مهمان امروز برنامه شناسنامه فردی است که به عنوان شخصیتی اخلاقی شناخته میشود و دارای شخصیتی دینی و اخلاقی است. تعداد زیادی از مسئولان و مقامات کشور نیز پای درس اخلاق ایشان نشستهاند.
متن زیر شرح گفتگوی "محمد حسین رنجبران" سردبیر و مجری برنامه شناسنامه با مهمان امروز برنامه، آیتالله حائری شیرازی است.
شناسنامه: بیشترین مشغله شما اکنون چیست؟
حائری شیرازی: برنامه من بیشتر فکر کردن است. روش فکر کردن من نیز جدای از جلسات نیست. خداوند به دل من انداخته است که علم باید از درون خود انسان بجوشد.
زمانی که مستمع گوش به سخنان گوینده میدهد، اگر گوینده تنها بر محفوظات خود تکیه نکند و در مجلس نوآوری داشته باشد، آن زمان کشش شنونده زمینه جوشش گوینده میشود.
من از ابتدای کار خود در روحانیت، به جلسه ایی دعوت شدم که بدون آمادگی برای سخنرانی وارد آن جلسه شدم؛ در آن جلسه از حالات خود گفتم؛ شنوندگان پسندیدند. در دومین سخنرانی برای ضبط سخنرانی اقدام کردند.
شناسنامه: چند سال داشتید؟
حائری شیرازی: از تحصیلات قم خود باز گشته بودم؛ به عبارت دیگر سال 42،41 و تقریبا بعد از 15 خرداد 42 بود. افراد حاضر در جلسه سوالات خود را در جلسه مطرح می کردند و این گونه نبود که سوالات را از قبل به من اعلام کنند و من آمادگی برای پاسخگویی داشته باشم؛ این مسائل سبب شد که اندیشه در درون من فعال شود.
شناسنامه: به همین سبب عنوان کردید کتابخانهای ندارید و تمام اطلاعات را در حافظه خود نگهداری میکنید؟
حائری شیرازی: خداوند مرا این گونه رشد داد. من کتاب نداشتم، نداشتن کتاب و نیاز به کتاب سبب پرورش قدرت جوشش و نگهداری اطلاعات شد؛ زمانی که به کتابی احتیاج داشته باشم همانند رایانه تمام اطلاعات به ذهن من می آید حالا شعری، روایتی باشد. این امر را خداوند در خلقت انسان قرار داده است.
شناسنامه: فعالیتهای سیاسی شما از مسجد شمشیرگرها آغاز شد؟
حائری شیرازی: برادر من فعالیت سیاسی داشت، من نیز همراه او این فعالیتها را انجام می دادم؛ برادرم مدیریت فعالیتها را بر عهده داشت و روحانیت را کنترل می کرد، و ساواک در مطالبش میگفت که ایشان هماهنگ کننده روحانیون فارس است. از دید ساواک ایشان فرد خطرناکی بود. او بیشتر از من اذیت شد و ایشان یک چشم خود را در زیر ضربات شکنجههای ساواک از دست داد.
شناسنامه: چند سال از شما بزرگ تر بودند؟
حائری شیرازی: ایشان 8 سال از من بزرگ تر بودند؛ بعد از چند بار دستگیری من، ترجیح دادم ارتباطات را بر عهده برادر خود بگذارم و به این دلیل در بازجوییها اعلام میکردم اگر کسی اعلامیه به من داده است یا من به او اعلامیه دادم، به من معرفی کنید.
آقای کرمی که مرا بازجویی می کرد گفت کاردانی خود را به رخ ما نکشید؛ من احساس کردم سخنرانی و تربیت شاگردان کار من است؛ مدیریت برنامه ها بر عهده برادرم باشد بهتر است.
شناسنامه: افرادی هم چون احمد توکلی، فرشیدی، خانچی و... از شاگردان شما هستند؛ کسان دیگری هم هستند؟
حائری شیرازی: آقای احمدی جلالی هم از شاگردان من هستند که اکنون نیز رعایت استادی را می کنند وقتی مرا میبینند.
شناسنامه: اولین باری که دستگیر شدید چه زمانی بود؟
حائری شیرازی: در سال 42 بود؛ من در منزل بودم و برادرم در مسجد بودند. پسر خواهرم را که اکنون در کهگیلویه و بویراحمد برادر بزرگ امام جمعه است، به مسجد فرستادم تا به برادرم بگوید به خانه نیاید؛ مامورین تمام خانه را جست و جو کردند و من را نیز همراه خود بردند؛ این اولین دستگیری من بود.
شناسنامه: چند بار دستگیر شدید؟
حائری شیرازی: در مرحله اول 20 و خرده ایی روز دستگیر بودم؛ بعد به سه ماه محکوم شدم و باقی را در زندان کریم خانی گذراندم.
شناسنامه: چه شد که در سال 53 به قم بازگشتید و در کنار بزرگانی هم چون شهید بهشتی و قدوسی و آیت الله جنتی و آقای مصباح مدرسه حقانی را تاسیس کردید؟ بیشتر با هدف سیاسی به قم رفتید یا هدف علمی بود؟
حائری شیرازی: من بعد از این که در شیراز شدیدا تحت کنترل بودم و هر کس هم که با من آشنا میشد گرفتار می شد به این امر رسیدم که نمی توان با این شرایط در شیراز فعالیت کرد؛ به قم هجرت کردم؛ قبل از آخرین زندان من، در مدرسه حقانی تدریس می کردم؛ در آن مرحله من می خواستم از وجوهات استفاده نکنم، هم روحانی باشم و هم از وجوه استفاده نکنم به این دلیل به قم آمدم و یکسری برنامهها توسط مهدی بهادران که با آقای هاشمی رفسنجانی ارتباط داشت، برای من تنظیم شد.
آقای هاشمی به دلیل مشارکت با تولیت، یکسری از زمینهای آستانه را مسکونی کردند و به فروش رساندند و پول زیادی به دستشان آمده بود که با این پول به زندانیان و مبارزان کمک میکرد؛ برای این که این کمک شوندگان ضعیف بار نیایند برنامه مطالعاتی تنظیم کرده بود و برای هر ساعتی مطالعه 5 تومان پول در نظر گرفته بود.
آن چیزی که آقای هاشمی میخواست این بود که روایت مبارزات ائمه (ع) را که نیروی مسلح داشتند، عنوان کنم و من در این زمینه مطالعاتی میکردم؛ نظر بنده این بود که بدون نظر امام زمان(عج) کار تسلیحاتی کردن دشوار است؛ روایت آن طرف را میگفتم در حالی که من مأمور زمینه سازی مبارزات مسلحانه بودم ولیکن نظر خودم فعالیت در زمینههای فرهنگی بود.ایشان یک بار آمدند و جزوههای من را دیدند و گفتند من از شما چه کاری خواستم در صورتی که من کار دیگری انجام داده بودم.
قبل از این که به مدرسه حقانی بیایم، جزوههایی که مینوشتم به دست آقای قدوسی رسیده بود، آقای بهشتی نیز این جزوهها را مطالعه کردند و نظراتی نیز در انتهای آن نوشته بودند؛ نمیدانم آقای بهشتی به آقای قدوسی چه گفته بودند که آقای قدوسی نزد ما آمدند و من اسمشان را بلد نبودم اسم آقای باهنر را شنیده بودم گفتند من قدوسی هستم طبقه بالا رفتیم. گفتند مطالبی که مینویسید را در مدرسه حقانی تدریس کنید.
مدرسه حقانی در آن زمان روی بورس بود و کسی که میخواست در این مدرسه تدریس کند از طریق آقای بهشتی، جنتی و قدوسی این کار را انجام می داد و تصمیم گیرنده آقای قدوسی بودند، برخلاف دیگران ایشان خودشان آمدند پیش من و به من پیشنهاد تدریس دادند.
شناسنامه: به چند زمان مسلط هستید؟
حائری شیرازی: من رسمم این بود که هر زمان مطلبی را میآموختم سعی میکردم کامل باشد و بعد رها کنم؛ علت این خصلت را بعد از مدتی در یافتم که انسان زمانی که به قله رسید می تواند سکنی گزیند ولیکن اگر در شیب سکونت کند به پایین سقوط میکند.
از این جهت با یادگیری زبان در مدرسه دریافتم این مطلب ناقص است و بر روی این مسئله کار کردم؛ یک بار که مرا به انگلستان دعوت کردند و من رفتم از آنجا یک راست مرا به همان گردهمایی بردند. در آن جلسه در انگلستان حول محور حضرت زهرا(س) به زبان انگلیسی سخنرانی کردم؛ در جلسهایی با گروهی از اندونزی برای بحث ولایت فقیه بدون نیاز به مترجم شرکت کردم و مباحث را بازگو کردم.
شناسنامه: اهل ورزش هستید؟
حائری شیرازی: من اهل تفریح هستم؛ زمان هایی حلقه ایی برای بازی بسکتبال درست می کردیم و به این ورزش مشغول می شدیم؛ به تیراندازی علاقه دارم.
شناسنامه: اکنون نیز ورزش میکنید؟
حائری شیرازی: اگر ورزشی داشته باشم اصولا پیاده روی است.
شناسنامه: در سال های بعد از انقلاب تلاش کردید مبانی انقلاب را از طریق اگاه سازی دانشجویان منتقل کنید.
حائری شیرازی: بعد از پیروزی انقلاب در مدرسه حقانی تدریس میکردم و این مسئله تا زمان تسخیر لانه جاسوسی ادامه داشت؛ برخی از این دانشجویان شاگرد مدرسه حقانی هم بودند و در تسخیر لانه جاسوسی نیز نقش بسزایی داشتند؛ یکی از این دانشجویان آقای رضا سیف اللهی بودند که بعدها مدیر کل اطلاعات سپاه شد رئیس نیروی انتظامی شد و الان هم مسئولیتهای مهم برون مرزی دارد.ایشان از شاگردهای من در مدرسه حقانی بودند.آقای موسوی خوئینیها هم آن جا تفسیر می گفتند اینها نگران بودند که این تفسیر مثل تفسیرهای سیاسی شود و این ها مقداری اصول گرایی داشتند. به من گفتند شما بیایید تفسیر بگویید. من گفتم یک 5 شنبه من می آیم. آقای سیفاللهی مرا بردند و در روز پنج شنبه برای سخنرانی برای دانشجویان رفتم که تقاضای ادامه سخنرانی در روزهای پنج شنبه را داشتند تا برای دانشجویان اصول و عقاید و تفسیر سوره انعام بازگو کنم.
به دلیل بازگویی اصول و عقاید در بین دانشجویان تسخیر لانه جاسوسی، این افراد سالم ماندند و اگر کسی در بین این دانشجویان پای خود را کج گذاشت، استثناء است؛ اصولا بچه های خوبی بودند. بعدها به دفتر تحکیم وحدت دعوت شدم؛ این افراد اولین کسانی بودند که کتاب های من را چاپ کردند. کتابهایی هم چون ولایت فقیه، نماز در اسلام، اخلاق اسلامی توسط بچههای دفتر تحکیم وحدت چاپ کردند که آقای موسوی در رأسشان بودند و فرد بسیار مخلصی هم بود. در ادامه و بعد از من در بین آنها کودتایی اتفاق افتاد.
شناسنامه: علت چه بود؟
حائری شیرازی: برخی با افراد خود در کاری نفوذ میکردند و بعد که مستقر میشدند در تصمیم گیریها فردی را عزل میکردند و نیرویی از بین خود را جایگزین میکردند؛ این نفوذ کردن یا به شیوه تروریستی و اقدام به بمبگذاری و شهادت افرادی هم چون رجائی و باهنر بود و یا به صورت اقدامات سیاسی و دگرگون کردن تشکیلات انجام میشد.
شناسنامه: در دوره اول مجلس نماینده مردم شیراز و رئیس کمیسیون اصل نود بودید. چه مباحثی در این کمیسیون داشتید.
حائری شیرازی: کمیسیون اصل نود با کمیسیون های دیگر متفاوت بود؛ اصل نود در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده بود اگر فردی شکایتی از قوای مجریه، مقننه و قضاییه دارد باید به مجلس اعلام کند. کمیسیونی برای اصل نود در نظر گرفته شد؛ اعضا به من پیشنهاد دادند وارد این کمیسیون شوم یعنی در درخواستم بنویسم میخواهم ای کمیسیون بروم زیرا این کمیسین خلق الساعه است چرا که آئین نامه ایی از دوران شاه برای این کمیسیون وجود ندارد.مثلا کمیسیون آموزش و پرورش و کمیسیون مسکن سوابقی داشتند اما این کمیسیون بی سابقه بود و به همین دلیل تشکیلاتش را اداره کردن دشوار بود.
6 ماه تصویب آئین نامه اجرایی این کمیسیون در مجلس به طول انجامید؛ علی آقامحمدی معاون اجرایی من در سامان دادن آئین نامه بسیار موثر بود. آقای عبدالواحد موسوی و خانم اعظم طالقانی در این امر تلاشهای فراوانی کردند. همین خانم در کمیسیون آموزش و پرورش بودند و کسانی که در حزب جمهوری بودند گاهی سر به سر ایشان می گذاشتند و من گفته بودم هر چه بیرون هستید در کمیسیون عضو کمیسیون هستید.حرفی که به کسی برخورد کند نباید زده شود و ایشان هم به خاطر احساس امنیت به کمیسیون آمدند.
شناسنامه: استاد اخلاق خصوصی شهید رجائی نیز بودید؟
حائری شیرازی: زمانی که میخواستم نماینده مجلس شوم گفتم اگر تمام علما اتفاق کنند من برای این کار اقدام میکنم؛ برادر من اصرار داشت که من قبول کنم؛ میگفتم تا شهید دستغیب و دیگر علما همه تائید نکنند کاندیدا نمیشوم؛ یک روز تائید شهید دستغیب و باقی علما را به من اعلام کردند، یک ربع فقط مانده بود که من نیز ثبت نام را انجام دادم.
مرحوم آیتالله آشیخ بهاالدین محلاتی از علمای فارس بودند و من شاگرد ایشان بودم ایشان بعد از کاندید شدن من اطلاعیه ایی درباره من دادند و برایم سنگ تمام گذاشتند؛ به این علت دور اول وارد مجلس شدم. برخی از بزرگان که دوستان شهید دستغیب بودند در مرحله اول وارد مجلس نشدند؛یکی آقای مهاجرانی بود و یکی آقای زنگنه بود.
شناسنامه:آقای زنگنه که الان وزیر نفت هستند؟
حائری شیرازی: بله، رئیس حزب جمهوری هم در استان فارس آقای طغا بود که اصلا تربیت شده خود من بود وقتی مجلس تشکیل شد حزب جمهوری یک اطلاعیه ایی داد و 180 نمایندگان مجلس را معرفی کرد و عنوان کرد از چه طیفی هستند.
و 4 طیف حزب جمهوریها، مجاهدین انقلاب، افراد مستقل و منفرد و کسانی که در دفتر هماهنگی با رئیس جمهوری یعنی بنی صدر بودند، را مشخص کرد. کاغذ به دست من افتاد و امضا هم امضا حزب جمهوری بود. نام من را در گروه دفتر هماهنگی با حزب جمهوری ذکر کرده بودند در حالی که من جزو افراد مستقل بودم؛ من هیچ ارتباطی با بنی صدر نداشتم و حتی در انتخابات و رقابت بین آقای حبیبی و بنی صدر به آقای حبیبی رأی دادم. من به آقای پرورش گفتم این اشتباه شده است این را اصلاح کنید گفتند این را شیراز داده است. به آقای مسیح مهاجری گفتم، گفتند شیراز گفته است. رئیس اصلاحی حضرت آقا بود که تربیت شده خود من بودند. برای تغییر این مسئله پیگیری کردم، پی نبردم چه کسی نام مرا در این گروه ذکر کرده است.
همانند مسئله تقلب در انتخابات نه حرف خود را پس میگیرند و نه این را اثبات میکنند این خیلی خطرناک است. من یک بار گفتم این عمل همانند رفتار غیر مسلمانان با قرآن است؛ قرآن میفرماید اگر اعتقاد ندارید این کتاب از سوی خداوند است، یک سوره همانند این سوره بیاورید. این افراد نه سوره ایی همانند قرآن می آورند و نه می پذیرند این قرآن از سوی خداوند است. اینها نه دلیل داشتند که من بنی صدریام و نه آمدند این حرف را پس بگیرند منم نه در سخنرانی و نه هیچ جای دیگر این را مطرح نکردم منتهی در ذهن نمایندگان زیر سؤال بودم.
زمانی که آقای رجایی رئیس جمهور شد من و علی آقامحمدی از مجلس بیرون میرفتیم که ایشان بیرون آمدند. آقای آقامحمدی به آقای رجایی گفتند الان شیرین شدید یعنی مگسها دور شما میآیند.
آقای رجایی گفت جهنم است دعایم کنید بتوانم کار کنم بعد مرا کنار کشید و گفت این مسئولیت گردن من افتاده و باید خودم را بسازم و از شما میخواهم هفته ایی یک ساعت با ایشان در خصوص اخلاق صحبت کنم هر چه نپذیرفتم ایشان باز اصرار کرد و نهایتا از من قول گرفت. از هفته دوم صحبتهای من را ضبط میکردند.
یادم هست که آخرین جلسهای که با ایشان داشتم شنبه بنا بود عصر بروم آن جا. اما آن روز بحث بودجه بود. من عصرها نزد ایشان میرفتم. آقای رجایی نامهای با کارتش فرستاده بود که روی آن با خودنویس و جوهر سبزش نوشته بود که امروز به دلیل جلسه بودجه نمیتوانند بیایند و خواسته بودند که جلسه بعد از ظهرمان را فردا برگزار کنیم. فردا صبح ساعت 7 رفتم. گفتند یک کاری پیش آمده اجازه میدهید 15 دقیقه دیگر بیایم. و سر 15 دقیقه برگشت. من صحبتهایم را که میکردم گفتم شیرازیها وقتی خانم وضع حمل کند میگویند خدا بدتری بدهد. این را مطرح کردم که انقلاب وقتی میخواهد از مرحلهای به مرحله بعد برود مثل وضع حمل است و مشکلاتی ممکن است پیش بیاید. ایشان این جمله را شنید رنگش عوض شد اما حرفی نزد. صبح آن روز جلسه اخلاق ما برگزار شد و من به مجلس رفتم و در ساعت 3 بعد از ظهر صدای انفجار آمد. فاصله صحبت من با این انفجار 8 ساعت طول کشید و من همهاش در این فکر بودم که وقتی من گفتم خدا بدتری بدهد چرا رنگ به رنگ شد حس کردم که خوابی دیده است.
شناسنامه: در 45 سالگی جانشین شهید دستغیب برای امر امام جمعه شیراز شدید. چگونه اتفاق افتاد؟
حائری شیرازی: زمانی که آیتالله دستغیب به شهادت رسیدند، حضرت امام(ره) آیتالله یزدی را برای امر امام جمعه شیراز فرستادند؛ ایشان قصد اقامت در شیراز کردند و 2 نماز جمعه را در شیراز اقامه کردند؛ پس از آن با علما مشورت کردند و دو گزینه را مد نظر داشتند که یکی خواهر زاده شهید دستغیب و دیگری من بودم؛ از من دعوت شد و من آمدم در مجلس ساعت 11 شب با من صحبت کردند و در نهایت من نیز پذیرفتم. حکم امامت جمعه را امام(ره) برای من اعلام کردند. یک دفعه تلویزیون جایی صحبت شده بود که ایشان نماینده امام است. به من گفتند گفتم امام به من حکم نمایندگی نداده است. این ها برای این که این نمایندگی نبودن من را قطعی کنند نامه به امام نوشتند که در تلویزیون گفته شده ایشان نمایندگی شما را دارند. امام(ره) همان موقع حکم نمایندگیشان را به من دادند. یعنی مخالفان من نامه نوشتند و اعتراض کردند که ایشان را به عنوان نماینده شما اعلام کرده اند و بعد امام همان موقع حکم نمایندگی را دادند و گرنه من هیچ در خواستی نکردم. برادر من قبل از من نماینده امام در فارس بودند و من امام جمعه شده بودم. من نامه به امام نوشته بودم که من کارهای فرهنگی را انجام بدهم و نمایندگی امام را به اخوی بدهید. آقای رسولی به من زنگ زد و گفتند امام(ره) از حرف شما خوششان نیامده و گفتند ایشان برای ما تکلیف تعیین می کند. گفتم دستانم بسوزد اگر بخواهم برای امام تکلیف تعیین کنم بعد از آن نیز هر بار برای امام نامه نوشتم بیان می کردم کسب تکلیف میکنم.
شناسنامه: بعد از این مقداری تنش در نماز جمعهها داشتید.
حائری شیرازی: از اول عدهای طومار نوشته بودند و افرادی را برای امامت جمعه شیراز معرفی کرده بودند؛ اما امام بر خلاف نظر آن ها مرا تعیین کردند. خب این ها هم حرفشان را می زدند و در وقت دیگر که در مسائل سیاسی جای پای آقای منتظری به میان آمد مطرح شد که مثلا خبرگان باید کسانی بروند در مجلس که حتما رأی به قائم مقامی آقای منتظری بدهند. در همه جا از این صحبت ها می شد که کسانی که میخواهند به خبرگان رأی بدهند اول سؤال کنند که اگر طرفدار است رأی بدهید و گرنه رأی ندهید.و از همه امضا می گرفتند که درباره ایشان نظر بدهید.
شناسنامه: چه کسانی بودند.
شناسنامه: گروهی بودند که پیش من هم آمدند. من به آن ها گفتم ایشان گلی است که اگر شما بگذارید و ضایعش نکنید خودش باز میشود. اینها هر وقت با کسی صحبت میکردند عکسش را میگرفتند و جملهای را که درباره اقای منتظری می گفت پایین آن مینوشتند. یک پوستری از 120، 130 تا عکس درست کردند.
شناسنامه: این گروه منتخب به چه کسی بودند؟
حائری شیرازی: من فکر میکردم با مهدی هاشمی و اینها ارتباطاتی داشتند؛ مهدی هاشمی شاگرد من در قم بود، هم من او را به خوبی میشناختم و هم او من را به درستی شناخته بود؛ بعد از شهادت آقا محمد آقا پسر آقای منتظری، مهدی را در مجلس دیدم و به او گفتم اکنون با وجود شهادت پسر آقای منتظری کسی به ایشان کمک میکند؟ وی عنوان کرد بله، هستند. منظورش خودش بود. نفهمید من رو دست زدم و میخواستم از زبان خودش بشنوم که این آن جا همه کاره است. این مطلب را که از من نتوانستند پخش کنند هر کس میدید فکر میکرد که نظر ندادهام.
آقای منتظری در زندگی به من بسیار کمک کردند، هم در زمانی که تبعید شدم و هم زمانی که ازدواج کرده بودم؛ درزمان ازدواج 500 تومان آقای ربانی به من می دادند و 500 تومان هم آقای منتظری. اکنون هر جا سخن میشود بر خلاف انتظار برخی افراد خوبیهای آقای منتظری را عنوان میکنم؛ علمیت را علمیت برتر میدانم. آقای منتظری حتی نزد علما از شکنجه شدن پسر خود صحبت نکرد که بگوید پسرم را روی بخاری داغ گذاشتهاند که آقای طالقانی و آقای ربانی و آقایان دیگر اعتراض کردند که چرا به ما نگفتید که محمد را این گونه شکنجه دادهاند او میگفت او را شکنجه دادهاند من بهره برداری کنم؟
شناسنامه: پس چه شد؟
حائری شیرازی: همان که حضرت امام(ره) گفت. کمی زودباور بود. وی زمانی که به عده ای اعتماد می کرد به عدهای دیگر بدبین میشد؛ خوش بینیها سبب ایجاد بدبینیهایی به افراد میشد؛ در نامه حضرت امام(ره)، پیام خبرگان نوشتهاند که به شورای رهبری و رهبر آینده میگویم الله الله در انتخاب یاران و اصحابتان. مبادا دشمنان اسلام به صورت صد در صد اسلامی و انقلابی به شما نزدیک شوند و و با دست شما به اسلام سیلی بزنند؛ این در پیام امام در خبرگان اول رهبری است. بعد از این مطلب شایعه کردند که من مخالف آقای منتظری هستم و جریاناتی در نماز جمعه ایجاد شد. و شعارها هم همین بود.
شناسنامه: اواخر ریاست جمهوری مقام معظم رهبری به نزد آقا رفتید؛ جریان چه بود؟
حائری شیرازی: حضرت امام(ره) شخصی را رئیس کل شهربانی کردند که به من حساسیت داشت، من گفتم بعد ممکن است مسئولیت دیگر به آن ها بدهند ترجیح دادم مسئولیت امامت جمعه را به شخص دیگری واگذار کنم؛ نامه ایی به حضرت امام (ره) نوشتم و خواستم به مدرسه حقانی بروم. تا همان کارهایی را انجام بدهم که قبلا انجام می دادم. گفتم شاید اگر به آقای رسولی بدهم امام خیلی جدی نگیرند تصمیم گرفتم نامه را به رئیس جمهور بدهم تا به حضرت امام (ره) برسانند.
با ایشان در خصوص محتوای نامه صحبت کردم ؛ایشان گفتند امام دفتر دارند گفتم از باب رفاقت. ایشان چیزی نگفتند. بعد گفتم دوره ریاست جمهوری تمام شود بعدش چه میکنید؟ گفتند آخوند. مگر امام نهیام کند. اگر بعد از سمت ریاست جمهوری حضرت امام(ره) دستور دهند مسئول عقیدتی-سیاسی، ژاندارمری شوم و به یکی از روستاهای سیستان و بلوچستان برای کار در شهربانی بروم تردید نمی کنم. ایشان خودشان را برای این کار آماده میکنند. وقتی ذلت باطنه این گونه است عزت ظاهره خطرناک نیست.
شناسنامه: در سال های 68 در خبرگان به عنوان مخالف شورای رهبری صحبت کردید؛ این را چه کسانی مطرح کردند؟
حائری شیرازی: بارها مطرح شده بود شورا پنج نفره شود؛ من بیرون آمده بودم آقای شرعی عنوان کرد هیئت رئیسه نظرشان شورایی شدن است اما مردم دلشان خالی می شود آن ها نیاز به روحیه دارند و این امر با رهبری فردی رخ خواهد داد؛ برای صحبت به نفع رهبری فردی و علیه شورایی شدن رهبری ثبت نام کردم؛ تا نوبت صحبت من شد گفتند وقت تمام است؛ آقای هاشمی رئیس مجلس بودند گفتند وارد مذاکره شوید که رهبری فردی باشد یا شورایی.آقای هاشمی گفتند اگر کسانی برای نطق قبل از دستور ثبت نام کردهاند و الان می خواهند به عنوان مخالف شورا صحبت کنند این ها در اولویت هستند. آقای طاهری خرم آبادی گفتند نوبت آقای حائری است. از من سؤال کردند می خواهید مخالف شورا صحبت کنید؟ گفتم بله. من به عنوان اولین مخالف شورایی شدن رهبری صحبت کردم؛ گفتم شورای عالی قضائی را برداشتید و مسئولیت به رئیس قوه قضائیه واگذار شده است، شورا قدرت ندارد.
نخست وزیر را حذف و قدرت را به رئیس جمهور واگذار کردید پس شرایط به تمرکز نزدیک است؛ وقتی رهبری شورایی کنید به صورت ارسال مسلم ناکار آمدی خود را در جامعه نشان می دهد، چون خودتان تجربه کردید که باید یک نفر مسئول باشد. صحبت من تمام شد یک نفر آمد و گفت ما می توانیم با شورا اختلافاتی را که در جامعه است هر کدام از این افراد را عضو شورا کنیم وبه وسیله این چند تا وحدت را ایجاد کنیم. بیاییم این کار را بکنیم تا وحدت حفظ شود. فرد مخالف بعدی آقای جنتی بودند.
آقای جنتی اگر می گویید این شورا یکی شجاع تر یکی سیاست مدار تر است و .... اگر می توانست ان چه که بهتر است به دیگران تزریق کنند خوب بود. منظورشان این بود یک مجموعه وقتی بخواهند با یکدیگر حرکت کنند ضعیف نمی تواند همراه با قوی گام بردارد، به ناچار قوی آهسته حرکت می کند تا ضعیف با او همگام شود؛باز آمدند قسم و آیه که این کار را بکنید. یک طرف برهان می برد و یک طرف قسم و آیه می دادند. یکی از افرادی که الان از دنیا رفته است گفت مخالفان شورا بلند شوند، قصد داشتند افراد ممتنع به موافقین شورا اضافه شوند و زمینه ایی برای رد مخالفین ایجاد شود، برای این منظور عنوان شد مخالفین شورایی شدن رهبری قیام کنند.همین کار را کردند.
شناسنامه: چه کسی این پیشنهاد را داد؟
حائری شیرازی: از دنیا رفته است. این ها یقین داشتند که ممتنعها به موافقین اضافه می شوند. با قیام مخالفین دریافتند تعداد اندک نیست؛ عده ای گفتند اکثریت هستند. باز دوباره گفتند نشینید تا بشماریم. سه بار این کار را کردند در نهایت اعلام کردند نظر خبرگان به شورایی شدن نیست نظر به رهبری فردی است. یک نفر در این میان اسم رهبر فعلی را برد من نفهمیدم که بود؟ ایشان اوقاتش تلخ شد. بدون اجازه بدون وقت گرفتن آمد پشت تریبون. رنگش سرخ شده بود. شورای نگهبان گفتند شما چرا جلوی اجرای قانون را می گیرید. ایشان آمد نشست به مخالفت ایشان اعتنایی نکردند. ایشان را مطرح کردند و چهار پنجم افراد به ایشان رأی دادند.
شناسنامه: بعد از انتخاب مقام معظم رهبری به عنوان رهبر، به همراه آیتالله جنتی به خدمت حاج احمد آقا رسیدید.
حائری شیرازی: همان روز آقای جنتی گفت میخواهم خدمت حاج احمد آقا برسم مرا همراهی کنید؛ من نیز قبول کردم؛ به جماران آمدیم؛ به ایشان اذعان کردم مجلس رهبری شدن حضرت خامنهای را تصویب کرد، ایشان گفت دل حضرت امام (ره) را شاد کردید.
شناسنامه: در روز قبول قطعنامه به دعوت آیتالله خامنهای به دفتر ایشان رفتید، موضوعیت آن جلسه چه بود؟
حائری شیرازی: ما شبی مهمان ایشان بودیم. ایشان دم در به من گفتند فردا به دفتر من بیایید. در این جلسه حاج احمد آقا روی صندلی و باقی افراد روی زمین نشسته بودند؛ حاج احمد آقا نامه حضرت امام(ره) را میخواندند که نامهاش این بود که این سردار میگوید آن سردار میگوید. در آخر هم گفت ما میتوانیم عاشورایی اقدام کنیم این هم که تعارف است. معنیاش این بود که چاره چه کنیم قبول قطعنامه کنیم. نامه امام خوانده شد. آقای هاشمی گرداننده جلسه بود، آقای خامنهای صحبت نمیکرد رئیس جلسه بود و دم در ایستاده بودند. آقای هاشمی مکرر میگفتند برای ثبت در تاریخ هر کس هر چه دارد بگوید.
من به آقای محمدی گیلانی گفتم استخاره کنید ایشان گفتند خوب است میخواستم این را بگویم که این مسائل تست آمادگی مردم برای ظهور است، مردم در این 8 سال از امام(ره) که در مظهر امام حسین(ع) بود، کار کردند ولیکن این نصف امامت است؛ نیم دیگر این است که امام، امام حسن (ع) شود؛ اگر مردم همان گونه که از امام حسن (ع) اطاعت میکردند از امام حسین (ع) نیز اطاعت کنند مشخص می شود اطاعتها از امامت بوده است.ایشان گفتند حتما این ها را بگو. من هم وقتی گرفتم و گفتم.
فردی بعد از جلسه به من بلند بلند گفت کسانی که در هر زمینهای از امام زمان (عج) صحبت میکنند مشخص نیست خودشان هم قبولش دارند؛ گفتم این افراد همانند کسانی هستند که وقتی یعقوب میگفت بوی یوسف را میشنوم به یعقوب میگفتند اشتباهات کهنه خود را تکرار نکن!
شناسنامه: در این 25 سال اتفاق افتاده است نقد یا مشورت به رهبری داشته باشید به ایشان بگویید و برخوردشان چه بوده است؟
حائری شیرازی: گاهی در مسائل فقهی اختلاف نظر داشتیم و نظر خود را عنوان میکردم؛ در مسائل دیگر یک مورد بود؛ در زمان انتخابات که حماسه سیاسی بود به طور محرمانه برای ایشان نوشته بودم که به یک نفر علاقه و عقیده دارم که اگر ایشان بیاید وارد صحنه میشوم. بعد هم میخواهیم حماسه سیاسی شود یعنی همه بیایند این چه طور با آن میخواند. بنا به نشر این نبود.بعد در سایت خود نوشتم که این را بر خود ایراد میگیرم.
شناسنامه: یعنی نوشتید بهتر بود؟
حائری شیرازی: بله، در سایت من هست. من نباید اجازه میدادم این کار بشود زیرا فتح باب میشود و دیگران نیز این کار را تکرار میکنند.
شناسنامه: بعد از محقق شدن حماسه سیاسی بهتر ندیدید سخنان در نامه مطرح نمیشد؟
حائری شیرازی: بحث بر سر نشر این نامه است؛ آدم باید حرفش را بزند اما نشرش درست نبود.
شناسنامه: از امامت جمعه شیراز استعفا دادید ؛علت فشار و یا مسئله خاصی بود؟
حائری شیرازی: نخیر؛ فشاری نبود؛ علت این است که در زمانی که فشار وجود داشت میگفتم که هر کس برود باید این مسائل را بیاورد و در زمانی که فشاری وجود نداشت ضرورتی نداشت.وقتی به گذشته خود در مدرسه حقانی و تأثیرگذاری او نگاه میکردم احساس کردم تاثیرگذاری من در مدرسه حقانی بیشتر است و تصمیم داشتم آن دوران را برای خود احیا کنم.
از گذشته خود دوران مسجد شمشیرگرها و مدرسه حقانی را میپسندم؛ برای احیای دوران مدرسه حقانی وضعیت فعلی را میخواستم. نامه را که در زمان امام(ره) نوشتم وقتی خدمت مقام معظم رهبری این مطلب را گفتم به ایشان گفتم نامه من را به امام دادید. ایشان نه داده بودند و نخوانده بودند. ایشان حرفی زدند که سالها خجالت میکشم درباره استعفا صحبت کنم. گفتند معامله ما با شما معامله مکره نیست معامله مضطر است. همین باعث شد من در این فاصله ممتد خجالت بکشم و مطرح کنم تا این که حس کردم عمر دارد میگذرد و من دوست داشتم تاثیرگذار باشم و اکنون از استعفای خود کاملا راضی هستم.
شناسنامه: در سال 84 به چه کسی رای دادید؟
حائری شیرازی: ابتدا قصد رای دادن به آقای هاشمی داشتم بعد دیدم افرادی که تبلیغات آقای احمدی نژاد را انجام میدهند بچههای مدرسه حقانی هستند؛ مثل اقا مرتضی و اینها. سوز اینها را بیشتر دیدم و به وی رای دادم.
شناسنامه: سال 88 هم به وی رای دادید؟
حائری شیرازی: رقابت بین افرادی بود که کاملا وضعیت مشخص بود.
شناسنامه: نامهایی از شما به مقام معظم رهبری نوشته شد که بعد از انتخابات و خطبههای نماز جمعه ایشان بود؛ دلیل نگارش این نامه چه بود؟
حائری شیرازی: بعد از امامت جمعه به ایشان گفتم رابطه خود را با شما به شیوه گذشته حفظ میکنم، ایشان اذعان داشتند الْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ وَ أَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ گفتن سهل است و در عمل پایش ماندن دشوار است؛ بعد از این که نامه را نوشتم و دیدار داشتم گفتم حالا تواصف بود یا تناصف؟ گفتند تناصف بود. گفتند نامه شما را 3 بار خواندم. گفتم من یک بار نوشتم و به دلم آمده بود و نوشتم.آخرش هم این شعر حافظ را نوشته بودم که یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور.....کسانی تیتر از این مطلب درست کرده بودند.
من در این نامه نوشته بودم شما رهبری را نخواسته بودید بلکه رهبری شما را خواست؛ رهبری شما را طلب کرد وعده خداوند حق است و خداوند شما را اعانت میکند، چون خودت نخواستی و گردنت گذاشتند.
شناسنامه: نامهای برای آقایان موسوی و کروبی نوشتید؛ آیا عکس العملی از این افراد انجام شد؟
حائری شیرازی: شنیدم آقای موسوی گفت اگر نامه به دست من برسد پاسخ آن مغتنم است.
شناسنامه: پاسخی دادند؟
حائری یزدی: نه یعنی از راه رسمی باید برسد نه.دعوت کردن مردم به خیابانها عمل درستی نبود؛ خدا خواست که این معضل جمع شود والا معلوم نبود به کجا ختم میشد؛ اخیرا هم نامهای آقای مطهری به اقای جنتی نوشته بود که تلویحا در آن اشاره کرده بود که خب ایشان احساس میکردند تقلب شده و میخواستند مردم راهپیمایی آرامی بکنند و اعتراض کنند به تقلب. من به آقای مطهری نامهای نوشتم که هنوز برایش نفرستادم. من در این نامه نوشتم که شما تلویحا شما دعوت مردم را به راهپیمایی تائید میکنید، این مسئله تقلب در انتخابات را نه اثبات میکنید و نه ادعای خود را پس میگیرید.
شناسنامه: چطور شد استاد اخلاق دولت آقای احمدی نژاد شدید؟
حائری شیرازی: آقا مرتضی تهرانی زمانی به من اعلام کرد دولت علاقه مند است جلسه ایی برای صحبت در خصوص اخلاق تشکیل شود؛ من رفتم صحبت کردم و این امر ادامه یافت؛ بعد از جریان آقای مشایی دیگر این ها نیامدند. من گفتم چه کار به آقای مشایی دارم اینها تعدادی وزیر هستند از من دعوت کردند صحبت کنم من هم صحبت خودم را میکنم. بعد از صحبتهای آقای مشایی من دو نامه به وی نوشتم و در آن پرسیدم مکتب ایرانی قبل از اسلام یا بعد از اسلام را مد نظر دارید؟
مشاغل در ایران قبل از اسلام به صورت موروثی بود؛ یونان اندازه یکی از استانهای ایران بود، من چندین دانشمند برای آن عصر از یونان عنوان میکنم و شما یکی عنوان کنید؛ این به معنا عالم نبودن ایرانیها نبود بلکه نمیگذاشتند ایرانیها در این عرصه قدم بردارند.
بعد از اسلام و شکسته شدن آن موروثی، تعداد علمای اسلامی که پیدا شدند به میزان روستاهایی است که به اندازه ایی کوچک است که در جغرافیا مطرح نمی شود ولیکن شخصیت این علما چنان بزرگ است که در تاریخ عنوان میشود. یعنی شما در تاریخ اسم روستاهایی را میشنوید که در جغرافیا پیدایش نمیکنید.
شناسنامه: به عنوان یکی از اعضای مجلس خبرگان، مسیر این مجلس را چگونه میبینید؟
حائری شیرازی: هر کسی با آقای هاشمی رقابت کرد، شکست خورد؛ آقای جنتی آمد نشد دیگران آمدند نشد. آقای مهدوی نیز به دلیل این که آقای هاشمی به احترام آمدن ایشان کاندیدا نشد، برگزیده شد. آقای مهدوی در نطق افتتاحیه خود گفت آقای هاشمی این منصب را به من تفریظ کردند.
شناسنامه: نقل قولهایی بر این مبنا شده است که آقای هاشمی گفتهاند اگر افرادی که از دید من ناصالح هستند نامزد شوند من نیز نامزد میشوم؛ آقای علم الهدی گفتند مگر در خبرگان فرد ناصالح وجود دارد؛ به نظر شما چنین برخوردهایی چه مضراتی دارد؟
حائری شیرازی: آقای علم الهدی باید بدانند که ناصالح برای خبرگان به معنای ناصالح نیست. ممکن است فرد بسیار صالح باشد ولیکن صالح بودن برای ریاست خبرگان باید کسی هم وزن اقای مهدوی باشد؛ نباید سخنان یکدیگر را به گونه ایی معنا کرد که اعتراض بر آن وارد شود.
شناسنامه: در انتخاب آقای مهدوی و آقای هاشمی آیتالله امامی کاشانی توصیهای به رئیس قبلی خبرگان کردند که بسیار فضا را آرام کرد؛ این توصیه چه بود؟
حائری شیرازی: کامل به یاد ندارم تنها به یاد دارم جمله ایی از ابوعلی سینا نقل کردند بر این مبنا که اگر برای ریاست مردم یا وزارت بین دانشمندتر و اعلم تر و زیرک تر تردید داشتید عاقل تر را رئیس و اعلم تر را معاون او کنید.
شناسنامه: در خصوص پرونده قضایی پسر خود صحبت کنید.
حائری شیرازی: تشخیص دادند که نسبتی که به ایشان دادند نبوده است بر سر وی کلاه گذاشته شده است نه این که برسر کسی کلاه گذاشته باشد.
شناسنامه: برای وضعیت فرهنگی بد جامعه باید چه کرد؟
حائری شیرازی: ظاهر این گونه است ولیکن در باطن بد نیست.
شناسنامه: نیست؟
حائری شیرازی: خیر. باطن این انقلاب جوانان خداجوی، جان بر کف و... دارد که در زمان امتحان بروز میکند؛ اگر اخلاق این جوانان رو به افول باشد چرا جمکران تا این اندازه شلوغ میشود؟ من جمکران را در 50 سال پیش دیدم و تنها 50 نفر در روزهای چهارشنبه جمع میشدند ولیکن اکنون 500 هزار نفر جمع میشوند و گاهی از این میزان افزایش مییابد.(باشگاه خبرنگاران)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد