سرهنگ صابر عباس زاده گفت: دو نفر متهم به هویتهای (الف-الف) و (م- ح) هر دو ۲۰ ساله در حین فروش قطعات و لوازم خودرو توسط عوامل انتظامی بوکان دستگیر و با صدور قرار عدم صلاحیت رسیدگی به دادسرای عمومی و انقلاب تبریز ارسال و از آن طریق به پلیس آگاهی تحویل داده شدند.
وی افزود: در بررسی این پرونده توسط کارآگاهان، متهمان ابتدا منکر ارتکاب هرگونه سرقت شدند ولی در ادامه تحقیقات با ارایه دلایل، مدارک و قراین و مواجهه حضوری با مالباختگان لب به اعتراف گشوده و راز سرقتهای به عنف صورت گرفته را فاش کردند.
سرهنگ عباسزاده گفت: متهمان به شش فقره سرقت به عنف خودرو در سطح کلانشهر تبریز اعتراف کرده و کلیه صحنههای سرقت مورد بازسازی قرار گرفت و شاکیان نیز شناسایی شدند.
وی افزود: سارقان، شبانه از ساعت ۲۱ تا ۲۳ اتوبان پاسداران تحت عنوان مسافر سوار خودروهای مسافربری شده و با تهدید رانندگان به وسیله قمه اقدام به سرقت خودرو میکردند.
رییس پلیس آگاهی آذربایجانشرقی با بیان اینکه متهمان پس از تشکیل پرونده با قرارهای قانونی روانه زندان شدند، علت و انگیزه ارتکاب جرم از سوی سارقان را اعتیاد و نیاز مالی جهت تامین آن، عدم رعایت موارد ایمنی از سوی مالباختگان و عدم وجود نصب دوربین مداربسته در اتوبان پاسداران دانست.(باشگاه خبرنگاران)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد
یه روزنشسته بودم دیدم تلفن به صدادرآمد گوشی را برداشتم دیدم رئیس كلانتری سروان ....است دادمی زندچون مشتری داشتم قطع كردم چند بارزنگ زد برنداشتم آخرش تماس گرفتم دیدم هرچه به دهنش می آید می گوید باورنكردنی بود منهم نمی گویم خوب هستم ولی همیشه با عشق شهدا زندگی می كنم حتی به احترام خون شهدا در یك عروسی هم شركت نكرده ام ولی هرچه گفتم چی شده جواب نداد به بازرسی یعنی ... مراجعه نمودم تا ببینم چی شده است باورنمی كردم آنها هم با من آنگونه برخورد كنند برای من پرونده درست كردند به دادگاه فرستادندبرای من حكم جلب گرفتند منهم درشهرفامیل نداشتم برادرم هم ... بود معلوم نبود دركدام مأموریت است گوشی اش خاموش بود یك لحظه به فكردبیرم افتادم كه خیلی مهربان بود آقای .... موضوع را مطرح كردم سند آورد من ازدادگاه بیرون آمدم بعدابه تبریز ... پناه بردم دیدم آنها هم اصلابه حرف گوش نمی كنند فقط می گویند یك تعهد بده رضایت بدهیم مگرمن چه كرده بودم هنوزهم هنوزاست سرهنگ ازاینجا رفت شد مسئول اداره آگاهی سرهنگ ... آقای ... رئیس بازرسی رفت ولی من هنوزازیادم نمی برم درروزقیامت با اینها صحبت خواهم كرد هركسی می بیند می گوید چراصدایت گرفته می گویم سرما خورده ام نه سرما نخورده ام ازآن روزفقط كارم گریه و زاری شده است كه دریك مملكت اسلامی آچراباید اینگونه با من برخورد كردندمن ازبچگی یتیم شده بودم ولی ایمان خودم را حفظ كرده بودم ولی كم مانده بود برم زندان می خواستم به رهبرم نامه بنویسم موضوع را بگویم ولی خواهرم گفت تموم كن رهبرمشكلاتش زیاد است غم نده نخواستم برغم هایش من هم بیفزایم دوست دارم بخوانند وبگویند شاید آنها تموم كرده اند ولی من بی مهری ها ی اینها را تا روزقیامت ازیادنخواهم برد.