منطقهای که از چند سال پیش تحت کنترل جنبش حماس درآمد و این جنبش اشتراکات روشنی با «اخوانالمسلمین» دارد. از جهت سوم، این منطقه از قدیمالایام شاهد بحرانی عمیق بین نظام حاکم بر مصر و ساکنان اصلی این منطقه بوده است، زیرا نحوه مدیریت این منطقه از سوی نظام حاکم با خواستهها و مطالبات مردم این منطقه همیشه در تناقض بوده است.
به لحاظ خارجی به نظر میرسد این بحران تا حدودی از سیام ژانویه 2013 و روی کار آمدن دوباره نظامیان در مصر که به سرنگونی نظام اخوانالمسلمین در قاهره منجر شد، شروع شده باشد. اما تعمق بیشتر در ابعاد سهگانه این بحران ما را به سمت ریشههای عمیقتری هدایت میکند که شاید به 30 سال پیش یعنی دوران حکومت انورسادات بازگردد. کسی که بعد از سال 1973بر همه موفقیتهای نظامی خود علیه اسرائیل خط بطلان کشید و رفت تا برعکس آنچه مصالح عالی امنیتی مصر اقتضا میکرد معاهده مبهم کمپ دیوید را با اسرائیل امضا کند. این معاهده گرچه سینا را دوباره به حاکمیت مصر بازمیگرداند، اما این حاکمیت به لحاظ امنیتی ناقص بود، زیرا مساله فلسطین هنوز به یک راهحل تاریخی نرسیده بود. اسرائیل اما از زمان امضای توافقنامه کمپ دیوید و خروج مصر از مسئولیتهای عربی خود طی سالهای گذشته حتی تلاش کرده است بقیه دولتهای عربی را هم از چارچوب نزاع عربی اسرائیلی خارج کند.
در این فاصله، همزمان با وخیم شدن بحران سینا، اسرائیل به دنبال یهودیسازی کرانه باختری و بیتالمقدس برآمد و شروع به تقسیم مسجدالاقصی بین نمازگزاران مسلمان و یهودیان کرد، تا جایی که به گفته یکی از مقامات اسرائیلی «اینها هم بتوانند در هیکل سلیمان نیایش کنند.»
از همان روز نخست امضای توافقنامه کمپ دیوید روشن بود که صحرای سینا و مساله فلسطین نخستین قربانیان این توافقنامه خواهند بود. این توافقنامه به جای آنکه پیروزی اعراب را در جنگ 1973 تثبیت کند یک تسلیم محض سیاسی در برابر اسرائیل بود و به همه خواستههای اسرائیل پاسخ میگفت. حتی از آن هم فراتر رفته و به اسرائیل امتیازاتی میداد که در جنگ 1967 و شکست اعراب آرزویش را داشت.
اکثر سیاستمداران مصری پیرامون انورسادات که در گفتوگوها حضور داشتند و درنهایت به امضای این توافقنامه منجر شد شاهد چنین صحنههایی بودند و میگفتند انورسادات براحتی امتیاز داده و به آسانی از همه چیز میگذشت تا آنجا که فراتر از تصور خوشبینترین افراد اردوگاه دشمن بود.
اگر بحران کنونی سینا را بخواهیم به ریشههای تاریخیاش ارجاع دهیم باید دید چه ستمهایی از طریق تحمیل توافقنامه کمپ دیوید بر این منطقه وارد شده است. پس از امضای این توافقنامه بود که این منطقه نهتنها از چارچوب امنیت ملی مصر خارج شد، بلکه به منطقهای پرت و دورافتاده مبدل شد که دولت قاهره هیچ توجهی برای توسعه آن نشان نمیداد و به دلیل دوری از مرکز کمترین بودجه به آنجا اختصاص مییافت. همین امر موجب زمینهسازی برای بحرانهای دوم و سوم در این منطقه طی سالهای بعد شد.
اکنون نیز باید گفت تنها منحصر کردن بحران سینا به اینکه یک بحران تروریستی بوده و از سوی جنبش حماس یا دیگر گروههای اسلامگرا حمایت میشود، نمیتواند مشکلی را حل کند. برای حل اساسی مشکلات این منطقه باید به ریشههای آن در توافقنامه کمپ دیوید برگشت و آنها را برطرف کرد. از آنجا که این توافقنامه به لحاظ بینالمللی قابل لغو نیست، حداقل میتوان دست به اصلاح آن زد یا برخی ابهاماتش را برطرف کرد.
به بیانی دیگر، بحران صحرای سینا درواقع بحران نظام جدید حاکم بر مصر در دوران عبدالفتاح السیسی است که حیران و سرگردان مانده و نمیداند چه کند. آیا او قصد دارد راه سادات و مبارک را ادامه دهد یا راه ناصر را ؟ یا آنکه بیهوده تلاش میکند بین این دو راه، پیوندی را که غیرممکن است برقرار کند؟
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد