هرچند کمی پیشتر باراک اوباما گفته بود دولتش راهبرد مشخصی برای مقابله با تروریستهای داعش ندارد، اما طی هفته گذشته واشنگتن تلاش بسیاری کرد تا نظر مساعد دیگر کشورها برای همراهی در نبرد با داعش را جلب کند. تلاشهایی که اکنون با مشارکت کمتر از 40 کشور در ائتلاف یاد شده، بار دیگر خاورمیانه را در آستانه جنگی فراگیر قرار داده است.
ائتلافی از ولز تا جده
همراهان ایالات متحده در این ائتلاف به دو گروه عمده قابل تقسیم هستند؛ اول، کشورهای عضو ناتو که 28 کشور را شامل شده و در نشست ولز حمایت خود را از این ائتلاف اعلام کرده بودند و دوم، کشورهای عرب متحد آمریکا در منطقه که در نشست جده توافق کردند واشنگتن را در نبرد با تروریستهای افراطی همراهی کنند. این ده کشور عرب هرچند از نظر تعداد، سهمی 30 درصدی در ائتلاف علیه داعش دارند، اما از نظر موقعیت جغرافیایی و احساس خطر بیشتر از تحرکات تروریستها، احتمال میرود نقش مهمتری را در نظر حمایت مالی و لجستیک از ائتلاف ایفا کنند.
هرچند ایجاد ائتلاف بینالمللی شامل متحدان اروپایی و متحدان عرب آمریکا علیه داعش میتواند امیدواریها به شکست داعش و مهار تندرویهای این گروه را بیشتر کند، اما به نظر میرسد ائتلاف یاد شده دارای کاستیها و تناقضهای درونی است که بدون توجه به آنها نمیتوان به نتیجهبخش بودن عملیات علیه داعش امیدوار بود.
1) بیانگیزگی برخی همراهان ائتلاف در نبرد با داعش
اولین کاستی موجود در ائتلاف شکل گرفته علیه داعش، بیانگیزگی برخی کشورهای حاضر در این ائتلاف برای مشارکت در جنگ فراگیر علیه داعش است. نمونه واضح چنین کشورهایی ترکیه و آلمان هستند که تردیدهایی جدی برای نقشآفرینی در این جنگ دارند. ترکیه که هم بهعنوان عضو ناتو در نشست ولز حضور داشت و هم در نشست جده شرکت کرده بود، حاضر به امضای بیانیه پایانی نشست دوم نشد تا به این ترتیب نشان دهد بهعنوان کشوری که دارای مرزهای طولانی با عراق و سوریه ـ یعنی کشورهای درگیر با بحران داعش ـ است، معذوریتهایی سیاسی و امنیتی برای مداخله در عملیات علیه داعش دارد.
پیش از این برخی رسانههای خبری، آنکارا را متهم میکردند که با گشودن مرزهای خود به روی تروریستها در سوریه به تقویت داعش کمک کرده و حالا شاید هراس از توسعه عملیات تروریستی داعش در خاک این کشور باعث شده ترکیه حاضر به رویارویی مستقیم با تروریستها نباشد. این همان تردیدی است که برخی دیگر از کشورهای اروپایی همچون آلمان نیز دارند. بعضی دیگر از کشورهای عربی یا غربی هم اصولا فاقد نیروی نظامی یا نقشآفرینی سیاسی در زمینههای مختلف هستند و این امر نشان میدهد سهم کشورهایی که احتمالا قرار است تنها نقش سیاهیلشکر در این ائتلاف را بازی کنند، کم نیست.
2) غیبت معنادار سوریه در ائتلاف
دومین کاستی این ائتلاف، مشارکت نداشتن یکی از مهمترین دولتها در نبرد با داعش است. هرچند این یک واقعیت انکارناپذیر است که دولت اسد در خط مقدم مبارزه با داعش قرار گرفته، ولی خردهحسابهای قدیمی کشورهای غربی و برخی متحدان عرب آمریکا باعث شده تاکنون سهمی برای دولت سوریه در جنگ علیه داعش در نظر گرفته نشود؛ امری که بیشک میتواند راهبرد نبرد با تروریستها را عقیم کند.
براساس قوانین بینالمللی، کشورهای بیگانه بدون مجوز شورای امنیت نمیتوانند بدون هماهنگی با یک دولت در کشوری با مرزهای سیاسی مشخص عملیات زمینی یا هوایی انجام دهند. لذا این ابهام جدی وجود دارد که آمریکا و متحدانش بدون جلب نظر بشار اسد و در نبود مجوز شورای امنیت، چگونه میخواهند داعش را در خاک سوریه هدف قرار دهند؟ روشن نیست آیا این به معنای محدود بودن عملیات داعش در خاک عراق است یا ائتلاف، اهداف پنهانی دارد که هنوز علنی نشده است؟
3) سایه بحران اوکراین بر جنگ علیه تروریسم
ائتلاف بینالمللی علیه یکی از بزرگترین خطرات تروریستی در جهان، بیتردید نیازمند یک عزم جهانی فراگیر است. این در حالی است که فرآیند شکلگیری ائتلاف بر ضد داعش در سایه بحران اوکراین و تیرگی روابط روسیه و غرب طی شده و به همین دلیل روسیه بهعنوان یک عضو مهم شورای امنیت و کشوری که نفوذی بالا در دمشق دارد، در ائتلاف یاد شده حضور ندارد. چنین است که احتمال کشیده شدن پای تسویهحسابهای سیاسی میان مسکو و غرب به بحران داعش، بیم شکست مبارزه علیه تروریستها را بیشتر کرده است.
از یاد نباید برد که سال گذشته، این ایده مسکو برای خلع سلاح شیمیایی دمشق بود که از وقوع یک جنگ محتمل علیه اسد و به سود داعش جلوگیری کرد و حالا غیبت روسیه در ائتلاف ضد داعش، نگرانیها را از بیثمر بودن تلاشهای صورت گرفته علیه تروریسم بیشتر کرده است.
4) ائتلافی دولتمحور برای مقابله با گروهی که دولت نیست
ایده شکلگیری ائتلاف بینالمللی علیه داعش، یک نقصان مفهومی دارد و آن، اینکه این ائتلاف شامل دولتهای متحد عرب و اروپایی و آمریکایی است، در حالیکه هدف مبارزه این ائتلاف، یک گروه تروریستی است که برخلاف اهداف مشابه قبلی مانند طالبان و صدام حسین، دولتی رسمی تشکیل نداده و تنها با ایجاد وحشت در برخی مناطق عراق و سوریه، ادعای تشکیل خلافت کرده است.
بنابراین مقابله با چنین گروهی بیش از آنکه نیاز به نقشآفرینی دولتها و ارتشهایشان داشته باشد، نیازمند اثرگذاری گروههای غیردولتی موثر بر مردم برای بسیج عمومی علیه داعش است. نبود نمایندهای از مرجعیت شیعه در عراق، حضور نداشتن نماینده کردها در این ائتلاف، فقدان حضور موثر علما یا بزرگان قبایل اهل سنت و اینگونه گروههای اثرگذار باعث میشود ترغیب مردم بومی برای مقابله با داعش مشکل شود و اثربخشی نهایی اقدامات ائتلاف به مخاطره بیفتد.
5) کارنامه ابهامبرانگیز برخی اعضای ائتلاف
از دیگر چالشهای پیشروی ائتلاف ضدداعش، کارنامه نهچندان درخشان برخی کشورها در حمایت از تروریسم یا استفاده ابزاری از آن در جهت منافع خویش است. سال گذشته در چنین روزهایی، بسیاری از اعضای فعلی ائتلاف علیه داعش، نهتنها نسبت به وحشیگریهای این گروه در سوریه سکوت میکردند، بلکه بهمنظور سرنگونی دولت بشار اسد، کمک تسلیحاتی به داعش را کاری پسندیده میدانستند. به این ترتیب اکنون نیز هیچ تضمینی وجود ندارد که در میانه نبرد با داعش، ناگهان همان مصالح و منافع گذشته باعث خروج کشورهای یادشده از ائتلاف و حمایت دوبارهشان از گروههای تروریستی نشود.
6) پیشبینی ناپذیری فرجام جنگ ائتلافی با داعش
باراک اوباما هنگامی که به ریاست جمهوری رسید، وعده داد از حجم نظامیگری دولت آمریکا و انجام عملیات نظامی در بیرون از مرزهای این کشور بکاهد. هرچند او ظاهرا برای عمل به این وعدهاش، طی سالهای اخیر از نوعی حمله ائتلافی به مواضع دشمنانش چه در لیبی و چه عراق استفاده کرده، ولی در عمل از حجم نظامیگری آمریکا نکاسته و بهمنظور نبرد با داعش، همچنان به فکر پایگاهسازی در خاورمیانه است.
همانطور که حضور نظامی آمریکا در منطقه در دهه اول قرن بیست و یکم باعث ظهور تروریستهای افراطی بیشتری شد، احتمال میرود نبرد ائتلافی با داعش هم بدون راهبرد فرهنگی و فکری به پشتوانه دفاع از میانهروی اسلامی باعث توسعه تروریسم شود؛ تروریستهایی که به جای آمریکا، 40 کشور غربی و عرب منطقه را دشمن خود پنداشته و جهانی را به آتش بکشند.
7) ابهام در راهبرد نظامی جنگ ائتلافی
علاوه بر اینکه ائتلاف شکل گرفته راهبرد فکری و فرهنگی ندارد و عملا به کشورهایی متکی است که مروج رادیکالیسم اسلامی هستند، این ائتلاف نقشه مشخصی از نظر نظامی هم نداشته و تنها عنوان شده است که ائتلاف وارد نبرد زمینی با داعش نخواهد شد. اگر چنین باشد، پرسش این است که 40 کشور حاضر در ائتلاف به پشتوانه کدام نیروی زمینی میخواهند به جنگ داعش بروند؟
وقتی دولت سوریه در نبرد یاد شده و مشارکت داده نشده و پیشمرگههای کرد و ارتش عراق هم نشان دادهاند حداکثر توان باز پسگیری چند شهر این کشور از چنگ تروریستها را دارند، پرسش این است که ریشهکنی داعش بدون دخالت پیادهنظام غربی و عربی آیا ممکن است؟ آیا پیشبینیهای لازم برای مشارکت قبایل اهل سنت یا حضور گروههای نظامی شیعه در این جنگ شده است؟ آیا بیم آن نمیرود فرماندهان نظامی ائتلاف ـ درست مانند آنچه سال 2003 در عراق رخ داد ـ بخواهند در پایگاههای تازهتاسیس در کشورهایی که همواره صادرکننده تروریست بودهاند، گروههای تروریستی تازهای را برای مهار داعش تربیت و بعدها از آنها بهعنوان نیروهای تازهنفس استفاده کنند؟
8) نقش مخرب رژیم صهیونیستی در جنگ با داعش
رژیم صهیونیستی که نماد تروریسم دولتی است، از شکلگیری ائتلاف علیه داعش حمایت کرده اما اظهارات اخیر نخستوزیر این رژیم درباره اینکه بحران اصلی در خاورمیانه «افراطیگری شیعه» است، نشان از آن دارد که نتانیاهو متوجه صورت مساله شکلگیری این ائتلاف نشده و این نکته بدیهی را از یاد برده است که داعش یک گروه ضدشیعه است و نه شیعه افراطی!
همین اظهارنظرها بیم انحراف ائتلاف از اهداف اعلامشده را افزایش داده و این گمانه را که ممکن است برخی حامیان ائتلاف بخواهند بیتوجه به داعش از این ائتلاف برای پیادهسازی نقشههای منطقهای خود بهرهبرداری کنند، بیشتر میکند؛ چالشی جدی که هیچ برنامه منسجمی برای مقابله با آن وجود ندارد.
9) فقدان زمانبندی در خاتمه نبرد با تروریسم
ابهام دیگر در این زمینه به نبود اولویتبندی زمانی برای مبارزه با داعش بازمیگردد. مقامات سیاسی و نظامی واشنگتن مدام تاکید میکنند که جنگ با داعش شبیه جنگ با القاعده خواهد بود. اوباما پیش از این در ولز گفته بود که ابتدا حوزه عملیاتی داعش محدود شده و سپس آنها هدف قرار میگیرند، اما پرسش اینجاست که این روند چقدر زمان نیاز دارد؟
نیروهای آمریکایی 13 سال است که در نبرد با القاعده هستند، اما همین چند هفته قبل این گروه تروریستی شاخه هند خود را رونمایی کرد! این در حالی است که در جریان این حملات صدها غیرنظامی نیز جان خود را از دست داده و جنگ هنوز تمام نشده است. آیا نبرد با داعش هم قرار است به چنین فرجامی منتهی شود که پس از 13 سال جنگ در سال 2027 داعش شاخه اروپایی یا آفریقایی خود را هم رونمایی کند؟! آیا تخمین زمانی سه سال برای ریشهکنی داعش که به اذعان سازمان سیا بیش از 30 هزار نیرو داشته و قدرت بالایی در جذب نیروهای جدید دارد، واقعبینانه است؟
10) نبود تنها کشور باثبات منطقه در ائتلاف
و در فرجام، مهمترین چالش این ائتلاف، نبود ایران بهعنوان تنها کشور با ثبات منطقه در ائتلاف علیه داعش است. روشن است تمام ابهامات پیشین بویژه نامشخصبودن هدف نهایی تشکیل این ائتلاف باعث شده است تهران مانند برخی دیگر از کشورها وارد بازی آغاز شده به نام مبارزه با افراطیگری نشود. بسیاری از رسانههای غربی طی روزهای اخیر تاکید کردهاند که تهران، مهمترین کشوری است که میتواند داعش را در منطقه ریشهکن کند، اما دخیل شدن منافع برخی کشورها در فرآیند جنگ با تروریسم باعث شده محور مبارزه با ترور تحتالشعاع قرار گرفته و به همین دلیل ایران به اتهام «حمایت از اسد» در ائتلاف قرار نگیرد. اتهامی که این نگرانی را بیشتر میکند که مبادا هدف از ائتلاف شکل گرفته، نه مبارزه با داعش، بلکه کمک به این گروه برای سرنگون کردن دولت بشار اسد باشد!
هرچند تهران تاکنون بارها از کمک به عراق و سوریه برای مبارزه با تروریسم سخن گفته و در عمل نیز حمایتهای خود را نشان داده است، ولی از آنجا که کشورمان الگوی میانهروی اسلامی و مقابله با رادیکالیسم است، بعضی کشورهای منطقهای و قدرتهای فرامنطقهای حاضر به پذیرش نقش تهران در معادلات خاورمیانه نبوده و راهی دیگر را در این مسیر میپیمایند.
آیا ائتلاف ضد داعش، تنها راه مبارزه با افراطیگری است؟
با وجود ده چالش فکری و اجرایی پیشروی ائتلاف ضد داعش که به اختصار بیان شد، اکنون این ائتلاف تنها گزینه موجود برای نبرد با افراطیگری در منطقه است. شاید اگر ایده رئیسجمهور کشورمان که سال گذشته در سازمان ملل متحد «طرح جهان عاری از خشونت و افراطیگری» را ارائه کرد جدیتر پی گرفته میشد و ائتلافی جهانی حول آن شکل میگرفت، امروز جهان اسلام برای شکست افراطگرایان مجبور نبود منتظر دخالت کشورهایی بنشیند که پیش از این مداخلهشان در مسائل منطقهای جز تشدید رادیکالیسم، حاصلی نداشته است.
همانطور که پیشینه نقشآفرینی منطقهای تهران نشان داده، کشورمان از این ظرفیت برخوردار است که همچنان الگویی الهامبخش برای تحولات منطقه باشد. همان تحولاتی که در جریان نهضت بیداری اسلامی، خواب بسیاری از کشورهای مدعی را آشفته کرد و آنان مجبور شدند برای حفظ منافع نامشروع خود به بازی با کارت تروریسم روی آورند. شاید اگر ایران با کمک برخی دیگر از کشورهای منطقه برای شکلدهی به ائتلافی جایگزین دست به کار شود، بتوان شاهد شکلگیری ائتلافی منطقهای بدون ده چالش عنوان شده بود؛ ائتلافی که به معنای واقعی تروریستهای داعش را به هراس اندازد، نه اینکه از آنان پلی برای رسیدن به مقاصد دیگر بسازد.
مصطفی انتظاری هروی / جامجم
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد