شاید همیشه دلتان خواسته بهروز باشید و دیدن چیزهای قدیمی را وقت تلف کردن بدانید. بگویید از هر چیز قدیمی بهترش، صد برابر بهترش؛ امروز هست. با رنگ و روی نو و جذابتر، با همخوانی و هماهنگی بیشتر، اما اگر این نظرات را درباره فیلم دارید و سینما کلاسیک را تا به حال با این استدلالات از دست دادهاید، باید بگویم از اصیلترین و دلچسبترین سرگرمی دنیا غافل ماندهاید.
سینمای کلاسیک پر از سرگرمی، داستانهای تکاندهنده و شخصیتهای تکرارنشدنی است. تازه هرگاه که سعی شده شخصیتها و داستانهای دراماتیک فیلمهای کلاسیک تکرار شوند، فقط آدمی بیشتر مشتاق دیدن نمونه اصلی شده است. مگر از کازابلانکا عاشقانهتر تاریخ سینما به خود دیده، در برابر کازابلانکا فیلمهایی که مختص روز عشاق ساخته شده است، بازی کودکانهای با مفهوم عشقاند. در برابر تصویری که از جنایت در فیلم روانی هیچکاک ارائه میشود، با آن شخصیت مجنون و عجیبش، فیلمهای انبوه جنایی تازه تقلیدی تکراری بیشتر نخواهند بود که تنها با ارجاع به لذت چنین فیلمی و با گرامیداشت آثاری از این دست جذاب میشوند. در برابر عشق جنونآسا و بیمارگونه اسکاتی در «سرگیجه» بهترین فیلم تاریخ سینمای جهان، عشق اثیری قهرمانهای کیم کی دوک، یا فیلم معروف ونگ کاروای در حال و هوای عشق تنها تلاشی برای متفاوت بودن و رسیدن به آستانه آن روابطی است که سرگیجه نمایش میدهد. هنوز هم اگر میخواهید در برابر یک کمدی تحمیق نشوید، احساس کمبود نکنید، اما سراسر بخندید و از جهان فارغ گردید، هیچکس نمیتواند به شما بهتر از فیلمهای بیلی وایلدر را معرفی کند. «شاهین مالت» جان هیوستون، «غرامت مضاعف» بیلی وایلدر هنوز هم بهترین نوآرهای تاریخ هستند و در برابرشان نمیشود نوآرهای جدید را برتر شمرد، حتی اگر این جدیدها مثل فیلم شهر گناه با تکنیک بدیع داستانهای مصور و پر از خون و جاذبههای مرگبار و هوسانگیز باشد.
هنوز کشش و دلهره هیچکاک را نمیشود مانند گرفت با کسانی مثل برایان دی پالما، پل ورهوفن و بسیاری فیلمسازان دیگر که سعی کردهاند به آستانه کار هیچکاک از طریق رونویسی از روی شخصیتها و نشانههای کار او نزدیک شوند.
مگر میتوان با اسکاتی «سرگیجه» عاشق نشد، با راجر ترونهیل «شمال از شمال غربی» نترسید، دل به جهان گرم خانواده «چه سر سبز بود دره من» نداد و تنهایی عمیق و اخلاقگرای ویل کین را در «ماجرای نیمروز » ستایش نکرد و این نمونهها را میتوان همینگونه ادامه داد. هیچکاک، هاکس، فورد، وایلدر، هیوستون، زینهمان، نیکلاس ری، اورسون ولز، الیا کازان، اینگرید برگمن، همفری بوگارت، گریگوری پک، گری کوپر، جان استوارت، کیم نواک، جک لمون، مرلین مونرو، کلینت ایستوود و بسیار و بسیاری دیگر از فیلمسازان و ستارههایی که هرکدام خالق سبکی در فیلمسازی، شمایل نوعی از سبک زندگی، اخلاق، شیوه لباس پوشیدن و حرف زدن و جهانبینی بودند. این فهرست میتواند همینگونه ادامه پیدا کند و برای کسی که درّ گران سینمای کلاسیک جهان را میشناسد و از لذت بیبازگشت و تضمینی دیدن این فیلمها آگاه است، نوشتن و خواندن چند باره این نامها بسیار مطبوع است. سینمای کلاسیک همواره دربرگیرنده داستانی گیراست، ریتم فیلمهای کلاسیک هیچگاه کند نیست و به همین دلیل کسل شدن از آنها تقریبا ناممکن است. همیشه داستان گرم و پرقدرت جلو میرود و بههیچوجه امکان ندارد که امری فنی در فیلمهای برتر گذشته، ناقص و معیوب باشند، در حقیقت کمالگرایی در داستانگویی شیوه فیلمسازان مولف کلاسیک بوده است؛ حال چه آن فیلمساز کمدیساز باشد چه کارگردان فیلمهای جنایی. نمیتوان شخصیتپردازی، روایت، داستان، توالی رویدادها و کشمکش را در فیلمهای کلاسیک معیوب و ناقص شمرد، داستانگویی درست، امتحان پس داده که مخاطب را به فعالیت ذهنی و لذت سرگرمی میکشاند، غایت آن سینما بوده است؛ یعنی فروتنی کامل در عین عمق و عظمت.
از چندی پیش شبکه نمایش سیما شروع به پخش فیلمهای کلاسیک کرده است. سینما کلاسیک برنامهای است که در آن بهترینهای سینمای جهان گردآورده شده و در آخر هفته پخش میشود. یعنی به بیانی سادهتر شبکه نمایش امکانی را در نیمه شبهای آخر هفته فراهم کرده که در آن هر آخر هفته، بهترین آخر هفته باشد، هر پنجشنبه شب، برای شما فوقالعاده و روشن بنماید، حتی اگر تنها باشید، آخر فیلمهای کلاسیک حال و هوایی دارند که دوست آدم میشوند.
علیرضا نراقی / چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد