بیشتر از دو سال است بیگناه زندانی هستم.
مگر ممکن است کسی را بیگناه زندانی کنند؟
اما من کسی را نکشتهام و بیگناه هستم.
اعتراف تو به قتل در پروندهات ثبت شده، چطور میگویی بیگناه هستی؟
اعترافم دروغ بود. آنقدر مرا در بازداشت نگه داشتند که دیگر نتوانستم تحمل کنم. دلم برای بچهام تنگ شده بود و میخواستم او را ببینم. به من گفتند اگر همکاری کنی اجازه میدهیم او را ببینی من هم فکر کردم همکاری کردن یعنی اعتراف به قتل و این کار را کردم.
متهم به قتل یکی از اقوامت هستی؟
بله، مرا متهم کردهاند پسرعمهام را کشتهام در حالی که این اتهام درست نیست.
پس چه کسی او را کشته است؟
اصلا معلوم نیست او کشته شده یا زنده است. هیچ جسدی پیدا نکردهاند در حالی که من همچنان بازداشت هستم. ممکن است کسی دیگر او را کشته باشد. اصلا ممکن است او در جایی مخفی شده باشد.
چرا باید مخفی شود؟
چون در کار مواد بود و یک مجسمه طلا هم داشت که میخواست آن را شمش کند و بفروشد.
تو این چیزها را از کجا میدانی؟
من با او دوست بودم و رابطه خوبی باهم داشتیم. مجسمه را پیش من آورده بود تا با هم آن را تبدیل به شمش کنیم.
مجسمه طلا از کجا آمده بود؟
من نمیدانم. در این باره چیزی نگفته بود. فقط گفته بود میخواهد مجسمهای را به شمش تبدیل کند من هم قبول کردم کمکش کنم.
با پسرعمهات مشکل داشتی؟
نه تنها هیچ مشکلی با هم نداشتیم بلکه خیلی هم با او رفیق بودم.
اما خانوادهاش گفتهاند تو با او درگیری داشتی و اصلا بعد از شکایت آنها بود که تو شناسایی و بازداشت شدی.
بله آنها از من شکایت کردند چون فکر میکردند با پسرشان درگیری دارم، اما این گفتهها درست نیست. بابت همین شکایت بیشتر از دو سال در زندان هستم و زندگیام از هم پاشیده است.
چرا باید عمهات بیدلیل از تو شکایت کند، چرا از شخص دیگری شکایت نکرده است؟
نمیدانم چرا این اتفاق افتاد. فقط میدانم اگر کسی به آنها حرفی هم زده، اشتباه گفته است من با پسرعمهام هیچ درگیری نداشتم.
آنطور که پدر مقتول گفته، تو خودت به خانه او رفتی و ادعا کردی پسرش با افراد ناباب رفت و آمد میکند و پشت سر او بد و بیراه گفتی، همین هم باعث شک و ظن آنها شد.
من برای اینکه نصیحتی کرده باشم، این کار را انجام دادم. اصلا موضوع ربطی به من نداشت. واقعا نمیدانم چرا چنین کاری کردهاند. من مشکلی با پسرعمهام نداشتم. اگر بین ما مشکلی بود، او برای آب کردن مجسمه از من کمک نمیخواست.
خانواده عمهات میگویند مجسمهای در کار نبوده و تو پسرشان را در جریان معامله خودرو کشتی؟
آنها از همه کارهای پسرشان خبر ندارند. البته قبول دارم روز حادثه پسرعمهام را دیدم و ما باهم معاملهای هم کردیم، بعد از آن از خانه من رفت و دیگر از او خبر ندارم.
توضیح بده روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟
آن روز پسرعمهام تماس گرفت و گفت کمک لازم دارد. من هم قبول کردم و او با یک نفر دیگر به خانه من آمد، مجسمه را هم آورد. آنها بعد از چند ساعت مجسمه را برداشتند و رفتند و فرصت نشد شمش درست کنیم. البته اینکه من ماشین را از او خریدم، درست است. پولی را که توافق کرده بودیم، دادم و ماشین را خریدم. بعد از او خواستم باهم حشیش بکشیم مردی برایمان حشیش آورد و ما هم مصرف کردیم سپس او رفت.
از او نپرسیدی کجا میرود؟ در حالی که مدعیهستی مجسمه طلا همراه داشت؟
گفت میخواهد به شمال برود، دوستی هم همراهش بود و باهم رفتند.
تو میدانی شخص همراه مقتول چه کسی بود؟
زنی بود با چهرهای خاص اما قبلا او را ندیده بودم.
مردی که برای شما مواد آورده، گفته بجز تو و پسرعمهات کسی در خانه نبود.
من از آن زن خواستم به اتاق برود. گفتم مجسمه را هم بردارد و تا رفتن موادفروش صبر کند. او هم همین کار را کرد. به همین دلیل موادفروش متوجه آن زن نشد.
از پسرعمهات نپرسیدی این دختر کیست و با او کجا میروی؟
نه من هیچچیز نپرسیدم.به من ربطی نداشت فقط موقع رفتن، گفتند میخواهند به شمال بروند.
تو یکبار به قتل اعتراف کردی و جزئیات را هم توضیح دادی حالا میگویی این حرفها صحت ندارد، چرا؟
چون من مرتکب قتل نشدم. هرچه گفتم دروغ بود و از اعترافی که کردم، پشیمان هستم. واقعا متاسفم پسرعمهام گمشده است اما کاری نکردم و گم شدن او به من ربطی ندارد.
در بازجوییها اعتراف کردی با پسرعمهات مشکل داشتی و او را به قتل رسانده و جسدش را مثله کردی و داخل یک کیسه ریختی. به گفته خودت، کیسههای حاوی جسد را به رودخانه بردی و تکهها را داخل اب انداختی. در واقع همه جزئیات را دقیق توضیح دادی حتی گفتی در حال شوخی با او بودی اول به سمتش گلولهای شلیک و بعد او را تکه تکه کردی اما حالا ادعای دیگری داری اگر قتلی در کار نیست، چطور جزئیات را با این دقت بیان کردی؟
هرچه گفتم در تخیلاتم بود. به من فشار میآوردند من هم چون نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است، از خودم داستان ساختم.
اما گفتههایت با واقعیت منطبق است حتی همسرت در این باره حرفهایی زده و گفته است روز قبل از حادثه تو یک اره برقی خریدی.اره برقی معمولا در خانه کاربرد ندارد ضمن اینکه تو اعتراف کردی با همان اره برقی جسد را مثله کردی.
همسرم از دست من ناراحت است و به همین دلیل علیه من صحبت کرده است قبلا هم گفتم این پرونده زندگی مرا ازهم پاشید.
آدم خلافکاری بودی؟
نه خلافکار نبودم مواد مصرف میکردم اما خلافکار نبودم.
در پرونده آمده تو دو همسر داشتی، درست است؟
بله من دو همسر داشتم هیچکدام از وجود دیگری خبر نداشت و سر همین پرونده بود که واقعیت مشخص شد. آنها طلاق گرفتند هر دو رفتند و مرا در این شرایط تنها گذاشتند.
چرا دو بار ازدواج کردی، آن هم مخفیانه؟
من هردو همسرم را دوست داشتم و به همین دلیل با آنها ازدواج کردم. زن اولم زن خوبی بود اختلاف آنچنانی با هم نداشتیم با این حال عاشق زن دیگری شدم و بعد هم عقدش کردم اگر آدم بیاخلاقی بودم که او را عقد نمیکردم، همینطوری با او رابطه برقرار میکردم.
مدعی شدی ماموران تو را تحتفشار قرار دادند تا اعتراف بگیرند، چرا شکایت نکردی؟
فشار آنچنانی نبود مثلا اینطور نبود که کتکم بزنند. من دختری دارم که عاشقش هستم. مرا از دیدن دخترم محروم کرده بودند میگفتند اینجا بازداشتگاه است و تو نمیتوانی هروقت خواستی اعضای خانوادهات را ببینی. هرچه میگفتم من بیگناهم، میگفتند شواهدی وجود دارد که تو مرتکب قتل شدهای.
همین موضوع اره را بهانه میکردند میگفتند باید بگویی اره را برای چه میخواستی. تولد دخترم بود و من یکسال بود او را ندیده بودم. تصمیم گرفتم اعتراف کنم شاید اجازه دهند دخترم را ببینم جزئیاتی از خودم درآوردم و گفتم.
به نظر نمیرسد جزئیات دروغ باشد چون وقتی ماموران از تو پرسیدند چرا تکههای جسد را از نایلون خارج کردی و بعد به رودخانه انداختی، جواب دادی برای اینکه براحتی پیدا نشود و اگر تکههای جسد بیرون از نایلون باشد، زودتر از بین میرود بنابراین فکر همه چیز را کرده بودی؟
بله من فکر همه سوالها را کرده بودم اما به قتل فکر نکرده بودم.
این اقرار کسی است که واقعا در چنین شرایطی قرار بگیرد چرا همه این طور اعتراف نمیکنند؟
متاسفانه همین اتفاق باعث شد من تا حالا در زندان باشم و اتهام قتل به من بزنند.
درباره زندگی خصوصیات بگو بعد از اینکه همسرانت فهمیدند هوو دارند، چه واکنشی نشان دادند؟
من برایشان کم نمیگذاشتم با هردو رفتار یکسانی داشتم اما هردو طلاق گرفتند و رفتند. قبول دارم باید واقعیت را به آنها میگفتم اما از اینکه ترکم کنند، میترسیدم من هردوی آنها را دوست داشتم.
حالا قصد داری چه کنی؟
من قسم خوردم مرتکب قتل نشدم بعد از اینکه دخترم را دیدم، قتل را انکار کردم در واقع آن حرفها را زده بودم تا دخترم را ببینم باز هم میگویم اگر هم قتلی اتفاق افتاده است، کار من نبوده البته به خاطر خلافهایی که قبلا کردهام متاسفم و از هر دو همسرم هم عذرخواهی میکنم اما در مورد قتل بیگناه هستم./ ضمیمه تپش
مریم عفتی
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد