شاید در اندیشههای لیبرالیستی و ماتریالیستی چنین باشد و تنها مرز آزادی، سلب نکردن آزادی دیگران انگاشته شود، اما حتی با نظر به اندیشههای غربی نیز میتوان اصالت این طرز تلقی مادیگرایانه از خودنگهداری و مهار نفس را مورد تشکیک قرار داد و درباره آن بیشتر تامل کرد.
بهعنوان نمونه دروغ، این رذیلت اخلاقی تنها در اجتماع و در تعامل با دیگران نیست که معنا پیدا میکند، بلکه از آن مهمتر در نسبت آدمی با خویشتن است که مجال ظهور و بروز مییابد. صداقت با نفس از صداقت با غیر به مراتب بااهمیتتر است و حتی در ساحت اجتماعی حیات نیز نقش تعیینکنندهتری دارد.
خودفریبی، ورطهای است هولناک که نجات از آن بسادگی میسر نیست. چهبسا از همین روست که گفتهاند: «کسی را که خواب است، میشود بیدار کرد، ولی کسی را که خودش را به خواب زده، هرگز.»
از همین قرار است آموزه اخلاقی «مسئولیتپذیری» که شرط لازم زندگی اجتماعی و تعامل با دیگر انسانهاست، ولی چنان نیست که فیالنفسه فاقد ارزش و اعتبار بوده و تنها در مواجهه با دیگران و در تعامل با این و آن قابل اعتنا یا به تعبیر علما مسموع باشد. پیشتر اشاره شد این نوع نگاه به آموزههای اخلاقی تنها در تفکر شرقی یا از آن گزیدهتر، تفکر اسلامی مورد توجه نبوده و بسیاری از نحلههای فکری و فلسفی غرب نیز به آن باور راسخ دارند.
بهعنوان نمونه، علم روانشناسی که به طور کامل محصول دنیای جدید آن هم از نوع غربیاش است و در عدم ابتنای اصول و قواعد آن به بنیانهای دینی کمترین تردیدی نیست، همین علم غربی که مصداق بارز ساینس (Science) است و ارتباط چندانی با معرفت (Knowledge) ندارد، در سیر واکاوی شخصیت انسان به مکانیزمهای دفاعی متعددی اشاره دارد که آگاهی نسبت به آنها مانع سردرگمی و تشتت ذهنی و روانی میشود.
مواردی همچون سرکوبی، جابهجایی، واکنشسازی، فرافکنی، دلیلتراشی و انکار. از این میان، فرافکنی را میتوان معادل فرار از مسئولیت و عدم پایبندی به آموزه اخلاقی ـ اجتماعی مسئولیتپذیری دانست که به بحث ما در اینجا ارتباط مستقیم دارد.
در تعریف این مکانیزم دفاعی آمده است: «یکی از راههای فرونشاندن کششهای درونی این است که دنیای خارج را به طریقی آماده کنیم که اعمال ما مورد پذیرش بیشتری قرار گیرد. مکانیزم دفاعی فرافکنی متضمن نسبت دادن کششها و کوششهای مزاحم و نامطلوب درون خودمان به کسی یا چیزی غیر از خودمان است.
فرافکنی هنگامی رخ میدهد که خود نتواند تمایلات نامطلوب را در خارج از سطح هشیاری نگه دارد و در نتیجه آنها را به دیگران نسبت میدهد (کافر همه را به کیش خود پندارد ـ قیاس به نفس). در اینجاست که تحریف حقیقت وجود دارد و آن هنگامی اتفاق میافتد که خود، تحت فشار نیازهای عاطفی، تماسش را با واقعیت قطع کند. اگر خود نتواند یک تمایل نامطلوب را سرکوب کند و وجود آن را منکر شود، فرافکنی به وقوع میپیوندد.» (نظریههای مشاوره و رواندرمانی، عبدالله شفیعآبادی و غلامرضا ناصری، مرکز نشر دانشگاهی، ص 58)
نظر به آنچه اشاره شد، میتوان گفت مسئولیتپذیری در وهله نخست، انسانها را از درون، بهرهمند از سلامت روانی و از آنرو آماده ورود به جامعه انسانی و تعامل با دیگران میسازد، نه آنکه احساس نیاز به آن، وضعیت بر ساختهای باشد ماحصل زندگی اجتماعی با دیگر انسانها. پس برای التزام به آن، نیازی نیست جامعه یا محیط یا دولت یا حکومت بخصوصی را تمام و کمال پذیرفت و آن را عاری از خطا و نقصان فرض کرد و سپس در قبال آن خود را مسئول دانست.
مسئولیتپذیری سرمنشأ پیشینیتری نسبت به این مناسبات اجتماعی دارد و در اصل با مقولات مربوط به رشد فردی و شناخت از خویشتن مرتبط است. در تعریف فرافکنی خواندیم این مکانیزم دفاعی زمانی اتفاق میافتد که شخص نتواند از مکانیزم دفاعی انکار استفاده کند. یعنی زمانی که نتواند تمایل نامطلوب یا رویداد ناگواری را که رخ داده منکر شود، اما همچنان امکان دروغ گفتن به خود و فرار از واقعیت مهیاست. اینجاست که لزوم قبول مسئولیت در قبال خویشتن آشکار میشود و فرار از خود، به مثابه نوعی فرار از واقعیت، رذیله اخلاقی مسئولیتناپذیری را به نظیر دیگر آن یعنی دروغ پیوند میزند که ابتدای کلام، پیشینی بودن آن نیز نسبت به ساحت اجتماعی حیات مورد اشاره قرار گرفت.
ما با فرار از پذیرش مسئولیت پندار، گفتار و کردارمان بیش از همه به خود و سلامت روانی و زندگی آینده خویش صدمه میزنیم تا به دیگران. فرافکنی و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت، ما را دروغگو و ترسو بار میآورد، نه زیرک و مقتدر. دیگران و حق و حقوقشان، عاملی است که بناست ما را در مسیر خودنگهداری و تسلط بر خویشتن یاری دهد، نه آنکه غایت مقصود باشد و چاره ناگزیر زندگی در اجتماع. حوادث طبیعی همچون سیل و زلزله و توفان نیز نمیتوانند عذرخواه و توجیهگر اهمال در انجام مسئولیت و به دنبال آن فرافکنی باشند. هر آنچه در زندگی و در پیرامون حیات فردی و اجتماعی ما هست، آزمونهایی است که بناست خویشتنداری و تقوای ما را بیازماید و توان ما را برای مواجهه با سختیها و ناملایمات که جزء لاینفک زندگی است ارتقا ببخشد. در این میان، فرار از مسئولیت نتیجهای جز خودفریبی و سقوط به ورطه روانپریشی و استیصال ناشی از آن نخواهد داشت.
خطا و اشتباه تا زمانی که پذیرفته نشده و عواقبش به جان خریده نشود، از وجود ما و جامعه محل زندگی ما رخت برنخواهد بست. ما مدام اشتباه میکنیم و اشتباهاتمان را مدام تکرار میکنیم و هر بار بیش از پیش از خویش سر میخوریم. این سرخوردگی همان است که در روانشناسی از آن با عنوان درماندگی آموخته شده یاد میشود که نتیجه ناگزیر خطاهای مکرر یا همان تجربههای شکست است. ما با پذیرفتن مسئولیت اعمال و رفتارمان خود را نسبت به نادرستی و اشتباه، واکسینه میکنیم و پیداست که این بیش از همه، به نفع خود ماست.
اما این همه تاکید بر خود نه از آن روست که اجتماع ارزش و اهمیت کمتری دارد ـ که به هیچ وجه چنین نیست ـ بلکه از آن روست که ما در عصر و زمانهای زیست میکنیم که فرد در آن مرکز عالم انگاشته میشود و همه کنشهای ذهنی و عینی، با ملاک نهچندان معتبر منفعتجویی و فایدهانگاری فردی سنجیده میشوند.
پیداست که هیزم به آتش این معرکه ریختن روا نیست، اما آنچه ما را بر آن داشته تا وجه اجتماعی حیات را در پرانتز بگذاریم و لزوم تبعیت از احکام اخلاقی مرسوم را با نظر به حیات فردی بررسی کنیم، توجه به این مهم است که آفرینش انسان در همه ساحات وجودیاش از قانونهای ثابت و لایتغیر یکسانی پیروی میکند که به هیچ شکلی قابل انکار نیستند. تقلیل زندگی به حیات فردی، خودش میتواند یک نمونه بارز خودفریبی و فرار از مسئولیت باشد که متاسفانه از فرط تکرار به عادت تبدیل و درستی آن بدیهی انگاشته شده است، اما به فرض که چنین باشد، آیا تفاوت مهمی در سبک زندگی ما ایجاد میکند؟
اگر این فرافکنی شناختی به همین مرتبه انکار ساحت اجتماعی محدود شود و از این فراتر نرود، ما قادر خواهیم بود با تکیه و تمرکز بر مفهوم خود که اصلیترین موضوع تفکر و اندیشه و معرفت است، مانع از وقوع آسیبهای جدی در نظم اجتماعی شده و از همین طریق، جایگاه مناسبات اجتماعی را نیز به موازات حیات فردی روشن نماییم. چه اینکه در اندیشه اسلامی ما، نه فقط شناخت نقش و جایگاه دیگر انسانها، که شناخت خالق و هستیبخش حیات انسانی نیز مترتب بر همین خودشناسی دانسته شده است: «من عرف نفسه فقد عرف ربه.»
آزاد جعفری / جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با علی کاظمی، از ورودش به بازیگری تا نقشهای مورد علاقهاش
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»: