف زده و بطور تلویحی مسئولیت آمریکا در کودتای 28 مرداد و تحمیل دوباره رژیم پهلوی به ایران را پذیرفته است اما در عبارات خود به گونهای صحبت کرده که گویا در حال بازگویی یک خاطره تاریخی است و حال آنکه آنچه او به آن اشاره میکند یک دوره تاریخی 25 ساله است و در طول آن هزاران انسان شریف به زندانها افتاده و یا تبعید شده و هزاران نفر دیگر نیز به شهادت رسیدهاند. در طول این دوران طولانی، ایران را به یک عقبگرد وحشتناک در حوزه علمی، صنعتی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشاندهاند و هزینه اینها غیرقابل شمارش است اما اوباما نه تنها از واژهای که حتی بطور تلویحی هم از آن بوی عذرخواهی بیاید استفاده نمیکند بلکه پس از ذکر این عبارات، از ایران میخواهد که برای اعتمادسازی و در واقع تامین باجخواهی غرب، از برنامه هستهای خود کوتاه بیاید. پس میتوان در جمعبندی این بخش از سخنان او گفت او تمایل دارد که ایران در همان مسیر 25 ساله از منافع خود در برابر غرب چشم بپوشد.
3- اوباما میگوید ما به دنبال تغییر نظام ایران نیستیم. این حرف ضمن آنکه بیانگر اعتراف او به این است که نظام ایران را نمیتواند تغییر بدهد در عین حال صادقانه هم نیست چرا که درست در همان دقایقی که او این نطق را ایراد میکرد ماموران او مشغول تجهیز، تسلیح و تدارک مخالفان دولت ایران بودهاند و تا درحد اسکان دادن به تروریستهای منافق در ساختمان پنتاگون در واشنگتن پیش رفتهاند. البته به مسألهای اشاره کرده که سالبهبه انتفاء موضوع است یعنی اساساً آمریکا دولتی به مراتب کوچکتر را هم نمیتواند ساقط کند. آمریکا قادر به مقابله با یک گروه مقاومت در لبنان هم نیست چه رسد به اینکه بخواهد در سوریه دست به تغییر دولت بزند یا علیه تهران کاری اساسی بکند. آمریکا اگر توانایی تغییر دولت ایران را داشت در آن درنگ نمیکرد او اگر حتی قادر به جداسازی یک جزیره از ایران بود از این کار ابایی نداشت. آمریکا اگر قادر به حمله به یک قایق ایران بود این کار را میکرد اینکه آمریکا از عدم اقدام حرف میزند برای آن است که چنین قدرتی را در خود نمیبیند. آمریکاییها میدانند که یک «حزبالله لبنان» میتواند بر ارتشهای عربی تحت حمایت او غلبه کند و همه آنها را زمینگیر نماید چه رسد به جمهوری اسلامی ایران که نفوذ وسیعی از شبه قاره تا شمال آفریقا و در بقیه مناطق دنیا دارد.
4- آمریکا از میانهروی روحانی ابراز خشنودی کرده است. جدای از اینکه چنین موضعگیری برای ایجاد اختلاف در ایران و دلسرد کردن مردم از حجتالاسلام روحانی است در همان حال بوی نوعی مداخلهجویی احمقانه در امور ایران هم میدهد. اینکه دولت کنونی ایران میانهرو یا غیرمیانهرو است به ایران و ملت ایران بازمیگردد. اگر منظور آمریکا از میانهرو این است که دولت کنونی تمایلی به حرکت در چارچوب اصول اساسی انقلاب ایران ندارد و به شاخصهای مورد قبول غرب نزدیک شده است، چنین چیزی واقعیت ندارد. موضع محکم روحانی علیه رژیم صهیونیستی و مردود دانستن معامله بر سر منافع ملی و پشتیبانی قاطع از دولت سوریه و مقاومت و حمایت جدی از ساختار حقوقی حاکم بر عراق بیانگر آن هستند که تغییری در مواضع ایران متصور نیست اما یک وجه دیگر این است که اوباما وقتی ناگزیر به حرف زدن در یک چارچوب با ظاهر تفاهمی است ناچار است که بگوید این کوتاه آمدن به مواضع دولت جدید ایران ربط دارد و حال آنکه آمریکا به گمان اینکه میتواند چیزی را در سوریه دگرگون کند همین دو هفته پیش تا آستانه یک جنگ بزرگ هم پیش رفت!
اما سخنان باراک اوباما را میتوان در چارچوب نظریه «انتقال میدان» مدلسازی کرد. مشکل مهم اوباما درباره ایران این است که ایران دارای یک نفوذ گسترده منطقهای است و توانسته است یک منطقه وسیع و حساس را طی سه دهه از دایره نفوذ و اثرگذاری آمریکا خارج کند.
ایران، عراق، سوریه و لبنان سر جمع یک جغرافیای حدود 65 میلیون کیلومتر مربعی و دامنه آن از خلیجفارس تا دریای مدیترانه است. این جغرافیای مقاومت در این منطقه حرف اول را میزند و در همه عرصههای سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی حرفهای اساسی دارد. آمریکا با این بلوک دارای مختصات جامع نمیتواند مقابله کند، از این رو موضوع را به بحثی میبرد که ایران فاقد آن است یعنی بمب اتمی و در مقابل دهها فروند آن را خود آمریکا در اختیار دارد در واقع آمریکا میخواهد بباوراند که بمب مهم است و ما نمیگذاریم ایران به آن دست پیدا کند در حالی که بمب مهم نیست و ایران از آمریکا به دلیل داشتن بمب حساب نمیبرد آنچه برای ایران مهم است همین نفوذ منطقهای گسترده و توانایی فراوان بازیگری آن است بهگونهای که میتواند هر پرونده پیچیدهای را بهگونهای که تامین کننده منافع خود و سایر بخشهای جهان اسلام باشد به سامان برساند. آمریکا این وضعیت را نه میتواند تغییر دهد و نه میتواند تحمل کند از این رو باراک اوباما اذعان میکند که ریشههای بیاعتمادی ایران و آمریکا به یکدیگر خیلی عمیق است.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛سرتاسر هفته جاری به عطر دفاع مقدس معطر بود. رسانهها یکبار دیگر در سی و سومین سالگرد آغاز جنگ تحمیلی توسط رژیم صدام به جمهوری اسلامی ایران، پایمردیهای ملت غیور ایران را مرور کردند و نسل جدید را با دلیرمردانی که با نثار جان خود از خاک میهن اسلامی و از اعتقادات مردم و اساس نظام جمهوری اسلامی دفاع نمودند آشنا ساختند.
واقعیت اینست که هنوز ناگفتههای زیادی از دفاع مقدس وجود دارد که باید به همت رزمندگان، جانبازان، آزادگان و خانوادههای شهدا بازگو شود و صاحبان قلم، آنها را ثبت نمایند و هنرمندان، آنها را در قالبهای جذاب هنری ماندگار سازند. آنچه در روایت دفاع مقدس اهمیت دارد امانتداری است که متأسفانه تخلفاتی از این اصل مهم مشاهده میشود. این تخلفات میتواند خسران زیادی برای تاریخ کشور ببار بیاورد و حتی نسلهای آینده را نسبت به نسل انقلاب و دفاع مقدس بیاعتماد کند. اعتماد به نسل انقلاب و دفاع مقدس، اهمیت زیادی دارد و هیچکس نباید به خود اجازه دهد این اعتماد را خدشهدار کند.
در سومین روز از هفته جاری، زنگ مدارس به صدا در آمد و میلیونها دانش آموز به کلاس درس پیوستند تا سال جدید تحصیلی را با امید به آیندهای روشنتر آغاز کنند. دانشگاهها نیز این روزها کار خود را آغاز کردند و مجموعه آموزش و پرورش در سطوح مختلف برای بالا بردن سطح علمی کشور و ساختن آینده ملت، فعالیت تازهای را شروع نمودند. اولویت دادن به آموزش در سطوح مختلف و توجه عمیق به پرورش، از وظایف قطعی دولتمردان است که نباید از آن غفلت کنند.
با اینکه درحال حاضر، دو وزارت مهم آموزش و پرورش و علوم و تحقیقات، با سرپرست اداره میشوند، خوشبختانه امور این وزارتخانهها و زیرمجموعههای آنها به خوبی پیش میرود و شورو نشاط علمی در محیطهای آموزش و پرورش و دانشگاهها حاکم است. با اینحال، نمایندگان مجلس شورای اسلامی باید برای تعیین تکلیف نهائی این وزارتخانهها همت کنند و با رأی قاطع خود به وزرائی که رئیسجمهور پیشنهاد خواهد کرد، رأی اعتماد بدهند تا امور این دو وزارتخانه مهم با استحکام بیشتر به پیش برود.
تحویل نیروگاه اتمی بوشهر به پیمانکار ایرانی، این هفته سرانجام نقش روسها را از مسئول مستقیم این نیروگاه بودن به ناظرانی که به مدت 2 سال، خدمات لازم را ارائه خواهند داد کاهش داد. این واقعه که روز دوشنبه این هفته روی داده، برای کشور ما یک رویداد قابل توجه است، زیرا بدین ترتیب، برای اولین بار اداره امور یک نیروگاه اتمی برعهده متخصصان ایرانی گذاشته میشود و این میتواند سرآغازی برای ورود مستقل آنان به دنیای انرژی اتمی باشد.
مهمترین رویداد داخلی این هفته، سفر رئیس جمهوری اسلامی ایران به مقر سازمان ملل متحد است که از روز دوشنبه آغاز شد. دکتر حسن روحانی با سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل و اعلام مواضع جمهوری اسلامی ایران در زمینههای مختلف به ویژه رابطه با غرب، مسائل منطقه، رژیم صهیونیستی و فعالیتهای هستهای کشورمان، خط مش اعتدال را در سیاست خارجی به نمایش گذاشت. نفس این سفر با توجه به چهرهای که از دولت یازدهم در اذهان سران کشورهای جهان نقش بسته، راهگشای حل بسیاری از مشکلات در روابط خارجی بود. بخش بزرگی از این مشکلات، نتیجه موضعگیریهای غیراصولی دولتهای نهم و دهم بود. اکنون با آغاز به کار دولت یازدهم، تصحیح آن مواضع در دستور کار قرار گرفته و این امید پدید آمده که آن مشکلات نیز به تدریج برطرف شوند.
دیدار رؤسای جمهور چند کشور غربی با رئیسجمهور کشورمان در حاشیه اجلاس سازمان ملل، یکی اقدامات مثبت و سازندهایست که کمک خوبی به حل مشکلات موجود در سیاست خارجی کشورمان خواهد کرد. علاوه بر این، اظهارات سران کشورهای غربی از جمله آمریکا و فرانسه که با صراحت اعلام کردهاند حق استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای را برای مردم ایران به رسمیت میشناسند، از نقاط قوت سفر رئیسجمهور کشورمان به سازمان ملل است. نقطه اوج این اظهارات، سخن اوباما رئیسجمهور آمریکاست که گفته است: "آمریکا در پی تغییر حکومت ایران نیست". این برای اولین بار است که در سطح رئیسجمهور آمریکا آنهم در مجمع عمومی سازمان ملل چنین مطلبی اعلام میشود و به همین جهت از اهمیت ویژهای برخوردار است.
وقایع مهمی نیز این هفته در سطح بینالملل روی داده که قابل توجه و تأمل هستند. گروگانگیری در یکی از فروشگاههای نایروبی مرکز کنیا با دهها کشته و زخمی که توسط تروریستهای القاعده صورت گرفت، خطر نفوذ القاعده به بخش آرام و بیمسأله آفریقا را گوشزد کرد. هر چند نیروهای دولتی کنیا موفق به مهار کردن این گروگانگیری خونین شدند، ولی اعلام این نکته که گروه "الشباب" القاعده برای انتقام گرفتن از دولت کنیا به خاطر دخالتش در وقایع کشور مالی اقدام به این کار کرده، نشان داد که بخشهای مختلف آفریقا نیز توسط القاعده ناامن شده و طبعاً مردم آفریقا باید در انتظار گسترش این میکروب مسری به سایر نقاط قاره سیاه نیز باشند.
بحران سوریه این هفته با پیوستن این کشور به پیمان نظارت بر سلاحهای شیمیائی تا حدودی مهار شد هر چند سرپیچی رژیم صهیونیستی از پیوستن به پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی نگرانیهای مربوط به یکه تازیهای این رژیم در منطقه را بیشتر کرده است. به همین جهت، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه با صراحت خواستار خلع سلاح اتمی رژیم صهیونیستی شد. فاجعه اینست که آژانس بینالمللی انرژی اتمی با درخواست کشورهای عربی مبنی بر پیوستن رژیم صهیونیستی به پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی مخالفت کرده و این رژیم غاصب و اشغالگر، که دارای 300 کلاهک اتمی است، را از هرگونه نظارت بینالمللی آزاد گذاشته است.
خطر حمله نظامی آمریکا یا هرگونه مداخله دیگر در سوریه موجب شد رئیسجمهور روسیه روز سهشنبه این هفته بگوید با هرگونه مداخله نظامی در سوریه تحت هر عنوان مخالفیم. این اعلام مخالفت، ناظر بر سوءاستفادهایست که ممکن است آمریکا بعد از تحت کنترل درآمدن سلاحهای شیمیائی سوریه از شرایط موجود به عمل آورد، به ویژه آنکه ارتش سوریه این روزها به موفقیتهای جدیدی در زمینه سرکوب تروریستها دست یافته است.
اوضاع کشور مصر نیز این روزها همچنان بحرانی است. این بحران، با ممنوعالفعالیت شدن گروه اخوان المسلمین به حکم دادگاه فرمایشی قاهره آغاز شد و به تظاهرات دانشجویان در شهرهای مختلف علیه حکومت موقت مصر که ژنرال عبدالفتاح السیسی در رأس آن قرار دارد منجر شده است. بازداشت و محاکمه رهبران درجه اول و دوم اخوان المسلمین و سرکوب تظاهرات مردمی طرفداران این گروه و حاکم کردن فضای پلیسی بر کشور، اقدامی است که برای باز گرداندن حاکمیت دیکتاتوری گذشته صورت گرفته و هر روز شرایط کشور مصر را پیچیدهتر میکند.
در چنین شرایطی، برای آینده کشور مصر نمیتوان تصویر روشنی ارائه کرد. این وضعیت، چه بسا به انقلاب دیگری منجر شود که میتواند بساط کودتای ژنرال عبدالفتاح السیسی را برچیند و شرایط دیگری بر مصر حاکم کند.
در یک جمع بندی اجمالی میتوان گفت خاورمیانه عربی این روزها در تب و تاب است و بحرانهای متعددی این منطقه را در کشورهای مختلف تهدید میکند. ادامه این وضعیت، فقط به نفع رژیم صهیونیستی و حامیان این رژیم خواهد بود و به همین دلیل باید به این بحرانها خاتمه داده شود و بنیان مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی تقویت گردد.
رسالت:آمریکاییها و مسئله تغییر نظام در ایران
«آمریکاییها و مسئله تغییر نظام در ایران»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛نطق اوباما در شصتوهشتمین مجمع عمومی سازمان ملل با نطق روسای جمهور آمریکا در سه دهه قبل و حتی نطقهای خود او متفاوت بود. این نطق حکایت از یک تغییر لحن داشت. نطق رئیسجمهور آمریکا دارای فرازها و محورهای مهمی بود که در یک مقاله نمیتوان به همه آنها اشاره کرد. اما یکی از فرازها این بود که گفته شد؛ "آمریکا به دنبال تغییر نظام در ایران نیست." این اولینبار است که آمریکاییها به این سخن تفوه میکنند، چراکه طی سه دهه گذشته متهم به براندازی نظام قانونی و دموکراتیک ملت ایران بودند و اکنون نیز هستند.
کارنامه سیاسی و نظامی آمریکا نشان میدهد آنها با حمایت بیچون و چرا از رژیم شاه با کودتای 28 مرداد و نیز به قیمت کشتارهای خونین در تظاهرات میلیونی ملت در سالهای 56 و 57 خواهان یک انقلاب در ایران نبودند. آنها تا آخرین روز حیات شاه از او حمایت کردند.
آمریکاییها بعد از پیروزی انقلاب با حمایت از ضدانقلاب، جنگ داخلی به راه انداختند. با شکلگیری دولت و استقرار نهادهای جدید در ایران پس از انقلاب با حمایت از منافقین تروریست، رئیسجمهور و نخستوزیر و نیز 72 تن از بلندپایگان نظام را که در راس آنان آیتا... شهید بهشتی قرار داشت به شهادت رساندند و هر روز در تدارک یک کودتای خونین بودند.
آمریکاییها برای تغییر نظام در ایران وقتی از تروریستهای منافق و لیبرالها ناامید شدند، جنگ تحمیلی را چاشنی سرنگونی دولتهای قانونی پس از رجایی و باهنر کردند. آنها 8 سال از نظام فاسد بعث به رهبری صدام در عراق حمایت کردند و از هرگونه کمک نظامی از جمله در اختیار قراردادن سلاحهای مخرب شیمیایی و کشتارجمعی دریغ نورزیدند. اما از آن هم طرفی نبستند. آنها پس از جنگ تحمیلی که عملا 12 ارتش دنیا علیه ایران را در ارتش بعث مدیریت میکردند به جنگ نرم روی آوردند. در آنجا هم برای تغییر نظام موفق نشدند.
آمریکاییها برای تغییر نظام به این هم اکتفا نکردند؛ با گذاردن گزینه نظامی بر روی میز مذاکره با ایران و نیز تحریمهای فلجکننده به جنگ با ملت ایران بهمنظور تغییر نظام روی آوردند. دولت و ملت ایران قهرمانانه از این عقبه هم به سلامت گذشتند و با اقتصاد مقاومتی و با همبستگی ملی در برابر این ترفند هم ایستادند. اکنون 35 سال است آمریکا یک نفس با ایران میجنگد. آنها در قرارداد الجزایر متعهد شده بودند در امور داخلی ایران مداخله نکنند، پولهای بلوکهشده ایران را پس دهند و دست از ستیز و مبارزه با ملت ایران بردارند اما به هیچ وعدهای از وعدههای خود در قرارداد الجزایر عمل نکردند. امروز خسته و از نفسافتاده، رئیسجمهور آمریکا میگوید؛ "دیگر به دنبال تغییر نظام در ایران نیستیم."
آیا باید به این قول اعتماد کرد؟ به چه دلیل؟ چه اتفاقی در دنیا افتاده است که آمریکاییها را سرعقل آورده است؟
رئیسجمهور آمریکا بارها از "تحریمهای فلجکننده برای به زانو درآوردن ملت ایران" در طول حکومت خود سخن گفته است. اگر تحریمهای فلجکننده برای تغییر نظام نیست، پس برای چیست؟
در مذاکرات 1+5 بارها طرف ایرانی با طرف غربی به سمت توافق پیش رفتند. در دقیقه 90 آمریکاییها توافقات را به هم زدند. آنها با زیر بار توافقات نرفتن و هیچ عهد و پیمانی را برنتافتن، چه اهدافی را دنبال میکردند؟
مسئله اخلال در توافقات را ما نمیگوییم؛ جک استراو که در جریان گفتگوهای هستهای سه کشور اروپایی بود اخیرا اعتراف کرد آمریکاییها مذاکرات را به شکست کشاندند و نگذاشتند مذاکرات جلو رود.
امروز رئیسجمهور آمریکا لحن خود را نسبت به ملت و دولت ایران تغییر داده است.
باید دید او چه اقدامی را برای اثبات این ادعا انجام خواهد داد؟ اگر کاری برای رفع تحریمها و تهدیدها صورت نگیرد، این موضع فقط در حد همان تغییر لحن باقی خواهد ماند. تکیه کردن به این تغییر لحن خلاف "تدبیر" و "امید" داشتن به آن یک سراب است.
سیاست روز:چه میخواستند چه شد؟
«چه میخواستند چه شد؟»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که ر آن میخوانید؛میگویند، روزی شخصی کاسهای ماست در دست کنار دریا نشسته بود و ماست را قاشق قاشق به دریا میریخت.
رهگذری از او پرسید، چه میکنی؟
او گفت: میخواهم دوغ درست کنم. آن رهگذر گفت: نمیشود.
او گفت: میدانم، اما اگر بشود چه میشود!
این داستان و حکایت را شاید همه شنیده یا خوانده باشند.
حکایت مصداق آنهایی است که میخواهند کاری محال و نشدنی را دنبال کنند و به آن هم برسند.
تلاشی بیهوده و بیثمر که حاصلی ندارد.
آقای روحانی رئیسجمهور کشورمان در سفر به نیویورک و در سخنرانی خود در سازمان ملل، هر آنچه که لازم بود بیان کرد. بیان منطقی و مستدل که به کام بسیاری خوش آمد و شیرین بود و به کام بسیاری هم به تلخی گرایید.
خیلیها در داخل تصور و گمان دیگری از سخنان و مواضع و رفتار رئیسجمهور در آمریکا داشتند. در چند روز گذشته بررسی روزنامههای وابسته به اصلاحطلبان، مطالب و عکسهایی که در صفحات نخست آنها به چاپ رسید، این شوق و ذوق وصفناپذیر را نشان داده است.
مواضع اصولی رئیسجمهور تدبیر و امید نشان داد که او هم همچون روسای جمهور دیگر میداند که نمیتوان در عرصه دیپلماتیک به طرف مقابل اعتماد کامل داشت به همین خاطر او سیاستی را پیگیری میکند تا از طرف مقابل هم دریافتی داشته باشد.
رئیسجمهور به خوبی و با درایت به همه آنچه که در روزنامههایی خاص تبلیغ میشد، بیاعتنایی کرد.
هر آنچه که درباره دیدار و فشردن دست از سوی دو رئیسجمهور ایران و آمریکا منتشر شد، بیاثر بود. تلاش بسیاری شد تا این اتفاق بیفتد.
اما هوشیاری و هوشمندی یک سیاستمدار کهنهکار در این گونه مواقع خود را نشان میدهد.
گامهای سریع برای رسیدن به نتیجه زود هنگام مانند سرابی است که تنها به چشم میآید. برای رسیدن به نتیجه مطلوب نیازمند گامهای محکم و استوار همراه با درایت و سیاست لازم است.
دولت روحانی اگر به این نتیجه رسیده است که حل موضوع برنامه صلحآمیز هستهای ایران به آمریکا گره خورده است، که البته در سخنان آقای روحانی در سازمان ملل به آن بیشتر پرداخت، نشان از تغییر در سیاست خارجی ایران در قبال تک گفتوگویی است.
همان سخنی که آقای روحانی هنگامی که نامزد ریاست جمهوری شده بود، درباره مذاکره با آمریکا گفته بود؛ «هنر این است که ما تهدید را به آسیب و آسیب را به فرصت تبدیل کنیم از اینرو مذاکره با آمریکا امکانپذیر است اما سخت است. هر چند بنده معتقدم مذاکره با آمریکا راحتتر از مذاکره با اروپاست، چرا که اروپاییها به دنبال آقا اجازه از آمریکا هستند.»
دولت کنونی هم به خوبی میداند که موضوع هستهای بهانهای است برای آمریکا تا فشارها را بر ایران بیشتر کند.
هنگامی که اوباما در سخنرانی خود خط قرمز کاخ سفید را امنیت رژیم صهیونیستی میداند، به خوبی آگاه است که یکی از مسائلی که جمهوری اسلامی ایران بدان تاکید و از نگاه ایدئولوژیکی به آن اعتقاد دارد، موضوع فلسطین و سرزمینهای اشغالی توسط صهیونیستهاست.
نکته ای مهم در سخنان اوباما نهفته است. نکتهای راهبردی که نمیتوان از آن به سادگی عبور کرد. اصلاحطلبانی که حل و فصل همه خصومتهای آمریکا را با ایران در یک دست دادن که همواره در پایان کار و توافق انجام میشود، در اول کار میپندارند باید توجه داشته باشند که نمیتوان با چنین اقدامی تهدیدات و فشارها را کم کرد چه اگر این سیاست در ظاهر به نتیجه بینجامد، در جای دیگری و به روشهای متفاوتی بروز مییابد.
اگر هم در همان آغاز نتیجه برد برد حاصل نشود، مهر تاییدی بر بیاعتمادی همیشگی مردم ایران اسلامی و حاکمیت، بر این سیاست خواهد بود که نمیتوان با شیطان بزرگ به تفاهم و توافق رسید.اکنون انتقادات اصلاحطلبان هم به روحانی آغاز میشود.
جوان:سر و صدای زندگی
«سر و صدای زندگی»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛دوم مهر در منزل پدر بزرگ، میزبان اباجعفر و خانوادهاش بودیم. اباجعفر بچه زینبیه دمشق است و از پنجره خانه باغ دلربایش گنبد و گلدسته عقیله بنیهاشم معلوم. ما سالها پیش در سفری زیارتی به سوریه با اباجعفر آشنا شدیم و کار این آشنایی آنقدر بالا گرفته که سالی چند روز ما در سوریه میهمان ایشان میشویم و سالی چند روز هم اباجعفر با خانواده جمع و جور شش نفره خود مهمان ما.
آن روز بعد از ناهار (جایتان خالی، مادر بزرگ قورمه سبزی درست کرده بود!) خانمها مثل همیشه گرم صحبت شدند و از هر دری سخنی، ما مردها اما ترجیح دادیم دمی سنت قیلوله به جا آوریم! صد البته میدانستیم اباجعفر خسته است و بعد از آن هم راه، هیچ چیز برایش خواب عصرگاهی نمیشود. برای این استراحت آنچه مزاحم مینمود سروصدای بیامان بچهها بود؛ بچههایی که تازه از مدرسه برگشته بودند و کوچه را گذاشته بودند روی سرشان. چند تاییشان بچههای فامیل ما بودند، الباقی بچههای کوچه. بچههای اباجعفر هم که مثل خودم دیگر سنشان از بازی در کوچه و جیغ و داد و شلوغ کاری گذشته بود. بلند شدم که بچهها را آرام کنم، اباجعفر گفت: کجا میروی؟ گفتم: صدای بچهها روی مخ است، نمیگذارد راحت بخوابیم! گفت: نه، نرو. اتفاقاً بهترین لالایی را دارند میخوانند. خوب گوش کن! صدایی از این بهتر؟ سروصدای بچهها یعنی امنیت،آزادی، شادی، رفاه، عشق، صفا، صلح ... یعنی زندگی. راستش دلم برای این سروصدای قشنگ تنگ شده بود. خیلی وقت است در سوریه، صدایی از بچهها در نمیآید، الا صدای گریه، صدای غم، صدای حزن، صدای ناله...
اباجعفر قطره اشکی را که گوشه چشمش نشسته بود پاک کرد و ادامه داد: نه حسین! بگذار بچهها بازیشان را بکنند. سروصدایشان را دوست دارم. تو توی جنگ نیستی والا فقط با این سروصدای ناز میخوابیدی... حق با اشعههای آفتاب بود که از پشت پنجره پاییزی، صورت زخمخورده و گندمگون اباجعفر را نوازش کنند. دیگر اباجعفر کاملاً به خواب رفته بود، اما سروصدای بچهها... سروصدای زندگی همچنان جریان داشت.
خدایا! شکر.
تهران امروز:استراتژی سه گانه در نیویورک
«استراتژی سه گانه در نیویورک»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حشمتالله فلاحتپیشه است که ر آن میخوانید؛صحبتهای حسن روحانی رئیسجمهور کشورمان در نشست عمومی سازمان ملل را میتوان از سه جنبه ارزیابی کرد.ضمن اینکه باید توجه داشت صحبتهای روحانی و اوباما نوعی جمعبندی دیپلماسی عمومی دو کشور بود.دکتر روحانی تلاش کرده بود صحبتهای خود را در سه حوزه رابطه با آمریکا، تنشزدایی از روابط و جلوگیری از گسترش بحران متمرکز کند.روحانی سعی کرد در دو زمینه تنشزدایی و تجدید رابطه با آمریکا دست به عصا حرکت کند،دلیل این اقدام هم به تاریخچه منفی روابط ایران و آمریکا بهویژه نوع رابطهای که آمریکا در قبال کشورمان شکل داده بر میگردد.
ضمن اینکه آمریکاییها از خوشبینی کشورمان سوءاستفاده کردهاند.مثلا در دوران اصلاحات زمانی که تلاش شد با نگاهی خوشبینانه و با مطرح کردن موضوع گفتوگوی تمدنها تنشزدایی در روابط صورت بگیرد، با موضوع تحریم از سوی کلینتون و همچنین محور شرارت معرفی شدن کشورمان از سوی جورج بوش مواجه شدیم.این اتفاق در حالی افتاد که کشور ما در حل مسائل منطقهای و بخصوص حل مسئله افغانستان نقش کمک به دولت آمریکا را بازی کرده بود. بر همین اساس صحبتهای دکتر روحانی علاوه بر اینکه سعی میکرد روح امیدواری داشته باشد، محتاطانه هم بود.
در صحبتهای رئیسجمهور برخی نکات کلیدی وجود داشت یکی از این نکات تاکید بر لزوم شنیدن صدای واحد از طرف آمریکا بود این موضوع در حالی مطرح شد که پیش از این آمریکاییها در دوران خاتمی و دوره دوم احمدینژاد هر بار اعلام کرده بودند ما نمیدانیم در ایران با چه کسی مواجه هستیم.
اما این بار روحانی با توجه به مقدمه چینی که دولتش درباره تنشزدایی مطرح کرده بود به طرف مقابل گوشزد کرد که نسبت به آینده تنشزدایی بین دو کشور رویکرد واحد داشته باشد چرا که دولت اوباما تاکنون بارها اعلام کرده تحریمها شخصیت مستقل دارند و اوباما در نقش مسئول وارد آوردن فشار به ایران برای رویگردانی از مواضعش ظاهر شده است. اما در طرف مقابل تحریمزدایی را به هزار توی کنگره میسپارند و اوباما مدعی است تحریم قانون است. نکته دیگری که در صحبتهای رئیسجمهور وجود داشت، صحبت درباره اعلام آمادگی برای ائتلاف برای صلح بود.
روحانی سعی کرد در این زمینه یک گام جلوتر از گفتوگوی تمدنها بردارد.در واقع تاکنون در دنیا ائتلافهایی برای جنگ شکل گرفته ولی در زمانهای که صلح مورد نیاز است ما ائتلاف در قالب صلح را مطرح میکنیم که یک گام واقعگرایانهتر بود. دکتر روحانی در صحبتهای خود از طرف ایران به اعلام آمادگی برای رفع تنش با آمریکا و کشورهای 5+1 در قالب اعتمادسازی تضمین شده پرداخت.نکته جالب دیدگاه رئیسجمهور در این زمینه این بود که اگر اختلافات ایران و 5+1 در قالب یک مثلث قابل رفع باشد یک ضلع این مثلث تضمین حقوق هستهای ایران است،ضلع دوم کاهش تدریجی و عملی تحریمهاست و ضلع سوم تضمین نسبت به پاک بودن فعالیت هستهای ایران است.
در مجموع به نظر میرسد اکنون به یک حوزه عمل نیاز داریم تا اتفاقاتی که ظرف این مدت بین دو کشور افتاده در مرحله دوران اصلاحات متوقف نشود.در واقع آنچه تاکنون صورت گرفته سنگ بنایی بود که در آن دوره گذاشته شد و توقف ما در این مرحله به منزله از دست رفتن یک فرصت است.
راهکار عملی که برای گذر از این مرحله میتوان در نظر گرفت عملی شدن یا شکلگیری نشانهها و شاخصهای عملی پایان یافتن سیاست تغییر رژیم در ایران توسط آمریکاست که با توجه به اینکه تحریم،تهدید و مداخله سه شاخص امروزین تغییر نظامهای سیاسی است،ایرانیها در آینده این سه شاخص را رصد خواهند کرد و میسنجند.نکته دیگر اینکه اوبامایی که از دست باز جان کری و وزرایخارجه برای زمانبندی و موضوعبندی کاهش تنش بین ایران صحبت میکند باید دید وزیر خارجه آمریکا آیا با دست باز به مذاکرات خواهد آمد یا نه؟اگر این موارد شکل بگیرد میتوان گفت دستور کار دیپلماسی رسمی دو طرف در نیویورک شکل خواهد گرفت.
آفرینش: دیپلماسی ظریفِ روحانی و اوباما درنیویورک
«دیپلماسی ظریفِ روحانی و اوباما درنیویورک»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛دراولین روزهای پاییزی درایران شاهد، فرارسیدن نسیمهای فصل بهار روابط در نیویورک بودیم. روابطی از جنس دیپلماسی که امیدها را دل افکارعمومی داخلی و خارجی جانی دوباره بخشید. این روابط میتواند نوید بخش کاهش چالشها و تنشها میان ایران و سایر کشورها باشد. دچار توهم و خوش بینی مفرط نیستیم، اما بشر به امید زنده است. امیدی که سالها بود به یمن برخوردهای نامناسب دیپلماتیک با سایرملل در دل مردم خاموش شده بود.
دیروز تمام مردم دنیا چشم به تریبون سازمان ملل داشتند تا ببینند دو رییس جمهوری که برگزینه مذاکره و دیپلماسی تاکید دارند، چگونه موضع گیری خواهند کرد. ابتدا سخنرانی باراک اوباما رییس جمهور آمریکا انجام شد که همچون همیشه دو گزینه نرم و سخت را درکنارهم داشت. اما تفاوت گفتاراوباما با نطقهای قبلی تاکید بر دومسئله مهم بود. ابتدا اشاره اوباما مبتنی بر نامه نگاریهایش با رهبرمعظم انقلاب و رییس جمهور، که به عنوان نقطه اتکای مثبتی جهت پذیرش این مسئله که عالی ترین مقامات ایران در مواضع خود به طور صریح اعلام کرده اند که به دنبال صلح بوده و هرگونه استفاده از سلاحهای کشتارجمعی را نهی می کنند.
دوم اینکه به رسمیت شناختن حقوق هستهای ایران از سوی اوباما و انتظار برای شفاف سازی فعالیتهای اتمی، نشان از گام مثبت دیپلماسی در نرمش مواضع غرب بود. سخنان اوباما این بارتهدید آمیزنبود ، چون دیپلماسی "فعال و ظریف" ایران در طی این ایام جهت رفع ابهامات و اعتمادسازی متقابل، این اجازه را به اوباما نداد تا همچون همیشه گزینه جنگ را بر روی میز بگذارد و باآن برملت ایران بتازد!. اما درادامه همه منتظرواکنش ایران بودند تا تقابل گفتههای دو رییس جمهور را درکنار هم مقایسه کنند. سخنان رییس جمهور کشورمان دارای نکات دیپلماتیک فروان بود. نطق دکترروحانی به زعم برخی ، بسیار محتاطانه و حاوی مطالبی که همگان درانتظار شنیدن آن بودند، نبود.
اما باید اذعان داشت که رییس جمهور نشان داد که به اعتدال ایمان دارد. نشان داد که خود را ازخط کشیهای افراطی مبرا ساخته است و صرفاً خط مردمی و انسانیت را طی میکند. سخنان رییس جمهور برگرفته از فکر و تدبیر مشاورانی بود که خوب وضعیت داخل و خارج کشور را درک کرده اند. "اعتدال" درمقدمه و مؤخره این سخنرانی مشهود بود.
اگرمقایسه ای بین محورسخنان دو رییس جمهور داشته باشیم، شاهد نکاتی ظریف بودیم که به نوبه خود پاسخی برای دوطرف به همراه داشت. رییس جمهورایران در بخش اول سخنان خود با پرداختن به مسائلی که به زعم بسیاری تکرار مکررات تلقی می شد، صراحتاً اعلام کرد ایران بر اصول و ارزشهای معنوی خود مقید وهیچ کوتاهی ازمواضع درکارنیست. این بخش سخنان رییس جمهور پاسخی بود به آمریکاییها که باید متوجه این مسئله باشند که تغییر دولت درایران به معنای تغییراصول نیست.
اما در ادامه سخنرانی بخش کوتاهی از صحبتهایی مطرح شد که همگان از ابتدا منتظر آن بودند، یعنی مسئله هستهای و روابط با آمریکا. فن بیان و شیوه ادای کلام در این چند جمله پایانی به حدی قوی بود که توانست تمام خواستههای افکارعمومی درداخل و خارج را سیراب کند. به کارگیری"نرمش قهرمانانه و حکیمانه" رییس جمهور این تابو را شکست که «آمریکا باید به عنوان دشمن تلقی گردد و خصومت سرلوحه رفتار فی مابین باشد». کاری که سالها دیپلماسی فعال نمی توانست انجام دهد، دریک جمله دکترروحانی شکوفاشد:"ایران به دنبال افزایش تنش با آمریکا نیست و صلح دردسترس است".
همانطور که گفته شد نرمش و عزت نفس ایران اسلامی برای جهانیان هویدا شد. رییس جمهور با کلام خود ابراز داشت که ملت ایران اصول و ارزشهای خود را حفظ خواهد کرد، اما درعین حال مذاکره گری تمام عیار است و معتقد به راهکارهای دیپلماتیک میباشد. تکرار مکرر کلمه "صلح" درسخنان رییس جمهور، نشان داد که محور خواستههای ایران در زمان حاضر مصالحه و مساعی طرفین با جهانیان است و به دنبال افزایش تنشها و شکافها با ملت ها و دولت ها نیست. امیدواریم مشی عقلانیت و صلابت تیم دیپلماسی کشورمان، بابی باشد برای رفع اختلافات میان دولتها و درعین حال اثبات ارزشهای اصولی و انسانی ایران اسلامی به ملتها.
حمایت:تکلیف رییسجمهور در تدوین حقوق شهروندی
«تکلیف رییسجمهور در تدوین حقوق شهروندی»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم حسین احمدینیاز است که در آن میخوانید؛هیأت دولت بر اساس دستور صریح رییسجمهور و با تصویب مصوبهای، معاونت حقوقی را مأمور تشکیل کارگروه تدوین لایحه حقوق شهروندی کرد. این موضوع در بادی امر بسیار ارزشمند و موثر در تحقق مولفههای حقوق شهروندی است. صدور این دستور از یک سو ناشی از تکلیفی است که حسب اصل یکصد و سیزدهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رییسجمهور را مسئول اجرای قانون اساسی دانسته است و یکی از این مباحث که رییسجمهور مسئولیت اجرای آن را برعهده دارد، فصل سوم از قانون اساسی از اصل 19 تا 42 است. اگرچه در اصول دیگر همانند اصل سوم نیز تکالیف و عباراتی دال بر حقوق شهروندی مستفاد میشودبیان چند نکته در این زمینه حایز اهمیت است.
در وهله اول باید به این نکته توجه کرد که حقوق شهروندی چه موضوعهایی را دربر میگیرد و قرار است چه مباحثی را در خود جای دهد. واقعیت موضوع این است که تاکنون در نظام حقوقی ایران ما تعریف مشخص و معینی از حقوق شهروندی ارایه نشده است و حتی در ماده واحده قانون آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی مصوب 2/3/1383 مجلس شورای اسلامی که پیشتر در قالب بخشنامه ریاست محترم وقت قوه قضاییه ابلاغ شده بود، تعریفی از حقوق شهروندی صورت نگرفته است.
نکته دوم این است که قانون نباید از ایهام و ابهام و کلیگویی برخوردار باشد؛ یکی از معضلات حقوق شهروندی، ابهام، ایهام و کلیگویی است زیرا در حقوق شهروندی، تصریح و شفافیت نقش عمدهای در تحقق آن ایفا میکند.
نکته سوم تکالیف نهادهای دولتی در برابر شهروندان و تکالیف شهروندان در برابر هم است. واقعیت موضوع این که در مبحث حقوق شهروندی در وهله اول این شهروندان هستند که باید به حقوق همنوعان خود احترام بگذارند و نسبت به رعایت آن قدم بردارند مثلا در موضوع راهنمایی و رانندگی ما کمبود قانون نداریم و بسیاری از حوادث و سوانح رانندگی ناشی از تخطی شهروندان از قوانین و مقررات رانندگی است که متاسفانه منتج به سوانح دلخراش میشود. در حادثه تصادف اتوبان قم- تهران نیز بیشتر کوتاهی و قصور در کنترل خودرو اعم از سرعت یا استفاده از لاستیک نامناسب و به نوعی بیتوجهی به حقوق شهروندی از سوی شهروند بوده است.
بنابراین مسئولیتپذیری شهروندان نقش وافری در رعایت حقوق شهروندی ایفا میکند. یا مثلا بستن کمربند ایمنی یا استفاده نکردن از تلفن همراه در حین رانندگی که فقط و فقط در گروی مسئولیتپذیری شهروندان در رعایت این موضوع است. نکته پنجم ضمانت اجرای حقوق شهروندی است که تعریف ساز وکار نظارتی آن در اجرا موثر خواهد بود. اکنون ستادهای نظارت بر حقوق شهروندی در بسیاری از نهادها تعریف و برگه(فرم) و پرسشنامههای زیادی هم برای آن تعبیه شده است اما هنوز تا رسیدن به اهداف عالیه آن فاصله داریم.
بنابراین تعریف نظام و شیوه نظارتی و کنترلی نحوه اجرای حقوق شهروندی مهمتر از خود موضوع است. بنابراین ضرورت دارد تا دستاندرکاران تدوین این لایحه به این موارد التفات داشته باشند اما مهم نفس قضیه است که گام موثری در شکلگیری قانونگرایی در بین شهروندان خواهد بود.
قانون:روحانی هنگام سخنرانی به چه فکر میکرد؟
«روحانی هنگام سخنرانی به چه فکر میکرد؟»عنوان یادداشت روز روزنامه قانون به قم صادق زیباکلام است که در آن میخوانید؛درباره سخنرانی آقای روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل که انتقاداتی هم به آن شده است من ترجیح می دهم به جملهای از مرحوم علی امینی استناد کنم. بعد از کودتای 28 مرداد علی امینی به عنوان رئیس هیات مذاکرهکننده با نمایندگان کنسرسیوم( آمریکا، انگلیس و فرانسه) برای انعقاد قرارداد کنسرسیوم نفت با مستر پیچ وارد عمل شد . این اقدام انتقادات زیادی را متوجه وی کرد تا اینکه وی در پاسخ به منتقدان یک جمله تاریخی گفت .
جمله این بود با ما نیاید آنقدر که می خواستیم را در نظر بگیریم بلکه آن مقداری که می توانستیم ملاک است . آن موقع ما جوان بودیم و جمله امینی را حمل بر سازشکاری و نوکر آمریکایی بودن وی کردیم اما بعدها فهمیدیم که خیلی وقت ها بر اساس خواستهها قضاوت نکنیم و بر اساس توانایی ها قضاوت کنیم. اولین و مهم ترین نکته در خصوص سفر آقای روحانی به نیویورک و سخنرانی ایشان این است که ما باید بر اساس آنچه ایشان می توانست بیان کند قضاوت کنیم.
به اعتقاد من آقای روحانی خیلی چیزهای دیگر باید می گفت ولی آنچه را که می توانست گفت. واقعیت این است که روحانی هنوز به کشور برنگشته ، خیلی از تندرو ها هشدار دادند و مطالبی علیه ایشان چاپ کردندکه نشان می دهد این افراد منتظر هستند آقای روحانی حرفی را بزند و ضد او به کار ببرند. من فکر می کنم آقای روحانی وقتی سخنرانی می کرد با خود می گفت من در نیویورک مهمانم و به تهران بر خواهم گشت.
باید اشاره کنم که روحانی برای سروساماندهی به اوضاع کشور برنامه ای بلند مدت دارد که هر حرکت تند و هیجانی می توانست دربرنامه بلند مدت وی اخلال ایجاد کند. آقای روحانی نمی خواهد به سرنوشت خاتمی دچار شود بنابراین تمام تلاش اش این است که اصولگرایان در برابر وی قرار نگیرند.البته از همه اینها مهمتر اعتمادی است که مقام معظم رهبری به روحانی داشتند.
ایشان این اعتماد را نه به خاتمی داشتند و نه به احمدی نژاد. رهبر انقلاب می داند که هوش ، تدبیر و لیاقت روحانی خیلی بیشتر از احمدی نژاد است ، به همین دلیل به ایشان اختیار تام دادند. اگر روحانی بر سر جلسه ناهار با اوباما حاضر می شد یا طور دیگری سخن میگفت چه بسا اعتماد رهبری به ایشان دچار خدشه می شد.
شرق:پیشگیری از ترکیدن حباب؟
«پیشگیری از ترکیدن حباب؟»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم حیدر مستخدمینحسینی است که در آن می خوانید؛هدف اصلی سیاستهای کلان اقتصادی رسیدن به رشد، آن هم رشد پایدار است. برای رسیدن به این هدف نیاز به هماهنگی بین سیاستگذاریهای مختلف پولی و مالی است. تقویت یک سیاست، چه پولی، چه مالی و چه بازرگانی به علت ضعف سیاست دیگر، منجر به ناپایداری اقتصاد کلان خواهد شد و نتیجه آن خارجشدن اقتصاد از تعادل و لطمه به ساختار رشد اقتصادی است.
چنانچه آمارهای رسمی نشان میدهد رشد اقتصادی سال 91 منفی بود و سال 92 نیز به همین صورت خواهد بود. بنابراین کل چارچوب و تکتک سیاستها باید پایدار و مستمر باشد. یکی از این سیاستها، سیاستهای پولی و ارزی است که مسوولیت آن با بانک مرکزی است.
اگر این سیاستها تحتتاثیر دیگر سیاستها قرار بگیرند و در جهت تامین مالی کسری بودجه دولت تدوین شوند، محدودیتهایی را برای استقلال بانک مرکزی به وجود خواهد آورد. در این ارتباط مسوولان بانک مرکزی تاکید داشتند که افزایش نرخ ارز و تورم آگاهانه و بر اساس نظرات کارشناسانه اقتصادی نبوده، بلکه ناشی از تحریمهای یکی، دو سال گذشته بوده است و اقدامات مدیریت فعلی بانک مرکزی توانسته از افزایش بیشتر نرخ ارز جلوگیری کند.
در حال حاضر که شرایط روانی حاکم بر کشور یعنی امید برآمده از انتخابات و متعاقب آن حذف تدریجی تحریمها که برخی از آنها اجرایی نیز شده و از طرفی توقف بحث حمله به سوریه به علاوه سفر نیویورک رییسجمهور، بحث آغاز مذاکره با برخی مقامات آمریکا و مذاکرات یکی، دو روزه هیات همراه رییسجمهور با مقامات ارشد دیگر کشورها آثار روانی خود را بر قیمت ارز، طلا، خودرو و برخی دیگر از کالاهای اساسی نشان میدهد.
با این اوصاف با چه سیاستی بانک مرکزی و برخی دیگر از مسوولان، مانع ترکیدن حباب قیمت ارز میشوند؟ از سال 81 که اقدام یکسانسازی نرخ ارز بر اساس تفاهم و وفاق ملی سران قوا صورت گرفت، نرخ دلار چهار تا پنجدرصد و ارزش ریال نیز 20 تا 21درصد کاهش را نشان داده که مابهالتفاوت آن نشاندهنده کاهش 15 تا 16درصدی ارزش ریال در برابر دلار است.
از سال 81 که سال پایه یکسانسازی ارز و ریال است تا دو سال قبل تعدیل واقعی نرخ ارز بهصورت سالانه صورت نگرفت و بهیکباره با شرایط اقتصادی حاکم بر کشور یعنی عمدتا تحریم به یکباره به بالای 35هزارریال رسید که با تطبیق نتایج انتخابات با خواست مردم آرامآرام نرخ ارز در جهت افزایش ارزش پول ملی در حال تعدیل بود. از طرفی مسوولیت بانک مرکزی بر اساس قانون این است که رییس کل محترم آن بانک مسوولیت حفظ ارزش پول ملی و کاهش نقدینگی را دارد و تاکنون مسوولان این بانک میگفتند علت تورم افزایش یکباره نرخ ارز بوده است.
با شرایط کنونی کاهش نرخ ارز - که میتوانست یکی از راهکارهایی باشد که آثار کاهش تورمی نیز داشته باشد - جای تامل است که بانک مرکزی به شکل دستوری کف نرخ ارز در بازار ارز را اعلام میکند و حداقل منتظر نتایج روانی دیپلماسی نیویورک که میتوانست به موفقیت واقعی دیپلماسی اقتصادی برسد، نمیماند. به نظر میرسد افزایش نرخ ارز و سکه در دو روز گذشته ناشی از اراده و تصمیم مقامات بانک مرکزی باشد. زمانی که بانک مرکزی اعلام میکند نرخ ارز به کف رسیده است، یعنی اعلام میکند که دولت و بانک مرکزی پذیرای نرخ زیر سههزارتومان نیست و به شکل دستوری به بازار علامت میدهد که نرخ باید رو به بالا رود.
آثار تعجیل بانک مرکزی در اعلام نظر افزایش نرخ ارز و سکه و احتمالا سایر کالاهاست. عملکرد بانک مرکزی در این مقطع زمانی، جای تامل دارد. به هرحال در دو ماه گذشته اقتصاد کشور شاهد کاهش سفتهبازی بود که با نظرات جدید بانک مرکزی از نیمروز دیروز بار دیگر بازار به سمت سفتهبازی رفته است و از دامنه کف به دامنه سقف در حال حرکت است.
بنابراین تحولات ارزی این دو روز، نه به دلیل اتفاقات نیویورک بلکه به خاطر اعلام نظر عجولانه رییس بانک مرکزی است. سخنان آقای روحانی در نیویورک با درایت و عمیق بود و دیپلماتهای برجسته دنیا علامت آن را دریافت کردند و باید در آینده و در نشستهای بعدی شاهد آثار مثبت آن باشیم.
مردم سالاری:رابطهای که دغدغه دنیا شده است
«رابطهای که دغدغه دنیا شده است»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احمد خرم است که در آن میخوانید؛ مذاکره ایران و آمریکا را باید یکی از مسایل اصلی دانست که دنیا را نسبت به خود حساس کرده است؛اینکه جمهوری اسلامی و ایالات متحده آمریکا چه نوع رابطهای با هم داشته باشند، از خیلی از جهات حائز اهمیت است، هم برای این دو کشور مهم دنیا و هم برای کشورهای دیگر.
دقیقا به همین دلیل است که سخنرانی رییس جمهوری ایران در مقر سازمان ملل متحد کنجکاوی کل جهان را به خود برانگیخته بودند. چون اذهان عمومی میدانستند که سخنران 2013 ایران در اجلاس سازمان ملل روش و مشی متفاوتی با چهرهای دارد که هشت اجلاس گذشته را با حاشیه شروع کرد و با حاشیه به پایان رساند.
حسن روحانی در مقر سازمان ملل همانطور که انتظار میرفت، چهرهای جدید از ایران را به معرض نمایش گذاشت. رییس جمهوری در شرایطی که دنیا عادت به این داشت تا نماینده ایران صحبتها و رفتارهای چالش برانگیز از خود نشان بدهد، با رفتاری منطقی از صلح جهانی گفت و اینکه باید همه کشورها برای «مدارا» ارزش قایل شوند و در تلاش باشند تا با تعامل با یکدیگر مقدمات دنیایی عاری از خشونت را فراهم کنند. البته روحانی در شرایطی پشت تریبون سازمانملل قرار گرفت که ساعتی پیش از آن باراک اوباما سخنانی نرم را درباره جمهوری اسلامی مطرح کرده بود و به همین دلیل احتمال نرمش محتمل تصور میشد که در نهایت با اظهارات حسن روحانی این احتمال به واقعیت تبدیل شد، واقعیتی که به غیر از چند کشور، موجب خشنودی دنیا را فراهم کرد. حالا ادبیات سیاسی جهان به جای سخن گفتن از گزینهای به نام جنگ روی میز یا تهدید و تهمت واژگانی چون تعامل، مذاکره و صلح را در خود جای داده است و دقیقا به همین دلیل دنیا در انتظار نقطه پایانی برای فاصلهای 35 ساله است، فاصلهای بین ایران و آمریکا.
درباره واکنش داخلی به فضای جدید باید گفت که گروهی با واقع انگاری وهمچنین تکیه بر این تحلیل که «دیپلماسی قوی لازمه اصلی کشور برای خروج از بحران است» از ادبیات و رفتار و همچنین گفتار روحانی و دولتمردان استقبال میکنند و شرایط فعلی را نشانهای از توفیق وتوسعه محتمل در آیندهای نه چندان دور میپندارند، البته آنها رابطه احتمالی با آمریکا یا هر کشور دیگری را در صورتی اتفاق مثبت و تاثیرگذار میدانند که منافع ملی آسیبی نبیند و عزت و استقلال نظام و کشور با خدشهای مواجه نشود.
در مقابل اما در کمال تعجب و تامل شاهد تحرکات و جنب و جوش عدهای هستیم که همچنان ساز مخالف با هرگونه رابطه حداقلی با ایالات متحده را کوک میکنند که باید گفت، این گروه به دلیل نگاه افراطی به مسایل وتعصب بیمنطقی به آنچه خود «اصول »مینامند قطع رابطه با آمریکا را «واجب» ی میدانند که نباید به تغییر آن حتی فکر کرد، چه برسد به اینکه اقدام عملی انجام داد. که باید از آنها این سوال را کرد که با چه دلیل و منطقی «عدم رابطه» را در هزاره ارتباطات، تصمیمی منطقی میدانند و چرا تمایل ندارند، با تفکر بر واقعیتهای پیرامون به جای افراطیگری، منطق مداری را پیشه کنند.
آرمان:پیشنهاد هوشمندانه ایران
«پیشنهاد هوشمندانه ایران»عنوان یادداشت روز روزنامه آرماتن به قلم دکتر حسین احمدینیاز است که در آن میخوانید؛ایران از اولین بنیانگذاران جامعه ملل است که در سال 1945 منحل و سازمان ملل متحد فعلی تاسیس و جایگزین آن شد. گفتنی است سازمان ملل متحد متشکل از تقریبا200 دولت است که از پتانسیل خاصی برای ایجاد همگرایی، همکاری و همبستگی جهانی برخوردارند. مجمع عمومی سازمان ملل متحد که مهمترین رکن از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد است برگرفته از تمامی اعضای دولتهای عضو این سازمان و حتی اعضای ناظر و غیرعضو سازمان ملل متحد همانند سوئیس است که همانند پارلمان جهانی عمل کرده و در بعضی موارد نیز به جای شورای امنیت این سازمان عمل میکند به این معنی که اگر در مواردی شورای امنیت سازمان ملل متحد به علت وتو یکی از اعضای دائم خود نتواند هنگام تهدید علیه صلح، نقض صلح یا عمل تجاوز اقدام مناسبی انجام دهد، وظیفه صلح و امنیت بینالمللی به عهده مجمع عمومی سازمان ملل متحد گذاشته میشود که اساسا به این شیوه اتحاد برای صلح یا اچمس یا قطعنامه ۳۷۷ مجمع عمومی سازمان ملل متحد گفته میشود.
در این حالت مجمع عمومی فورا به موضوع رسیدگی میکند و حتی میتواند راهکارهایی را که به نظر ضروری میرسد همانند کاربرد نیروی نظامی را به دولت یا دولتهای مربوط برای بازگرداندن صلح و امنیت بینالمللی توصیه کند. به منظور سهولت و فوریت اقدامات مجمع عمومی در مواردی که شورای امنیت قادر به انجام وظایف خود نیست در قطعنامه اتحاد برای صلح حالت تشکیل اجلاس فوقالعاده فوری برای مجمع پیشبینی شدهاست.
دبیر کل موظف است بنا به تقاضای اعضای شورای امنیت (۹ رأی موافق، بدون حق وتو) یا تقاضای اکثریت اعضای مجمع عمومی سازمان ملل، ظرف ۲۴ ساعت مقدمات تشکیل جلسه اضطراری را فراهم کند تا مجمع بتواند تصمیمات لازم را اتخاذ نماید.
اولین اجلاس فوقالعاده فوری مجمع در قضیه بحران کانال سوئز در ۲۹ اکتبر ۱۹۵۶ تشکیل شد. در این اجلاس مجمع عمومی به جای شورای امنیت که بر اثر وتوهای پیدرپی بریتانیا، شوروی سابق و همراهی اسرائیل از انجام وظایف خود ناتوان شده بود، با تصویب قطعنامه ۱۰۰۱ به طرفین متخاصم دستور آتشبس داد و نیروی فوری سازمان ملل متحد را به منظور ایجاد امنیت و نظارت بر آتشبس در مصر ایجاد کرد.
تاکنون ۱۰ بار از راهکار قطعنامه اتحاد برای صلح و تشکیل اجلاس فوقالعاده فوری مجمع عمومی استفاده شده است و اکنون که سایه شوم جنگ بر خاورمیانه سایه افکنده و هر آن احتمال درگیری خارج از مرزهای سوریه وجود دارد و از سوی دیگر اختلاف نظر جدی میان اعضای دائم شورای امنیت که از حق وتو رای برخوردارند وجود دارد مناسبترین فرصت برای استفاده از مکانیسم «قطعنامه اتحاد برای صلح» توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد است و به لحاظ اینکه ایران ریاست کنفرانس جنبش عدمتعهد را که اکثریت اعضای مجمع عمومی سازمان ملل متحد را تشکیل میدهد بر عهده دارد و برای اثبات نقش فعال ایران در حل و فصل اختلافات بینالمللی بخصوص بحران سوریه میتواند از این رویه برای برونرفت خاورمیانه از بحران جنگ استفاده کند. اتحاد برای صلح مناسبترین روش از پتانسیل مجمع عمومی سازمان ملل متحد و نقش ایران در حل صلحجویانه آن محسوب میشود.
بهار:مصافحه شاید وقتی دیگر، ذوب یخها اکنون
«مصافحه شاید وقتی دیگر، ذوب یخها اکنون»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم علیرضا نامور حقیقی است که در آن میخوانید؛گرچه بسیاری از ناظران، در انتظار «دیپلماسی مصافحه» میان روسای جمهور ایران و آمریکا بهعنوان یک واقعه تاریخی نمادین بودند اما بهنظر میرسد هنوز در نهادهای تصمیمگیرنده در ایران به اجماع لازم برای تحقق این امر نرسیدهاند. امری که به آینده موکول شد. هرچند این عمل نمادین فرصتهای بیشتری را برای پیشبرد دیپلماسی عمومی ایران مهیا میشود.
همین سطح از انتظارات درباره نخستین سخنرانی رییسجمهوری ایران، در مهمترین گردهمایی دیپلماتیک جهان نیز وجود داشت. ولی آقای روحانی بیش از آنکه در پی ارائه سخنان تاریخی باشد، مانند همتای آمریکایی خود سعی کرد با نگرشی انتقادی اما با راهبردی مثبت و نگاهی رو به جلو و آینده به موضوع رابطه ایران و غرب نگاه کند. هدف آقای روحانی تزریق نگاه به جلو برای تنظیم یک تعامل سازنده با غرب بود. آقای روحانی با نقد موقعیت کشورهای بزرگ در ارتباط با کشورهای منطقه و جهان سعی کرد بیشتر در پی چارهجویی برای حل مساله و تعیین چارچوبی برای مدیریت تنازعات کنونی باشد.
وی سیاستهای قدرتهای غربی و غالب تصمیمگیری آنها درباره جهانگرایی، جنگ سرد، هراسآفرینی و دشمن تراشی از جمله درباره اسلام و ایران و تحریم اقتصادی و سیاستهای حمایتی از تولید خشونت را مورد نقد قرار داد و راهحل خروج از آن را همکاری میان کشورها در طرد افراطگرایی سیاسی و مذهبی و همچنین به حاشیه راندن خشونت خواند. اما درباره روابط خاص ایران و آمریکا، آقای روحانی مساله هستهای و سیاست دوری از سلاحهای هستهای را از جنبه مذهبی و نیز دکترین امنیت ملی ایران مورد تاکید مجدد قرار داد. موضوعی که در سخنرانی اوباما برای نخستینبار به عنوان یک مساله با اهمیت تلقی شد.
ایشان شفافسازی و حل ابهامات و سوالات از سوی ایران را مورد تایید قرار داد که البته در گذشته یکبار در زمان دبیری شورای امنیت ملی آقای روحانی و یکبار در زمان دبیری آقای لاریجانی انجام شد که بار اول بهخاطر خلفوعدههای غربیها و سیاست خرابکارانه دولت جورج بوش و بار دوم به خاطر سیاستهای دولت احمدینژاد که قصد برکنار کردن لاریجانی از مقام دبیری شورای امنیت را داشت و درست در آستانه حل موضوع و سفر آقای لاریجانی به آمریکا و توافق نهایی با آمریکا با برکناری ایشان توسط آقای احمدینژاد موضوع دوباره به بنبست رسید.
حل ابهامات گذشته و پاسخ به پرسشهای آژانس، مصاحبه با دانشمندان اتمی ایران، بازدید از مکانهای مورد درخواست و قبول پروتکل الحاقی به عنوان عناصر اعتمادساز از سوی غرب تلقی میشود که امکان تنظیم چارچوبی برای حل آن وجود دارد ولی در عوض مساله قبول غنیسازی از سوی ایران که در صحبتهای آقای روحانی به عنوان خطقرمز ایران تلقی شد، در صحبتهای آقای اوباما دچار ابهام بود. به این معنی که ایشان ضمن پذیرش قطعنامههای سازمان ملل درباره فعالیت هستهای صلحآمیز ایران، تبعیت ایران از قطعنامههای سازمان ملل را مورد تاکید قرار داد که در آن به توقف غنیسازی از سوی ایران برای پروسه اعتمادسازی اشاره شده است. طبیعی است که در این مورد باید ابهامها در تقاضای آمریکا حل شود. از سوی دیگر آقای اوباما بر سیاست عدم تغییر رژیم در ایران انگشت نهاد که اینهم با گذشته بعضی اقدامات دولتهای قبلی و کنونی در تباین است، همانند مساله هستهای که ایران باید در این زمینه شفافسازی کند و در مورد این مساله نیز آمریکا درباره این ادعا باید اعتمادسازی کند.
درباره سوریه و بحرین آقای روحانی به مساله انتخابات آزاد اشاره کرد که بهنظر میرسد عقیده اوباما در پذیرش نقش ایران در حل دیپلماتیک مساله سوریه افزایش یافته است. ولی درباره مساله بحرین بعید به نظر میرسد با توجه به حضور نظامی عربستان در بحرین و نیز پایگاه نظامی آمریکا در این کشور، آمریکا حاضر به توافقی در این مورد شود. آقای روحانی درعینحالی که نقد رادیکالی از سیاستهای اسراییل انجام داد، از بهکار بردن واژه صهیونیسم و دشمن اجتناب ورزید تا حساسیت بیشتر تولید نکند؛ موضوعی که مورد توجه رسانههای آمریکایی قرار گرفت. اما مهمترین موضوع، مساله خشونتهای منطقهای و بینالمللی است. موج جدید خشونتهایی که توسط جریان سلفی و القاعده در خاورمیانه و افریقا در حال گسترش است، ایران و آمریکا را بیش از همه مورد تهدید قرار داده است.چ
«الاولاکی» رهبر آمریکایی – یمنیالاصل القاعده که آقای اوباما دستور ترورش را صادر کرد و سال گذشته به قتل رسید، فتوا داده بود که برای کشتن ایرانیها و آمریکاییها نیاز به فتوا نیست و اعضای القاعده میتوانند بدون فتوا آنها را به قتل برسانند. در مقابل چنین خطری که بالهای مرگ را در چهار قاره گسترانیده است و مهمترین نیروی تروریستی تاریخ را شکل داده است روحانی خواستار همکاری بینالمللی شد البته ایرانهراسی آمریکا سبب شده است که این خطر کمرنگتر دیده شود. بقای القاعده در جنگ میان ایران و آمریکا خواهد بود. پیشنهاد آقای روحانی همکاری برای عبور از این خطر مهیب به منافع مشترک ایران و آمریکا را میتواند گسترش دهد. نگاه آقای روحانی به آینده است.
طبیعی است که این نگاه و مواضع که بنای اعتدال را دارد سعی کند جریان افراطی در آمریکا را که با لابیهای کشورهای مختلف در پی افزایش دشمنی میان ایران و آمریکا هستند، به حاشیه براند. این روندی است که باید تداوم یابد و اعضای نهادهای حاکمیت در ایران باید کاملا هوشیار باشند که در جهت تقویت این سیاست گام بردارند و خودشان موضوع نقد واقع نشوند همچنان که آقای روحانی به عدم وجود صدای واحد در واشنگتن اشاره کرد. هرچند امکان مصافحه سران فراهم نشد اما ذوب شدن یخها آغاز شده است. مهم این است که تداوم داشته باشد و مانند گذشته متوقف نشود.
ابتکار:واکاوی ادبیات تازه اوباما درباره ایران
«واکاوی ادبیات تازه اوباما درباره ایران»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم فرزاد خلفی است که در آن میخوانید؛ادبیات متفاوت باراک اوباما که با ایراد سخنرانی در شصت وهشتمین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل بازتاب وسیعی داشت و بخش مهمی از آن به موضوع ایران اختصاص یافت متأثر از پیام انتخابات 24 خرداد بود. این انتخابات در واقع پیوستگی حکومت ومردم را استحکام داد و خواست و اراده ی ملی ایران را برای تغییر و تحول در رویکردها متجلی ساخت که اثر وضعی این انتخاب نیز از نگاه رئیس جمهور کشوری که سابقه دشمنی طولانی با ایران را دارد نیز دور نماند.
بر خلاف ادبیات تند و تهدید آمیز روسای جمهور آمریکا در سه دهه اخیر علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران چهار نکته مهم در سخنان رئیس جمهور آمریکا درباره ایران قابل تأمل بوده و در مقام نظر برای مقدمه سازی حل اختلافات امیدوار کننده است.
به رسمیت شناختن حقوق مسلم هسته ای ایران.
اذعان به مداخله تاریخی آمریکا در امور داخلی ایران و ناخرسندی مردم از این اقدامات.
اعتراف به وجود انتخابات آزاد و دولت برآمده از رای مردم در ایران .
اظهار خرسندی از شعارها و برنامههای دولت اعتدال در ایران.
اظهارات اوباما ناشی از سرمایه عظیم اجتماعی است که در سازوکار انتخابات بوجود آمد. بی تردید نظامی که از پشتوانه مردمی و مقبولیت عمومی برخوردار باشد و در میدانی چون مراجعه به آرای عمومی موفق بیرون آید دشمن را نیز به خلع سلاح وامی دارد. از سوی دیگر منتخب مردم و دولت برآمده از خواست ملی در عرصه سیاست خارجی نیز به دنبال مشی اعتدالی است و با رویکرد صلح طلبانه و همکاری جویانه در پی تعامل است تا تقابل. اتخاذ رویکرد تعاملی در سیاست خارجی در دو سطح منطقه ای و بینالمللی بر خلاف رویکرد دولت قبلی که با ماجراجویی و حاشیه سازی پر هزینه و بی نتیجه همراه بود و تقابل را به جای تعامل تقویت مینمود از دو خاستگاه و استدلال برخوردار است.
الف ) سند چشم انداز بیست ساله که دست یابی ایران به قدرت اول منطقه ای را در حوزههای اقتصادی، علمی و فنی (نه به عنوان یک نقطه آرمانی بلکه یک ضرورت حتمی) نشانه گیری نموده مستلزم تعامل سازنده و موثر ایران در روابط بینالملل است.
بر اساس چشم انداز ایران 1404، توسعه کشور بدون رویکرد تعاملی با کشورهای همسایه، منطقه و دیگر کشورهای جهان امکان پذیر نیست.
مردم ایران در انتخابات اخیر به مشی اعتدالی و پرهیز از افراط و تفریط و دوری از غلطیدن در دامن حاشیههای بی خاصیت و هزینه ساز برای کشور رأی دادند. مردم خواهان تغییر در زندگی و معیشت و رفاه و تقویت و ارتقای عزت ملی هستند. مردم به دنبال احقاق حقوق شهروندی و برخوردار از زندگی توأم با امنیت و آرامش و ثبات در حوزههای مختلف هستند و از یاد نبریم که پیشرفت و تعالی کشورها در دنیای امروز ، هم پیوندی با جهان پیرامون دارد و امروزه تارو پودهای ملی جامعه به تاروپودهای جامعه جهانی تبدیل شده است.
بر این اساس رویکرد تعامل سازنده دولت اعتدال و همکاریهای منطقه ای وجهانی کشور ما مبتنی بر مزیتهای ملی میتواند ضمن ارائه ی تصویری صلح طلبانه از ایران در منظر جهان در قالب گفت وگوو مذاکره زمینههای رشد وتوسعه را در ابعاد مختلف فراهم نماید. مذاکره گفت وگویی برای تفاهم بر سر موضوعات در شرایط یکسان و برابر وهمراه با احترام است. با این تعریف مذاکره را میتوان در دستور کار قرار داد تا صداقت غربیها بخصوص آمریکاییها بار دیگر آزموده شود و با استقاده از هنر دیپلماسی رسمی و عمومی ظرفیتهای عظیم منابع انسانی، طبیعی و علمی - تمدنی موجود را برای پیشرفت کشور آزاد کرد.
مذاکره ایران با آمریکا در قالب گروه 1+5 بر اساس اصل عزت، عقلانیت، منطق، احترام و منافع مشترک زمینه ای برای حل پرونده ی هسته ای و مسائل دیگر خواهد بود. البته نباید فراموش کرد که مذاکره برای همکاری و رفع اختلافات و در فضایی برابر میتواند مورد توجه باشد. مذاکره بر سر حل اختلافات نه مذاکره بر سر حق طرف دیگر مذاکره. چرا که هیچ انسان استقلال طلب و آزادی خواهی بر سر حق و حقوق خویش مذاکره ومعامله نمیکند.
دنیای اقتصاد:طرحهای عمرانی نیمهتمام و علل ساختاری زایش آنها
«طرحهای عمرانی نیمهتمام و علل ساختاری زایش آنها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم عزیز فرهنگی است که در آن میخوانید؛1- طرحهای عمرانی نیمه تمام، شمشیر دولبهای است که منابع ملی و پیمانکاران بخش خصوصی را هدف قرار داده است. بررسی روند اجرای طرحهای عمرانی در سالهای گذشته نشان میدهد که زایش و تکثیر طرحهای عمرانی نیمهتمام یک مع ضل ساختاری و معلول نظام فنی و اجرایی کشور است و ظاهرا رابطه مستقیمی با درآمدهای نفتی ندارد و جالب است که این پدیده هم در دوران ترسالی درآمدهای نفتی و هم در دوران خشکسالی درآمدهای نفتی همزاد طرحهای عمرانی بوده است.
تصور نادرستی که در بین مدیران دستگاههای دولتی و مشاوران شکل گرفته و از یک امر بدیهی نتیجه نادرستی صورت پذیرفته این است که علت نیمه تمام ماندن طرحهای عمرانی کمبود تخصیص منابع مالی است؛ در صورتی که در مقاطعی که منابع تخصیص یافته به طرحهای عمرانی حتی بیشتر از توان اجرایی دستگاههای دولتی بوده است، تولید و تکثیر طرحهای نیمه تمام نیز افزایش یافته است. کما اینکه بررسی قوانین بودجه سنواتی از سالهای 88 تا 92 نشان میدهد که با افزایش درآمدهای نفتی و افزایش تخصیص منابع به طرحهای عمرانی به تعداد طرحهای عمرانی نیمهتمام نیز افزوده شده است.
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نشان میدهد که اعتبار مورد نیاز برای اتمام طرحهای عمرانی نیمهتمام به شدت افزایش یافته است که این مبلغ با طولانیتر شدن دوره اجرای پروژهها بهصورت تصاعدی افزایش مییابد. سازوکارهای حاکم برفرآیند شناسایی، مطالعات امکانسنجی، تصویب، مطالعات تفصیلی و مرحله اجرا و بهرهبرداری و مهمتر از همه ضعف ساختاری پایش و نظارت بر طرحهای عمرانی روند معیوب و ناکارآمدی دارد که تسریع در به بهرهبرداری رسیدن آنها را نه تنها تضمین نمیکند، بلکه زمینهساز و مشوق ذاتی تطویل زمان اجرای آنها نیز است.
2- بررسی میدانی صدها طرح عمرانی نیمه تمام نشان میدهد که مدت اجرا و زمان به بهرهبرداری رسیدن پروژهها حتی تا 5 برابر مدت پیشبینی شده در قراردادها افزایش یافته است. نتیجه مشهود وضع بهوجود آمده بلااستفاده بودن و راکد ماندن سرمایههای هنگفتی از منابع مالی کشور است که قبل از بهرهبرداری بخشی از عمر مفید آنها نیز مستهلک میشود که درصورت بهرهبرداری به موقع آنها آثار اقتصادی و اجتماعی ارزشمندی را میتوانست در کشور ایجاد کند.
آثار نامشهود سرمایههای راکد در تولید ناخالص ملی، کاهش رشد اقتصادی و آثار تورمی، ناکارآمد شدن سیستم اداری و... بسیار زیانبارتر از آثار مشهود آن است. اینکه برخی کارشناسان افزایش بودجه طرحهای عمرانی را معادل افزایش نقدینگی و به تبع آن افزایش نرخ تورم در کشور میدانند، ناشی از غیراقتصادی بودن سرمایهگذاریها به دلیل تطویل زمان بازگشت سرمایه و وارد نشدن محصولات طرحهای عمرانی به چرخه تولید ملی و پایین بودن نسبی شاخصهای عملکرد اقتصادی آنها است.
به دلیل عدم مدیریت کارآمد و پایش موثر طرحهای نیمهتمام عمرانی طی سالهای گذشته وضعیت به حالتی درآمده است که براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی با فرض ثابت ماندن قیمتها (فرض محال!) برای به بهرهبرداری رساندن طرحهای عمرانی نیمهتمام ملی حداقل مبلغ 116 هزار میلیارد تومان منابع مالی مورد نیاز است و اگر طرحهای نیمهتمام استانی و متفرقه را نیز بهآن بیفزاییم با روند تخصیص بودجه سالهای 91 و 92 بیش از 15 سال زمان لازم است تا طرحهای عمرانی نیمه تمام مورد بهرهبرداری قرار گیرند و اگر تعداد و حجم طرحهای عمرانی تمام شده را در هر کشوری یکی از پارامترهای سنجش میزان توسعه یافتگی آن کشور تلقی کنیم، نقش تخریبی طرحهای بلاتکلیف و نیمه تمام در نمای کلی اقتصاد کشور بیش از پیش چشمها را آزار میدهد.
طرحهای عمرانی نیمه تمام که با افول درآمدهای نفتی و کاهش سهم طرحهای عمرانی از بودجه عمومی دولت پسوند بلاتکلیف و شبه تعلیق را نیز به خود اضافه کرده است، به عنوان یک شمشیر دولبه هم آثار مخرب خود را بر رشد اقتصادی، اشتغال و گردش نقدینگی و توسعه یافتگی در اقتصاد کلان میگذارد و هم در شرایط فعلی به عنوان یکی از عوامل تضعیف و تخریب بنیانهای مالی و سازمانی پیمانکاران بخش خصوصی به شمار میرود. در صورتی که این سیل ویرانگر مهار نشود آثار مخرب آن تا پایان سال 92 و در طول سال 93 بر پیکر سیستم اداری، پیمانکاران بخش خصوصی، سرمایههای مهندسی کشور، اشتغال، تولید ملی و بخشی از برنامههای توسعه کشور گسترش خواهد یافت و بسامان کردن نابسامانیهای برجای مانده، سالها به درازا خواهد کشید.
هر پروژه اقتصادی با محدوده و مشخصات تعریف شده، باید در زمان مشخص و با بودجه مشخص اجرا و به بهرهبرداری برسد. در هر پروژه اقتصادی باید شاخصهای مالی و اقتصادی پروژه به طور مستمر مورد پایش و کنترل قرار گیرد. در علم مدیریت حرفهای پروژهها، موقعی که یک پروژه با محدوده از پیش تعیین شده و در زمان مشخص و با بودجه مشخص خاتمه نیابد میگویند آن پروژه شکست خورده است.
3- کاهش چشمگیر درآمدهای نفتی، دیگر مجالی برای آزمودن اجرای طرحهای با بازده پایین و با شاخصهای اقتصادی ضعیف را به ما نمیدهد. زمانی که پروژهای به عنوان یک پروژه اقتصادی و سودده مورد بررسی قرار میگیرد به طور قطع یکی از شاخصهای کنترل پروژه و میزان موفقیت آن نرخ بازگشت سرمایهگذاری انجام گرفته است.
بنابراین اولین قدم پذیرفتن این واقعیت انکارناپذیر است که یک طرح اقتصادی با محدوده و مشخصات معین باید در زمان محدود و با بودجه محدود اجرا شده و به بهرهبرداری برسد. در یک طرح اقتصادی نه زمان نامحدود است و نه منابع مالی!
با توجه به تغییرات سریع در تکنولوژی و فضای کسبوکار جهانی در حال حاضر زمان طراحی و اجرای پروژههای بزرگ و متوسط حداکثر برای سه الی چهارسال در نظر گرفته میشود.
بدون شک ناکارآمدی سازمان مدیریت اجرایی طرحهای عمرانی کشور چه در طرف دستگاههای اجرایی و چه در طرف مشاوران و سازمانهای پیمانکاری یکی از عوامل انکارناپذیر در تولید و تکثیر طرحهای عمرانی نیمهتمام به شمار میرود. این ناکارآمدی در سطوح و لایههای مختلف ساختاری و مدیریتی طرحهای عمرانی به وضوح مشاهده میشود و هر کدام نقش منفی خود را در جای خود به خوبی بازی میکنند:
گزارشهای عملکردی شفاف و دقیقی از پارامترهای کلیدی و اصلی طرحهای عمرانی در دسترس نیست و وضعیت طرحها به طور مستمر مورد پایش و کنترل قرار نمیگیرد و با تغییر مدیران ردههای مختلف اولویتها تغییر یافته و قالب و محتوای گزارشها نیز مجددا تغییر یافته و مسیری دیگر را حسب خواست مدیران جدید میپیماید. اگر اینچنین نبود که بسیاری از پروژههای عمرانی نیمهتمام بزرگ کشور سه یا چهار دولت را پشت سرنمیگذاشتند و از برنامه دوم توسعه پایدار نمیماندند و کماکان کسی نمیتواند به طور حرفهای ردیابی صحیحی از تاریخچه طرحها را به دست آورد و همان اوایل راه در بین گزارشهای غیرحرفهای و غیراستاندارد گم میشود.
تعدادی فرم و جداول بیجان و غیراستاندارد تنها سوابق حدود سه هزار طرح عمرانی نیمه تمام در نظام فنی و اجرایی موجود است. یکی از مهمترین مشکلات طرحهای عمرانی که تقریبا به یک مشکل عمومی در سطح کشور تبدیل شده است و موجبات وارد کردن خسارات قابل توجهی به منابع محدود مالی کشور و در تولید ناخالص و درآمد ملی شده است، نداشتن رویکرد حرفهای و استاندارد به مدیریت فازهای مختلف مطالعات امکان سنجی، طراحی، ساخت و اجرا، بهرهبرداری و کسب درآمد طرحهای عمرانی در قالب یک پورتفولیو است.
مدیریت پروژههای مختلف در مدت زمان معین و با منابع مالی بسیار محدود فقط با به کار بردن روشهای حرفهای و استاندارد مدیریت پروژهها امکانپذیر خواهد بود. در روزگار فعلی نمیتوان با روشهای سنتی و ناکارآمد مدیریت، نتایج مطلوبی از پروژهها به دست آورد.
4- در عرصه بینالمللی ما شاهد اجرا و خاتمه افتخارآمیز پروژههای بسیار بزرگی در زمان و بودجه تعیین شده هستیم. اخبار مربوط به احداث مجموعههای ورزشی رویدادهای مهم جهان ورزش تنها نمونه کوچکی از آنها است.
کسی در دنیای کنونی منابع مالی بادآورده ندارد تا آن را به عنوان توپ کسب تجربه و آزمون و خطای چندین دوره مدیران برای اجرای پروژههای خود کند، حتی کشورهای با امکانات یک دهم کشور ما نیز چنین خطایی را مرتکب نمیشوند.
پاسخگو نبودن مدیران و مجریان و مشاوران پروژهها نسبت به افت شاخصهای عملکردی پروژهها، تضاد منافع بین اتمام پروژهها و درآمد مشاوران، نداشتن دغدغه پاسخگویی در مورد تاخیرها، نداشتن گزارشهای عملکردی استاندارد پروژهها، نظارت غیرموثر و غیرعلمی و غیرحرفه ای بر پیشرفت پروژهها، منتشر نکردن گزارشهای فنی شفاف در مورد شاخصهای عملکردی پروژهها همه و همه بستری را فراهم کردهاند که اگر طرحهای عمرانی با فشارهای سیاسی و آن هم ناقص به افتتاح نرسند جای تعجب خواهد بود. شوربختانه آنکه طرحهایی هم که از لیست طرحهای عمرانی نیمهتمام خارج میشوند و مورد افتتاح قرار میگیرند هنوز کارهای ناقص و ناتمام زیادی برای افتتاح در دولتهای بعدی و بعدی را دارند.
ضعفهای ساختاری در شکلگیری و اجرای طرحهای عمرانی موجب میشود که تامین بودجه به عنوان یکی از الزامات غیر قابل انکار در خلق یک پروژه دچار فراز و نشیبهای غیرقابل قبولی بشود. فرآیند تخصیص منابع در اکثر موانع تحت تاثیر سایر ضعفهای ساختاری نظام فنی و اجرایی پروژهها قرار گرفته و عملا آنچه حاصل میشود توزیع غیراصولی و ناکارآمد بودجه نه براساس تاثیر الزامات فنی و حرفهای پروژهها، بلکه براساس فاکتورهای سیاسی و غیرفنی انجام میگیرد.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛
ضرورت اصلاح سهمیههای کنکور در گفتوگوی «جامجم»با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت
پای صحبتهای حاج محمد بازوبند، پیرغلام اهلبیت(ع)