
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
چه بخواهید و چه نخواهید چنین افرادی وجود دارند و نگارنده به تناسب وزنی(!) و البته دست تصادف با گروهی از این شکلاتبازان حرفهای دوست و آشنا شدهام. شکلاتباز به کسانی گفته میشود که از عشق به شکلات و ترجیح آن به بسیاری خوراکیها، تلاش دارند زیر و بم بهترین شکلاتها را بفهمند و بچشند. آنان اوقات منظم و قابل توجهی از هفتهشان را صرف یافتن و خریدن شکلاتهای منحصر به فردی میکنند که شاید کمتر به دست افراد عادی برسد. آنان در شناسایی شکلات مرغوب بسیار ماهرند. شکلات را ابتدا از رنگ و سپس از عطرش میشناسند. با نگاهی به آنچه پیشرو دارند بسادگی تشخیص میدهند که این شکلات تقلبی است یا اصلی و اگر اصلی است، چقدر از عمر ساختش میگذرد. با چشیدن مقدار کمی از آن شکلات که به ناخنک میماند، مقدار کاکائو و اصل بودن آن را تشخیص میدهند و اگر رو ترش کردند، یعنی سازنده به جای استفاده از پودر مرغوب کاکائو که سخت به تلخی میزند، از افزودنیهای اغواکننده چون کره و وانیل استفاده کرده است. آنان همچنین فرمولهای اختصاصی برای درست کردن شکلات مایع و داغ دارند که روشن است به کمتر کسی بروزش میدهند. شکلاتبازها مانند دیگر سرگرمیبازها، خردهفرهنگ، نوع گویش، شیوه رفتار و حتی فلسفه جالبی درباره زاویه دید به زندگی دارند. جالب است که تیپ فیزیکی و شخصیتی آنان نیز مانند یکدیگر است، همه به مانند شکلات تلخ، زبانی گزنده، اما شیرین دارند، مهماننوازند، همگی در دل داشتن (به معنی چاقی شکم!) گوی سبقت را از یکدیگر میربایند، خوشمشرب و خوشسخن هستند و سرانجام آسانگیر و بیخیال؛ انگار که میتوان با خوردن یا تعارف کردن شکلات و افزودن چاشنی خندهای نمکین به آن، کل مشکلات عالم را حل کرد... چه کسی میداند، شاید این هم برای خود راهحلی باشد.
آشنایی نگارنده با یکی از کانونهای شکلاتبازان که به عنوان متخصص و مرشد(!) محسوب میشود، تصادف روزگار بوده است. برای تعویض ساز یکی از آشنایان به حوالی تالار وحدت رفته بودیم که در همان بدو ورود به مغازه با عطر دلانگیز(!) و ناآشنایی ـ چیزی بین قهوه و وانیل و شکلات ـ مواجه شدیم. عطری که در آن عصر زمستانی، مطبوعترین موسیقی جانافزای روح را از دریچه بینی به درون میفرستاد! جالب است که محور گفتوگو به جای ساز به شکلات و آن شکلات داغ کشیده شد و در نهایت به گرفتن آدرس آقای مهدیزاده در حوالی میدان فردوسی منتهی شد.
مغازه باریک و عمیق بود. نیازی به گشتن زیاد نبود، عطر مغازه پیشاپیش به شما خوشامد می گفت. در امتداد راهروی کوچک ویترینهایی بود که نمونههای اندک و انگشتشمار، اما منحصر بهفرد شکلاتهای معروف در آن چیده شده بود. در انتهای مغازه پیرمردی با چشمان خندان و بانشاط و با اخمی بر لب، هنوز سلام نشنیده، شکلات تعارف کرد! و بلافاصله خیال همه را راحت کرد، اینجا شکلاتفروشی نیست! نه تافی داریم، نه آبنبات شب عید، اشتباهی آمدید!... طعم خوش شکلات با مغز بادام و کشمش زیر زبان، توضیح میدهیم که عاشقان سینهچاک شکلاتیم، نه از آن شکلاتهای سرسری که آنگونه خاصش. پیرمرد دوباره، پدرانه و با لبخندی آمرانه میپرسد: پول که دارید؟! اینجا چیزی که نمیپرسند، قیمت است! با تردید سری تکان میدهیم. پیرمرد به اتاقک پشت مغازه میرود و با دو استکان شکلات داغ برمیگردد، طعمی عاشقانه (!)، مخلوطی از پودر اصل کاکائو، ریشه وانیل، کره و پودر بادامزمینی که با دست خودش پودر کرده است. مخلوطی سیاه و تلخ که با اضافه کردن یک قاشق عسل، شیرینی متفاوت مییابد... از روزی که آن مایع را نوشیدیم، تا به همین امروز، عضویت در باشگاه شکلاتبازها و سرزدن موقع و بیموقع به مغازه مهدیزاده، عادت شده است. عادتی که کم و زیاد شدن وزن هم توفیری در آن نداشته و نخواهد داشت!...
بهمن موسوی / جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد