در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یکی از همین مسیرها، ساحت هنر است و یکی از گروههای مرجع و الگو در جامعه هنرمندان هستند که تاثیرگذاری ویژهای بر دیگر اقشار دارند.
شاعران و داستاننویسان از قرنها پیش تحت تاثیر کلام الهی آثاری خلق کردهاند و حتی شخصیتی مانند حافظ تخلص خود را هم وامدار قرآن میداند، اما آنچه در این میان باید پرسید چگونگی انعکاس و بهره بردن هنر امروز بویژه سینما از داستانها و قصهها و در صدر آن مفاهیم و پیامهای مهم قرآن است.
در سالهای قبل از انقلاب، به دلیل تبلیغات مذهبگریزانهای که در سطح رسمی انجام میگرفت، محیط سینما نیز بیشتر با مناسبات سادهپسندانه گره خورده بود، رد پای پررنگی از قرآن دیده نمیشود و نسبت بین سینما و قرآن رقیقتر از آن بود که بتوان صحبت جدی از اقتباسات قرآنی به میان آورد، اما اقتباس از قرآن کریم در طول سالهای بعد از انقلاب، عمدتا در چهار حوزه شکل گرفته است؛ اقتباسهای عنوانی، اقتباسهای داستانی، اقتباسهای مفهومی و اقتباسهای فرمی که این آخری خود مبحثی طولانی و پیچیده میطلبد و سالها پیش مجله تخصصی فیلم نگار برای این چهار نوع اقتباس، ویژهنامهای مفصل منتشر کرد که خلاصهای از آن را برای شما در نظر گرفتهایم.
اقتباسهای عنوانی: سالهای نخست انقلاب بنابر غلبه شور و شعار ایدئولوژیکی، عنایت به اصطلاحات و شعائر صوری فراوان به چشم میخورد و در سینما نیز این جریان خاص خود را داشت و فیلمهایی ساخته شد که نامشان برگرفته از اصطلاحات قرآنی بود. به این ترتیب در صوریترین شکل ممکن تلاش شده بود این آثار به کتاب مقدس مسلمانان نسبت داده شود. تفاوت این جریان با جریان مشابهش در سالهای قبل از انقلاب در این بود که در آن دوران اقتباسهای عنوانی صرفا برحسب نام شخصیتهای داستان فیلمنامه صورت میپذیرفت (مثل «گنج قارون» که بدون ارتباط با داستان قرآنی قارون، صرفا بر مبنای یک شخصیت ثروتمند به نام قارون که در عصر معاصر زندگی میکند ترسیم شده بود)، اما حالا دیگر چندان ارتباطی بین این عناوین و اسم آدمهای فیلمنامه به چشم نمیخورد و بیشتر حالت تمثیلی و اسطورهای واژههای قرآنی مدنظر بود. «لیلهالقدر» (محمدعلی نجفی / 1358) مستندی دیگر بود که واژه خود کتاب مقدس را در عنوانش جای داده بود و مانند فیلمنامه لیلهالقدر انقلاب اسلامی را رویدادی حماسی میدانست که نشات گرفته از مبانی قرآن است.
سالها بعد ابراهیم حاتمیکیا در فیلمنامه «بوی پیراهن یوسف» (1374) از همین الگو پیروی کرد. ضمن آنکه با نامگذاری یکی از شخصیتهای فیلمنامه به نام یوسف، هم به آیه «اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یأت بصیراً» (یوسف، 93) اشاره میکند و حکایت از هجران پدر و پسر را با تمثیل پیراهن حضرت یوسف(ع) که بویش یعقوب(ع) نابینا را شفا بخشید، باز میگوید و در ضمن عینیت داستان فیلمنامه که باور پدر به زنده بودن پسر اسیرش به نام یوسف را بررسی میکند، اقتباسهای عنوانی از قرآن، سادهترین نوع اقتباس از این کتاب آسمانی است که البته ربطی به سطحی بودن یا نبودن فیلمنامههای اینچنینی ندارد، بلکه صرفا یکجور بازی کلامی است که ذهن مخاطب را در اولین لایه به سمت قرآن و آیاتش متوجه میسازد.
اقتباسهای داستانی: این دسته از اقتباسها شایعترین و متداولترین برداشت از قرآن کریم است، چراکه دراماتیکترین قسمت از کتاب مقدس در این حیطه جستجو میشود و درواقع تم داستانی یا حتی پلات فیلمنامه از درون آن استخراج میشود و با پر و بال بخشیدن به داستان قرآنی، طرحی جامعتر به لحاظ فراز و نشیب روایت عرضه میگردد. در قرآن داستانهای زیادی وجود دارد که برخی طولانی و در حد یک سوره نسبتا بلند (مثل سوره یوسف) هستند و برخی نیز در حد یکی دو سطر یا آیه (مثل داستان عزیز نبی) به اجمال تعریف شدهاند و البته سبک روایتی آنها نیز مدلی متفاوت از یکدیگر دارد که در بخش چهارم این نوشتار به آن بیشتر خواهیم پرداخت، اما قبل از آن که به مصداقهای این نوع اقتباس در سینمای ایران اشاره شود، ذکر چند نکته راجع به اقتباس داستانی از قرآن خالی از فایده نیست. نخست آنکه قصص قرآنی، صرفا یک داستان نیستند، بلکه سرگذشتهایی واقعی از آدمهای واقعی هستند که در چارچوب داستان روایت شدهاند. بنابراین در این حوزه تخیل انسانی راه ندارد و طبق باور مسلمانان هر آنچه طبق قصص قرآنی روایت شده است، در عالم واقع نیز رخ داده است. از هبوط آدم به زمین گرفته تا توفان نوح و از مار شدن عصای موسی تا حرف زدن عیسی در گهواره. بنابراین اگرچه میتوان برداشتهای اسطورهای و تمثیلی از این قصص به عمل آورد، ولی دایره این برداشتهای ذهنی باید تا آنجا باشد که لطمهای به واقعیت تاریخی و ماهوی کنشها و رویدادهای جاری در قصص قرآنی وارد نکند. این امر نشان میدهد غرض باری تعالی از ذکر این قصص، ماجراپردازی و سرگرمسازی نبوده است، بلکه به قصد ورود به یک جهانبینی خاص عنوان شده که مبنای واقعی و حقیقی نیز داشته است. از همین روست که عمده داستانهای قرآنی، سبک روایی متداول ندارند و بشدت پراکنده هستند؛ بخشی از یک داستان در یک سوره آمده است.
فیلمنامه «ایوب پیامبر» (فرجالله سلحشور / 1372) که برگرفته از قصه حضرت ایوب(ع) در آیات 44ـ41 سوره «ص» است یکی از نخستین نمونههای این نوع نگرش به اقتباس قرآنی است.
«هبوط» (احمدرضا معتمدی / 1372) هم برداشتی آزاد از قصه آفرینش آدم است و هبوط او به زمین در اثر نافرمانی خداوند و رویاروییاش با وسوسه شیطان بود.
«زمین آسمانی» (محمدعلی نجفی/1373) نیز قصه حضرت ابراهیم(ع) را روایت میکند که با وجود تلاش نویسندگان این فیلمنامه جهت عینیتسازی دغدغههای ابراهیم، هاجر و اسماعیل در زمانه معاصر و ایجاد یک پل بین گذشته و حال در حوزه دین، تجربیات ساختارزدایانه روایی آن به نوعی بیمنطقی منتهی میشود و سعی نجفی برای معاصرسازی یک قصه قرآنی ابتر باقی میماند.
«اصحاب کهف» (فرجالله سلحشور / 1378) و «مریم مقدس» (شهریار بحرانی / 1379) دو اثر دیگر است که دو قصه قرآنی دیگر را مورد اقتباس سینمایی قرار دادهاند که البته بیش از آن که به سینما تعلق داشته باشند، فیلمنامهشان به منظور روایت مجموعههای تلویزیونی نگاشته شده است.
سلحشور البته سالها بعد داستان یوسف پیامبر را هم به شکل مجموعهای تلویزیونی روایت کرد که تبدیل به یکی از پرطرفدارترین سریالها در زمان پخش خود شد، اگرچه برخی انتقادهایی را هم به شیوه داستانپردازی و کارگردانی او وارد دانستند، اما بیتردید یوسف پیامبر دستکم از نظر میزان اقبال عمومی و توجه مردم یکی از الگوهای جدی در تولید آثار فاخر و قرآنی به شمار میرود.
«خورشید مصر» (بهروز یغماییان و شهرام خوارزمی / 1381) نیز داستان حضرت یوسف(ع) را مد نظر قرار داده است، منتها این بار مخاطب آن کودکان هستند و از آنجا که فیلم انیمیشن است، فیلمنامه آن نیز با الگوهای اینگونه سینمایی شکل گرفته است.
«بشارت منجی» (نادر طالبزاده) دیگر اثری است که تاکنون بهعنوان اقتباس سینمایی از قصص قرآنی ساخته شده است.
اقتباسهای مفهومی: این دسته از اقتباسها، دیگر مرتبط با قصص قرآنی نیست، بلکه با دیگر معارف قرآنی که شامل گستره وسیعی از قبیل عرفان و قانون و فقه و اخلاق و... است، تعامل دارد. در این فیلمنامهها اغلب به قرآن کریم اشاره صریح میشود و طی این اشاره بین آیات قرائت شده و مضمون اثر نوعی پیوند مفهومی برقرار میگردد. «آوار» (سیروس الوند / 1364) یکی از اولین آثار در این باب است که فیلمنامهاش حکایت تعدادی برادر را تعریف میکند که بر اثر زلزله زیر آوار محبوس میشوند و در اضطراب ناشی از مرگ و زندگی، ماهیت نفس خود را به نقد میکشند. قبل از وقوع زلزله، پدر این برادرها، در حال مطالعه و قرائت سوره زلزال است که در این سوره نیز ضمن اشاره به زلزله بزرگ روز قیامت، آشکار شدن ماهیت اعمال نیک و بد انسان در دادگاه الهی پیشبینی شده است و بدین لحاظ فیلمنامهنویس، زمین لرزه را که به تحول آدمیان آسیب دیده از آن میانجامد، سایهای از زمین لرزه آخرالزمان معرفی میکند. در «بلندیهای صفر» (حسینعلی فلاح لیالستانی / 1372) قطعاتی از سوره تکویر خوانده میشود تا با یادآوری حوادث روز قیامت و سوال از بیگناهان خفته در خاک (بای ذنب قتلت)، موضوع فیلمنامه که اختصاص به حمایت از ظلمدیدگان فلسطینی و مغضوبین زمین دارد. با آیات الهی پیوند بخورد و به نوعی هشدار خداوند بر تجاوزگران معاصر عینیت پیدا کند. «تولد یک پروانه» (مجتبی راعی / 1376)، مفهوم جذابی در اقتباس از قرآن دارد، در اپیزود سوم این فیلمنامه، یک معلم قرآن که مردم روستا مستجابالدعوهاش میپندارند، در جلسات تدریس قرآن، آیات مربوط به معجزات پیامبران را میخواند و در واکنش به دانشآموزی که هر روز به دلیل سیل و طغیان رودخانه با تاخیر در کلاس حاضر میشود، او را دعوت میکند مثل حضرت عیسی(ع) روی آب رودخانه راه برود. روز بعد معلم ناباورانه پسرک را میبیند که براحتی روی آب قدم میزند، در حالی که خود معلم از این کار عاجز است. فیلمنامه، مرز بین ایمان گفتاری، ایمان قلبی و ایمان عملی را بخوبی با استفاده از آیات الهی قرآن تبیین میکند، بیآنکه در دام شعارزدگی و سطحیگرایی گرفتار آید.
«شیدا» (کمال تبریزی / 1377) مفهوم عشق را در لابهلای آیات قرآن جستجو میکند. رزمندهای که موقتا نابینا شده است، عادت دارد هر روز به قرائت سوره مزمل که توسط پرستارش خوانده میشود، گوش بسپارد و در این میان عاشق پرستار نادیدهاش میشود. جنگ که تمام میشود و پرستار میرود، رزمنده در به در به دنبالش میگردد، ولی نمییابدش، ولی سرانجام پس از ماجراهایی، در حالت کما و روی تخت بیمارستان پرستار بر بالین وی حاضر میشود و با قرائت مجدد سوره مزمل، آثار حیات بر بدن رزمنده نمایان میشود. تلفیق بین عشق مجازی (پرستار) و عشق حقیقی (وحی الهی، قرآن) مهمترین عنصر پیوند بین مضمون فیلمنامه شیدا با مفاهیم قرآنی است. «شهر زیبا» (اصغر فرهادی / 1382) یکی دیگر از اقتباسهای سینمایی از مفاهیم قرآنی است که با قرائت آیات اولیه سوره تکویر با صدای مرحوم عبدالباسط آغاز میشود، اما پیوند بیشتر فیلمنامه با قرآن، بیشتر مربوط به آیات قصاص است که در کنار آیات مربوط به عفو تأملآفرینی را شکل میدهد و به تبع آن شخصیتهای فیلم نیز در برزخ بین قصاص و عفو قرار میگیرند که در پایانی معلق و البته بشدت تلخ، مسیری ناتمام را میپیماید.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد