این همه باعث شده فیلم نتواند تمام انتظاراتی را که ایده و داستان یک خطی و ترکیب عوامل فنی آن ایجاد میکند، روی پرده سینما به نمایش بگذارد و در نهایت به اثری قابل احترام اما خام دستانه تبدیل شود.
اما سوال اینجاست که چرا با دیگران به سیاق بسیاری دیگر از آثار سینمایی متعلق به سینمای اجتماعی ایران دچار این سرنوشت میشود و به جای تبدیل شدن به یک اتفاق در سینمای ایران به نمونه بسیار تکرار شده از سینمای اجتماعی ـ که در بیان آنچه قصد طرحش را داشته الکن عمل میکند ـ ظاهر شده است. مشکلی که این گروه از فیلمها دارند شیفتگی و هیجانی است که در مرحله تائید و تصویب ایده برای تبدیلشدن به فیلمنامه گریبان فیلمساز را میگیرد و غفلت از پرداخت درست فیلمنامه با تکیه بر استانداردهای فیلمنامهنویسی و پرداخت بصری و فکر شده موقعیتهاست.
در واقع این سوژه تازه و جذاب است که به دشمن اصلی اثر تبدیل میشود و فیلمساز را چنان از کشش ایده مطمئن میکند که او را از باقی مراحل رسیدن به اثری قابل اعتنا غافل میکند.
ریشه این سرنوشت در بررسی اجمالی مسیر شکلگیری سینمای اجتماعی ایران قابل ردگیری است. اصولا بررسی روند و روالی که سینمای اجتماعی و دغدغهمند ایران تا امروز طی کرده مخاطب را با یک مشخصه غیرقابل انکار مواجه میکند و آن دستهبندی سیر تاریخی این سینما به موجهای فراگیری است که باعث ساخت دستهای از آثار با موضوعات مشابه شده است.
در برههای سینمای اجتماعی ایران سراغ روابط نوجوانها و جوانها رفت و به بررسی و آسیبشناسی این روابط در سطح جامعه رو به تغییر ایرانی پرداخت. در برههای مشکلات و مصائب زندگی زناشویی و آسیبها و معضلات اطراف آن دستمایه ساخت آثار اجتماعی قرار گرفت و در مرحلهای نگاه تیزبینانه به ریزهکاریهای رفتاری زن و شوهرها بهانه ساخت آثار سینمایی شد.
در یکی دو سال اخیر هم موج تازهای از فیلمها تولید شده که مساله بچهدارشدن یا نشدن زوجهای داستان و شیوههایی که به کار میگیرند تا بتوانند صاحب فرزند شوند، موضوع فیلم بوده است. موضوعاتی از قبیل به فرزندی پذیرفتن یک کودک بیسرپرست یا سراغ گرفتن از شیوههای مدرن رفع مشکل ناباروری مثل استفاده از رحم اجارهای (هسته اصلی داستان با دیگران همین سوژه است) و... دستمایه ساخت آثار سینمایی قرار گرفته است.
اشاره این قلم به این نکته در جهت نگاه مثبت یا منفی به این روند نیست، بلکه بیشتر ماهیت آسیبشناسانه دارد. بر کسی پوشیده نیست که تکتک موضوعات و معضلات اجتماعی مبتلابه جامعه ایرانی یا اصولا تمام جوامع در حال توسعه میتوانند و باید دستمایه ساخت آثار سینمایی قرار گیرند تا هم مخاطب دغدغههای خودش را روی پرده ببیند و هم سینما با تکیه بر کشش بالای دراماتیک این موضوعات ساخت آثار جدی و پرمخاطب و در عین حال استاندارد را سرلوحه کار قرار دهد.
بر کسی پوشیده نیست مشکلات و معضلاتی که گریبان خانوادهها و زنان و مردان جامعه ایرانی را گرفته از قبیل ازدواج، مشکلات اقتصادی، رفتارهای درست یا غلط زن و شوهرها نسبت به هم، شیوه مواجهشدن آنها با ملزومات زندگی مدرن و دست و پا زدنشان میان سنت و مدرنیته، مدل مواجه شدنشان با مساله بچهدار شدن یا احیانا شیوه تربیت فرزندان همه و همه موضوعاتی است که نه تنها در سینمای ایران بلکه به شکلی جهانیتر در سینمای دنیا از ابتدا تا به امروز دستمایه ساخت آثار سینمایی بوده و همیشه مخاطب جدی خودش را هم داشته است.
این همه نشان از کشش و اهمیت پرداختن به موضوعاتی از این دست دارد، اما آیا صرف جذابیت موضوع و تازه و بدیع بودن در مقایسه با دیگر سوژههای سینمای ایران باعث میشود سراغ ساخت آثاری حول و حوش این موضوعات رفت؟ چه دلیلی باعث میشود کارگردان یا فیلمنامهنویس با نگاهی ذوق زده به سوژه نگاه کنند و از سر و شکل دادن به سوژه و تبدیل کردنش به فیلمنامه غفلت کنند؟ چه مسألهای باعث میشود فیلمسازان متعددی یکباره و به صورتی خودآگاه یا ناخودآگاه سراغ ساخت آثاری با موضوعات مشابه بروند و پرداختن به سوژههای دیگر اجتماعی را کمتر دنبال کنند؟
اساسا چه دلیلی باعث میشود یک سوژه در برههای یکی دوساله گل کند و باقی سوژههایی که لزوم پرداختن به آنها بشدت احساس میشود به حاشیه بروند؟ اصلا چرا سینمای اجتماعی ایران دچار حرکتهای فصلی و مقطعی میشود و از یک سیر درست و دنبالهدار بهره نمیبرد؟
برای رسیدن به پاسخ این سوالات و رسیدن به این نتیجه که چرا آثار شریفی از جنس با دیگران امکان ظهور و بروز حداکثری تواناییهای درونیشان را نمییابند، حتما و قطعا باید بحثهای جدی و آسیبشناسانه و مدون صورت گیرد. به ظن این قلم اما پاشنه آشیل آثاری از جنس با دیگران و اصولا سینمای اجتماعی ایران ضعف در مدیریت رویکردها، قبض و بسطهای بیبرنامه در مسیر حمایت از سینمای اجتماعی و تمایل سیریناپذیر به تولید اثر با تکیه بر حمایتهای دولتی بدون در نظر گرفتن اصل اولیه فیلمسازی یعنی فیلمسازی با هدف جذب مخاطب به سینما و بازگشت سرمایه است.
این روند باعث میشود فیلمسازان دغدغهمند در اولین مجال برای فیلمسازی حول و حوش دغدغههای اجتماعیشان سراغ نخستین ایده تصویبشده برای ساخت بروند و پتانسیل نهفته از پی سالها را در قالب فیلمسازی با چاشنی ذوقزدگی آزاد کنند. در حالی که اگر مسیر حرکت سینمای اجتماعی ایران مشخص و حدود و ثغور تعریفشدهای برای کار در این حوزه مدون شده بود فیلمساز با فراغ بال و در فرآیندی حساب شده سراغ ساخت اثرش میرفت و هیچ وقت تعجیل و خام دستانه رفتارکردن در ساخت آثاری از این جنس خودنمایی نمیکرد. در آن شرایط فیلمسازان با تکیه بر مشاوره صاحبان فکر و ایده در حوزه جامعهشناسی و روانشناسی از یک سو و بهرهگیری از دانش استادان فن داستانگویی و فیلمنامهنویسی سراغ ساخت آثار دغدغهمند با نگاهی بدیع و تازه میرفتند و نتیجه بهمراتب بهتر از آن میشد که در این سالها شاهدش بودهایم.
با این همه باید اذعان کرد با دیگران جزو آن دسته آثار سینمایی است که دغدغه پرداختن به موضوعات مبتلابه جامعه ایرانی را سرلوحه کار قرار داده و در عین حال تمام تلاش خودش را کرده تا در بستر ایده جذاب و بدیعش قصهگویی در سینما را پیگیری کند که البته نتیجه چندان ماندگاری نگرفته است، اما نمیتوان قدردان این تلاش در دل سینمایی که قصه گفتن را فراموش کرده، نبود.
محمدرضا مقدسیان / جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد