بهترین عکس مگی استِبِر

غلبه گرسنگی بر ترس

بهترین عکس آکینتونده آکینلای

پس از انفجار

یکی سعی کرده بود از یک خط لوله کمی نفت بدزدد و آتش راه افتاده بود. همه جا پر از بدن‌های سوخته بود...
کد خبر: ۷۳۵۷۷۳
پس از انفجار
وقتی این انفجار سال 2006 اتفاق افتاد، فقط پنج سال سابقه عکاسی خبری داشتم. این اتفاق‌ها در نیجریه معمول بود؛ مردم نیمه شب می‌رفتند سراغ خط لوله‌های انتقال نفت، سوراخ‌شان می‌کردند و از آن نفت می‌دزدیدند. این بار هم همین کار را کرده بودند، با این تفاوت که همان نزدیکی‌ها چیزی جرقه زده بود و نفت خارج شده از لوله آتش گرفته بود.

وقتی ماجرا را شنیدم، یک دوچرخه برداشتم و در سریع‌ترین زمان ممکن خودم را آنجا رساندم. مسیر حسابی ترافیک و خیابان‌ها پر از آدم بود.

حدود 10 دقیقه بعد از شروع آتش به آنجا رسیدم. دود همه جا را گرفته و همه چیز بهم ریخته بود. هر طرف چندین ماشین صدمه‌دیده و زمین پر از قوطی‌هایی بود که مردم برای دزدیدن نفت آنجا آورده بودند. بدن‌های سوخته همه جا ریخته بود. طبق آمار رسمی 269 نفر جان خود را در این حادثه از دست دادند. نیروهای امنیتی و وابسته‌هاشان همه جا ایستاده بودند اما فرصتی برای توقف و صحبت نبود. وقتی با چنین، اتفاق بزرگی مواجه می‌شوی، باید مدام حرکت کنی تا بتوانی همه چیز را خوب ببینی؛ نمایش را، غم و اندوه را و درد را.

همین‌طور برای خودم راه می رفتم که دیدم این مرد دارد به من نزدیک می‌شود. داشت تلاش می‌کرد آتش اطراف خود را با سطل آبی که در دستش بود مهار کند. بعد از این‌که موفق شد، با ته مانده آب همان سطل صورتش را شست. همین باعث شد به فکر عکس گرفتن از او بیفتم. من خیلی خوش‌شانس بودم؛ جز من هیچ عکاس دیگری آنجا نبود. انگار که این لحظه ویژه فقط و فقط برای من درست شده بود. پشت سر هم پنج یا شش عکس از او گرفتم. این عکس آخرینشان بود و البته بهترین‌شان. هیچ حرفی بین‌مان رد و بدل نشد، فرصتی نبود، من حتی نام او را هم نمی‌دانم.

وقتی به دفتر رویترز برگشتم، همه عکس‌ها را برای دبیر عکس‌مان فرستادم الا این یکی. باورتان می‌شود؟ معتقد بودم عکاسی خبری نباید خیلی هنری باشد و تصور می‌کردم این عکس خیلی زیباست اما به درد یک گزارش تصویری خبری نمی‌خورد. حداقل نیم ساعت با خودم کلنجار رفتم، در یک دوراهی مانده بودم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که فرستادنش ایرادی ندارد. چه می‌دانستم چه اتفاقاتی در پی این عکس می‌افتد. پنج دقیقه بعد، دبیر عکس پیام کوتاهی برایم ارسال کرد؛ «تو یک عکس در کلاس جهانی گرفته‌ای.» روزهای بعدش هم دوجین تعریف و تمجید در روزنامه و مجلاتی که عکس را چاپ کردند دیدم؛ نیویورک تایمز، لوموند، گاردین ... تا این‌که عکس در کتاب‌ها و سررسیدها و حتی کارت پستال‌ها هم استفاده شد.

رویترز این عکس را با عنوان «یکی از برترین عکس‌های دهه» توصیف کرد. خیلی هیجان‌انگیز بود، عکسی که برای ارسالش اکراه داشتم، بهترین عکس زندگی‌ام شده بود. من می‌دانستم عکس خوبی است، اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم اینقدر قدر ببیند.

درباره عکاس

تولد: 1971، لاگوس نیجریه

تحصیلات: فوق دیپلم روزنامه‌نگاری از موسسه روزنامه‌نگاری نیجریه

الگو: یوسف کارش، این مرد حتی پیش از این‌که وارد دانشگاه شوم مرا برانگیخت. او از آدم‌های تاثیرگذاری عکس گرفته بود اما شخصیت خودش از عکس‌هایش تاثیرگذار‌تر بود.

فراز: وقتی همین عکس سال 2007 جایزه وردپرس فتوگرفت

فرود: وقتی سال 2003 در یک رسانه محلی کار می‌کردم و محافظ نخست‌وزیر نیجریه مرا مورد ضرب و شتم قرار داد و دوربینم را شکست. خیلی نزدیک شده بودم، آخرین چیزی که یادم می‌آید این است که یکی گفت او مرده یک ماه در بیمارستان بودم.

بهترین نصیحت: خودتان را باور کنید. سخت کار کنید و با عکس‌های‌تان داستان‌هایی بگویید که تاریخ را معنا کند.

راوی: سیان کین ـ گاردین

مترجم: عرفان پارسایی‌فر

چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها