کارلوس کی روش: خودم صادقیان را به جهنم می‌اندازم!

جام جم ورزشی: کارلوس کی روش سرمربی تیم ملی در گفت و گویی دو ساعته با سردبیر روزنامه خبرورزشی از آینده پیش روی فوتبال ایران سخن گفت.
کد خبر: ۷۲۴۸۳۲
کارلوس کی روش: خودم صادقیان را به جهنم می‌اندازم!

پیرمرد و نوه و قاطرش‌؛ این داستانی است که کارلوس کی روش همان اول قصه برایمان تعریف می‌کند که بگوید در این مملکت و هر جای دیگر جهان، هر کاری کنید، مردمانی هستند که انتقاد کنند. او با این داستان، از کنار بعضی انتقادها می‌گذرد اما می‌گوید مقابل حرف‌های دروغ، سکوت نمی‌کند. کروش در این روزهای حساس و منتهی به جام ملت‌ها، ترجیح می‌دهد تمام فکر و ذکرش را روی تیم‌ملی بگذارد نه حرف‌های دیگران. او ترجیح می‌دهد با نوه و قاطرش، راهی را برود که خودش دوست دارد نه راهی که دیگران برایش انتخاب کرده‌اند. او می‌گوید وقتی به انجام کاری ایمان داشته باشد، همان را انجام می‌دهد. گفت‌وگوی دو ساعته خبرورزشی با کارلوس کروش پیش از اعزام تیم‌ملی به پرتغال، حاوی نکاتی از این دست بود. با او بحث‌هایی را باز کردیم که تا به حال درباره‌‌اش حرف نزده بود‌؛ شایعات درباره دخالت نکونام در دعوت یا خط خوردن بازیکنان، واکنش عجیب صادقیان پس از خط خوردن از تیم‌ملی و....

*آقای کی روش، شما از فضای فوتبال ایران باخبر هستید. این روزها به نظر می‌رسد بعضی انتقادها بی‌ارتباط به وضعیت شما بعد از جام ملت‌ها نباشد. به طور حتم شما بیشتر از ما در جریان هستید که عده‌ای دوست دارند پس از جام ملت‌ها، جای شما را روی نیمکت ایران بگیرند.

طبیعی است. نه تنها اینجا بلکه در سراسر دنیا همین‌طور است. در طبیعت انسان همیشه مقداری حسادت و بخل وجود دارد. وظیفه ما نیست که فکر کنیم آنها به چه چیزی فکر می‌کنند. طبق روال همیشه، وظیفه ما این است که بهترین تلاش را بکنیم. به کاری که ایمان داریم، ادامه دهیم. به یاد داستان آن پیرمرد و نوه و قاطرش افتادم. داشتند در سفری با هم می‌رفتند، به روستای اول که رسیدند دو نفر سوار قاطر بودند. مردم آنجا گفتند عجب بی‌انصاف‌هایی هستید. با قاطر بیچاره چه​کار می‌کنید. در روستای دوم خودش سوار شد و دوباره آدم‌ها گفتند عجب بی‌قلب است. خودش سوار است و بیچاره نوه‌‌اش پیاده. در روستای سوم برعکس شد. نوه را سوار کرد و روستایی‌ها گفتند عجب دنیایی شده است. خودش پیاده است، بچه سوار. این یعنی چه. به جایی رسید که در روستای چهارم خودشان این قاطر را حمل می‌کردند. فوتبال یعنی این. در فوتبال روند زندگی همین شکلی است. در زندگی و فوتبال من یاد گرفته‌ام همیشه کاری را که به آن ایمان دارم، انجام دهم. در این حالت دیگر مهم نیست، روستائیان چه عکس‌العملی نشان می‌دهند و چه حرف‌هایی می‌زنند. مهمترین مسئله‌ای که مطمئنم صدق می‌کند، وقتی بعضی انتقادها از بعضی منابع شکل می‌گیرد، ایمان دارم که کار درست را انجام می‌دهم. خیلی ساده و شفاف...

*ما در پروسه تمدید قرارداد با شما دو روز فیفا را از دست دادیم. این چقدر شما را نگران می‌کند؟

هر دقیقه از تمرین را که از دست می‌دهیم، زمانی است که نمی‌توانیم برگردانیم. وقتی آب رودخانه از زیر پل رد می‌شود، رد شده و دیگر بازنمی​گردد. البته هوشمندانه نیست که برعکس جریان آب شنا کنیم. این را یاد گرفته‌ام که همیشه باید با خودمان صادق باشیم. وقتی به خودمان دروع می‌گوییم دیگر توان پیدا کردن راهکار درست را نداریم. وقتی داشتم از دبی به ایران می‌آمدم تا قرارداد امضا کنم، به همین مسئله فکر می‌کردم. با خودم فکر می‌کردم که با از دست دادن هر زمان، داریم یک امتیاز به رقبای خودمان می‌دهیم ولی بار دیگر تکرار می‌کنم در زندگی می‌توان هر مطلبی را از بعد تاریک و منفی یا روشن نگاه کرد. تصمیم شخص من این است که چنین مطلبی را از منظر روشن نگاه کنم. یک چالش برای همه ما ایجاد می‌شود. زمان را از دست داده‌ایم ولی به آن به عنوان یک چالش مثبت نگاه می‌کنیم. باید از نوآوری، خلاقیت و منابع‌مان به‌ نحو‌ احسن استفاده کنیم. سؤال اصلی این است که حالا چطور می‌توانیم قوی‌تر شویم؟ برای همین در لحظه‌ای که با کفاشیان حرف می‌زدم، اولین تصمیم ما این بود که اردوی پرتغال را نجات دهیم. دقیقاً مثل بازی می‌ماند. گلی زده‌ایم داور آن را نگرفته است... باید در چند دقیقه باقیمانده زمان را به‌ دست بیاوریم. باید تمام فکرمان و قوای کنونی‌مان را در زمان حال نگه داریم و چشمان‌مان را به آینده بدوزیم. این دقیقاً شرح وظیفه و شرح عملیات اصلی من برای مرحله دوم حضورم در ایران است. حضور من در ایران به این معناست که وظیفه سنگینی روی دوشم قرار دارد. واقعیت این است که دین بزرگی به هواداران دارم. مدیون تمام آنها هستم. شکی ندارم دین بزرگی به رسانه‌ها، هم​تیمی​هایم، کادرم و بازیکنانم دارم. همین‌طور به فدراسیون و آقای کفاشیان‌؛ به خاطر اعتماد دوباره‌ای که به من کردند. برای ماندنم در تیم‌ملی ایران جنگیدند. اگر در دوره اولم در ایران وظیفه سنگینی روی دوشم بود، این بار بیشتر شده است. دین بیشتری به خاطر وظیفه‌ای که دارم، حس می​کنم. وقتی می‌گویم باید آستین‌مان را بالا بزنیم و کار کنیم، یعنی پایه‌های لازم برای موفقیت آینده را بسازیم. علت حضورم در ایران این بود که بتوانم میراثی از خودم به جای بگذارم، درست مثل حضورم در آفریقای جنوبی. من برای رسیدن به این مهم می‌جنگم ولی علت حضورم این است بتوانم با کمال صداقت، سعی کنم به هدفی که دارم، برسم. اگر بخواهیم به این مهم دست پیدا کنیم، باید یک فدراسیون متعهد، برنامه‌های محکم و حمایت لازم را داشته باشیم. دیگر نمی‌توانیم با بازی تظاهر‌آمیز کارمان را ادامه بدهیم. چون تیم‌ملی ایران نیاز به حمایت مالی دارد. فوتبال ایران نیاز به حمایت دارد. اگر برنامه صحیح و مناسب نداشته باشیم و سرمایه​گذاری مناسب نداشته باشیم، هیچ آینده‌ای نخواهیم داشت. این شرح وظیفه خود من بود.

*منبع این بازی تظاهر‌آمیز کجاست؟

ما باید با واقعیت‌ها روبه‌رو شویم. مثالی برای شما می‌زنم. بعضی وقت‌ها در رسانه‌ها یک موج شایعه راجع به سطح و پروفایل بازی‌های دوستانه ما به وجود می‌‌آید. من شاهد بودم که می‌گویند چرا ما جلوی برزیل، آرژانتین، ساحل​عاجل، ایتالیا و... بازی نمی‌کنیم؟ این دقیقاً یک بازی تظاهر‌آمیز ذهنی است. رسانه‌ها و مطبوعات جدی نباید اجازه دهند بعضی افراد این شوخی‌های توهم‌آمیز و تظاهر‌آمیز را انجام دهند. در حال حاضر منابع محدودی در اختیار ماست. منابع کافی برای بازی با تیم‌های بزرگ را نداریم. قطر برای بازی با ایتالیا یک میلیون دلار هزینه می‌کند، ما این پول را نداریم. یک بار برای همیشه بیاییم این بازی تظاهر‌آمیز را تمام کنیم. اگر می‌خواهیم آینده را بسازیم، نیاز به بازیکنان باکیفیت داریم. احتیاج به برگزاری اردوهای آماده‌سازی برای زیر 19 سال، 17 سال و... داریم. آنها هم باید بازی انجام دهند. آنها هم باید درباره فوتبال بین‌المللی یاد بگیرند ولی اگر بازی نکنند، اگر در فضای رقابتی قرار نگیرند، تجربه را از کجا بیاورند؟ مثالی برای شما بزنم. بار اول که سرمربی تیم‌ملی پرتغال بودم مقابل تیم ایتالیا که فینال 94 را مقابل برزیل بازی کرد، با 9 بازیکن زیر 21 سال حاضر شدیم. فیگو، ویتور بایا، ژاپینتو، کاستا، پاسوزا و... این‌ها همه بین 40 تا 60 بازی ملی داشتند. بازیکنانی که 19 ساله بودند در آن زمان، 60 بازی بین‌المللی داشتند. اگر می‌خواهید راجع به بازسازی تیم‌ملی حرف بزنید، یک بار دیگر بررسی کنیم. دروازه‌بان ما در جام‌جهانی‌ اصلاً بازی نداشت. شریفی، سردار آزمون و تمام بازیکنان جوان مثل وریا غفوری، امیری، عبدا...زاده، سروش رفیعی و... همه بازیکنانی هستند که تجربه بازی بین‌المللی ندارند. نمی‌توانیم فراموش کنیم وقتی من وارد ایران شدم، مهدی رحمتی تقریباً 80 بازی ملی داشت اما حقیقی، گردان، فروزان و... صفر بازی ملی! تمام دروازه‌بان‌های دیگر ما تقریباً بازی ملی نداشتند. احتیاج به چه داریم؟ نیاز به یک برنامه که بازیکنان برترمان را در یک مسیر و روند قرار دهیم.

*چطور؟

تمرینات خوب برگزار کنیم. آنها را در یک فضای رقابتی خوب قرار دهیم. مسابقات خوبی برگزار کنیم چون اگر این مهم‌ها اتفاق نیفتد، امکان ساختن آینده وجود ندارد. مثال دیگر درباره کیفیت زمین​های فوتبال ایران است. نیاز به زمین‌های بهتری داریم.

*منتقدان شما البته حرف‌های دیگری هم می‌زنند. آنها می‌گویند کروش اگر 100 سال هم در ایران باشد، کاری را که در پرتغال برای نسل‌سازی انجام داد، در ایران انجام نمی‌دهد.

این صحبت انتقاد نیست. مطلب درستی را می‌گویند ولی از آنها می‌خواهم بگویند دلیل این داستان چیست؟ چون آنها باید این شجاعت را داشته باشند که بگویند چرا کروش نتوانست در 3، 4 سال کاری را که در پرتغال انجام داد، در ایران انجام دهد؟ آنها شجاعت گفتن این حرف‌ها را ندارند و به من حمله می‌کنند.

*البته آنها ترجیح می‌دهند به حامیان شما حمله کنند. مثلاً به روزنامه​نگارها بگویند اجنبی​پرست و به فردوسی‌پور بگویند کروشی​پور!

البته باز هم به اصول خودم بازمی​گردم. اگر یک صدا وجود داشته باشد، خوب نیست. کسی سلطه کامل و یک​صداگرایی را دوست ندارد. نباید تنها یک نفر حرف بزند. من اتفاقاً از انتقادها همیشه خوشحال می‌شوم. بعضی وقت‌ها می‌توانیم با یک حس و حال شوخ​طبعانه این حرف را مطرح کنیم. باز هم ایرادی ندارد. تنها مشکل این است بعضی وقت‌ها با عدم احترام مطرح می‌شود. اکثر مواقع با این مسئله روبه‌رو هستیم که جبهه خاصی پشت انتقادها وجود دارد. دقیقاً این همان زمانی است که من بیشتر می‌خندم و دوباره بیشتر می‌خندم. ولی باز هم برمی​گردم به یک مسئله پایه‌ای. این دقیقاً نقطه‌ای است که منتقدان باید درباره‌‌اش حرف بزنند ولی اصلاً مطرح نمی‌کنند. توسعه فوتبال و یا کلاً پیشرفت در زندگی، نیاز به یک قدم جادویی ندارد. بعضی افراد ترجیح می‌دهند زیر درخت نارگیل بنشینند و کل زندگی‌شان منتظر یک معجزه باشند. برای همین است که اکثر مواقع نارگیل به سرشان می‌خورد! از بعد پروژه بین‌المللی فوتبال، یک سبد از هر مسئولی نمی‌تواند فقط سیب داشته باشد. بالاخره باید انواع میوه‌ها در این سبد باشد. اگر به معنای واقعی می‌خواهیم شاهد توسعه فوتبال ایران باشیم، نمی‌توانیم به فکر تیم‌ملی بزرگسالان باشیم. مثال احمقانه‌ای بزنم که مردم قشنگ درک کنند. آیا شما اگر بخواهید شاهد توسعه فوتبال باشید، می‌توانید تنها تمرکزتان را روی داورها بگذارید؟ وقتی توسعه تیم‌های بزرگ را می‌بینیم، نه تنها فکرشان روی تیم بزرگسالشان است بلکه روی فوتبال پایه، لیگ​شان، طراحی رقابت‌های لیگ و... هم فکر می‌کنند. آنها قشنگ فکر می‌کنند مسابقات فوتبال پایه را چطور منظم و دقیق برگزار کنند. به فکر تحصیلات و آموزش مربیان هم هستند. فکر امکانات فوتبالی هستند، امکانات تمرینی، تجهیزات ورزشی، تجهیزات پزشکی، تشخیص‌های پزشکی مناسب، آموزش‌های پزشکی-ورزشی و.... همان‌طور که متوجه شدید اگر بخواهیم شاهد رشد و توسعه فوتبال ایران باشیم، باید یک برنامه مادر و یک برنامه اصلی داشته باشیم تا بتوانیم رو به جلو حرکت کنیم.

*در این شرایط همیشه اختلاف نظرهایی پیش می‌‌آید. آدم‌های این فوتبال بر سر یک مسئله ساده هم نمی‌توانند به جمع‌بندی برسند.

مطمئناً سوءتفاهم به وجود می‌‌آید. عدم توافق شکل می‌گیرد ولی مهمترین مسئله این است که فوتبال ایران را با هم حرکت دهیم. بعضی افراد هستند که یک جبهه فکری خاص و مشخص دارند. آنها نمی‌خواهند که شاهد این پیشرفت باشند. برای فقر دانش می‌جنگند. آنها برای انزوا می‌جنگند. یک ضرب‌المثل پرتغالی هست که می‌گوید در دسته کورها، یک چشم، پادشاه است. این بازی خیلی هوشمندانه را که به نفع خودشان است، انجام می‌دهند چون نمی‌خواهند تغییر ایجاد شود. به نظر آنها اگر فوتبال پیشرفت کند، جایگاه‌شان را از دست می‌دهند. اگر فکر می‌کنید فقط در ایران این اتفاق می‌افتد، اشتباه می‌کنید. در سرتاسر جهان تفاوتی نیست. به خاطر اینکه همه ما آدمیزاد هستیم.

*شما گفتید جبهه فکری خاصی وجود دارد. احساس می‌شود این جبهه فکری، حملات‌شان را به کروش آغاز کرده‌اند. به نظر می‌رسد هدف آنها این است که او پس از جام ملت‌ها تیم‌ملی را ترک کند و جای او را بگیرند. آیا شما این موضوع را احساس کرده​اید؟

در درجه اول باید بگویم خیلی خوشحالم! آنها هنوز زنده هستند. خیلی خوشحالم که زنده​اند! (خنده) ثانیاً یادمان نرود چون هنوز زنده هستند، تغییر نکرده‌اند و کار سابق‌شان را انجام می‌دهند. بار دیگر تکرار می‌کنم این مسئله‌ای نیست که زیاد به آن فکر نمی‌کنم. داستان پیرمرد و نوه و قاطر را یادتان نرود. هیچ‌وقت این مشکل حل نمی‌شود. زندگی به همین شکل است. تنها راه حل این است که بخواهی آنها را زنده زنده و خام بخوری. آنها را از بین ببری ولی ذائقه من فرق دارد، جوجه​کباب را ترجیح می‌دهم. آنها را زنده زنده بخوری دل درد می‌گیری! من طرز تفکرم این است، هر دقیقه که درباره‌شان حرف بزنیم یا فکر کنیم یا مطلبی بشنویم، به این معناست که برایشان اهمیت قائل شده‌ایم و مهم‌شان می‌کنیم. نمی‌خواهم بگویم که نباید اصلاً شنونده باشیم. اتفاقاً باید شنونده نظرات خوب باشیم چون اکثر اوقات من درس بیشتری از منتقدان می‌گیرم. وقتی در گروه خودمان هستیم مطالب را تنها از درون نگاه می‌کنیم ولی اگر صحبت منتقدان را هم بشنویم، مطمئناً نظرات آنها به ما کمک خواهد کرد. یکسری مسائل را در همین حین یاد می‌گیریم. هیچ‌گاه سوءتفاهم و برداشت اشتباه از صحبت‌های من نشود. در زندگی همیشه از حرف‌های افرادی که خارج گود هستند، چیزهای زیادی یاد گرفته‌ام. خیلی کمک کرده‌اند که مرتکب اشتباه‌های خودم نشوم ولی توجه به آن سری از صحبت‌ها و منتقدان به این معناست که استقلال فکری خودمان را داریم. انتقادها هیچ‌وقت باعث آزار و اذیت من نمی‌شود. تنها زمانی که صحت نداشته باشد، ما را ناراحت می‌کند. وقتی حرف‌هایشان درست است و اگر اشتباهی کرده باشم، خودم منتقد خودم هستم. از دست خودم ناراحت می‌شوم. بار دیگر تکرار می‌کنم اینقدر مسائل در ذهن من هست که باید خلق‌شان کنم، اینقدر زمانم ارزشمند است که دیگر نمی‌توانم زمانم را با یکسری صحبت‌های غیرصحیح تلف کنم. حرف‌هایی را که با عدم صداقت مطرح می‌شود، گوش نمی‌دهم. یک ضرب‌المثل هست که می‌گوید حقیقت پایدار است و آینده گویای همه چیز. من دوست دارم با حقایق و دستاوردهایم حرف بزنم نه با صحبت‌های غیرصحیح و وعده و وعیدهای ساده​انگارانه.

*بعد از اینکه به ایران برگشتید، فدراسیون فوتبال با اصراری عجیب تقاضا داشت یک دستیار ایرانی به کادرفنی اضافه شود. شما هم یکی از محبوب‌ترین بازیکنان ایران را انتخاب کردید. فدراسیون فوتبال ایران الان می‌گوید کسی را انتخاب کرده​اید که لیسانس «C» آسیا را ندارد. فکر می‌کنید این یک چالش جدید است یا اینکه در همان ریلی قرار می‌گیرد که شما از قبل می‌خواستید؟

راجع به قسمت آخر سؤال بگویم، در همان مسیری که توقع داشتیم قرار گرفته است. همان‌طور که در شرح مأموریتم گفتم، روزی که حس کنم یک اتفاق روی مسیرش حرکت نمی‌کند، من از ایران می‌روم. نمی‌خواهم بگویم راه من بهترین راه است، تنها می‌گویم من به این راه ایمان دارم و فکر می‌کنم راه صحیح است. بار دیگر تکرار می‌کنم. اگر روزی به این نتیجه برسم در مسیر اشتباه حرکت می​کنم، می‌روم چون نمی‌توانم به افرادی که به من اعتماد کرده‌اند، دروغ بگویم. نمی‌توانم هواداران را بفروشم و به آنها خیانت کنم. نمی​توانم به کادرم، به رسانه‌ها، به مسئولان فدراسیون، به مردم و بازیکنان دروغ بگویم. بیایید اینجا یک روشن‌سازی کنیم. مطلبی هست که گاهی می‌بینید اطلاعاتی که به رسانه‌ها می‌رسد، به خاطر منبع مسمومی است که صحبت را منتقل کرده است. این مطالب با واقعیت فاصله دارد. شما گفتید فدراسیون موضع محکمی داشت که دستیار ایرانی داشته باشید، درست است؟ صحت ندارد. این درست نیست.

*یک ماه در رسانه‌ها بود...

ولی شما باید مطلع باشید چگونه و از چه طریقی افراد خواسته‌اند ذهن هواداران را مسموم کنند. منظور من فضاسازی برای ایجاد فشار است.

*کفاشیان حداقل 10 بار این حرف را زد.

اولاً حقیقتی اینجا وجود دارد که من از بدو ورود به ایران با مربیان ایرانی کار کردم. خود من بودم که مکرراً تکرار می‌کردم نیاز به دستیار ایرانی دارم که در این پروژه کنارمان کار کند. در سال اول از چند مربی ایرانی به عنوان دستیار مصاحبه گرفتم. می‌توانم خیلی داستان‌ها را برایتان از گذشته‌ها تعریف کنم ولی بیاییم فراموشش کنیم. این مثل یک بازار می‌ماند. قرارداد من این حق را برای سرمربی قائل شده که وسیله حمل و نقل داشته باشم. سؤال اینجاست که استاندارد حمل و نقل را چطور نگاه کنید؟ شما اگر به منزل من در پرتغال بروید، متوجه استاندارد فکری‌ام می‌شویم. آیا من اینجا می‌توانم از فدراسیون فوتبال تقاضای یک فِراری یا مرسدس بنز داشته باشم؟! مثل زمانی است که شما به نمایشگاه ماشین می‌روید. دوست دارید فراری بگیرید ولی در نهایت با پژو یا پیکان و یک نیسان برمی​گردید. منظورم وانت نیسان نیست. این دقیقاً مطلبی است که بعضی وقت‌ها من را آزار می‌دهد. برمی​گردیم به حرف‌های گذشته‌ام. این‌گونه بازی‌های تظاهر‌آمیز آزار‌دهنده است. این بازی رسانه‌ای را دوست دارند. آن​هم با مطرح کردن کمک‌های ایرانی اما یک سؤال‌؛ فدراسیون می‌تواند هزینه این مربیان ایرانی را پرداخت کند؟ هزینه‌هایی که در ذهن دارند؟ اما افراد دوست دارند بازی‌های تظاهر‌آمیز را ادامه دهند چون دوست دارند. برای همین در روند انتخابم برای دستیار ایرانی تصمیم گرفتم مربیانی را انتخاب کنم که دوست داشته باشند یاد بگیرند. آقای مارکار آقاجانیان، علیرضا منصوریان، امید نمازی و حالا کریمی. برای این مربیان باید احترام زیادی قائل باشیم چون تمام‌شان در شروع کار هیچ دستمزدی از فدراسیون نگرفتند. من از آنها متشکرم. بقیه که از بیرون گود نگاه می‌کنند، روز اولی که اینجا می‌نشستند درخواست حقوقی را می‌کردند که غیرممکن بود. روز دوم که حضور داشتند درخواست‌های بیشتری می‌کردند در حالی که روز اول می‌گفتند نه، نه، من فقط می‌خواهم به تیم‌ملی کشورم خدمت کنم. در نتیجه این بازی‌های تظاهر‌آمیز من را آزار می​دهد. در این پروژه من خیلی شفاف مطالب را با کفاشیان در میان گذاشتم. ما به این نتیجه رسیدیم و تصمیم گرفتیم در روند انتخاب دستیار، کسی را بخواهیم که این مرحله آموزشی را طی کند و در آینده آماده شود. من این تصمیم را گرفتم که نمی‌خواهم اشتباه قبل را تکرار کنم. نمی‌خواهم دیگر دستیاری کنارم باشد که امروز با من باشد و همان شب به آمریکا برود و قرارداد ببندد. بدون اینکه با فدراسیون چنین مسئله‌ای را در میان بگذارد. به همین دلیل به تازگی سرمربی سپاهان حرف‌هایی مطرح کرده بود که کریمی باید به خاطر اتفاقاتی که در گذشته برای دستیارهای کروش افتاده بود، حواسش را جمع کند ولی من اینجا می‌خواهم بگویم که دیگر کسی نمی‌تواند با من بازی کند. (انگشت‌هایش را روی میز می‌کوبد) من می‌دانستم کریمی هنوز لیسانس مربیگری خود را نگرفته است. ولی او به زودی زود از طرق مناسب لیسانس B و C را می‌گیرد. چیزی که کمیته آموزش نمی‌تواند به کریمی اهدا کند، 20 سال تجربه بین‌المللی فوتبال است. چیزی که کمیته آموزش نمی‌تواند هیچ‌وقت به او بدهد، تجربه بازی در بایرن، قطر، امارات، شالکه و بالای 100 بازی ملی است. می‌خواهم تکرار کنم من اینجا کسی را نمی‌آورم که تجربه‌‌اش را برای من بیاورد، کسی را می‌آورم که بتوانم تجربه‌ام را به او تزریق کنم. شما ببینید الان رایان گیگز به عنوان مربی کنار دست فان​خال می‌نشیند. یا روی کاستا در جای دیگر مربیگری می‌کند. همین‌طور فان​نیستلروی مربیگری‌‌اش را آغاز کرده است. علی کریمی هم مثل گیگز و فان​نیستلروی و کاستا فاکتورهای اخلاقی لازم را دارد. او شجاعت را دارد، کاراکترش را دارد. از همه مهمتر برای خود من بازی کرده است. با این شرایط باید چه کسی غیر از او را انتخاب می‌کردم؟ کریمی به من وفادار بود. فقط منتظر فرصت هستم که مربیان بیشتری مثل کریمی را اضافه کنم به تیم‌ملی. همان‌طور که در آخرین کنفرانسم گفتم در ماه ژانویه یک مربی دیگر را به تیم‌ملی اضافه می‌کنم.

*ایرانی‌ها به 4 تیم آسیایی حساس هستند. به غیر از عربستان 3تیم دیگر قطر، بحرین و امارات در جام ملت‌ها در گروه ما هستند. در واقع این 3 بازی برای ما حیثیتی است. پیش‌بینی شما از این بازی‌ها چیست؟

خیلی خیلی خوشحال هستم که این سؤال را مطرح کردید. در کار شما نمی‌توانم دخالتی بکنم چون فرداروزی هم شما از من می‌خواهید که مثلاً یک بازیکن را به تیم‌ملی دعوت کنم ولی دعا می‌کنم به درگاه خداوند که این سؤال را در صفحه اول روزنامه‌‌تان ببینم. این سؤال را نباید از من بپرسید. بعد از 4 سال من این مطلب را بهتر از هر شخص دیگری می‌دانم. این سؤال را باید از افرادی بپرسید که وظیفه دارند از تیم‌ملی حمایت کنند تا تیم‌ملی آماده شود.

*و انجام نمی‌دهند...

شما از آنها بپرسید. ما هنوز شانس داریم، هنوز فرصت داریم. بار دیگر تکرار می‌کنم بازی تظاهر‌آمیز را انجام ندهید. سؤال خیلی مهمی را مطرح کردید چون جام ملت‌های آسیا بسیار بسیار سخت‌تر از جام جهانی است. بعد از صعود ما به جام‌جهانی‌ همه خوشحال بودند و کسی توقع خاصی از ما نداشت. بعد از برزیل، همه افراد توقع همه چیز را در جام ملت‌ها دارند‌؛ مخصوصاً به خاطر حضور بحرین، قطر و امارات. این بسیار بسیار دشوار است. هیچ​گونه سمپاتی و کمکی در فضای جام ملت‌ها نخواهیم داشت، از فضای کلی و از داوران. من فقط چند هفته پیش ‌قراردادم را با فدراسیون فوتبال تمدید کردم ولی بعد از جام جهانی، همکاری‌ام را آغاز کردم. درباره مسابقات، طراحی برنامه‌ها و... برنامه‌ریزی کردم. با قلبم این کار را انجام دادم، حتی قبل از اینکه قرارداد ببندم. من برای چند نفر از دوستانم دعوتنامه فرستادم تا با ما بازی کنند ولی با هم بازی می‌کنند. آنها ایران را در یک گوشه منزوی کردند. در همین ماه اکتبر ازبکستان با قطر بازی می‌کند، بحرین با استرالیا.... ولی ایران... آن بازی زیبا را یادمان نرود که ازبکستان 5 گل به قطر زد! ولی نگاه کنید چقدر قشنگ الان در آنجا اردو می‌گذارند و با هم بازی می‌کنند ولی ایران حریفی ندارد که با آن بازی کند. البته خوشبختانه با کره‌جنوبی بازی می‌کنیم که دو دلیل دارد.

*چه دلایلی؟

در درجه اول به اردن می‌آیند تا با این تیم بازی کنند. در مسیر برگشت از ایران هم رد می‌شوند و اینجا یک بازی می‌کنند و می‌روند ولی دلیل مهمتری برای بازی با ما دارند. می‌خواهند این تصور را پاک کنند که در دو بازی رفت و برگشت به ما باخته‌اند. می‌خواهند یک دوپینگ روانی کنند، قبل از جام ملت​ها. رفت و برگشت آنها را زده‌ایم، الان انگیزه‌شان چیست که در خانه ما را ببرند؟ این قطعاً یک ارتقای روانی است. می‌خواهند ایران را از این نظر تخریب کنند. به خاطر اینکه تیم دیگری نداریم، باید بگویم خیلی ممنون کره. اگر فرصت دیگری داشتیم قطعاً با کره‌جنوبی بازی نمی‌کردیم. برای ما مهمتر است با تیمی مثل استرالیا بازی کنیم چون کره را که قبلاً زده‌ایم. هرچه بیشتر فکر می‌کنم می‌بینم جام ملت‌ها سخت‌تر است. در جام‌جهانی‌ می‌گفتند خیلی دشوار است و اگر نتیجه نگرفتیم ایرادی ندارد ولی در جام ملت‌ها همه توقع دارند. اگر ما در استرالیا موفق نشویم، در صفحه اول مقابل ما قرار می‌گیرند. (روی میز می‌کوبد) واقعاً از سؤال‌‌تان ممنون هستم. از خدا می‌خواهم این سؤال را روی جلد خود بگذارید و بپرسید چرا و با چه منابعی باید جلوی این تیم‌ها موفق شویم؟ وقتی یک نفر می‌گوید چرا 50 روز اردو برای تیم‌ملی برگزار می‌کنید (صدایش را بلند می‌کند و با انگشت روی میز می‌کوبد) من فقط امیدوارم یک نفر بگوید چرا 50 روز است؟! 50 روز کم است. باید بیشتر اردو بگذاریم. بیشتر بازی برگزار کنیم. امارات سه هفته بیشتر اردو داشته. در اتریش بود و بازی دوستانه انجام داد. قطر هم سه هفته اردو داشت. از بعد مربیگری خودم می‌گویم، من فوتبال ایران نیستم، فقط سرمربی ایران هستم، تجربه‌ام می‌گوید این می‌تواند یک زمان برنده برای ایران باشد. ما جام‌جهانی‌ را با بهترین عملکرد در آسیا ترک کردیم. هنوز شماره یک آسیا هستیم. خیلی بهتر از کره‌جنوبی، همین‌طور از ژاپن و استرالیا. تصویری که از فوتبال ایران در جام‌جهانی‌ به وجود آمد، بهتر از تیم‌های آسیایی دیگر بود. الان سؤالی که جهانیان دارند این است و به‌خصوص آسیایی‌ها، آیا این حقیقت داشت یا یک دروغ بیش نبود؟! شما سؤال من را جواب بدهید. این وظیفه و این مهم، روی دوش ماست که در آسیا ثابت کنیم کاری که در جام‌جهانی‌ انجام دادیم، دروغ نبود. این مسئولیت تنها روی دوش من، بازیکنان و مسئولان فدراسیون فوتبال نیست. این یک مسئولیت برای کل ایران است. از طرف خودم تعهد می‌دهم بیشترین تلاشم را بکنم. بازیکنان، کادرفنی و فدراسیون فوتبال هم همین​​طور. آیا کار بیشتری می‌توانیم انجام بدهیم؟ اگر می‌توانیم و می‌توانند، خواهش می‌کنم انجام بدهیم. خیلی راحت و خودمانی می‌گویم. اگر کار دیگری هم هست می‌توانیم انجام دهیم، عاجزانه تقاضا می‌کنم کمک کنید انجام دهیم. خدا در مسیر فینال بحرین، قطر و امارات را قرار داده است. چالش بزرگی جلوی ایران است. می‌دانم اگر موفق نباشیم باید تاوانش را پس بدهیم.

*تاوانش چیست؟ همان چیزی است که در نبود شما اعلام می‌کردند؟ این‌طور اعلام شد که به این علت امضای قرارداد طولانی می‌شود که کروش به حق فسخ قرارداد از سوی فدراسیون اعتراض دارد.

من می‌دانم کی باید تاوانش را بدهد. تکرار می‌کنم.

*فوتبال ایران؟

نه، می‌دانم کی پرداخت می‌کند. دوست دارید بدانید؟

*بله.

کارلوس کی روش. کوتاه​مدت تاوانش را من می‌دهم، میان​مدت و بلند​مدت ایران. فوتبال شما در همان جایگاه درجا خواهد زد. شاید من برگردم منچستریونایتد. (خنده)

*برکسی پوشیده نیست که شما دوست داشتید در ایران به کارتان ادامه بدهید.

برای ما مربیان وقتی یک کار را شروع می‌کنیم، باید به تمام دستاوردهایمان برسیم. برای من برزیل نقطه آخر نبود. جام ملت‌های استرالیا برایم بسیار مهم بود. من به عنوان یک مربی مشکلی دارم. مطمئنم شما هم به عنوان لیدر روزنامه‌‌تان با این مشکل دست‌وپنجه نرم می‌کنید. تمام لیدرها باید همین‌طور باشند. همیشه خواهان چیز بیشتری هستند. هیچ‌گاه به دستاوردهایی که رسیده‌ام، راضی نیستم. می‌دانم بعضی وقت‌ها این داستان مشکل‌ساز است. فلسفه من این است. اگر 5 جلسه تمرین دارم، می‌خواهم 7 جلسه تمرین کنم. اگر دو اردو دارم دفعه بعد 5 اردو می‌خواهم. اگر 10 برد داشتم دفعه بعد 20 برد می‌خواهم. مطمئنم شما هم در روزنامه‌‌تان همین شکلی هستید. اخلاق من همین است. دیگر نمی‌توانم کاری کنم.

*به خاطر همین چالش مهمتر از جام‌جهانی‌ را انتخاب کردید؟

بله، قطعاً همین‌طور است. وقتی یک نویسنده کتاب پرفروشی می‌نویسد نمی‌خواهد فراتر از آن بنویسد. او می‌خواهد در همان نقطه به کارش ادامه دهد و در همان مسیر حرکت کند، این علاقه من است. برایم جذاب است. روزی که این علاقه را از دست بدهم به عنوان مربی می‌میرم. برای اینکه شما کامل در جریان باشید، بازی با کره‌جنوبی فینال زودرس جام ملت‌هاست. همه افراد باید در جریان باشند وقتی مقابل کره قرار می‌گیریم، فقط بازی با کره نیست. داریم سیگنال‌ها را برای ژاپن، امارات، قطر و... می‌فرستیم. دو گزینه بیشتر نداریم‌؛ یا سیگنال‌ها قوی است یا ضعیف. به همین منظور بازی با کره‌جنوبی برای من یک فینال قبل از جام ملت​هاست.

*قبل از امضای قراردادتان حرف از پیشنهاد آفریقا، قطر، تیم‌های انگلیسی، آلمانی و... به شما بود. این پیشنهادها چقدر صحت داشت؟

خیلی زیاد.

*آقای کفاشیان ولی می‌گفت شما پیشنهادی ندارید.

این نظر آقای کفاشیان است. البته او از همه چیز مطلع بود. ایشان از یک چیز بسیار مهم هم اطلاع داشت، چون من را خوب می‌شناخت. من قول دادم، کلامم را گذاشتم تا یک تاریخ مشخصی صبر می‌کنم. به خاطر اینکه او از من شناخت داشت. من هم به او اعتماد دارم. گفتم قبل از اینکه هر کاری بکنم، با شما مشورت خواهم کرد. وقتی کلامم را جایی خرج می‌کنم، دیگر تمام است. پای حرفم می‌ایستم. توقع من این بود که فدراسیون هم چنین رفتاری داشته باشد. دقیقاً همین اتفاق هم افتاد. در این مدت یکسری افراد تمام تلاش خود را کردند تا این رابطه را مسموم کنند. یکسری اتفاقات جدی هم افتاد که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. مسئله‌ای که باز اهمیت داشت، کلام من بود و سخنان علی کفاشیان. کلام اعتماد‌آمیز ما مقابل آن صحبت‌های مسموم، غالب شد. من از صحبت مسموم نمی‌ترسم، همیشه از حقیقت حساب می‌برم.

*منتقدان می‌گویند چرا لیگ باید 50 روز تعطیل شود. اگر اشتباه نکنیم سال گذشته لیگ را به خاطر لیگ قهرمانان 35 روز تعطیل کردند. ظاهراً بعضی‌ها دوست دارند شکست‌های لیگ قهرمانان در تیم‌ملی هم تکرار شود!

البته متأسفانه بعضی از افراد حافظه خوبی ندارند. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنند بقیه آدم‌ها خواب هستند. فکر می‌کنند ما خواب هستیم. مطمئناً من حافظه بدی ندارم. مشکلات و مسائل دیگری دارم ولی حافظه‌ام بسیار قوی است.

*توضیح بیشتری نمی‌دهید؟

فکر می‌کنم وقتی آن اتفاق افتاد برای فوتبال ایران مهم بود که باشگاه‌ها موفق شوند. در کل حالا چه موافق بودند چه مخالف، همه از تصمیم تعطیلی 35 روزه به خاطر لیگ قهرمانان آسیا حمایت کردند. اگر از شخص من بپرسید برای فوتبال ایران خوب است که وقفه‌های بلندمدت داشته باشد، می‌گویم نه. بهتر بود که توقف‌های بلندمدت نباشد. موضع من این است. وقتی منافع فوتبال حکم به تعطیلی می‌دهد، باید این کار را انجام دهیم. یک مثال برای شما بزنم. قبل از جام جهانی، نصف بیشتر لیگ‌های آمریکای جنوبی برای 50 تا 60 روز تعطیل بود. در شرق آسیا هم شاهد تعطیلی بودیم. ژاپن و کره‌جنوبی لیگ خود را کامل تعطیل کرده بودند. آرژانتین، برزیل، کلمبیا و... هم لیگ‌شان را تعطیل کردند چون منافع تیم‌ملی این را دیکته می‌کند. دفعه آینده اگر نیاز بود از یک باشگاه حمایت کنیم که قهرمان لیگ قهرمانان شود، چرا نکنیم؟ حالت قیفی نمی‌توانیم کار کنیم. (در این لحظات شکل یک قیف را روی کاغذ می‌کشد) این قیف را می‌بینید، بعضی​ها هر وقت به نفع خودشان باشند به سمت خودشان می‌چرخانند و هر وقت به نفع‌شان نباشد، به سمت دیگر می‌چرخانند.

*استقلالی‌ها می‌گویند بعد از جام جهانی، وضعیت ملی‌پوش‌هایشان عجیب است. حتماً در جریان این بحث‌ها قرار گرفته‌‌اید. در واقع تیم‌ملی را مقصر آماده نبودن بازیکنان‌شان می‌دانند. البته ملی‌پوش‌های دیگر تیم‌ها چنین مشکلی ندارد.

البته نمی‌دانم اتفاقی است یا نه. زمانی که آنها صدر جدول بودند، این حرف‌ها را نمی‌زدند. وقتی می‌برند، به​به می‌کنند و همه چیز اوکی است و بازیکنان فیت هستند وقتی می‌بازند.... جام‌جهانی‌ 26 ژوئن تمام شد. بیشتر از سه ماه گذشته است. راجع به ‌چی داریم صحبت می‌کنیم؟!

*بهانه​تراشی است؟

من اصلاً چیزی نمی‌دانم. من اصلاً پاسخگوی این حرف‌ها نیستم. دو سؤال مطرح می‌کنم، وقتی آنها صدر جدول بودند، این حرف‌ها را می‌زدند؟! جام‌جهانی‌ دو هفته پیش تمام شد یا سه ماه پیش؟

*سه ماه قبل.

فکر می‌کنم جواب لازم را دادم. دیگر من چه چیزی می‌توانم بگویم؟

*شما کاپیتانی دارید که بازیکنان تیم‌ملی او را دوست دارند. رابطه خوبی با آنها برقرار می‌کند. همین‌طور شما را دوست دارد و رابطه خوبی بین شما برقرار شده است. این باعث می‌شود منتقدان شما بگویند بازیکنانی که از تیم‌ملی خط می‌خورند، به خاطر فشار کاپیتان است. یا بازیکنانی که دعوت می‌شوند...

در 32 سال زندگی مربیگری‌ام، دفعه اولی است که در ذهن یکسری افراد این می‌تواند جا بیفتد. به این مطلب فکر کنند که نظر سرمربی نشأت​گرفته از یک بازیکن یا کاپیتان تیمش است. اینکه بازیکن را دعوت کند یا نه. این دنیایی نیست که من در آن زندگی می‌کنم. من از چنین دنیایی نمی‌آیم. به این انتقادات و نقطه نظرها فقط با یک صحبت جواب می‌دهم. بعضی آدم‌ها در زندگی‌شان راحت‌تر است که بقیه را مقصر بدانند تا خودشان را. این عمدتاً دلیل چنین حرف‌هایی است. خوب تمرین نمی‌کنند، بد بازی می‌کنند، تفکر حرفه‌ای ندارند اما هیچ‌گاه تقصیر خودشان نیست. تقصیر کفش‌شان است یا کسی که به آنها پاس نداد! باید اعتبار بدهیم به این صحبت‌های بی‌پایه و اساس؟! صحبت‌های بی‌پایه و اساس و غیرمحترمانه؟ اصلاً نباید وقت‌مان را برای این حرف‌ها بگذاریم چون آدمیزاد است. اکثر مواقع به دنبال بهانه برمی​گردد. هیچ‌وقت نمی‌تواند بگوید خب شاید خودم خوب نبودم. خوب بازی نکردم یا عملکردم در حد توقعات مربی نبود. چند نفر در زندگی هستند که می‌توانند این‌طور حرف بزنند؟ خیلی افراد کم...

*یک مثال بزنم. پیام صادقیان وقتی بعد از جام‌جهانی‌ خط خورد پیغامی منتشر کرد که بازخورد زیادی داشت. نوشت بر باعث و بانی‌‌اش لعنت.

باعث و بانی‌‌اش حتماً من بودم دیگر! (خنده)

*اما هنوز جواد نکونام به خاطر این جمله صادقیان مورد حمله قرار می‌گیرد.

نه آن‌طور که پیام نوشته، من عاملش هستم! چون من او را خط زدم. چه​کار کنم دیگر. حتماً من بودم. آخر من اسم او را از لیست خط زدم! صحبتی راجع به این مطلب است که باید بگویم. فکر کنیم اینجا جهنم است. البته ما چیزی به اسم لعنت داریم و من می‌گویم جهنم. اگر فکر می‌کنید کسی شما را دارد می‌فرستد جهنم، شما مسیر خودتان را بروید که به جهنم نیفتید تا کسی را لعنت کنید. باید اینقدر ادامه بدهید که دیگران را مورد لعنت قرار دهید. خیلی شفاف. پیام صادقیان بازیکن جوان و مستعدی است ولی حقایق دیگر روی میز است. خودتان می‌بینید. خودش پاسخگوی اعمال خودش بود، با اتفاقاتی که در پرسپولیس افتاد. بازیکن جوانی است ولی باید خیلی یاد بگیرد تا بتواند در سطح بالایی یاد بگیرد.

*تربیت حرفه‌ای می‌خواهد، درست است؟

دقیقاً.

*اگر شما او را می‌بردید جام‌جهانی‌ و اخراج می‌شد، چه اتفاقی می‌افتاد؟ احساس می‌کنیم نگرانی شما بیشتر از این بابت بود.

جفت‌مان می‌رفتیم جهنم (خنده). یک چیز به شما می‌گویم که شاید سورپرایزتان کند. پیام بازیکن مستعد و جوانی است اما هنوز زیاد مانده تا حرفه‌ای شود ولی من او را ول نمی‌کنم. هر فرصتی که باشد او را تحت فشار قرار می‌دهم. او من را مورد چالش قرار داد که به جهنم بروم! من خودم آن شخصی خواهم بود که او را به جهنم می‌اندازم تا یاد بگیرد حرفه‌ای شود و بازیکن خوبی برای فوتبال ایران باشد.

*شما مهدی رحمتی را به تیم‌ملی دعوت کردید. به نظر می‌رسید این اتفاق در دقیقه 90 افتاده است چون اصلاً به سفارت پرتغال نرفت. ظاهراً خود رحمتی به این نتیجه رسیده که خصومت‌ها از بین رفته است و دوباره در تیم‌ملی جا دارد. این دعوت شما بیشتر شبیه یک پیغام برای او بود.

خیلی کوتاه و شفاف باز تکرار می‌کنم. هیچ‌وقت نمی‌توانم زیر این حقیقت بزنم که او یکی از بهترین دروازه‌بان‌های ایران است. هیچ شکی نداشته و در حال حاضر هم ندارم. در درجه دوم، گذشته‌ها گذشته است. الان در یک دوران جدید هستیم. مهم نیست در گذشته چه حرف‌هایی بین ما بوده است. الان در یک مرحله جدید از این پروژه هستیم. در درجه سوم با آوردن اسم رحمتی در این لیست کامل بازیکنان، من پیغامی را هم به او و هم فوتبال ایران دادم. خواستم بگویم که او در لیست ما هست. روزی که حس کنم با عملکردش می‌تواند کمک حال تیم‌ملی باشد، قطعاً کنارمان خواهد بود. او می‌تواند در جام ملت‌ها در کنار ما باشد. این تصمیم را گرفتم تا ثابت کنم اگر بازیکنی بتواند به تیم کمک کند، دعوت خواهد شد.

(خبر ورزشی)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها