گویا هنوز در تصمیمش تردید دارد. در همین حال و هواست که قاضی عموزادی سکوت دادگاه را میشکند و میپرسد: خب مرد جوان؛ چرا میخواهی از همسرت جدا شوی؟ چرا درخواست طلاق دادی؟
بهنام جواب سوال قاضی را اینطور داد: آقای قاضی از چشم و همچشمیهای همسرم خسته شدم. دیگر تحمل حرفها و زخم زبانهایش را ندارم. تصمیم خودم را گرفتهام. با اینکه دوستش دارم اما میخواهم از او جدا شوم.مرد در توضیح ماجرای زندگیاش میگوید: آغاز ماجرا به زمانی که خواهرزنم ازدواج کرد و پای داماد جدید و پولدار به خانواده باز شد، برمیگردد. داماد جدید خیلی پولدار بود و مرتب خواهرزنم را به مسافرتهای خارج از کشور میبرد و بهترین زندگی را برایش فراهم کرده بود. او میلیاردر بود و خانه و زندگیاش چشم همه را به خود خیره میکرد. ولی من یک کارمند ساده بودم که از صبح تا شب باید کار میکردم تا بتوانم یک زندگی آرام و راحت برای همسر و فرزندم فراهم کنم. تا پیش از ازدواج خواهرزنم، همسرم هیچ مشکلی با من و زندگی مشترکمان نداشت. ما خوشبخت بودیم و به هم علاقه زیادی داشتیم. حتی گاهی اوقات که بهدلیل مشکلات مالی ناراحت میشدم، پرستو مرا آرام میکرد و با حرفهایش به من آرامش میداد. ولی وقتی باجناقم وارد خانواده شد، رفتارهای پرستو از این رو به آن رو شد. هر بار به خانه خواهرزنم میرفتیم، تا چند روز با هم دعوا و جنجال داشتیم که چرا آنها فلان وسیله گرانقیمت را دارند و ما نداریم.
بهنام ادامه داد: پرستو همیشه مرا تحقیر میکند و میگوید که مثل باجناقم عرضه ندارم و بعد از هفت سال زندگی مشترک نتوانستهام یک خانه و زندگی مجلل فراهم کنم. اما باجناقم از همین اول زندگی توانسته بهترینها را برای همسرش تهیه کند. آقای قاضی این حرفها مرا خسته کرده است. من یک مرد هستم، نمیتوانم این توهین و تحقیرها را تحمل کنم. خیلی با خودم کلنجار رفتم تا اینکه تصمیم گرفتم به دادگاه خانواده بیایم و همه چیز را تمام کنم. من حاضرم همه حق و حقوق همسرم را بدهم و از او جدا شوم.
حرفهای این مرد که تمام شد قاضی سعی کرد تا مرد را از طلاق منصرف کند. ولی وقتی اصرار او را دید، همسرش را به دادگاه احضار کرد تا صحبتهای او را نیز بشنود و در خصوص این پرونده تصمیمگیری کند. (ضمیمه تپش)
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد