در مینیبوس ما یک ایرلندی شلوغ و یک صلحطلب بسیار تا بسیار واقعی وجود داشت. شب قبل هم دیدمش. داشت اتاقهای مهمانان را تقسیم میکرد و خیلی هم داد و قال راه انداخته بود.
فکر کردم کارمند هتل است و امروز دانستم که طرف اکتیویست یا همان فعال صلح است. از اسمش پرسیدم گفت هیز یا شاید هیض و یحتمل همان حیض خودمان. گفتم زبانت را گاز بگیر. لااقل به ایران که میآیی لطفا هیس باش. گفت یایا... مای نیم ایز دیکلن هیس. از بابی ساندز پرسیدیم که به قول سلمان هراتی او را خودکشی کرده بودند.
میگفت بابی ساندز دوست صمیمیاش بوده، میگفت من و بابی هر دو متولد 1954 هستیم. جناب هیس مدام حرف میزد و مدام قطرات آب دهانش به شکلی بسیار محترمانه و در هیات ذرات ریز باران به سر و صورتمان میخورد. و مدام هم باران ادامه داشت.
همین باعث شده بود که ناصر فیض او را سوژه کند و بگوید این روزی چند کیلو آب مصرف میکند؟ ایضا میگفت که ایشان باید وصل باشد به جایی مثلا به شبکه لولهکشی شهری.
هر چه جناب دیکلن هیس سر و صدا میکرد و شلوغ بود، پدر ژولیان آسانژ آرام گوشهای نشسته و در خودش فرو رفته بود.
دیکلن مدام بلند میشد و مینشست و تیشرتی شبیه لباس زندانیان پوشیده بود که چند وجب از کمرش پیدا بود و هر بار ناصر فیض محترمانه استغفراللهی میگفت و تیشرتش را تا روی کمربندش پایین میآورد و بچهها میخندیدند. ناصر میگفت یعنی همه اکتیویستها تف میکنند به صورت آدمها؟
از شهر کوچک جنگزدهای گذشتیم که جنگ بدجوری روی آن سایه انداخته بود. به تمام معنی شهر ارواح بود. نامش را پرسیدیم گفتند شهر ادرا است. نام ادرا را در اینترنت سرچ کردیم، دیدیم از خبرهای کشتار عجیب و غریبی حکایت دارد. یک قلمش قتلعام 80 نفر از مردم اینجاست و قلم دیگرش کشته شدن 63 نفر از جنگجویان مخالف دولت اسد.
فیض میگفت ما چهل نفریم و داعش در هر روز فقط میتواند سر 10 نفر را ببرد. با این حساب چهار روز زمان میخواهد و داشت لیست 10 نفر اول را مرتب میکرد و جناب دیکلس را در لیست روز اول قربانیان قرار داده بود. من و خودش و جعفریان هم با کلی پارتیبازی در لیست قربانیان روز چهارم داعش قرار گرفتیم.
دکتر علیرضا قزوه - شاعر
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد