همه آرزویش ازدواج با سهیل بود تا این که بالاخره روز خواستگاری فرا رسید، اما آن روز تلخترین روز زندگی لیلا شد چراکه پدر و مادر لیلا وقتی متوجه شدند سهیل به سربازی نرفته بشدت با این وصلت مخالفت کردند.
خانواده سهیل هم وقتی این وضع را دیدند با دعوا و دلخوری خانه را ترک کردند. آن روز لیلا و سهیل به خانوادههایشان التماس کردند تا مخالفت را کنار بگذارند، اما آنها گوششان بدهکار نبود.
دختر و پسر عاشقپیشه کارشان هر شب گریه بود و حتی به خاطر اعتراض به خانوادههایشان غذا هم نمیخوردند، اما این رفتار هم بیفایده بود. لیلا چند ماه بعد به اصرار خانوادهاش مجبور شد با پسر یکی از دوستان مادرش ازدواج کند؛ ازدواجی که در آن پای هیچ عشقی در میان نبود.
حالا لیلا در راهروی دادگاه خانواده قدم میزند و همسرش روی صندلی نشسته است تا این که منشی شعبه 268 دادگاه خانواده تهران نام آنها را صدا میزند و هردو وارد شعبه میشوند.
قاضی عموزادی وقتی پرونده آنها را مطالعه میکند با تعجب میگوید: فقط 15 روز از تاریخ عقدتان میگذرد چرا میخواهید از یکدیگر جدا شوید؟
زن جوان سکوت کرده و حرفی نمیزند تا این که شوهرش قفل سکوت را میشکند و میگوید: من و لیلا هیچ علاقهای به هم نداریم برای همین بهتر است جدا شویم و به این زندگی سرد ادامه ندهیم.
قاضی عموزادی از تازهداماد میپرسد: اگر به هم علاقه ندارید پس چرا به خواستگاری رفتی و تصمیم به ازدواج گرفتید، مگر نمیدانستید که به یکدیگر علاقه ندارید؟
مرد میگوید: راستش من و لیلا به اجبار خانوادههایمان با هم ازدواج کردیم و حالا که مستقل شدیم میخواهیم خودمان برای زندگیمان تصمیم بگیریم. تا پیش از این مطیع خانوادههای سنتیمان بودیم و جرات اعتراض نداشتیم، اما حالا میخواهیم به خودمان و خوشبختیمان فکر کنیم چون هر دویمان دوست داشتیم با شخص دیگری ازدواج کنیم، اما با مخالفت خانوادههایمان روبهرو شدیم.
این مرد در ادامه صحبتهایش میگوید: پنج سال پیش در یک مهمانی با دختری به نام بهاره آشنا شدم. مدتی با او ارتباط داشتم تا این که تصمیم گرفتم به خواستگاری او بروم. روز خواستگاری وقتی مادرم، بهاره و خانوادهاش را دید شروع به بهانهگیری کرد و گفت ما اختلاف فرهنگی داریم. من اصرار داشتم که در کنار بهاره خوشبخت هستم، اما مادرم زیر بار نمیرفت. برای همین تصمیم گرفتم بدون حضور خانوادهام با بهاره عقد کنم، ولی خانواده او مخالفت کردند و گفتند که برای ازدواج باید خانواده من هم راضی باشند. بهاره هم وقتی این شرایط را دید خیلی بهم ریخت و بیاین که مرا در جریان قرار دهد از ایران رفت. مادرم وقتی این وضع را دید به اجبار مرا به خواستگاری لیلا برد. خانوادههایمان خوشحال و خندان برای خودشان بریدند و دوختند، انگار نه انگار که ما هم هستیم. آنها بیاین که نظر ما را بپرسند برای زندگی و آینده ما تصمیم گرفتند. وقتی به خودم آمدم، من و لیلا با هم نامزد شده بودیم. مدتی با هم نامزد بودیم تا اینکه مراسم عقد انجام شد و راهی خانه بخت شدیم. نفهمیدم چطور شد، ولی ما به اجبار خانوادههایمان وارد زندگی مشترک شدیم.
در این لحظه لیلا حرفهای همسرش را قطع میکند و میگوید: همسرم راست میگوید. من و نادر هیچ علاقهای به هم نداریم. ما را به زور به عقد یکدیگر درآوردهاند. راستش من هم عاشق مرد دیگری هستم که اگر خانوادهام مخالفت نمیکردند حالا باید در کنار او زندگیام را شروع میکردم. شوهرم هم وضعاش شبیه من است. برای همین چرا باید آیندهمان را تباه کنیم وقتی هیچ عشقی در زندگی ما وجود ندارد. ما ازدواج کردیم تا خانوادههایمان خوشحال و راضی شوند، اما خانوادههایمان یکبار به این موضوع فکر نکردند که ما در کنار هم خوشحال نیستیم.
لیلا ادامه میدهد: وقتی من و نادر با هم ازدواج کردیم، همان روزهای اول زندگی به او پیشنهاد جدایی دادم. باور نمیکردم، ولی او هم قبول کرد چون بعد از آن فهمیدم که دلش جای دیگری است. شاید بعد از این جدایی من هم بتوانم به عشق قدیمی خود برسم. این حق من و نادر است که خوشبخت باشیم و با کسانی که دوستشان داریم ازدواج کنیم.
مرد جوان میگوید: آقای قاضی بعد از جدایی هرگز لیلا را فراموش نخواهم کرد، گرچه فقط 15روز اسمش در شناسنامهام بود. او زنی منطقی است، کاش مادرم هم مثل لیلا فکر میکرد. او وقتی متوجه شد که آرزوی من ازدواج با دختر دیگری است خیلی آرام و خونسردانه با من صحبت کرد و تشویقم کرد تا به دنبال آرزوهایم بروم مبادا در آینده حسرت این روزها را بخورم.
وقتی صحبتهای این زن و شوهر به پایان میرسد قاضی تلاش میکند تا شاید آنها را از جدایی منصرف کند، ولی آنها هردو با هم توافق کردهاند و هیچ چیز نمیتواند مانع تصمیمشان شود. به همین دلیل حکم طلاق صادر میشود.
نگاه کارشناس: ازدواج اجباری اشتباه است
دکتر حسن عشایری روانشناس، در این خصوص معتقد است: خانوادههایی که تصور میکنند با ازدواج اجباری میتوانند خوشبختی فرزندانشان را تضمین کنند اشتباه میکنند. آنها تصور میکنند اگر فرزندانشان را مجبور به ازدواج با فردی که خودشان انتخاب کردهاند، کنند لطف بزرگی به آنها میکنند. در صورتی که چنین نیست و ازدواجهای اجباری مقصدی جز طلاق و جدایی ندارد، حتی اگر به طلاق و جدایی هم ختم نشود عاقبت خوبی نداشته و زندگی توام با ناراحتی و غم برای زوجین به همراه دارد.
در واقع بیشتر ازدواجهایی که به اجبار والدین صورت میگیرد به طلاق ختم میشود. در گذشته خانوادهها، فرزندانشان را از همان زمان تولد نامزد میکردند و این کودکان در بزرگسالی مجبور بودند به ازدواج اجباری تن دهند.
متاسفانه این سنت هنوز هم در جامعه امروزی دیده میشود که معضلات زیادی را در زندگی همراه خواهد داشت. گاهی اوقات نیز خانوادهها بر این اساس که خواستگار فرزندشان فرد مناسبی برای یک زندگی است، فرزندان خود را به اجبار راضی به ازدواج میکنند که اغلب این ازدواجها به طلاق ختم خواهد شد.
در کنار مشاوران،خانوادهها نیز میتوانند مشاوران خوبی برای فرزندانشان باشند و به جای تحمیل یک ازدواج اجباری، به آنها پند دهند تا از آسیبهای موجود در جامعه در امان باشند. زمانی که فرد به بلوغ فکری لازم نرسیده باشد، توانایی برخورد با مشکلات زندگی را نخواهد داشت و همین عامل سبب میشود مشکلات دیگری نیز در زندگیاش ایجاد شود.
اگر خانوادهها به جای اینکه فرزندان خود را نصیحت کنند و حتی اگر راضی به ازدواج با فرد مورد علاقه آنها نیستند در کنارشان بمانند و سعی کنند کمی آنها را درک کنند، آینده خوبی در انتظار فرزندانشان است؛ آیندهای که شاید اگر ازدواج اجباری صورت گیرد هیچ وقت به سراغ آنها نیاید.
پس به نظر من ازدواج تحت هیچ شرایطی نباید به صورت اجباری اتفاق بیفتد و زن و شوهر هردویشان باید رضایت کامل داشته باشند.
اگر این رضایت وجود نداشته باشد حتی اگر هیچ کدام از طرفین بد نباشند و خوبیهای زیادی داشته باشند اما باز هم این ازدواج عاقبت خوشی ندارد و به جدایی ختم میشود، چرا که زن و شوهر از همان اول راضی به این ازدواج نبوده و حتی برای لجبازی با خانوادههایشان هم که شده حاضر نمیشوند تا آخر عمر در کنار هم بمانند، برای همین جدایی و طلاق را بر همه چیز ترجیح میدهند.
شما چه فکر میکنید؟ برای ما به شماره 3000011224 پیامک بزنید و بنویسید والدین درصورت مخالفت با ازدواج فرزندان خود چگونه باید واکنش نشان دهند. سیما فراهانی - (ضمیمه تپش روزنامه جام جم)
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
ابراهیم قاسمپور در گفتوگو با جامجم مطرح کرد؛
ضرورت اصلاح سهمیههای کنکور در گفتوگوی «جامجم»با دبیر کمیسیون آموزش دیدبان شفافیت و عدالت