کیهان: «دلواپسیهای پدر»
«دلواپسیهای پدر» عنوان یادداشت روز کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن می خوانید:
هاشم مرقال که بر زمین افتاد، در لشکر امیرمؤمنان(ع) غوغا شد. هاشم از فرماندهان شجاع لشکر امام در نبرد صفین بود و شهادت او میتوانست روحیه لشکریان را تضعیف کند. اما پسر این فرمانده شجاع بیدرنگ از جا برخاست و سخنانی گفت سخت نافذ. بیتردید بهتر از این نمیشد از پدر تجلیل کرد. «اگر هرگز ثواب و عقاب و بهشت و جهنمی نبود، همانا جهاد در کنار علی برتر از جنگ در کنار معاویه پسر جگرخوار بود». یعنی که «بابی انت و امی یا امیرالمؤمنین». پدر و مادرم به فدای تو ای پدر خوب همه امت! اما تنها او نبود که به فضیلت و شرافت علیبن ابیطالب شهادت میداد.
مردم، بسیار از خلیفه دوم شنیده بودند «عجزت النساء انَ یلدن مثل علی بن ابیطالب. زنان ناتوانند که مانند علی را به دنیا آورند»، «خدایا مرا در برابر مشکلی قرار نده که پسر ابوطالب نباشد» و «لولا علی لهلک عمر»؛ همچنان که از خلیفه سوم شنیده بودند «لولا علی لهلک عثمان».
تاریخ در سینه خویش گفتوگوی دو تن از سران جریان بنی «سهم» را ثبت کرده، آنجا که عمروعاص به معاویه گفت «عرب هرگز تو را همسان و همسنگ علی نمیداند. علی به رموز نبرد آشناست و در قریش نظیری برای او نیست.او به حق، صاحب حکومتی است که در دست دارد مگر اینکه بر او ستم کنی و حق را از او سلب کنی... به خدا سوگند تو و علی هرگز در شرف و فضیلت یکسان نیستید. برای نبرد با چنین فرد با فضیلتی چه بهایی میپردازی تا با تو همگام شوم؟ من امارت مصر را میخواهم»! و هم او بود که در صفین به یاران امیرمؤمنان اشاره کرد و گفت «این گروه با هدفی آسمانی به میدان آمدهاند و باکی از مرگ (شهادت) ندارند». پس چاره چه بود؟ اختلاف افکندن و فشل کردن این سپاه قدرتمند.
محبتی که مولای متقیان در میان مردم روشنضمیر برانگیخت، دو سویه بود. چه اینان در شروع بیعت با حضرت دیدند که وقتی سیاستمداران حرفهای برای پیروزی و استقرار حکومت، دعوت به مماشات با دریافتکنندگان امتیازات ویژه از قدرت و ثروت بیتالمال کردند، پاسخ سرزنشآمیز امام را شنیدند «آیا مرا امر میکنید که پیروزی را با ستم بر مردم تحت ولایت خود بجویم؟» (خطبه 126 نهجالبلاغه).
تاریخ بر سینه دارد که پدر امت چگونه با محرومان و پابرهنگان همدردی کرد و از شنیدن همسفرگی حاکم بصره با اشراف چنان به هم ریخت که دست به قلم برد و نوشت «همانا امام شما به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است... هوا و هوس هرگز بر من چیره نخواهد شد و حرص و آز مرا به انتخاب خوراک نیکو وادار نخواهد ساخت در حالی که شاید در حجاز یا یمامه کسی حسرت گرده نانی ببرد و هرگز سیر نخورد. یا من سیر بخوابم و پیرامون من شکمهایی گرسنه یا جگرهایی سوخته باشند؟!... آیا به این بسنده کنم که گویند امیرمؤمنان است و در ناگواریهای روزگار شریک آنان نشوم یا در سختیهای زندگی اسوهای برای آنان نباشم؟» (نامه 45 نهجالبلاغه)
اینگونه پدرانه و غمگسارانه زیستن، اگر جاذبههای نیرومندی با خود دارد، دافعهها و دشمنیهای قدرتمندی نیز با خود میآورد.
اشعثبن قیس والی آذربایجان وقتی نامه حضرت را دریافت کرد که مرقوم فرموده بود «این منصب طعمه نیست بلکه امانتی آویخته به گردن توست»، گفت این نامه مرا به وحشت انداخته، او ثروت و قدرت آذربایجان را از من خواهد گرفت، پس چه بهتر که به معاویه بپیوندم!
آری شرافت و عدالت و فضیلتی که امیرمؤمنان پای آن ایستاده بود، هزینه داشت و هرکس پای آن نمیایستاد. امام این را میدانست که فرمود «انّ امرنا صعبُ، مستصعب... همانا کار ما دشوار است و دشوار میآید و سنگینی آن را نمیتواند تحمل کند مگر بندهای که خداوند قلب او را برای ایمان آزموده است و نمیتوانند پذیرنده گفتار ما باشند مگر سینههای امانتدار و خردهای استوار». (خطبه 189 نهجالبلاغه)
امام در تفسیر آیه شریفه «ما جعلالله لرجل من قلبین فیجوفه» میفرمود «محبت ما و محبت دشمنان ما در یک سینه جمع نمیشود». آنان که پای فلسفه حیات و سیاست امام ماندند، مانند خود حضرت مصداق آیه شریفه 207 سوره بقره بودند. «و منالناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله».
همین بیهمتایی در بندگی پروردگار بود که سبب میشد پیامبر(ص) در کارزار رعبانگیز خندق و در محاصره سخت دشمن شهادت دهد «برز الایمان کله الیالشرک کله. ایمان با تمامیت خویش در برابر تمامیت شرک به میدان آمده» و پس از به زمین زدن پهلوان سپاه احزاب توسط علی علیهالسلام اعلام کند «ضربهْ علیٍ یومالخندق افضل من عبادهْ الثقلین».
چند گروه بیطاقت و ناشکیب، امت را از مهربانیهای سرشار چنین پدر دلسوزی محروم کردند.
1-جریان معارضی که حق را میشناختند و به خاطر دنیاطلبی از همان آغاز در مقابل جبهه عدالت ایستادند و جبهه باطل و ظلم را تشکیل دادند.
2-جریانی که حق و باطل را میشناختند و با جبهه حق همراه بودند ولی در میانه راه به درد بیدرمان زیادهطلبی و امتیازخواهی گرفتار آمدند و با چاشنی تکبر و استکبار که مرض اصلی گروه اول بود، دچار ارتجاع و انقلاب به عقب شدند و جبهه اول آنان را سپر بلا و آلت دست خود قرار داد.
3-جریانی که شناخت عمیقی از حق و باطل نداشتند و به اعتبار خیانت برخی سران خود، در زمین دشمن بازی کردند.
ضعف در امامشناسی و دشمنشناسی و بصیرت، آنها را در بحبوحه جنگ صفین به حربه برنده در دست دشمن تبدیل کرد. این 3 فرقه، دشواریهای همیشگی برپایی حق و مزاحمان اصلی در نوشاندن جرعه عدالت به تودههای مردمند.
یکی از نامههای تکاندهنده حضرت، خطاب به یار باوفای خویش، کمیل بن زیاد نخعی است که همواره در خدمت امام ماند اما در امارت هیت بهجا عمل نکرد. امیرمومنان در نامه 61 خطاب به کمیل عباراتی درسآموز برای همه دوستداران مسئولیتشناس مینویسد.
«تضییع و تباه کردن انسان کاری را که به او سپردهاند و برعهده گرفتن کاری که برعهده دیگران میباشد، ناتوانی وی و اندیشهای ناقص است. تاخت و تاز به اهل قرقیسیا و رها کردن مرزهایی که تو را به حفظ آن گماردهایم، و کسی نیست آن را پاسداری کند و سپاه دشمن را باز دارد، نشانه نارسایی اندیشه و تدبیر است.
تو پلی شدهای برای هر دشمنی که بخواهد به دوستانت بتازد و غارت کند، نه شانهای استوار داری و نه هیبتی و نه مرزی را توانی بست و نه شوکت دشمن را توانی شکست و نه مردم ملک خویش را توانی که بینیاز کرد». کمیل که از یاران شریف و کم نظیر امیرمومنان است. اما پل شدن دوستان در خدمت دشمن و عدم شناخت و اهتمام کافی نسبت به مسئولیت، رنج دیرین اولیای حق در طول تاریخ بوده است.
نامههای پدر مهربان امت، هر کدام باب تازهای در فلسفه حیات سیاسی میگشاید. چه آنجا که خطاب به اسود بن قُطبه فرمانده لشکر جلوان یادآور شد «بدان که دنیا خانه ابتلا و آزمایش است و همنشین آن به اندازه ساعتی فراغت پیشه نمیکند مگر آن که همان فراغت- و مشغول امر مهمی نشدن- تبدیل به حسرتی برای وی در روز قیامت میشود» (نامه 59)، چه هنگامی که از طلحه و زبیر خواست «شما دو پیرمرد! برگردید از تصمیم خویش که امروز بزرگترین کار شما، عار و شرمندگی است قبل از این که عار و آتش با هم جمع شود» (نامه 54) و چه آن روز که به معاویه یادآور شد «خداوند سبحان دنیا را برای بعد از آن قرارداد و اهل دنیا را در آن مبتلا کرد تا معلوم کند کدام نیکو عملترند. و ما برای دنیا آفریده نشدهایم. ما را فرمان ندادهاند که برای دنیا بکوشیم و جز این نیست که ما را در دنیا قرار دادهاند تا با آن بیازمایند. و همانا خداوند مرا با تو و تو را با من مبتلا و آزمایش کرد و یکی از ما را حجتی بر دیگری قرارداد» (نامه 55) و «ما و شما بر همان الفت و جماعتی بودیم که یادآور شدی اما دیروز بین ما و شما جدایی انداخت اینکه ما ایمان آوردیم و شما کافر شدید. و امروز فاصله میاندازد اینکه ما استقامت ورزیدیم و شما- بعد از ایمان ظاهری- دچار فتنه شدید و از حق انحراف پیدا کردید» (نامه 66 نهجالبلاغه).
اگر به خاطر خیانت منذربن جارود در امانت نهیب زد «دنیای خود را با ویران کردن آخرت خویش آباد میکنی و با گسیختن از دین، به عشیره خویش میپیوندی. اگر گزارشی که درباره تو درست باشد، شتر خانواده و بند کفشت از تو بهتر است. و هر کس به صفت تو باشد، اهلیت این را ندارد که با او بتوان مرزی را پاسداری کرد یا امری را جاری ساخت یا جایگاهی برای او قائل شد یا در امانتی شریک گردانید» (نامه 71)، به همان سیاق به ابنعباس آموخت که چگونه در گستره زندگی، رفتار شایسته و ناشایست را دستهبندی کند.
«نباید نزد تو بهترین چیزی که از دنیا به آن نایل میشوی، رسیدن به لذتی یا فرو نشاندن آتش غیط و خشم باشد بلکه باید فرو نشاندن آتش باطل یا زنده کردن حق سرلوحه همت تو قرار گیرد و باید که شادمانی تو به آن چیزی باشد که پیش فرستادهای و غم و تاسف تو به آنچه باقی میگذاری» (نامه 66 نهجالبلاغه). و از همان آموزشهای ناب بصیرتی که میتواند شاخص تشخیصهای بزرگ باشد، نامه 69 به حارث همدانی است. «بپرهیز از هر عملی که انسان را در نفس خویش راضی کند اما برای عموم مسلمانان ناخوشایند باشد. و بپرهیز از هر عملی که در پنهان انجام شود اما در علن و آشکار از آن عمل شرمنده شوند. و برحذر باش از هر کاری که چون از آن پرسش کنند، صاحب آن انکار یا عذرخواهی کند...»
اگر پیامبر(ص) فرمود من و علی پدران این امتیم، تمام دلواپسی و نگرانی امیرمؤمنان این بود که در منازعه و اختلاف میان مسلمین، سفیهان و فاجران دست به یکی کنند. حضرت هنگامی که مالک را به امارت مصر میفرستاد، خطاب به مردم آن دیار نوشت «هنگامی که پیامبر(ص) درگذشت، مسلمانان در امر حکومت دچار اختلاف شدند. به خدا سوگند هرگز در خاطرم نمیگنجید که عرب، خلافت را از اهل بیت پیامبر دریغ کنند... به خدا سوگند اگر با اهل باطل روبرو شوم و من تنها باشم و آنها روی زمین را پر کنند، هیچ هراسی ندارم... اما دلواپسی و اندوه من از این است که سفیهان و فاجران (بیخردان و تبهکاران) زمامدار امور شوند؛ بیتالمال را دست به دست کنند، بندگان خدا را به بردگی بگیرند، با صالحان بجنگند و با فاسقان و مجرمان حزب تشکیل دهند... که اگر این گونه نبود فراوان شما را برنمیانگیختم و توبیخ نمیکردم و فرا نمیخواندم و تشویق (به جهاد) نمیکردم و اگر سرپیچی میکردید، رهایتان میکردم. آیا نمیبینید سرزمینهای تحت تصرف شما رو به نقصان میرود؟... برای جهاد با دشمنانتان بسیج شوید- خدا شما را رحمت کند- و روی زمین سنگینی نکنید که در اثر این کار، در ذلت و ستم غوطهور شوید و نصیب شما نقصان پذیرد. انّ اخا الحرب الأرق و من نام لم ینم عنه. همانا مرد جنگی بیدار است و هر کس بخواب رود، دشمن به خواب نمیرود و از او غافل نمیشود». (نامه 62 نهجالبلاغه)
... فردا، روز امیرمؤمنان، روز پدر است. این روز بر همه پدران غمگسار فرزند، بر پدر مهربان و دلسوز امت حضرت اباصالح المهدی مبارک! حق است که به محضر مولای متقیان(ع) و امام زمان(عج) از صمیم دل و با مشتاقی تمام عرض کنیم بابی انتم و امی... یا ابانا استغفرلنا ذنوبنا انّا کنّا خاطئین... پدر! روزت مبارک.
رسالت: «ذوالفقار تو آیه عدالت بود»
«ذوالفقار تو آیه عدالت بود» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سید مسعود علوی است که در آن می خوانید:
دشت گونه ها از باران دیدگان، متنعم می شوند آنگاه که دست نیاز، عنایت یار را بکاود و در قنوت عاکفین، قلب ها را به کریم بی نیاز، اهدا کنند. در باغ اعتکاف و در صحن صفا و ساحت سپیده، اشک به امید عبور دلارام می افشانیم و هم آوا با معتکفان معراج، نام خجسته علی را ترنم می کنیم. شاکر و شادمان از آنیم که کعبه شکافت و عدالت، شکوفا شد. مباهات ماست که دیوار دل هایمان نیز بشکافد و ذره ای از آفتاب عنایت مولا در آن حلول کند.
یاران! به شکرانه نزول عشق از سحاب رحمت، سر به آستان دوست سایید و اجلال امیر حماسه به محفل خاکیان، خوشامد گویید.
شکرا که آفتاب فتوّت از افق کعبه دمید و شبنم شرافت بر گلبرگ هستی نشست.
همراز نبوت، آغوش احمد می کاود و محراب مسجد کوفه را.
از کعبه تا بیت المعمور را با قلب شیعیان آذین بسته اند. ولایت کل آمد و کل ولایت ظهور کرد.
مولای ما با ولادت خویش کربلا را به ارمغان آورد و سمند حماسه را راهی میدان خلوص و مجاهدت نمود. شعف را به شیعه بخشید و گل تبسم را به رسول یار و فخر آفرینش اهدا کرد.
بدر سخاوت تابید. هستی، دوباره بهار را تجربه کرد و بر شانه های خسته زمین، همای سعادت نشست و سایه سبز عدالت بر کویر تفتیده تاریخ، گسترده شد.
جغرافیای مودت و محبت، ترسیم گردید. صدف بیت الله الحرام، رخشان ترین گوهر کائنات را به خلقت عطا نمود. نکهت گل از مکه وزید و صاحب ذوالفقار، با وقار آمد. ساقی عطشناکان قسط با ساغر طهور معدلت، پای در حلقه دلخستگان نهاد و نوید سپیده وصل، انتشار یافت.
دیده بگشایید که خورشید از خانه یار برآمد و بر آسمان و اهل زمین تابید. دل به شکوفه های امید بیارایید که امیر عدل و عاطفه، خرامان به مسند احسان و عنایت دلدار آمد.
یاور رسول، جان مصطفی، بشارت بهشت و نسیم احسان عرش و ولایت مطلق و آیت کرامت نازل شد.
گرده روزگار، بار اندوه بر زمین نهاد و باغ بلیغ احساس، سرشار از عطر نرگس و یاس به تماشای دست افشانی گل ها و غزلخوانی عندلیبان نشست. شبنم شوق بر رخسار نسترن چکید و باران ستاره، ساحت صبح را مصفا نمود و کرانه نور را امواج دریای سُرور، سرشار از نمناکی طراوت کرد. حُسن یوسف و اعجاز مسیح و بیضای کلیم و سطوت خلیل و رحمت احمد، جلوه مکرر یافت.
ای عاشقان و مستغفران در اسحار و معتکفان درگاه یار! سجاده سپاس بگسترانید و نماز نیاز ادا کنید و یا علی گویان به استقبال بهار ایمان بیایید و بذر رجاء در مزرع سبز رجب بیفشانید و با مقیمان مقام قدس، همنوا شوید و دل در دست مهرآگین مولا به ودیعت سپارید، که آنک صلای سرخوشان باده پرست است فنای در فتوت حیدر و بقا بر ولای ساقی کوثر.
چه خجسته صباحی است زادروز رادمرد میدان عباد؛ آنگاه که از آسمان، فلق می بارد و از هور، سپیده می تراود. امروز در پیاله لاله به ناز، نور ناب می ریزند. غنچه دل به عشوه با شبنم شوق، رخسار می آراید. امیر غدیر و مولای خداجویان، چونان آیات عشق بر کعبه نازل شد. توحید و ولایت و نور در خانه یار به هم برآمدند و به زیارت علی نایل شدند. کعبه، گلدان زیباترین یاس هستی گردید. بهار در گستره زمین و آیینه در عرصه آسمان گسترد. سپاه سپیده، طلوع طلعت مهر را به نظاره نشست.
یا علی! به رواق دیدگان ما خوش آمدی! ذوالفقار تو آیه عدالت بود و عدالتت سوره سعادت. جهاد و عزت و قسط ، آستان بوس سرای پاکت بودند. شهادت، مشتاق تو بود و شجاعت، خاضع درگاهت. بهشت شیعه، خال گونه توست یا ابوتراب! تمامی شب های قدر عاشقان، فدای لیله المبیت تو باد. چشمان سیاه تو لیله القدر است و ابرویت محراب مستغفرین. دل های ما در سُرور میلادت از شوق، بسان کعبه شکافت و شکوفه امیدمان شکفت.
یا علی! انقلاب ما از تو نور می گیرد و بیش از سه دهه است در ایران، منطقه و جهان، این نور به نبرد با ظلمت کفر و الحاد و نفاق، برخاسته است.
یا علی! ما پس از رحلت پیامبر انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره)، وصی او سید علی را برگزیدیم و از سیل دسیسه ها و توطئه ها و نیرنگ های مارقین و ناکثین و قاسطین زمان، با حضور نیرومند ولایتمداران این مرز و بوم، به سلامت، گذشتیم، و امروز بیش از هر زمان به خروش و هشدارهای تو محتاجیم.
یا اباالحسن! سوگند به خاک قدومت که تا قیام قائم آل طه، خاکسار آستان ولایتیم و بر پیمان الهی خویش، پایدار. سلام ساکنان مسکن صدق و ارادت پاک دلدادگان، نثار مقدم قدسی تو باد.
سلام شیعه بر قسیم نار و نور، سالار حماسه و حضور، امام شکیبا و شکور. سلام بر مولد و میلادت، سلام بر مشهد و معراجت. ای مولای موحدان و امیر ایمانیان و مقتدای مجاهدان! این کلام عرشی شیعه است که با ولادت با جلالت تو می گوید: « فزت و رب الکعبه».
جمهوری اسلامی: «ظلم به شیعیان عربستان و وظیفه دولتمردان سعودی»
«ظلم به شیعیان عربستان و وظیفه دولتمردان سعودی» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید:
بسمالله الرحمن الرحیم
نشریات عربستان سعودی از تشکیل گردانهایی تحت عنوان «گردانهای زرقاوی در بلاد حرمین» خبر میدهند که اخراج شیعیان از شبه جزیره عربستان را در دستور کار خود دارند.
براساس این اخبار، گروه تروریستی القاعده با صدور فرمانی به تروریستهای تحت امر خود دستور داده است هر شیعهای را در هر نقطه عربستان دیدند به قتل برسانند و به آنها اجازه حضور در عربستان را ندهند.
دستور برخورد با شیعیان ابتدا به شیعیان مدینه محدود بود ولی اکنون تمام شیعیان عربستان را در بر میگیرد.
خبرگزاری فرانسه در خبری که روز شنبه منتشر شد اعلام کرد: سازمان جدیدی با عنوان «گردانهای زرقاوی در بلاد حرمین» با هدف قرار دادن اقلیت شیعیان در عربستان سعودی تشکیل شده است.
براساس همین گزارش، در بیانیه این سازمان جدید که بر روی توئیتر منتشر شده آنان خواستار اخراج شیعیان از عربستان شدهاند و عناوین «مشرکان» و «رافضیهای مجوس» را درباره آنان بکار بردهاند.
این سازمان در این بیانیه به تروریستهای تحت امر خود دستور داده:«عملیاتهای جهادی علیه رافضان مجوس را آغاز کنند و هر کس که از آنها دفاع و حمایت کرده، هتلهایی که در آنها ساکن هستند و اتومبیلهای آنان را مورد هدف قرار دهند».
سرکرده این گروه که فردی ناشناخته به نام «عزام القحطانی» است، در توئیتر خود نوشته است:«هدف قرار دادن حسینیهها مرحله اول عملیات گردانهای زرقاوی است».
کاملاً روشن است که القاعده بعد از ناکامی در سوریه و عراق، اکنون درصدد است انتقام این شکست را در عربستان از شیعیان بگیرد.
کلمه «زرقاوی» در نام و عنوان گروه جدید نشان میدهد این گروه، شاخهای از گروه «داعش» به رهبری «ابومصعب الزرقاوی» است.
همین واقعیت و خطری که از ناحیه «داعش» عربستان را تهدید میکند موجب واکنش فعالان سیاسی و نویسندگان عربستان شده بطوری که یکی از نویسندگان به نام دکتر عبدالرحمان الوائلی در مقالهای تحت عنوان «طائفه گراها با کشور ما چه کار دارند» نسبت به پیدایش این گروه اعلام خطر کرده و آن را به یکی از روزنامههای عربستان داده ولی فقط بخشی از آن به چاپ رسیده است.
وی با انتقاد از دست اندرکاران این روزنامه گفت: آنان در برابر کسانی که به دنبال طائفه گرایی و ترویج تفکر تروریستی هستند سکوت میکنند و اینگونه به آنها امنیت میدهند.
نکته قابل توجه در این مقوله اینست که تاکنون مقامات عربستان سعودی واکنشی در قبال اعلام موجودیت گروه موسوم به «گردانهای زرقاوی در بلاد حرمین» و بیانیههای صادره توسط این گروه و دستورالعملهای خلاف قانون و خلاف شرع گردانندگان آن نشان ندادهاند.
سران دولت عربستان قطعاً از قوانین و مقررات وضع شده در کشور خود در زمینه حقوق پیروان مذاهب اسلامی مطلع هستند و میدانند که در سال 1384 سازمان همکاریهای اسلامی در یک اجلاس فوقالعاده تصویب کرد «مذاهب حنفی، مالکی، شافعی، جنبلی، جعفری، زیدی، اباضی و ظاهری، همگی مسلمان هستند و کسی حق تکفیر آنها و تجاوز به مال و ناموس آنها را ندارد».
علاوه بر این، حتی ارتکاب تهمت و افترا و تبلیغ علیه اتباع عربستان نیز طی قوانین این کشور ممنوع است و مجازات دارد.
در سال 1387 قانون «نظام جرائم کامپیوتری» در عربستان تصویب شد که به موجب آن هیچکس حق ندارد از طریق وسائل ارتباط جمعی به دیگران تهمت یا افترا بزند و یا موجب هتک حرمت و حیثیت افراد شود.
به موجب این قانون، دولت عربستان موظف است گردانندگان گروه تروریستی «گردانهای زرقاوی در بلاد حرمین» را که از طریق شبکههای اجتماعی اقدامات وسیعی علیه شیعیان این کشور به راه انداخته و آنها را مشرک و مجوس دانستهاند و جان و مال و ناموسشان را مباح اعلام کرده و فرمان حمله به آنها را صادر کردهاند، تحت تعقیب قرار دهد و مجازات کند.
تعدادی از نویسندگان عربستان که فراتر از قومیتها و تعصبات کور گروهها میاندیشند، به دولت عربستان هشدار داده و خواستار تصویب قانونی علیه اقدامات طایفه گرایانه در این کشور شدهاند تا از ضربه زدن به وحدت ملی عربستان جلوگیری شود.
نگرانی این نویسندگان واقع بین از اینست که فعالیتهای تبلیغی القاعده و دستورالعملهای صادره توسط آنان موجب کشیده شدن دامنه اقدامات تروریستی به عربستان شود و همانطور که آنها خواستار نابودی حسینیه العمری در مدینه شده اند، تعرض به حسینیههای شیعیان، آتش جنگ مذهبی را در عربستان شعله ور سازد و امنیت را از این کشور سلب نماید.
حضور شیعیان در مدینه، از نظر زمان و تاریخ، مساوی با عمر اسلام است و شیعیان سایر نقاط عربستان نیز از چنین سابقه تاریخی طولانی و روشنی برخوردارند. دولت عربستان، نمیتواند در برابر ظلمی که اکنون توسط تروریستهای القاعده به شیعیان میشود بیتفاوت بماند.
این سکوت و بیتفاوتی نه شرعاً و نه قانوناً قابل پذیرش نیست کما اینکه افکار عمومی جهان نیز آن را محکوم میکند و دولت عربستان را به انجام وظیفه قانونی خود در حمایت از شیعیان و جلوگیری از تجاوز به حقوق آنان موظف میداند.
واقعیت مهمی که سران دولت عربستان باید به آن توجه کنند اینست که بیتفاوتی آنان در برابر اقدامات القاعده و داعش علیه شیعیان در نهایت به ضرر آل سعود خواهد بود. زیرا اولاً شیعیان جهان در برابر این ظلم ساکت نخواهند ماند، ثانیاً شرایط شکننده خاندان آل سعود درحال حاضر ایجاب نمیکند تروریسم به کشورشان راه یابد و ثالثاً شیعیان عربستان نیز حق خود میدانند به مقابله با تروریستها برخیزند و طبیعی است که این جنگ داخلی به زیان حاکمیت تمام خواهد شد بنابراین، به نفع دولتمردان سعودی است که هرچه زودتر به وظیفه خود عمل کنند و آتش این فتنه را تا شعلههای آن فراگیر نشده خاموش نمایند.
سیاست روز: «روحانی مچکریم»
«روحانی مچکریم» عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم مهدی رجبی است که در آن می خوانید:
سخنان روز گذشته رئیسجمهور محترم در مراسم رونمایی از دستاوردهای هستهای دل دلسوزان انقلاب را شاد کرد. سخنانی که قطعا استقامت بر آن قطعا هیچکس را دلواپس نخواهد کرد.
روز گذشته جناب روحانی دقیقا مواضعی را بیان کرد که نشان از روحیه انقلابی ایشان داشت.
مهم نیست دشمنان ایران، باز هم بگویند سخنان رئیسجمهور مصرف داخلی داشت. مهم این است که پیام آقای روحانی قطعا در همه سایتها و رسانههای داخلی و خارجی بازتاب خواهد داشت و حتی به گوش دولتمردان استکباری و استعماری جهان نیز رسیده است.
شنیدن سخنان دیروز رئیسجمهور و عمل به آن قطعا برای هیچکس دلواپسی باقی نمیگذارد. البته در این بین برخی هستند که دلواپس خواهند شد. آنان که پس از روی کار آمدن دولت یازدهم، تحریمها و قدرت فناوری هستهای ایران را در ترازوی نامیزان خود میسنجیدند تا بگویند این همه استقامت و ماندگاری بر حقوق اساسی ملت ایران، کار بیهودهای بوده است.
آنان که با چهارعمل اصلی سعی در چرتکه انداختن هزینه و فایده ایستادگی بر حقوق هستهای را داشتند. آنان که میگفتند اصلا انرژی هستهای را تعطیل کنیم، دیروز جواب خود را از رئیسجمهور کشورمان گرفتند.
آقای رئیسجمهور آب پاکی را روی دست همه دشمنان و دوستنماها ریخت. ما «در فناوری نمیخواهیم یک قدم عقبنشینی کنیم. میخواهیم در زمینه حقوقی هم گامهای جدیدی برداریم» ما «میخواستیم به دنیا بگوییم که فناوری ما راست و درست است. اگر میگوییم ما ۳.۵ درصد غنیسازی را میتوانیم انجام دهیم، اگر حتی لازم باشد ۲۰درصد غنیسازی کنیم میتوانیم انجام دهیم.»
روحانی خون پاک شهدای هستهای را هم فراموش نکرد و نشان داد، علیمحمدیها، احمدی روشنها، شهریاریها، رضایینژادها و... همواره در یاد دولت و ملت ایران ماندگار خواهند بود.
او با صدای بلند اعلام کرد: «دشمن به هر کار سخیفی دست زد و به هر اندیشه پلیدی رو آورد، اما جوانهای ما از مسیرشان برنگشتند؛ هیچ یک، از شهادت عزیزان و دانشمندان هستهای، نه مردم و نه کارکنان سازمان را پشیمان کرد و نه دانشجویانی را که در این رشته هستند وادار به عقبگرد کرد؛ بلکه ما را در مسیر و راهی که به حق و درست و قانونی آغاز کرده بودیم مصممتر کرد.»
البته وی پاسخ رجزخوانی و خیالات خام غربیها را هم داد: «بحمدالله در دولت تدبیر و امید همه فعالیتهای علمی و کار علمی و قانونیمان را ادامه دادیم و خواهیم داد؛ این را همه غربیها، شرقیها، ۱+۵ و دیگران بدانند.»
دیروز یکی از بهترین سخنان رئیسجمهور کشورمان در طی ماههای اخیر بود. روزی که او خیال خیلیها را راحت کرد و البته تکلیف مدیران و مسئولان دیپلمات کشورمان را هم روشن کرد. البته در این بین دوستنماهایی هم بودند که دلواپس شدند. همانها که فکر میکنند در برابر ظالم هر چه ضعیفتر باشیم، آسیب کمتری میبینیم.
دیروز صدای ملت ایران در کلام روحانی بود. او به همه گفت که «ما زیر بار آپارتاید هستهای نمیرویم» و البته به دشمنان ملت ایران باز هم یادآوری کرد: «دنیا اگر میخواهد با مردم ایران و دولت ایران روابط حسنه و منفعت مشترک داشته باشد که به نفع همه باشد، باید اولاً در برابر حقوق ملت ایران تسلیم شود و راه تسلیم را در پیش بگیرد؛ در برابر عظمت ملت ایران راه تکریم را در پیش بگیرد. در برابر دانشمندان هستهای و کشور راه تمجید را در پیش بگیرد، نه تضعیف؛ نه تحقیر، نه تحریم و نه تهدید این ملت، هیچ یک از اینها کارگر نیست و نخواهد بود.»
مواضع انقلابی رئیسجمهور کشورمان آنقدر شیرین بود که لبخند را بر روی لب ملت انقلابی ایران نشاند. جز این هم انتظار دیگری نبود. برای همین است که باید با صدای بلند بگوییم: روحانی مچکریم!
خراسان: «مثلث همگرایی فرهنگی، اقتصادی و امنیتی ایران و پاکستان»
«مثلث همگرایی فرهنگی، اقتصادی و امنیتی ایران و پاکستان» یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم مهدی مطهرنیا است که در آن می خوانید:
سفر نواز شریف به تهران در فضای فعلی مهم ارزیابی می شود .ایران و پاکستان دوحوزه تعریف شده اسلامی در جغرافیای خاورمیانه هستند که زیست بوم مذهبی با گرایش های فرهنگی ناشی از سوگیری های دینی در هر دو کشور قوی است بنابراین اگرچه پاکستان در چارچوب حوزه های تمدنی مطرح در جهان قرار نمی گیرد اما وابسته به همین جهت گیری های موجود در فرهنگ عمومی پاکستان و بافت جمعیتی این کشور می توان همگرایی بین ایران و پاکستان را بیش از هر نکته ای در همگرایی های فرهنگی و مذهبی بازیافت اما آن چه که دربافت موقعیت کنونی در جهان تجربه های موفقی را به خود دیده الگوهای همگرایی براساس جهت گیری های اقتصادی و سیاسی است لذا با وجود برخی از نقاط اختلاف در جهت گیری های مذهبی و سیاسی بین دولت ایران و پاکستان زمینه سازی در همگرایی های اقتصادی می تواند تحکیم بخش همگرایی های فرهنگی و مذهبی نیز باشد.
در این میان به سفر نواز شریف به تهران می توان از زوایای مختلفی نگریست .این سوال پیش می آید که آیا تلطیف شدن روابط ایران و عربستان در رویکرد نوازشریف نسبت به ایران نیز موثر بوده است؟ پاکستان را با دولت نوازشریف می توان بازوی عملیاتی عربستان در منطقه دانست؟ نوازشریف در سال ۲۰۰۷ میلادی پس از متهم شدن به فساد مالی و گریز از پاکستان به عنوان تبعید شده به عربستان در یک بافت موقعیتی ویژه قرار گرفت و عربستان حمایت خود را از وی نشان داد و امروز نوازشریف که بخشی از زندگی خود را با حمایت های عربستان مدیریت کرده را باید یکی از عناصر پیوسته به دولت عربستان دانست و به همین جهت نزدیکی هایی که پاکستان به عربستان دارد از منظر بازیگری به نام نوازشریف افزایش می یابد البته دولتمردان پاکستان تلاش دارند که با وجود پیوستگی های متفاوت عناصر بازیگر منطقه ای و فرامنطقه ای همواره منافع مردم پاکستان را در نظر داشته باشند و این دریچه ای است که نوازشریف نیز باید به آن توجه داشته و امیدواریم دولت نوازشریف در عین نزدیکی به عربستان بتواند یک توازن معنادار قدرت در ارتباط خود با این کشورها فراهم کرده و پلی برای ایجاد ارتباطی صلح آمیزتر و مسالمت آمیزتر با همکاری های بیشتر منطقه ای بین کشورهای مختلف باشد نه مانعی بر تحرکات موجود در این زمینه باشد.
سفر نوازشریف به تهران علی رغم وجود فشارها و موانع مختلف در برابر آن انجام شده تا زمینه های همکاری های دوطرف را افزایش دهد.
بی تردید بافت فرهنگی ملت ایران و پاکستان بسیار نزدیک بوده و ملت های دو کشور بسیار به هم علاقمند هستند و دولت ها به عنوان نماینده ملت ها باید این علاقه را به گونهای کاربردی مدیریت کنند و توقع می رود نوازشریف در این مسیر حرکت کند.
هرچند چه دولت نوازشریف و چه زرداری و چه هر دولت دیگر از منظر واقع گرایی سیاسی تحت فشار کشورهای درون منطقه ای و برون منطقه ای قرار دارند به همین دلیل دیدیم که قبل از سفر نوازشریف «برنز» با وی دیدار و گفت وگو داشت و به طور حتم یکی از مسائل مورد بحث این سفر ایران بوده است. با توجه به جایگاه برنز در ساختار قدرت آمریکا اهمیت این دیدار را نباید از نظر دور داشت.
در این منظر تا حدی چشم انداز روابط ایران و پاکستان را بیش از آن که وابسته به اراده دو کشور باشد باید وابسته به گفتمان حاکم بر منطقه دانست.
از این نظر چشم انداز روابط ایران با کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای تحت تاثیر یک گفتمان یا پادگفتمانی قرار دارد که با عنوان «تعامل ایران با نظام بین الملل که در مرکز آن حل و فصل پرونده هسته ای» مطرح است بنابراین از این جهت باید یک چشم انداز نیمه روشن را در روابط دو کشور مورد بررسی قرار داد و دنبال کرد.
در این میان خط لوله صلح که طی سال های اخیر در روابط تهران و پاکستان موضوعی مورد بحث بوده است تحت تاثیر این فضا قرار گرفته است.
پاکستان تعهداتی در قبال این قرارداد نسبت به ایران دارد که باید به آنها توجه کند و اگر تحریم ها بر این قرارداد تاثیر گذاشته جمهوری اسلامی ایران در آن نقشی نداشته بلکه این تحریم ها از سوی کشورهایی به ایران تحمیل شده که پاکستان اتفاقاً با آنها رابطه خوبی دارد.
ضمن این که در زمان انعقاد این قرارداد نیز شرایط فعلی برقرار بوده و پاکستان با شرایط جدیدی مواجه نشده که بخواهد به آن استناد کند بنابراین باید به این موضوع از منظر اراده سیاسی پاکستان نگاه کرد بی تردید پاکستان به دنبال گریز از پرداخت خسارت ناشی از عدم اجرای تعهداتش نسبت به ایران است و ایران باید روی حقوقش در این ارتباط پافشاری کند.
این قرارداد اقتصادی در صورت اجرا شدن می تواند جدای از تاثیرات اقتصادی تبعات سیاسی و امنیتی زیادی در جهت منافع ایران و پاکستان و منطقه داشته باشد البته همکاری ایران و پاکستان در مقوله امنیت به ویژه در مرزهای شرقی و جنوب شرقی نیز می تواند زمینه های همکاری را در مسائل امنیتی بین ایران و پاکستان افزایش دهد بنابراین باید گفت مجموع این مقولات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی می تواند منجر به همگرایی سیاسی دو کشور شود.
اگر جمهوری اسلامی ایران و پاکستان بتوانند در چارچوب این معنا در راستای تشکیل مثلث همگرایی فرهنگی، اقتصادی و امنیتی حرکت کنند بالطبع می توانند سوگیری های مبتنی در حوزه های سیاسی نیز داشته باشند.
آفرینش: «وقتی هدف با وسیله نمیخواند ...»
«وقتی هدف با وسیله نمیخواند ...» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم زهرا کیانبخت است که در آن می خوانید:
در سالهای اخیر به طور ویژه شاهد فعالیتها و تبلیغات گروههای مختلف زیستمحیطی و ان جی او هایی هستیم که سعی بر بالا بردن سطح آگاهی عمومی نسبت به اهمیت محیط زیست و لزوم حفاظت و نگهداری از آن دارند.
در کنار فعالیت گروهها و فعالان محیط زیست، همواره شاهد هشدارها و تبلیغات نسبتا گسترده سازمانها و نهادها برای حفظ محیط زیست و جلوگیری از اقدامات تخریبی و نابودکننده محیط زیست بودهایم.
در همین ارتباط، مسایلی از قبیل کاهش استفاده از انرژیهای فسیلی و آلایندهها، اشاعه استفاده از انرژیهای نو و پاک مانند انرژی خورشیدی و بادی، توقف سریع جنگلزدایی، حفظ منابع زیست محیطی و گونههای جانوری و... مواردی هستند که دوستداران محیط زیست بیش از پیش اقدام به روشنگری درباره آنها برای عموم، نمودهاند.
در زندگی روزمره، بارها شاهد تبلیغات و پیامهای زیست محیطیای همچون تشویق به عدم استفاده از ظروف یک بار مصرف و کیسههای پلاستیکی، حذف کاغذ در مناسبات شغلی و اداری، جداسازی زبالههای خشک و تر، تفکیک کاغذ و پلاستیک از سایر زبالهها برای فراهم نمودن امکان بازیافت آنها، و مواردی از این قبیل بودهایم اما چیزی که شاهدش هستیم این است که با وجود همه این تبلیغات، هنوز هم این گونه مسایل، آن گونه که باید، مورد توجه عموم قرار نگرفتهاند و تا زمانی که آگاهی و باور همگانی نسبت به آنها ایجاد نشود، نمیتوان به احیای محیط زیست و ادامه نیافتن فعالیتهای ضد آن، امید چندانی داشت.
یکی از مواردی که در این ارتباط مطرح میشود این نکته است که وقتی حفاظت از محیط زیست به عنوان یک هدف مطرح میشود، فراهم ساختن ابزارهای تحقق آن هم ضروری است.
به عنوان یک مثال کوچک، مدتهاست پیرامون لزوم بازیافت کاغذ و ترغیب جامعه به جدا ساختن کاغذ از سایر زبالهها، پیامها و شعارهای بسیاری را شنیدهایم اما در عمل، اگر کمی فکر کنیم، چند غرفه بازیافت کاغذ را در نزدیکی محل زندگیمان سراغ داریم تا آنچه را که باور نمودهایم که همان، ارزش کاغذ و اهمیت بازیافت شدن آن است، جامه عمل بپوشانیم؟
یا مسالهای مثل تبلیغ عدم استفاده از کیسههای پلاستیکی و ظروف یک بار مصرف که بارها شنیدهایم بعد از رها شدن در طبیعت، تا سالها تجزیه نمیشوند و درصورت ورود به محیط زیست دریایی، وارد زنجیره غذایی جانوران دریایی میشوند به طوری که سالانه هزاران گونه از جانوران آبزی از قبیل وال، دلفین، فک و لاکپشت و نیز پرندگان دریایی اشتباهاً بر اثر خوردن این کیسهها و خفگی ناشی از آن میمیرند.
با وجود همه این مسایل، چه اقداماتی صورت میگیرد تا پس از گذشت مدت زمانی به خودی خود، شاهد کم شدن میل عمومی به استفاده از این گونه موارد مخرب محیط زیست باشیم؟
با وجود همه تبلیغات، هنوز هم شرایط و بسترها برای توفیق یافتن اهداف زیستمحیطی فراهم نیست. درواقع، معرفی و شناساندن هدف، تنها یک بخش قضیه است و در کنار آن، فراهم نمودن ابزارهای تحقق هدف نیز بخش دیگر قضیه است که اگر به مانند قسمت اول، مهم نباشد قطعا کماهمیتتر از آن نیست.
ابتکار: «فرصت سازی دلواپس ها!»
«فرصت سازی دلواپس ها!» سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم هادی وکیلی است که در آن می خوانید:
این روزها تیتر و سرمقاله بیشتر روزنامه ها به فهرست اقدام های بدون مجوز گروه های دلواپسِ همیشه در صحنه اختصاص یافته است.
بخش زیادی از این تحلیل ها، نقد و سرزنش این نوع رفتارهاست. فاعلان این رفتارها نشست ها و تجمع بدون مجوز برگزار میکنند و بی انکه به کسی پاسخ گو باشند، با خودسری جلسات دارای مجوز را بر هم می زنند و مانع نشست ها، همایش ها و کنسرت های قانونی شوند.
برخی از منتقدان به دولت تدبیر و امید می تازند که چرا برخوردش در برابر این گروه ها منفعلانه است و چرا موضع نمی گیرد و با آن ها به سختی برخورد نمی کند؟ ولی نگارنده معتقد است که دولت نه تنها نباید مانع چنین فعالیت هایی شود، بلکه باید از رفتار این گروه ها استقبال هم کند (هرچند دولت اگر هم بخواهد، توان برخورد ندارد).اصل این رفتارها برای ساحت سیاست نه فقط تهدید نیست که خود فرصت ساز می باشد؛ زیرا:
1-امکان مخالفین دولت در برگزاری تجمع و راهپیمایی و به چالش گرفتن سیاست های دولت به صورت غیر مستقیم دلیل بر شرح صدر مسئولان می باشد و سقف خطوط قرمز را ارتقاء می دهد.
2-آزادی عمل مخالفین ترجمه عملی درود بر مخالف من می باشد. اگر مخالفین جرأت بیان دیدگاه خود را نداشته باشند و یا از امنیت پس از بیان برخوردار نباشند، درود بر مخالف من صرفا بدل به یک شعار انتخاباتی خواهد شد. ولی در این شرایط می تواند به منش فرهنگی و اخلاقی دولت اعتدال تبدیل شود.
3- اگر دلواپسان فرصت ابراز نظر و اعلام دیدگاه نداشته باشند، مردم گمان میکنند که حرفهای مهم ناگفته ای دارند، ولی با وجود این آزادی عمل و فرصت کافی و رسایی صدا، میزان استدلال و محتوای ادعاها و وزن دیدگاهها براید ملت روشن می شود.
4- وجدان بیدار جامعه در این وضعیت داور خوبی است. افکار عمومی به نیکی داوری میکند. آن ها می بینند که چطور منتقدین در هشت سال گذشته جرأت و اجازه بیان کوچکترین سخن درباره پرونده هستهای را نداشتند، ولی امروز منتقدین دولت چه سهمی از آزادی عمل دارند.
5- به نظر نگارنده آنچه صحیح است همین امکانی است که دلواپس ها دارند. درست این است که مخالف، اجازه و امنیت لازم برای انتقاد و دولت ها نیز ظرفیت انتقاد و گوش شنوا داشته باشند.
نباید به هر بهانهای جلوی صداهای مخالف را گرفت؛ اگر در گذشته این آزادی و امنیت برای منتقدین وجود نداشت آن وضع غلط بود و اکنون نباید مبنای رفتار با مخالفان قرار بگیرد.
بر همین اساس پیشنهاد می کنیم که دولت تدبیر و امید با صدای رسا به مخالفین سلام گوید و راه را بر آنها نبندد و دلگیر هم نشود.این وضع می تواند برای فضا و جامعه فرحناک و فرصت ساز باشد.
مردم سالاری: «روحانی، اخلاقیات و سیاست کفِ دست»
«روحانی، اخلاقیات و سیاست کفِ دست» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم سینا خسروی است که در آن می خوانید:
نگاهی گذرا به سطور مندرج در متون اقتصادی به ویژه مطالعه تاریخ اقتصادهای مختلف در اقصای نقاط دنیا نشان میدهد، راهکارهای به کار گرفته شده توسط تصمیمسازان اقتصادی در هر کشور، چه درست و علمیاتخاذ شده باشند و چه نادرست و احساسی، آثاری برجای میگذارند که نتایج آن تا سالها در لایههای مختلف جامعه تاثیرگذار خواهد بود.
درک صحیح از این واقعیت اقتصادی میتواند مصائبِ این روزهای دولت روحانی را بیشازپیش عیان سازد.
در شرایط کنونی آثار اقتصادی برجا مانده از سالهای قبل، معلول نابخردیها و سوء مدیریتهایی که در یک مقطع زمانی بر سرنوشت یک ملت محیط بوده، آنقدر چالش برانگیز هست که بخواهد دولت راستگویان را با مشکلات متوالی مواجه سازد.
اینکه روحانی صداقت را سرلوحه امور دولتش قرار داده و نمیخواهد با تصمیمات ناصواب، اقتصاد کشور را به مغاکی ژرفتر فرو فرستد، اینقدر شایسته تقدیر هست که برخی نخبگان سیاسی- اقتصادی کشور را که متاسفانه این روزها ترجیح دادهاند در زمره «ساکتین» قرار بگیرند، به تکاپو واداشته و به میدانشان بخواند تا ملفوظ و مکتوب، مبانی علمی و تبعات مفید تصمیمات اقتصادی دولت را برای مردم تشریح نمایند و از این رهگذر شعور قابل احترامِ این جامعه صبور را به نیکویی ارج نهند و صدالبته به ترذیلِ جریانی همت گمارند که اخیرا با تولید پیامکهایی تمسخرآمیز، سیاست های حسن روحانی را «ریاضتی» و «تنگدستانه» میخواند.
بدیهی است دولتی که راستی را به دفاع برخاسته، هرگز راضی نخواهد شد با چاپ اسکناسهای رنگارنگ و عاری از پشتوانه، بساط توزیع یارانه نقدی را به هر قیمتی پهن نگه دارد و با ژستِ کرامت مآبانهای، بنیانهای اقتصادی کشور را در مسیر تخریب و اضمحلال قرار دهد.
در ماههای گذشته دیدهایم که صداقتپیشههای دولت تدبیر، همواره با مردمانشان «ندار» بودند و این اواخر هم از آنها خواستند برای کمک به اقتصاد کشور، از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند.
اینکه قاطبه مردم با سرعتی کمنظیر مجددا برای دریافت یارانه نقدی صف کشیدند، البته مبیّن شکاف عمیق میان دولت و ملت نیست و روحانی نیک میداند کوچک شدن بیوقفه سفرههای ایشان در سنوات اخیر، الزام جدی برای ثبت نام مجدد بسیاری از آنها بوده و درآمدهایی که در طی این چند سال به ناحق به دهان غول بیرحم تورم سرازیر گشته، برای جدّیت در این ثبتنام ناگزیرشان کرده است.
اگرچه دولت با مردم «ندار» بود، اما قاطبه مردم هم به واقع آنقدرها «دارا» نبودند که روی دولت را در این مورد خاص زمین نزنند. دولت تدبیر اما بایستی گامهای بعدی را سریع و قاطع و محکمتر بردارد.
روشن است که عده ای نباید یارانه بگیرند و دولتمردان در مرحله اول به راحتی میتوانند بر اساس نتایج استعلام از مراکز شمارهگذاری، صاحبان خودروهای وارداتی را شناسایی و بلافاصله یارانه ایشان را قطع نمایند چراکه دور از ذهن است که پس از شوکهای ارزی سالیان اخیر، خانواده نیازمندی توان خرید خودروهای وارداتی را داشته باشد.
همینطور یارانه 45 هزارتومانی پرداختی به صادرکنندگانی که براساس کارت بازرگانی به راحتی قابل شناسایی اند نیز بایستی به فوریت متوقف گردد. بررسی حقوق ماهیانه حقوق بگیران نیز راه حل بعدی است.
این روشها ضمن آنکه به عدالت نزدیک میباشند از شفافیت نیز برخوردارند. عملکرد نه چندان قابل دفاع در توزیع سبد کالا که بسیاری از اقشار ضعیف و بحق مستحق را نادیده گرفت، بایستی این بار اصلاح شود و به گونهای عمل گردد که هدفگذاریها با حداقل اشتباه انجام گرفته و دهکهای مختلف در جایگاه واقعی خود، حق و حقوق خود را دریافت دارند.
مرحله بعدی که بایستی به موازات مرحله اول و حتی مراحل بعدی مورد توجه و تاکید اهالی اقتصادی دولت تدبیر قرار گیرد، اطلاعرسانی شفاف و به موقع است. این درست که روحانی از دغل بازی و غوغا سالاری بیزار است اما اینکه دولت و بانک مرکزی برای دستیابی به تورم تک رقمیناچار به کنترل نقدینگی و توجه هرچه بیشتر به انضباط مالی و پولی هستند باید به اطلاع عموم رسانیده و تشریح گردد که این ممانعت از بریز و بپاشهای آنچنانی با ریاضت اقتصادی و تنگدستی تفاوت فاحشی دارد.
در کنار این موارد، قانون هدفمندی نیز نیاز به بازنگری جدی دارد. اینکه قرار باشد قیمت حاملهای انرژی تا 90 درصد قیمت بینالمللی افزایش یابد با هیچ منطقی سازگاری ندارد.
در سالهای اخیر در میادین مشترک نفت و گاز غرب و جنوب کشور، سرمایههای ملی با اهمال و بیمبالاتی محض به اعراب فرصتطلب تقدیم گردیده و اگر قرار باشد جریمهاش از کیسه پارسیانی پرداخت شود که حداقل دستمزدشان در خوش بینانهترین حالت به 20 درصد حداقل دستمزد بینالمللی نمیرسد، مبانی عدالت به شکل نامطلوبی زیر سوال خواهد رفت.
دولت تدبیر بایستی با کسب نظر از نخبگان اقتصادی و ارائه لایحههای کارشناسی پی درپی به مجلس، زمینه را برای اصلاح قانون هدفمندی فراهم آورد.
قیمت حاملهای انرژی زمانی میتواند تا 90 درصد قیمت بین المللی افزایش یابد که نرخ تورم و حداقل دستمزد نیز به استانداردهای بینالمللی نزدیک شود.
تا اینجا روحانی صاف و صادق مثل کف دست با مردمان سرزمیناش دردها را گفته، تنگناها را عیان کرده و کمبودها را بیان کرده اما هنوز این سیاست کفِ دست تحت تاثیر القاها و تخریبها و بداخلاقیها برای بخشی از جامعه جا نیفتاده و تکرار میخواهد و تمرکز تا آن روزگار که حرف دولت به دل ملت نشسته و برای ایشان سند باشد، امید که آن روزگار دور نباشد.
دنیای اقتصاد: «معمای معوقات بانکی»
«معمای معوقات بانکی» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر محمد مروتی محقق پسادکترای اقتصاد - دانشگاه استنفورد است که در آن می خوانید:
چندی پیش معاون اول رئیسجمهور اعلام کرد که میزان مطالبات معوق از 80 هزار میلیارد تومان فراتر رفته است.
طبق برخی محاسبات مطالبات معوق هم اکنون حدود یک ششم از کل تسهیلات پرداختی بانکها را دربرمیگیرد.
چرا سطح مطالبات معوق تا به این حد بالا رفته است و برای رفع آن چه باید کرد؟ برخی رکود اقتصادی را مقصر میدانند و برخی دیگر فساد بانکی را.
در این نوشتار به دلایل دیگری پرداخته میشود که نشان میدهد وضعیت موجود ناشی از دخالت دولت در نظام بانکی از سویی و واکنش عقلایی تصمیمگیران اقتصادی از سوی دیگر است. نهایتا راهکارهایی برای کوتاهمدت و بلندمدت ارائه میشود.
اقتصاد کشور در چند سال اخیر دچار رکود بوده است و رشد منفی اقتصادی بسیاری از بنگاهها را از بازپرداخت بدهی خود به بانکها ناتوان کرده است.
اگرچه این توضیح بهرهای از حقیقت دارد؛ ولی بیتردید همه ماجرا این نیست؛ چراکه بسیاری از بنگاههای بزرگ کشور و افراد متمول که وضع اقتصادی چندان نابسامانی ندارند، همچنان جزو بدهکاران بزرگ بانکی قرار دارند.
سیگنال معکوس از نرخ بهره حقیقی «منفی»
مهمترین عاملی که باعث گسترش مطالبات معوق میشود بالاتر بودن نرخ تورم از نرخ بهره بانکی است. (به نرخ بهره وام منهای نرخ تورم اصطلاحا «نرخ بهره حقیقی» گفته میشود.) هر چه این فاصله بیشتر باشد بدهکاران بانکی انگیزه بیشتری دارند که بدهیهای خود را به موقع پرداخت نکنند.
فرض کنید تورم نقطهبهنقطه (بهطورکلی در این مقاله هر جا از کلمه «تورم» استفاده شده است منظور تورم نقطهبهنقطه؛ یعنی نرخ رشد متوسط قیمتها در طول یک سال است) در کشور 30 درصد و نرخ بهره 20 درصد باشد.
این نرخ تورم به آن معنا است که بهطور متوسط قیمت کالاها و خدمات در اقتصاد در طول یک سال 30 درصد زیاد میشود.
در چنین شرایطی اگر فرد یا بنگاهی بتواند مبلغی وام از نظام بانکی دریافت کند و آن را صرف خریدن مجموعه متنوعی از کالاها بنماید به احتمال زیاد در پایان سال میتواند این مجموعه را با 30 درصد افزایش قیمت به فروش برساند.
اگر این فرد بدهی خود را به همراه بهره بانکی 18 درصد به بانک برگرداند، بدون آنکه فعالیت اقتصادی مفیدی انجام داده باشد حدود 12 درصد سود خالص بهدست آورده است.
در چنین شرایطی است که بازپرداخت اقساط وام بانکی برای کسانی که توانستهاند بهنحوی وام دریافت کنند، مستلزم چشمپوشی از این سود بادآورده است.
فردی که 100 میلیون تومان وام با بهره 18 درصد گرفته باشد در شرایط تورم 30 درصدی عملا سالانه 12 میلیون تومان و به عبارتی هر ماه معادل یک میلیون تومان درآمد از به تعویق انداختن بازپرداخت بدهی خود به دست میآورد.
میتوان جریمه دیرکرد را هم به این تصویر وارد کرد؛ ولی تنها در صورتی جریمه دیرکرد موثر واقع میشود که نرخ بهره موثر؛ یعنی نرخ بهره اولیه به اضافه جریمه دیرکرد، از نرخ تورم بیشتر شود که در حال حاضر این طور نیست؛ بنابراین حتی با وجود جریمه دیرکرد، بدهکاران بانکی، حتی درصورتیکه هیچ مشکل مالیای برای بازپرداخت بدهی خود نداشته باشند، انگیزهای برای این کار ندارند.
بهعلاوه در گذشته بخشش گاه به گاه جریمههای دیرکرد از سوی مسوولان عالیرتبه، بدون بررسی کارشناسانه و مورد به مورد صورت میگرفت [1]. این خود انگیزه مضاعفی به بدهکاران بانکی میدهد که بازپرداخت بدهی خود را به تعویق انداخته و به بخشش جریمه دیرکرد خود امیدوار باشند.
نگرانی از آینده: پایینتر بودن نرخ بهره از نرخ تورم مضرات دیگری نیز دارد که موجب تشدید میزان مطالبات معوق میشود.
فرض کنید بانک برای آنکه بتواند به تولیدکنندگان وام بدهد باید پساندازهای خرد آحاد مردم را بهصورت سپرده دریافت کند.
با در نظر گرفتن کارمزد بانک برای فعالیتهای خود، نرخ سود پیشنهادی بانک برای سپردهها طبیعتا کمتر از نرخ بهره وامهای اعطایی خواهد بود. حال اگر نرخ بهره وامهای اعطایی 18 درصد باشد، نرخ سود سپردهها باید کمتر از آن، مثلا 16 درصد باشد.
درصورتیکه نرخ تورم 30 درصد باشد سپردهگذاران دائما در حال متضرر شدن هستند؛ چراکه قدرت خرید حقیقی پس اندازهای آنها متناسب با تورم؛ یعنی تقریبا سالی 30 درصد کاهش مییابد، ولی بانک به سپردههای آنها فقط 16 درصد بهره میدهد و این به معنای آن است که بانک تنها حدود نیمی از قدرت خرید از دست رفته سپردهگذاران را جبران میکند.
شرایط فوقالذکر علاوهبر آنکه مصداق اجحاف و ظلم در حق سپردهگذاران بانکهاست، از منظر اقتصادی نیز مضر است؛ چراکه از سویی انگیزه پس انداز را کاهش داده و مصرفگرایی را ترویج میکند و از سوی دیگر پساندازهای خرد مردم را به سوی سرمایهگذاریهای پرخطر و متلاطم از قبیل بازارهای ارز و سکه و… سوق میدهد.
در نتیجه هر چه فاصله نرخ سود سپردهها و نرخ تورم بیشتر باشد، انگیزه سپردهگذاری کم شده و منابع موجود بانکها برای اعطای وام کاهش مییابد.
از سوی دیگر دریافت وام با نرخ بهره کمتر از تورم منجر به سودآوری بیدردسری برای گیرندگان وام میشود و بنابراین تقاضا برای دریافت وام بیشتر میشود.
وقتی مازاد تقاضا برای وام بانکی وجود داشته باشد لاجرم صف تشکیل شده و دسترسی به منابع بانکی دشوار و زمان برمیگردد. این امر خود موجب تشدید مطالبات معوق میشود.
تولیدکنندهای را تصور کنید که به بانک بدهکار است و اتفاقا منابع لازم برای بازپرداخت وام در موعد مقرر را دارد.
اگر این تولیدکننده در نظر داشته باشد که 6 ماه دیگر کارخانه خود را گسترش بدهد ممکن است با به جان خریدن جریمه تاخیر بازپرداخت وام، منابع مالی نایابی را که فعلا در دسترس دارد برای فعالیت آتی خود حفظ کند؛ چراکه ممکن است نتواند در زمانی که به وام نیاز دارد به آن دسترسی پیدا کند.
به این ترتیب او نیز به خیل بدهکاران سیستم بانکی و افراد شامل مطالبات معوق میپیوندد؛ البته معمولا این فرایند با افزایش موجودی انبارهای مواد اولیه تولیدکنندگان همراه است تا خود را بهنحوی در مقابل کاهش قدرت خرید ناشی از تورم بیمه کنند.
روی دیگر سکه؛ انگیزههای بانک: داستان مطالبات معوق سمت دیگری نیز دارد و آن تصمیمات عقلایی بانکها است. اگرچه ممکن است فساد اداری در مطالبات معوق دخیل باشد ولی موارد دیگری نیز میتوان برشمرد که مدیران سالم و مسوولیتپذیر بانک نیز انگیزهای برای وصول مطالبات معوق نداشته باشند.
این موارد از حوصله این مقاله خارج است؛ ولی اجمالا میتوان به کاهش درآمد بانک از وامدهی مجدد به دلیل کاهش نرخ بهره وامهای جدید و نیز کاهش نقدشوندگی وثایق بانکی به دلیل رکود اقتصادی اشاره کرد.
خلاصه و نتیجهگیری: بحران مطالبات معوق، علاوهبر برخی فسادهای بانکی و رکود اقتصادی، عمدتا ناشی از پایینتر بودن نرخ بهره وامها نسبت به نرخ تورم نقطهبهنقطه است که باعث مازاد تقاضا برای دریافت وام از بانکها میشود.
در چنین شرایطی بدهکاران بانکی با به تعویق انداختن بازپرداخت وام خود در عمل درآمدی کم دردسر به دست میآورند و از سوی دیگر خود را از ریسکهای عدم امکان دریافت وام در آینده مصون میدارند.
یکی از راههایی که در بلندمدت میتواند به حل این معضل کمک کند راه اندازی سیستم رتبهبندی اعتباری مشتریان بانکها است که در واقع هزینه تعویق بازپرداخت بدهیها را بالا میبرد و در نتیجه مشتریان را به خوشقولی تشویق میکند؛ ولی این راهحل در کوتاهمدت کارساز نخواهد بود. کاهش دستوری نرخ بهره وامهای بانکی در حال حاضر بیتردید معضل «مطالبات معوق» را وخیمتر میکند؛ بنابراین باید از آن اجتناب کرد.
[1]: البته در شرایط خاص میتوان با در نظر گرفتن شرایط بنگاههای متاثر از شوکهای اقتصادی، با درخواست استمهال آنها موافقت کرد ولی این امر مستلزم بررسی مورد به مورد و در یک فرایند شفاف صورت میگیرد. در نظامهای حقوقی پیشرفته این فرایند با مراجعه به دادگاه و اثبات شرایط غیرمترقبه صورت میپذیرد که بحث تفصیلی آن خارج از این مجال است.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد