گزارشی از نوزدهمین همایش ملی حکیم ملاصدرا

نظم بنیانی ترین موضوع در عالم هستی است

جهان‌بینی حکمایی چون سهروردی و ملاصدرا، نمونه نگرش ایرانی - اسلامی به زندگی و انسان است

تماشاگه راز

تفکر حکمی و عرفانی اسلاف ما در این سرزمین کهن که مبتی بر اصل نور و اشراقات نورانی بود با پیشینه هزاران ساله خود الهیات ژرفی را بنیان نهاده بود که بعد از تابش آفتاب جهانتاب اسلام بر خاک ایران توانست پیوندی عمیق بین گذشته معنوی و آینده ایرانی مسلمان ایجاد نماید و الهیاتی مبتنی بر نور و مکاشفات نوریه بنیان نهد.
کد خبر: ۷۲۵۳۰۳
تماشاگه راز

این حکمت مقدس که قرآن عظیم‌الشأن در سوره نور تائید فرموده است، آغازگر راهی بود که عرفا و حکمای فرزانه سرزمین کهن ایران توانستند با الهام از منبع قدسی آن، مفهومی عظیم و عمیق از تجلیات نوریه را پایه‌گذاری کنند.

منابع و مآخذ تاریخی، وجود تفکر معنوی را از همان قرون اولیه اسلام ثبت کرده‌اند. نیایش‌های نوریه فضیل عیاض در «حجاب الاقطار» و ابن‌مقفع «در فلسفه نوریه»1 از این نوع است.

حکیم بلند‌آوازه ایرانی ابن‌سینا نیز بنا بر درکی که از حکمت خسروانی داشته است2 مفاهیمی را پیدا و پنهان در آثار خویش ثبت و ضبط کرده است،‌ حجه‌الحق در نمط نهم اشارات حال سالک را این‌گونه تعبیر می‌کند: «پس چون ارادت و ریاضت سالک تا حدی پیش رفت، ‌برای او خلسه‌هایی از تابش نور حق پدید می‌آید که لذیذ است و گویی برق‌هایی است که بر او می‌درخشد و سپس خاموش می‌گردد.»3

اما تدوین تفکری چنین، امری بود که شیخ شهید شهاب‌الدین سهروردی به نحو شایسته‌ای آن را به انجام رساند، چنان‌که حکما و فلاسفه بعد از وی مباحث و نظریات خویش را غالبا در شروحی که بر آثار شیخ می‌نوشتند، بیان می‌داشته‌اند و تالیفات شیخ اشراق از جمله «حکمت الاشراق» که ملاصدرا در مبدأ و معاد خویش آن را «قره العیون» لقب داده است به مثابه کتاب درسی در تفکر فلسفه نوریه به شمار می‌رود.

درباره این پیوند الهی‌گونه در حکمت ایرانی ـ اسلامی، شیخ شهید در«کلمه التصوف» می‌نویسد: «و در ایران قدیم امتی بودند که به حق، رهبری و دادگستری می‌کردند، اینان حکمای فاضلی بودند غیرمشبه به مجوس که ما حکمت نوری شریف آنها را‌ حکمتی که ذوق افلاطون و پیشینیان او گواه بر آن است، ‌در کتاب خود به نام حکمت الاشراق احیا کردیم.»4

از این‌رو اساس فلسفه سهروردی مبتنی بر «حقیقت نوریه» است و فیلسوف عارف، زمانی می‌تواند حقیقت عالم را ادراک کند که با تفکر و اندیشه در کنار ریاضت و تهذیب، حجاب غواسق را درنوردیده و‌ اشراقات نورانی را از عالم غیب دریافت کند. تعریف نور از دیدگاه شیخ شهید این‌گونه است: «اگر در جهان هستی چیزی باشد که نیاز به تعریف و شرح آن نباشد، باید خود ظاهر بالذات باشد و در عالم وجود چیزی اظهر و روشن‌تر از نور نیست؛ بنابراین چیزی از نور بی‌نیازتر از تعریف نیست.»5

این تفکر ایرانی ـ اسلامی که اشراقات معنوی را در قالب تجلیات نوریه مطرح می‌سازد به اینجا متوقف نمی‌شودو حکما و عرفای بسیاری در این خاک پاک تالیفات خویش را بر این اساس و پایه تدوین کرده‌اند تا نقش عشقی از فکر متعالی ایرانی ـ اسلامی را از خویش به یادگار نهاده باشند. از این‌رو عارف شیعی سیدحیدر آملی در«اسرار الشریعه» به این گونه می‌نویسد: «حمد خدایی را که قلوب بندگانش را به علوم حقیقیه ذوقیه شهودیه منور و بصیرت‌هایشان را به کحل ازلیه الهیه وَهَبیه بینا نمود تاکه متصل نماید ایشان را به اعلا مراتب مشاهدات عینیه و مکاشفات قلبیه.»6 یعنی تفضلاتی که از حقیقت‌الحقایق بر وجود عارف سالک می‌تابد در قالب انوار الهیه متجلی می‌شود و قلب‌های ایشان را منور به حقیقت ذوقی و شهودی علم می‌نماید که این بیان، یادآور حدیث عنوان بصری است که در آن صادق آل محمد(ص) علم را نوری برمی‌شمارد که حضرت حق بر دل مومن می‌تاباند. (یعنی علم حضوری)

شاید این پیوند معنوی را در عهد صفویه و در مکتب اصفهان بتوان شفاف‌تر و رساتر مشاهده کرد؛ میرداماد، ‌شیخ بهایی و میرفندرسکی از جمله نوادر این دوران هستند که دست تقدیر این سه بزرگمرد را که هریک (عالَمی است بنشسته در گوشه‌ای) در تختگاه صفویه جمع کرد تا شمع وجودشان در اثر تعلیمات عمیق بر شاگردان مستعد روشنی بخش اعصار و ادوار گوناگون باشد. حضرات عظام و حکمای گرام که حکمت را با مراتب عالیه عرفانی درنوردیده‌اند در آثار خویش اشارات نغزی به این مفاهیم فرموده‌اند. برای نمونه میرداماد در «صراط مستقیم» در قسمت ایقاظ عقلی تعبیری به این گونه از جسم (بدن) می‌کند: «هو سجنُ النور الاسفهبدی» که بیانی است صریح با اشاره به حکمت نوریه و پیوند ایرانی ـ ‌اسلامی. عارف کامل میرفندرسکی نیز با این که آثار تالیفی زیادی از وی باقی نمانده اما همین اندک، مقامات باطنی و معنوی ایشان را آشکار می‌سازند.

در همین عصر بر اثر تعلیمات ژرف استادان مذکور شاگردی با استعداد پا به عرصه حکمت و فلسفه گذارد که بعدها خود استادی وارسته و حکیمی آزاده گردید. صدرالمتالهین شیرازی با توجه به فکر فلسفی که از مکتب اصفهان برداشت کرده بود و نیز در اثر سلوک معنوی و دریافت اشراقات روحی توانست حکمت متعالیه را بنیان نهد که بعد از وی مورد توجه حکمای این سرزمین قرار گرفته و تا به امروز تفکر صدرایی به حیات پر رونق خویش ادامه می‌دهد. اما نکته قابل توجه این که «وجود» در فلسفه صدرایی همان «نور» در حکمت اشراقی بوده و این نکته‌ای است که خود ملاصدرا در شرح حکمت الاشراق به آن اشاره کرده است: «بدان هرچه گفته شده و می‌شود در باب وجود از مسائل و احکام مانند بساطت و بی نیازی از تعریف و نفی حد و رسم از او و... همه در باب نور صدق می‌نماید، ‌که همانا وجود و نور حقیقتی واحده‌اند.»7

تائید این موضوع در شرح اصطلاحات عرفانی موسوم به«مرآت عشاق» نیز به چشم می‌خورد: «نورالانوار ذات حق را گویند به اعتبار آن‌که منشأ وجود است، چراکه نور و وجود نزد این طایفه [فلاسفه و حکما] مترادف‌اند.»8

سیر این حکمت در ایران اسلامی نه چنان است که از میان برود، بلکه در هر عصری در وجود بزرگوارانی تجلی می‌نماید تا راهگشای راهجویانِ راهِ حق باشند. در قرون بعد نیز فیلسوفی از شاگردان ملاعلی نوری مسمی به ملاعبدالله زنوزی کتاب «انوارجلیه» را تدوین می‌نماید و در ذیل شرح حدیث حقیقت به طریقه حکمت نوریه می‌نویسد: «بدان که مراد از کشف سبحات جلال رفع حجب و استار تعینات نفسانیه و تعلقات روحانیه و قلبیه است که حجب و استارند از مشاهده انوار جلال تا انوار جلال که عبارت از انوار عقلیه و مجردات نورانیه و عقول مفارقه اند منکشف و مشاهد گردند.»9

این مختصر تنها اشارتی کوتاه بود بر این که حکمای پیشین و پسین ایران زمین به چه اندازه به حکمت نوریه تعلق خاطر داشته و عمر خویش را مصروف کشف حقایق و بواطن آن کرده‌اند و در آثار خویش تجلیات الهی گونه‌ای را که از حضرت نورالانوار بر جان‌های پاکشان تابیده به زبان قلم جاری ساخته‌اند تا از این طریق بتوانند بطنی از بواطن نورانی قرآن عظیم را آشکار سازند.

پا‌‌نوشت‌ها:

1ـ رک: حکمت و معنویت در ایران نخستین سده‌های اسلامی، ‌محمدکریمی زنجانی اصل، اطلاعات، 1386.

2 ـ رک: سخن ابن‌سینا و بیان بهمنیار، غلامحسین ابراهیمی دینانی، انتشارات حکمت، 1392.

3 ـ به نقل از: اشراق و عرفان، نصرالله پورجوادی، مرکز نشر دانشگاهی،1380.

4 ـ به نقل از: روابط حکمت اشراق و فلسفه ایران باستان،‌هانری کربن، گزارش: احمد فردید و عبدالحمید گلشن، انتشارات حکمت ، 1385.

5ـ حکمه الاشراق، ترجمه سیدجعفرسجادی، دانشگاه تهران، 1390.

6 ـ اسرار الشریعه، سیدحیدر آملی، مقدمه و تعلیقات سیدمحسن موسوی تبریزی، انتشارات نور علی نور، 1382.

7ـ شرح حکمت‌الاشراق، ‌قطب‌الدین شیرازی به انضمام تعلیقات صدرالمتالهین، تحقیق سیدمحمد موسوی، ‌انتشارات حکمت، 1391.

8ـ تصوف و ادبیات تصوف،‌ یوگنی ادواردویچ برتلس، ترجمه سیروس ایزدی، امیرکبیر، 1387.

9ـ انوار جلیه، ملاعبدالله زنوزی، به اهتمام سیدجلال الدین آشتیانی، دانشگاه تهران ـ مک‌گیل کانادا ، 1354.

هوشنگ شکری / جام‌جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها