کیهان:روز جمهور
«روز جمهور»عنوان یادداشت روز روزنامهه کیهان به قلم محمد ایمانی است که در آن میخوانید؛رویداد روز 9 دی 1388 پاسخ متقارن و متناسب انقلاب اسلامی به طرح انقلاب مخملی در ایران است. در این روز دو مدعا به هم رسیدند و در ترازوی واقعیت نهاده شدند. آمریکا و غرب تا آن زمان انقلابهای مخملی و رنگی متعددی را در کشورهایی مانند اوکراین، گرجستان، قرقیزستان، لبنان و...- با شدت و ضعفها و تشابه و تمایزهایی- به پیش برده بودند. رسانههای غرب با اتفاقات تلخی که قبل از انتخابات 22 خرداد 88 تدارک شد و بعد از آن به مدت 8 ماه تداوم پیدا کرد، این انگاره از پیش مهیا را برساختند که جنبش تازهای در مقابل انقلاب اسلامی پدید آمده و حاکی از دگرگونی اعتقادی ملت ایران است. همان سال نشریه اکونومیست با بررسی رفتار یکی از سران فتنه و حامیان وی نوشت «او قصد دارد بنیانهای انقلاب اسلامی را به چالش بکشد.»
رویداد 9 دی 88 به عنوان روز «جمهور» و «جمهوری اسلامی» در چنین متنی اتفاق افتاد. البته طی روزهای اخیر طیفها و رسانههایی- مثل همان روزها- دوست دارند پشت به واقعیت بنشینند یا به روش استتار کبک از تمام هیکل خود، چشم خویش را بپوشند و نبینند و با این سبک به انکار و کتمان بپردازند. اما رویداد 9 دی آن قدر پرارتعاش و اثرگذار بود که رسانهها را در غرب مبهوت و مقهور خود کرد. روزنامه نیویورک تایمز چند روز بعد اذعان کرد «این تظاهرات، بزرگترین اجتماع در تهران از زمان تشییع پیکر آیتالله خمینی در سال 1989 [1368] به این طرف است... سیاستمداران آمریکایی تحلیل اشتباهی نسبت به ثبات ایران دارند و خیال میکنند حکومت رو به نابودی است. یک نکته روشن است. بخش اعظم جامعه ایران از اتفاق روز عاشورا ناراضیاند. بسیاری در غرب به خاطر تمرکز زیاده از حد روی مخالفان، چشم بر حقیقت مسلم بستهاند. وجود یک اپوزیسیون جدی در ایران محل تردید است...
نظرسنجی دانشگاه مریلند و واکنشهای گسترده به حوادث عاشورا نشان میدهد اکثریت مردم ایران حامی جمهوری اسلامی هستند.» فوران واقعیت و بروز و ظهور اجتماعی یک ملت بزرگ در نهم دی در حالی بود که جریان فتنه مدعی جنبش، آرایهها و شاخ و برگ خود را فرو ریخته مییافت و حقیقت گروهکی آن به همراه برخی عناصر افراطی حزبی به شکلی انگشتنما به نمایش درمیآمد. از 25 خرداد تا 18 تیر و از 27 شهریور (روز قدس) تا 6 دی (روز عاشورا) همه دیدند که چگونه کاریکاتور جنبش آب رفت و باد دمیده در کالبد ادعای تقلب تهی شد. اکنون میشد واقعیت و مجاز «انقلاب» و «جمهور» را نظاره کرد که مردم واقعی کجا ایستادهاند و برای چه دست به بسیج اجتماعی زدهاند.
جمعیت 40 میلیونی که 22 خرداد تشخیص دادند رفتن آنها «پای صندوق»- فارغ از رای به این یا آن نامزد- سرمایهگذاری برای اقتدار و امنیت و پیشرفت و سربلندی ملی است، در مدت 8 ماه به چشم دیدند که کسانی از دل این حماسه و فرصت بزرگ میخواهند تهدید علیه امنیت ملی بسازند و آن را پای جمهور بنویسند و به نام جمهور به جنگ اسلام بروند؛ چنانکه علنا در روز 13 آبان روی هویت «اسلامی» در عبارت جمهوری اسلامی خط کشیدند. بنابراین همان عقبه ملی با بصیرت و تشخیص و اقدام به موقع اینبار در «کف خیابان» حاضر شد تا فرصتطلبان و بدخواهان و دشمنان نتوانند «جمهور» را مصادره به مطلوب کنند. برای یک ملت بزرگ که مقدسات اسلامی و امام حسین علیهالسلام را همه چیز خود میداند و پای آن بهترین عزیزان خود را فدیه داده تا برای شعار «بابی انت و امی یا حسین»(ع) گواه از جنس جان آورده باشد، پذیرفتنی نبود که طایفهای نگونبخت به بهانه رای و انتخابات و ادعای تقلب، به قتل عام برترین ارزشها و فضیلتها دست یازند. خبط و خباثت روز عاشورا، به دردناکی خنجرزدن به قلب یک ملت و آتش افکندن در جان او بود. فتنهگران در رویداد روز عاشورا و سپس مردمان خداجو خواندن اوباش حرمتشکن، گور خود را کندند. «لعن علی عدوک یا حسین- خاتمی و کروبی و میرحسین»، بروز اجتماعی چنان انزجاری بود.
بنابراین باید به ماجرای سال 88 و 9 دی آن سال از منظر دقیقتری نگریست. فتنه خط قرمز نظام است چون خط قرمز جمهور است. فتنه خطر قرمز نظام است چون به تصریح قرآن کریم «الفتنهًْ اکبر من القتل» و «الفتنهًْ اشدّ من القتل». فتنه قتل عام ارزشها و فضیلتها و منافع و مصالح یک ملت بود، همچنان که دشمنترین دشمنان ملت ایران در آمریکا و انگلیس و اسرائیل را امیدوار کرد که میتوانند منفذی در داخل پیدا کنند و شبیخون بزنند. فتنه خط قرمز است چون یک فرصت و سرمایهگذاری بزرگ ملی را تبدیل به نقطه طمع و طراحیهای تازه دشمنان و ایجاد تهدیدهای بزرگ کرد. فتنه خط قرمز است چون به تصریح رهبر معظم انقلاب، «رای مردم حقالناس است». همان مقتدای حکیمی که در مقابل برخی اشرافیتطلبان و انحصارطلبان سیاسی- از جمله در دوره سازندگی و بعد از آن- همواره بر مشارکت حداکثری و حضور همه سلایق تاکید کردند، با دو تعبیر در حقیقت دو روی یک سکه را بازگو کردند.
«فتنه خط قرمز است»، روی دیگر تعبیر «رای مردم حقالناس است» میباشد. اینکه سیاستبازان وقتی پیروز یک انتخابات میشوند، رای مردم را حقالناس بدانند اما هنگامی که شکست میخورند زیر میز بازی و قواعد دموکراسی و اخلاق و انصاف و مصلحت ملی بزنند، در حقیقت با مردم دروغ میگویند. اینکه فلان رجل سیاسی- با سابقه ریاست جمهوری- و قبیل او در خفا بگویند تقلب را قبول ندارند اما پای ادعای تقلب بایستند و به التهاب و هیجان عمومی دامن بزنند تا به آن بیثباتی و آشوبافکنی بزرگ ختم شود فقط یک معنا میتواند داشته باشد و آن اینکه در حضیض فتنه سقوط کردهاند و حاضرند جمهوریت و اسلامیت- جمهوری اسلامی- را یکجا پیش پای هواپرستی و جاهطلبی خود قربانی کنند که امیر مومنان(ع) فرمود «انما بدأ وقوع الفتن اهواء تُتّبع و احکام تبتدع... جز این نیست که شروع فتنهها، هوا و هوسهایی است که پیروی میشود و بدعتهایی که میآورند.» چنین کسانی که به قانون تن نمیدهند و برای مصالح عمومی و منافع ملی نیز کمترین ارزشی قائل نیستند و خودخواهی و خودکامگی پیشه میکنند طبعا «خط قرمز نظام» و «خط قرمز جمهوریت» هستند. آنها با زیر پا نهادن حقالناس، خود را منعزل از چارچوب جمهوریت و اسلامیت کردهاند. بنابراین از تعبیر و حکم حکیمانه «رای مردم حقالناس است» دقیقا حکم «فتنه خط قرمز نظام است» استخراج میشود. و البته منع حضور فتنهگران در مناصب «جمهوری اسلامی»، کف محدودیتها برای این طیف است چه اینکه ارتکاب گناه بزرگی که از قتل بزرگتر و شدیدتر شمرده شده و دست یازیدن به جرم بغی- سرکشی علیه حاکمیت و مردم- مستوجب مجازاتهای بزرگ است. بنابراین نمیشود مدعی جمهوریت و مشارکت حداکثری بود اما به «حقالناس» و «خط قرمز حاکمیت» بیاعتنایی کرد.
از سوی دیگر کاربست تحریمها علیه ملت ایران، هم یکی از نتایج بد عملی گروهی از فتنهگران و هم نشأت گرفته از آدرسها و گراهایی بود که برخی دیگر از سران فتنه به دشمنان دادند؛ گروهی دشمن را تشجیع کردند و گروهی گرای دقیق دادند. چنان که رابرت گیتس وزیر وقت دفاع آمریکا (رئیس اسبق سیا) پس از حوادث روز قدس اعلام کرد «ما چنین شکافهایی را در 30 سال گذشته ندیده بودیم. به همین دلیل احتمالا تحریم بیش از گذشته جواب میدهد» و روزنامه لسآنجلس تایمز و مجله تایم با اشاره به مواضع برخی عناصر فراری نماینده جنبش سبز در خارج نوشتند «برخلاف غرور ملی ایرانیها، اپوزیسیون سبز از فشار تحریمهای غرب راضی است» و «سبزها از آمریکا خواستند برای کمک به آنها بر فشار تحریمهای اقتصادی بیفزاید.» لسآنجلس تایمز بود که نوشت «نمایندگان جنبش سبز میگویند تحریمها باید هرچه شدیدتر اعمال شود اما نه به صورت تدریجی عمل کند بلکه برای اثرگذاری باید به صورت شوک وارد شود که فلج کند و نه به صورت واکسن.»!
این هم جرم بزرگ و خیانت کمسابقهای است که یک طبقه سیاسی خودکامه و خودخواه، غیر از کشیدن ترمز پیشرفت ملت و تبدیل اتحاد آن به تفرقه، گرای فشار و خرابکاری اقتصادی را برای تنگ کردن زندگی جمهور (مردم) بدهند. بنابراین به این معنا آنان حتی در نقطه معارضه دولت جدید نیز قرار میگیرند هر چند که مدعی و متظاهر به حمایت از او هستند. با چنین طایفهای نمیتوان از سر تغافل مواجه شد بلکه بر اساس منطق قرآنی باید منافقین را دشمن داشت. «همالعدو فاحذرهم قاتلهمالله. آنان دشمنند پس از آنان برحذر باش، خدا آنان را بکشد.» خداوند منافقان را «مذبذبین بین ذلک»- سرگردان میان ایمان و کفر- معرفی میکند که حاضر نیستند جبهه خود را مشخص کنند و به جبهه مومنان بپیوندند. بنابراین حکم میکند «انّ المنافقین فی الدّرک الاسفل من النار» جایگاه آنها در پستترین و عمیقترین جای جهنم است «الاالذین تابوا و اصلحوا... مگر آنها که بازگردند و جبران و اصلاح کنند و به خدا پناه ببرند و دین خود را خالص کنند.» (آیات 143 تا 146 سوره نساء)
صورت مسئله شفافی با مقدمات و اجزای روشن وجود دارد که بر اساس آن میتوان به نتایج و استدلالها و احکام صریح رسید. تحریمهای خصمانه و ظالمانه را همان رژیمهای مستکبری (از جمله آمریکا و انگلیس) علیه ملت ایران اعمال کردهاند که در طول 2 دهه گذشته از افراطیون مدعی اصلاحطلبی و سران فتنه سبز و تجدید نظرطلبان پشیمان از انقلاب حمایت کردهاند. مفهوم این واقعیت این است که طیف مذکور در نگاه دشمنان ملت ایران در تراز دیگر ابزارهای خصومت غرب (تحریم، ترور، حمله نظامی و...) ارزیابی میشوند. آیا میشود گفت آمریکا از سر اعتدال و انساندوستی و خیرخواهی به انواع این گزینهها دست یازیده است؟ اگر آمریکا، «مستکبر» و دشمن شماره یک ملتهاست بنابراین باید نتیجه گرفت طبقه سیاسی فزونخواه و نقشآفرین فتنههای 78 و 88، ابزار استکبار برای «استضعاف» و اجحاف و ستم علیه ملت ایران است که مورد حمایت متکبران قرار گرفته است. چنین طایفهای را باید در انزوا نگاه داشت و معامله دشمن با او کرد. مگر اینکه در تراز قرآنی توبه کنند و طمع شیاطین را ناامید سازند؛ اتفاقی که معکوس آن رخ داده و حاکی از حرکت در سراشیبی اسفلالسافلین میکند.
رسالت:ماهیت فتنه 88
«ماهیت فتنه 88»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛فتنه سال 88 یک نقطه عطف در نبرد نرم دشمن علیه ملت ما بود. طی 8 ماه آشوب و اغتشاش، حوادثی به وجود آمد که صدها کتاب در مورد آن در داخل و خارج کشور نوشته شده است. هزاران گزارش صوتی و تصویری در رسانههای غربی و فضای مجازی وجود دارد تا از نزدیک ماهیت این حادثه مورد بررسی و مداقه قرار گیرد. اسناد مشهود این توطئه به قدری گویاست که نیازی به اسناد غیرمشهود برای اثبات ادعاها نیست. ما در انتخابات دوره دهم ریاستجمهوری با یک ضلع رقیب روبهرو نیستیم. اگر دقیق بخواهیم نگاه کنیم با یک "جنبش" روبهرو هستیم.
شناسایی رهبران این جنبش در داخل و خارج، واکاوی شعارهای آنان، تحلیل سازماندهی و تقسیم کار آنها، ارتباط آنها با سرویسهای بیگانه و بالاخره بررسی اهداف آنها کمک میکند پس از 5 سال تصویر روشنتری از فتنه سال 88 داشته باشیم؛
1- فتنه، کودتا علیه رای ملت بود
هنوز رایگیری پایان نیافته بود و مردم در تهران و برخی شهرهای بزرگ در پای صندوقهای رای بودند که آقای موسوی طی مصاحبهای با خبرنگاران داخلی و خارجی، خود را پیروز انتخابات معرفی کرد. با اعلام نتایج انتخابات، "دروغ تقلب" رمز فرمان آشوب شد و کشور را هشت ماه دچار تلاطم اردوکشیهای خیابانی کرد.
آشوب برای غلبه بر حریف نبود. بازخوانی شعارهای شورشهای خیابانی نشان میدهد آنها اسلامیت و جمهوریت نظام را هدف قرار دادهاند. لذا فتنه 88 ضربه توامان به جمهوریت و اسلامیت نظام بود.
به شعارهای زیر توجه کنید و ببینید کدامین آنها ناظر به اعلام نتایج انتخابات بود؛
- مرگ بر جمهوری اسلامی
- استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی
- نه شرقی، نه غربی، دولت سبز ملی
- نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران
- مرگ بر اصل ولایت فقیه
- انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است
هرکسی که کوچکترین هوش سیاسی داشته باشد، میفهمد این شعارها معطوف به براندازی نظام است و هیچ یک ناظر به مسائل و اشکالات مطرح در مورد نتایج انتخابات نیست.
موسوی و کروبی میخواستند رئیسجمهور کشوری شوند که آرزوی مرگ آن را داشتند.
شعارهای یادشده محترمانهترین شعارها بود. در درگیریهای خیابانی، شعارهای موهنی داده شد که نمیتوان آنها را در اینجا ذکر کرد. این شعارها نشانگر عمق کینه و لجاجت و دشمنی کسانی بود که حب جاه، آنها را کر و کور کرده بود و حاضر نبودند ببینند چه اتفاقی در کشور رخ میدهد.
2- فتنه یک همگرایی تمامعیار با اهداف دشمنان اسلام بود
کنگره آمریکا بارها خبر تصویب کمک به اپوزیسیون داخلی را عنوان و منتشر کرده بود. بنیادهای آمریکایی مانند سوروس، کارنگی، صندوق حمایت از دموکراسی (NED) و ... رسما بدون پردهپوشی، حمایت خود را از جنبش سبز اعلام کردند.
یحیی کیان تاجبخش نماینده سوروس در آشوبهای 18 تیر 78 و فتنه 88، در دادگاه، نقش این بنیادها را در براندازی نظام جمهوری اسلامی توضیح داد. او از ارتباط خود با تاجزاده و حجاریان در دادگاه پردهبرداری کرد. در دادگاه از ارتباط جانکین مغز متفکر سرویس اطلاعات خارجی انگلیس مربوط به امآی6 رونمایی شد. شمار زیادی از اعضای سفارت انگلیس در آشوبهای خیابانی دستگیر شدند. اظهارات محمدحسین رسام تحلیلگر ارشد بخش سیاسی سفارت انگلیس در تهران و متهم به جاسوسی برای بیگانگان، بسیاری از حقایق پشت پرده آشوبهای خیابانی را روشن کرد. او توضیح داد به همراه توماس برن دبیر دوم سیاسی سفارت انگلیس و خانم شون مورفی دیپلمات سفارت استرالیا در دفاتر تبلیغاتی موسوی تردد داشته و در آشوبهای خیابانی نیز مشارکت داشته است. آقای دومینیک روودز دبیر سوم سفارت انگلیس در دو مقطع لباس سبز پوشید و در میان اغتشاشگران ظاهر شد.
او گفت: سایمون گس سفیر انگلستان هر روز صبح با اعضای سفارت و تمام بخش سیاسی سفارت جلسه داشت و گزارش اغتشاشات را دریافت میکرد و دقیقا دستور میداد چه باید بکنند.
هر کسی که مشروح اظهارات دادگاه فتنه 88 در مورد محاکمه جاسوسان و وابستگان به سفارتخانهها را دنبال کرده باشد، میتواند جرم مشهود آنها را در کف خیابان هم ببیند. در حقیقت میتوان گفت فتنه، دعوت از بیگانگان برای براندازی نظام بود. بیبیسی و رادیو آمریکا سنگ تمام گذاشتند و اخبار بیرون روی موسوی و کروبی از خیمه انقلاب را به روز منتشر میکردند.
3- فتنه، رونمایی از همکاری منافقین، مارکسیستها، سلطنتطلبها و بهائیها با سران فتنه بود
شمار زیادی از منافقین و بهائیها و سلطنتطلبها در آشوبهای خیابانی در حین ارتکاب جرم آتش زدن اموال عمومی و خصوصی و قتل و غارت دستگیر شدند. آنها در محاکمات علنی به جرم خود اعتراف کردند. آنان که مجالی در خارج از کشور داشتند، با بیبیسی و رادیو آمریکا و شبکههای امپریالیستی و صهیونیستی رسانههای دشمن هر روز مصاحبه داشتند و علیه نظام و مردم، هتاکی و اهانت میکردند.
این امر مخفی نیست که وزیر ارشاد دولت اصلاحات به همراه برخی روزنامهنگاران، زینتبخش صفحه تلویزیون بیبیسی بودند و رسما نقش براندازی جمهوری اسلامی را مطابق طراحی سرویسهای امنیتی انگلیس در بعد رسانهای ایفا میکردند.
محصول همکاری موسوی و کروبی با گروههای ضدانقلاب دهها کشته و 22 شهیدی است که از فتنه بر روی دست مردم باقی ماند. این روی فتنه و حوادث دلخراش آن در حقیقت اتهام قتل را به جرایم سران فتنه افزود. نتیجه این همکاری این شد که در خارج، صفوف ضدانقلاب از گوگوش تا سروش در یک خط علیه نظام قرار گرفتند.
4- خسارتهای مادی فتنه88
برآورد خسارتهای مادی فتنه 324 هزار میلیارد تومان است که میتوانست دو میلیون و 162 هزار فرصت شغلی پدید آورد.
- فتنه سرمایهگذاری خارجی را به خطر انداخت.
- در ایجاد رابطه اقتصادی با دنیا اخلال ایجاد کرد.
- از همه مهمتر تحریمها را تشدید کرد که نمیتوان خسارات آن را احصا نمود.
5- سازمان فتنه و رجال سیاسی سبز
فتنه سال 88 از روی انقلابات رنگی در جهان که توسط سیا مدیریت میشود، کپیبرداری شده بود. رنگ سبز، رنگی بود که این جنبش را فارغ از هر طرز تفکری در کنار هم قرار میداد. وقتی منافقین، سلطنتطلبها و بهائیان در کنار حزب مشارکت، سازمان مجاهدین انقلاب و مجمع روحانیون مبارز برای اتصال به هم از این رنگ استفاده میکردند، خود به خود در یک سازمان به نام "فتنه" در کنار هم قرار میگرفتند. مجمع روحانیون مبارز روز 30خرداد 88 رسما اعلام راهپیمایی به عنوان اعتراض به نتایج انتخابات کرد. این روز درست همان روزی بود که منافقین با نظام در زمان امام(ره) اعلام جنگ مسلحانه کرده بودند. آنها زمانی متوجه خبط خود شدند که دیگر دیر شده بود. در هیچ مقطعی از آشوب، موسوی و کروبی حاضر نشدند مرز خود را با ضدانقلاب و سرویسهای اطلاعاتی دشمن مشخص کنند و از آنها تبری جویند. آنها برعکس مشتاق این پیوند نانوشته بودند و عملا از فتنهگریها و آشوبآفرینی خط نفاق و کفر و الحاد سود میبردند بدون اینکه بخواهند هزینهای پرداخت کنند.
این رسوایی آنقدر بالا گرفت که در تیرماه 88 نتانیاهو اعلام کرد: "ما موسوی و جریان سبز را تحسین میکنیم. آنها مورد احترام ما هستند." کمی نگذشت که اوباما رئیسجمهور آمریکا نیز گفت: "موسوی منشا الهامبخش آن دسته از هموطنان خود شده که خواهان گشایش به سوی غرب هستند."
اکنون 5 سال از آن حوادث تلخ میگذرد، غبارها فرونشسته است، چهره خائنین به ملت را بهتر میتوان دید و دشمنان نظام، نان تحریم را در تنور فتنه پختند و اقتدار و امنیت ملی را به چالش کشاندند. هرکسی که اندک اطلاعی از فقه و قانون داشته باشد، میداند که جرم اصلی سران فتنه، بغی و افساد فیالارض است. آنها باید روزی در محکمه الهی محاکمه و به اتهام همین جرایم، مجازات شوند.
هرکس که کمترین فهم سیاسی داشته باشد، میداند که سران فتنه هنوز بر سر موضع خود هستند. کسانی هم که برای رفع حصر میکوشند، دنبال بازتولید فتنه میباشند، چرا که آنها کمترین کاری درباره اینکه موتور فتنه را خاموش کنند، در کارنامه سیاسی خود ندارند. لذا باید هوشیار بود و تحرکات این جماعت را رصد کرد و به دنبال مجازات سران فتنه بود. انقلاب نباید از یک سوراخ 10 بار گزیده شود.
امروز 5 سال است که از قیام حماسی و تاریخی 9 دی می گذرد.ارزش کار بزرگی که مردم در 9 دی ماه در پاسداشت جمهوریت و اسلامیت نظام و طرد فتنهگران انجام دادند در تاریخ ایران ماندنی و به عنوان یک نقطه عطف یاد می شود.یاد شهدای مظلوم فتنه سال 88 و حضور حماسی ملت در این روز بزرگ را گرامی می داریم.
قدس:پاسخ به دو سؤال درباره 9 دی
«پاسخ به دو سؤال درباره 9 دی»محمد مهدی شیر محمدی است که در آن میخوانید؛
یکم: کجا؟
چرا دشمنان نظام اسلامی و بازماندگان فتنه گران از گرامیداشت 9 دی عصبانی هستند؟ و چرا این روز گرامی است؟ پاسخ به این دو پرسش را باید در آثار و ثمرات 9 دی و 9 دی ها، جستجو کرد.
دوم: عصبانیت دشمن
این روزها در آستانه سالروز «یوم ا... 9 دی» عصبانیت رسانه های استکباری و بیگانه از تلاش برای گرامیداشت این روز بارز است. رسانه های طاغوتی و استعماری به ویژه بی بی سی در خارج از کشور و دنباله های داخلی آنها، راهپیمایی 9 دی 88 را تخطئه می کنند. همین تخطئه به قاعده راهبردی بنیانگذار انقلاب اسلامی معیار بارزی از اهمیت 9 دی است. ایشان فرمودند؛ «ببینید دشمن هرجا از کار شما عصبانی بود، بدانید کار شما درست است و هرجا از شما تعریف کرد بدانید کار شما ایراد دارد.»
سوم: حسادت
از محورهای برجسته رویکرد رسانه ای دشمن به 9 دی و راهپیمایی های مشابه آن مانند 23 تیر 1378 و نیز 22 بهمن، روز قدس و... «حکومتی» توصیف کردن آن است. آنان سعی دارند با این برچسب چنین اجتماعاتی را تخطئه کنند.
بدبخت ها نمی دانند چنین اجتماعاتی به ویژه راهپیمایی 9 دی 88 که با فوریت و در فرصتی اندک و تنها 3 روز بعد از عاشورای آن سال(6 دی 88) برگزار شد، یک نشانه پیوند وثیق مردم با نظام اسلامی است. شاید هم از روی حسادت این امتیاز را تخطئه می کنند.
راستی آیا مثلاً دولت خبیث انگلیس می تواند چنین اجتماعاتی را برای نشان دادن رابطه دولت و ملتش به نمایش بگذارد. فراموش نمی کنیم که در برابر برگزاری جشن تولد ملکه انگلیس و نیز جشن ازدواج نوه او چه اجتماعاتی از اعتراضات مردمی برگزار شد. دولتی که قلمروش در آستانه تجزیه است و با تزریق ارعاب و هراس از آینده اقتصادی مردم اسکاتلند را به همراه با لندن سوق می دهد. آیا دولت بی ملت ایالات متحده آمریکا، در برابر اجتماعاتی از جنس 99 درصدی و فرگوسنی، می تواند ظرف 3 روز یک اجتماع مردمی در حمایت از خود برپا کند. فراموش نمی کنیم که در انتخابات میاندوره ای اخیر آمریکا، به رغم تمهیدات طولانی چند روزه برای ثبت نام و دریافت کارت های الکترال، میزان مشارکت مردم اسباب شوخی رسانه های مرتجع عرب نیز قرار گرفت و بوق های دیکتاتورهای عرب به مرگ مردم سالاری در آمریکا خندیدند.
چهارم: منتظر بودیم
برخی رهبران انقلاب جوانان مصر و نهضت حوثی ها در یمن، تصریح کرده اند که برای قیام آماده بودیم. اما فتنه 88 سدی برای آغاز حرکت «مجاهده مدنی» در بدنه جامعه بود. منتظر بودیم ایران اسلامی چگونه از پس این فتنه بر می آید. شعله های فتنه که فروکش کرد، انقلابیان آتشی برای سوزاندن بت های جاهلی و متکی بر استکبار جهانی برانگیختند. فرو افتادن دیکتاتورهای مرتجع عرب و بلاد اسلامی، البته هنوز به پایان نرسیده است. کارد الان به استخوان آل جهل در عربستان هم رسیده است و جهان در انتظار دور دیگری از قیامهای مختاری برای قتل یزیدیان است و این همه از شکوفایی از برکات پیوند «امت و ولایت» است که از عاشورا سرچشمه گرفت و در 9 دی انعکاسی دوباره یافت.
پنجم: پیوند امت-امامت
اجتماعاتی مانند 9 دی 88 و 23 تیر 78 که به صورت دفعی و برای فرونشاندن شعله های فتنه ای رخ می دهد و نیز اجتماعاتی مانند اربعین، روز قدس و 22 بهمن که در تقویم جاری معین شده است، همانند انتخابات، «تظاهر مردم سالاری دینی» و از «ظهورات پیوند امت و امامت» و «سرمایه اجتماعی نظام اسلامی» است. صحنه ای است که در آن« اشداء علی الکفار و رحماء بینهم» عینیت اجتماعی می یابد. آحاد امت در یک همبستگی قلبی، رفتاری و گفتمانی ضمن آنکه مطالبه یک حقی را ابراز می کنند «بت های ذهنی» طواغیت و فتنه گران را درهم می شکنند.
از این رو، علت عصبانیت دشمن از چنین اجتماعاتی بیشتر آشنا می شود. 9 دی هم پشت دشمن را می شکند و هم نظام اسلامی را مستحکم می کند.
سیاست روز:ریشه اصلی فتنه ۸۸
«ریشه اصلی فتنه ۸۸»عنوان سرنقاله روزنامه سیاست روز به قلم محمد صفری است که در آن میخوانید؛برخی در تلاش هستند ریشه اتفاقات فتنه ۸۸ را در جای دیگری جستوجو کنند و دنبال آن هستند القا کنند ریشه آن اغتشــاشات و آشــوبهــای سـاختــارشکن و ضــدارزشی اقدامات سران فتنه و افراطیون اصلاحطلب نبوده بلکه طرف مقابل یعنی رئیسجمهور پیروز انتخابات ۸۸ است. مستند آنهارا هم مناظرههایی میدانند که میان موسوی و احمدینژاد در صدا و سیما پخش شد.
البته این اشکال و انتقاد جدی به هر دوطرف مناظره وارد است که اظهارات آنها باعث تحریک احساسات افکار عمومی و هواداران دو طرف شد. هر دو طرف باید شرایط حساس انتخابات را درک میکردند و از بیان برخی مسائل پرهیز مینمودند که آنها خود نیز اسیر فضای احساسی شدند. اما ادامه آن دیگر رفتاری احساسی نبود. در این زمینه هم رهبر معظم انقلاب اسلامی در آیین گرامیداشت سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی در مرقد امام راحل(ره) تذکر جدی و قاطع به نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری دادند. اما ریشه فتنه ۸۸ جای دیگری است که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
فتنه ۸۸ همچون فتنه ۷۸ تبعات منفی برای کشور به همراه داشت. بذر فتنه در سال ۷۸ سر از خاک بیرون زد و در آن سال زمینههای آن برای سال ۸۸ آماده شد. ۱۰ سال برنامهریزی برای چنین اتفاقی، زمان کمی نیست. بزنگاه در انتخابات ۸۸ مهیای ایجاد فتنه شد و جرقه آن هم بهانه مناظرههایی بود که برای نخستینبار صدا و سیما برگزار کرده بود.
در حالی که جمهوری اسلامی ایران گفتوگوهای هستهای را هم همراه داشت و این گفتوگوها در زمان ریاست جمهوری پیشین مراحل حساس و دشواری را سپری میکرد، چنین اتفاقی میتوانست، ایران اسلامی را در شرایط ضعف و سرنوشتسازی قرار دهد. توان جمهوری اسلامی ایران در مدتی که کشور دچار آشوب و فتنه بود، صرف پایان دادن به آن شد. حتی پس از فروکش کردن «فتنه» هزینههای آن همچنان بر دوش کشور سنگینی میکند، اما مردم و نظام اسلامی توانستند از آن اغتشاشات سربلند بیرون بیایند.
نکته مهم آن اتفاقات، که البته بسیار ناراحتکننده و سنگین بود، سردمداری افراد و شخصیتهایی بود که، چهره موجهی داشتند و حتی مسئولیتهای حساسی را هم پیش از آن برعهده داشتند. زخم خنجر از خودی، سنگین و طاقتفرسا است و این زخم هیچگاه از یاد نمیرود و درد آن همیشه با زخم کهنه همراه است.
حال آن شخصیتها، بازی خوردند و فریب بزرگی را باور کردند، یا این که مهرههایی بودند تا اهداف پلید و توطئههای دشمنان خارجی و داخلی را پیاده کنند، در اصل موضوع و ماجرا تفاوتی ایجاد نمیکند، چرا که، نتیجه هر یک از آنها فتنهای بود که هزینههای بسیاری را به کشور تحمیل کرد.
حضور ۴۰ میلیون نفر از مردم پای صندوق رأی انتخابات ریاست جمهوری و مشارکت ۸۵ درصدی مردم، بیسابقه و بینظیر بود. اما چنین فرصت مغتنمی برای نشان دادن اقتدار نظام اسلامی تبدیل به فتنه شد.
وضعیت امنیت کشور به هم ریخت، همه دستگاههای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مستقیم درگیر آن شدند و انرژی بسیاری صرف شد تا به سرانجام مطلوب برسد. در این میان برخی افراد و مسئولین هم به خاطر رفتارها و عملکرد نامناسب خود، باعث شدند تا فتنه طولانیتر هم شود، به گمان این که برخوردهای تند آنها آتش فتنه را زودتر خاموش خواهد کرد.
از سوی دیگر برخی شخصیتها و مسئولینی هم بودند که اگر نگوییم با فتنه همراهی کردند، اما فتنه را هم تقبیح ننمودند که این رفتار هم باعث طولانیتر شدن آن شد.
سیاست براندازی نظام اسلامی که سالهاست در دستور کار دشمنان داخلی و خارجی قرار دارد، جان گرفت و با قوت بیشتری پیگیری شد.
و از همه مهمتر در اتفاقات فتنه ۸۸، شناخته شدن ماهیت برخی افراد، شخصیتها و گروههای سیاسی در کشور بود. پرده از چهره آنها افتاد و پردهدری سران فتنه، چهره آنها را نمایان ساخت.
پس از گذشت ۵ سال از آن اتفاقات تلخ و ناگوار اصلاحطلبان و سران فتنه هنوز متنبه نشدهاند. گذشت زمان هم نمیتواند این زخم را کهنه کند و به فراموشی سپرده شود. فتنه ۸۸ یک اتفاق و رخداد تلخ و ناهنجار بود که با اعلام برائت و عذرخواهی هم از یاد نخواهد رفت. اگر اصلاحطلبان اعتقاد دارند که هزینه هستهای شدن از جنگ ۸ ساله بیشتر بود، باید به آنها گفت و فهماند که فتنههایی که در سالهای ۷۸ و ۸۸ و به ویژه ۸۸ ایجاد شد و باعث و ریشه اصلی آن هم اصلاحطلبان افراطی بودند، هزینه آنها از جنگ و دفاعمقدس که هیچ، از کل سالهای تحریمهای آمریکا علیه ایران بسیار بیشتر است. اصلاح طلبان تندرو توجه داشته باشند که فتنه ۸۸ باعث شد تحریمها علیه ایران افزایش یابد و توطئههای سیاسی و امنیتی هم گسترش پیدا کند. این روند اکنون هم ادامه دارد و تبعات آن را مردمی تحمل میکنند که در ۹ دی ماه که امروز سالروز گرامیداشت آن است، به صحنه آمدند و خوابهای پلید و فتنه دشمنان داخلی و خارجی را پریشان کردند.
اصلاحطلبان از هر چه که تصورش را بکنید سخن میگویند اما از سخن گفتن درباره ۹ دی ماه ابا دارند. چرایی این سکوت معنادار را باید از زبان خود اصلاحطلبان شنید، شاید فردا روزی لب به سخن بگشایند.
وطن امروز:9 دی! بهگوشی یومالله؟!
« 9 دی! بهگوشی یومالله؟!»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ از سررسیدم که پر از عکس پرکشیدههاست، «غدیر» را با تقدیر غم ورق زدم، «عاشورا» را با آشوب اشک، «تاسوعا» را بیدست، «زینب» را با پیام، «رقیه» را با عشق و چند برگ آن طرفتر، صفحه «9/10» را برداشتم و با آن موشک درست کردم و انداختمش از پنجره اتاق بیرون تا بلکه «بچههای کربلای 4» امشب در شلمچه، خیلی هم بیدفاع نباشند. آه! دل من امشب پیش «حاجحسین خرازی» است. چند روز دیگر در «کربلای 5» همه بدنش میپیوندد به آن دست شهیدش. به موشکم گفتم هوای بچههای آدم را داشته باش. در شرق ابوالخصیب، محسن و محمد و حبیب دارند پرپر میشوند. آری! از پنجره اتاق، موشکم را انداختم بیرون تا «بیرونی» در تقاطع «انقلاب ـ ابوریحان» قبل از آنکه بمیرد، معنای «بصیرت عاشورایی» را بفهمد. ابوریحان به موشک من گفت: آن زمان که «حکیم بوعلی» نسخه «شفا» میپیچید، غربیها در صف بیمارانش بودند. موشک من رفت و از راسته کتابفروشیها، کتاب وصیتنامه شهدا را پیدا نکرد اما یک جلد «نهجالبلاغه» خرید که ترجمه هیچکس نبود؛ تجربه «این عمار» بود به زبان روزگار.
بعضیها «علی» را «ترجمه سلیس» میکنند به زبان مادری اما موشک من، مردی را میشناسد که «علی» را «تجربه نفیس» میکند، منتها نه در کوچه تاریخ «کوفه» بلکه در همین خیابان انقلاب اسلامی. جای «بلال» خالی! موذنزاده داشت اذان میگفت به لهجه ایرانی. همان حوالی، موشک من رفت و افتاد حیاط خانه «آقا» و از قول من به «سیدعلی» که داشت وضوی نماز ظهر را با همان دست مجروحش میگرفت، گفت: من مستاجر نیستم؛ خانهام «بیت رهبری» است اما «آقا»! «دشمن به آتش میکشم، گر تو لبت را تر کنی، من چون گلی در دست تو، کاش مرا پرپر کنی، بر رشتههای معجر زهرا، قسم سیدعلی، خنجر به حنجر میزنم، گر تو هوای سر کنی». موشک من که روز «9 دی» سرنشینش بود، رفت و رفت و رفت تا رسید بهشت زهرا؛ قطعه سرداران. نشست کنار مزار «حسن طهرانیمقدم» و گذاشت تا سیدالشهدای غدیر برایم فاتحه بخواند. «حسن باقری» همانجا به موشک من گفت: گاهی زندهها برای مردهها فاتحه میخوانند و گاهی شهدا برای «زنده/ مردهها» اما موشک من هر چه گشت، «حاج احمد» را پیدا نکرد. سراغش را گفتم از «عباس کریمی» بگیرد. آمارش را داشتم از پشت پنجره. «حاج عباس» گفت: برادر احمد رفته، پرچم اسلام را بکوبد انتهای افق. سرش خیلی شلوغ است. تا «ظهور»، به ما گفته که به هیچکس وقت ملاقات ندهیم. گاهی با خدا جلسه دارد، گاهی با خون خدا، گاهی با بقیه..الله، گاهی با حضرت ماه، گاهی هم با «برادران دستواره». بهشت هست و نیست. از ما هم زندهتر است «متوسلیان».
در سررسیدم که پر از عکس پرکشیدههاست، شهیدی هست اما صفحه کوچک سررسید، گنجایش سرش را نداشت. به موشکم گفتم برو «جزیره» و سلام نسل مرا به «محمدابراهیم» برسان. «موشک 9 دی» هنوز به «طلائیه» نرسیده بود که «مجنون» شد. موج، او را گرفت، کنترلش از دستم خارج شد و از اوج آسمان افتاد روی زمین. آخر، نقطه صفر مرزی چشمش به استخوانی افتاد که از دل خاک بیرون زده بود. موشک من گفت: کدام مادر، جگرگوشهاش را اینجا جا گذاشته است؟! گفتم: پلاک ندارد؟! گفت: نه! گفتم: آن مادر را میشناسم؛ «مادر شهید گمنام». از سررسیدم، گشتم و گشتم تا شماره «طهرانیمقدم» را پیدا کردم. زنگ زدم بهشتزهرا که هوای موشک ما را داشته باش. در «جزیره» حسابی «مجنون» شده. گفت: ولش کن! بگذار راحت باشد! گفت: از تهران تا «اتاق بیضی» چند کیلومتر است؟! گفتم: نمیدانم! گفت: اندازهاش دست ماست؛ موشک 9 دی، الان دارد سوختگیری میکند. کارش که تمام شد، بردش را میرسانیم هر کجا که «آقا» بخواهد.
از سررسیدیم که پر از عکس پرکشیدههاست، نگاه میکنم به جای خالی یک برگ... خدایا! چقدر دلم برای «9 دی» تنگ شده. چند شب بعد که از جنوب برگشت، برایش میخواهم «جشن تولد» بگیرم با 2 شمع؛ یکی به نام «عباس» و یکی به نام «حسین».
9 دی، 9 دی، 9 دی... به گوشی یومالله؟!
جوان:9 دی یومالله اکبر
9« دی یومالله اکبر»عنوان سرمقاله روزنامه جوان به قلم دکتر یدالله جوانی است که در آن میخوانید؛همه چیز و از جمله تمامی روزها متعلق به خداوند متعال است. اما در این میان، در بعضی از روزها به دلیل وقوع یک امر، آن روز از دیگر روزها متمایز و به یومالله معروف میشود. به مومنین امر شده تا ایام الله را پاس دارند و با یادآوری ایام الله از کنار آن درسها بگیرند و عبرتها بیاموزند.
روز 9 دی از این روزهای خاص الهی است و به حق میتوان آن را «یومالله اکبر» نامید.
دلیل نامگذاری 9 دی به «یومالله»، این است که در روز 9 دی سال 1388، جهانیان شاهد تجلی قدرت خداوند در سرزمین ایران بودند، در این روز ملت ایران با هدایت الهی و در پرتو نصرت حضرت حق بزرگترین، پیچیدهترین و شکنندهترین توطئه علیه انقلاب اسلامی را در هم شکست و دشمنان اسلام، انقلاب و نظام ولایی را ناکام کرد.
فتنه 88، توطئهای بزرگ علیه انقلاب اسلامی و ملت ایران بود، توطئهای متفاوت از تمامی توطئههای پیشین که تا آن مقطع علیه انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی طراحی شده و به مرحله اجرا درآمده بود. حوادث سال 88 به دنبال انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری با یک دروغ بزرگ آغاز شد و این حوادث کشور آرام و با ثبات ایران را به وادی ناآرامیها و درگیرشدن با یک بحران عمیق سوق داد.
هدف اصلی از دروغ بزرگ، متهمسازی نظام دینی به فساد سیاسی و غیرقابل اعتمادبودن مسئولان در امانتداری از آرای مردم در انتخابات و در نهایت ضروری بودن انجام یک تغییرات اساسی در حوزه قدرت سیاسی به دست مردم بود. دشمنان خارجی برای شکلگیری چنین حوادث و بحرانی در ایران، قریب دو دهه کار کرده بودند.
برنامهریزی دشمنان برای این امر از زمانی آغاز شد که تمامی توطئهها و ترفندهایشان برای شکست انقلاب و فروریختن جمهوری اسلامی با دستان پرتوان ملت ایران خنثی شد. شکست تمامی توطئههای دشمنان علیه انقلاب و نظام در دهه اول عمر جمهوری اسلامی، آنان را به این جمعبندی رساند که جمهوری اسلامی را تنها و تنها همان نیرویی میتواند به زیر بکشد که آن را بر پا ساخته است و آن نیرو چیزی نیست مگر ملت ایران؛ ملتی که بزرگترین انقلاب مردمی دوران معاصر را پدید آورده و بر اساس مبانی، اصول و آرمانهای انقلابش، جمهوری اسلامی را در ایران مستقر کرده است.
دشمنان بر اساس یک برنامهریزی بلندمدت به دنبال آن بودند مردم ایران را از موقعیت پشتیبانی و همراهی با نظام اسلامی و پیروی از ولایت فقیه با ترفندها و خدعههای رنگارنگ خارج سازند و آنان را در مقابل نظام و ولایت، آن هم با شعار آزادیخواهی، عدالتطلبی و حقخواهی قرار دهند.
دشمنان و در رأس آنان امریکاییها و صهیونیستها، بهخوبی این مطلب را فهم کرده بودند تا زمانی که مردم در ایران، پشتیبان ولایت فقیه باشند، ایران در برابرشان فرونخواهد ریخت و تسلیم زیادهخواهیها و خواستههای آنان نخواهد شد.
آری اساس فتنه و توطئه 88 جداسازی مردم از نظام ولایی با ترفند دروغ بزرگ مبنی بر انجام «تقلب» در انتخابات بود. هدف این دروغ، فروریختن اعتماد عمومی نسبت به نظام و مسئولان آن و علامت سؤال گذاشتن بر عدالت و مشروعیت الهی ولیفقیه زمان بود. اولین بیانیه میرحسین موسوی در روز شنبه 23 خرداد 88، در بردارنده نکاتی است که تأمل در آن این نقشه شیطانی را آشکار میسازد.
موسوی در این بیانیه از موضع حقطلبی و دفاع از حقوق مردم با ادعای انجام تقلب در انتخابات مینویسد: مردم اکنون به دنبال آنند تا ببینند این تقلب با دستور کدام مقامات انجام گرفته است! در واقع موسوی، انجام تقلب را قطعی گرفته و مردم را ضمن فراخوان به اردوکشی خیابانی برای واداشتن نظام به پذیرش «ابطال انتخابات»، آنان را برای شناسایی عاملان اصلی این تقلب ادعایی، جهت میدهد. اما در این صحنه موسوی تنها نیست. عمده احزاب و گروههای مدعی اصلاحطلبی و چهرههای برجسته این جریان، موسوی و کروبی را در به ثمر نشستن این دروغ بزرگ همراهی میکنند. این جریان در این میدان، دو نیروی دیگر را همراه دارد، یکی نظام سلطه و متحدانش با تمام توانشان در حوزههای تبلیغاتی، رسانهای، سیاسی و حتی کمکهای مالی و دیگری تمام اپوزیسیون و جریان ضدانقلاب خارج و داخل که از یک طرف مدعیان انجام تقلب در انتخابات و خواسته آنان مبنی بر ابطال انتخابات را تأیید و از طرف دیگر تمام توان و ظرفیتهای خود را برای ایجاد اغتشاش، ناآرامی و بر هم زدن ثبات ایران فعال میکنند.
بنابراین فتنه 88 سه بازیگر اصلی دارد؛ نظام سلطه و متحدانش، جریان ضدانقلاب داخل و خارج کشور و جریانی که با عبارتهایی چون «تجدیدنظرطلبان»، «استحاله شدهها»، «ریزشهای انقلاب» و «انقلابیون فرسوده و پشیمان از مبارزه» قابل توصیف هستند. در این صحنه بسیار پیچیده، طراح اصلی نظامی سلطه است و افراد جریان سوم، خواسته و ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه در پیوند با دشمنان اسلام و انقلاب و همچنین جریان ضدانقلاب روی نظام شمشیر کشیده و با ادعای دروغین «تقلب»، مردم را برای مقابله با نظام، به صحنه فرا میخوانند. نقشآفرینی جریان سوم دراین توطئه بزرگ، به توطئه ماهیت فتنه داد.
بازیگری موسوی، خاتمی و کروبی با سوابقی روشن در انقلاب و اداره کشور از یک طرف و همراه شدن احزاب و گروههایی چون مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین، حزب مشارکت و کارگزاران با این افراد از طرف دیگر در پازل دشمنان قسم خورده انقلاب و نظام اسلامی، تشخیص توطئه را برای عدهای دشوار ساخت. سکوت برخی از خواص و سخنان مبهم و دوپهلوی برخی دیگر از آنان، امر را بر بخشی از جامعه مشتبه نمود. مردم ایران با نفاق پیچیدهای در سال 88 مواجه شدند؛ نفاقی که نمونههایش در تاریخ اندک است.
برای پدید آمدن چنین نفاقی در جامعه انقلابی ایران، دو نیروی شیطانی دست در دست یکدیگر نهاده و سالیان متمادی کار کردند. شیطان بزرگ، امریکا و ایادیاش از یک طرف و شیطان درونی هر انسان از طرف دیگر، کار را به جایی رساندند که با نفوذ روی انسانهای ضعیف الایمان قدرتطلب، از افراد با سابقه خدمت، افراد خائن به انقلاب، نظام اسلامی و ملت درست کردند و این خائنهای دست پرورده دو شیطان درون و برون، با رویکردی منافقانه، فتنه 88 را در یک پیوند نانوشته با دشمنان خارجی پدید آورده و تأمل در اعترافات عطریانفر، عضو برجسته کارگزاران در دادگاه حوادث پس از انتخابات مبنی بر اینکه آنان به یک نفاق سازمانی مبتلا شده بودند از یک طرف و اعترافات عضو دیگر کارگزاران یعنی آقایی مبنی بر پدید آمدن یک انحراف فکری از 10 یا 11 سال قبل در جریان مدعی اصلاحات از طرف دیگر، اهداف فتنه و فتنهگران را آشکار میسازد.
دقت در این بخش از اعترافات آقایی که میگوید، ریشه این حوادث و مشکلات به آنجا بر میگردد که انحرافات فکری ما به «پروژه» تبدیل شد و برای پیادهسازی این پروژه، از خطوط قرمزی مانند استفاده از کمک خارجی عبور کردیم و اموری اینچنین مباح گردید، عمق فتنه و توطئه را آشکارتر میسازد. آری فتنهساز، از دشمنان خارجی برای رسیدن به اهداف شیطانی خود، کمکهایی را دریافت کرد که افرادی چون کیان تاجبخش در دادگاه بخشهای اندک از آن را افشا کردند.
اما این توطئه بزرگ و پیچیده هم با بصیرت عاشورایی ملت ایران در روز 9 دی 88 در هم شکسته شد. مدعیان حقطلبی در روز عاشورای 88 ماهیت یزیدی خود را نمایان ساختند و در پی این رسوایی بزرگ فتنهگران بود که ملت همیشه در صحنه بار دیگر حماسهای بزرگ خلق کرد و 9 دی را به روز بصیرت و میثاق با ولایت تبدیل کرد. در روز 9 دی ملت ایران لیاقت خود را در برخورداری از نصرت الهی به نمایش گذاشت و با نزول نصرت الهی، پیروزی ملت بر فتنه رقم خورد. این یومالله اکبر بر همه حقطلبان مبارک باد.
حمایت:آزمون بصیرت
«آزمون بصیرت»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم محمد حسن قدیری ابیانه ست که در آن میخوانید؛ماجرای فتنه سال 88 با رمز تقلب سازماندهی شد و بر اساس دستورالعمل های جنگ روانی و انقلاب های رنگی تدارک گردید. مهره های استکبار در ایران و جهان، همه بسیج شدند تا این توطئه رنگین و در حقیقت ننگین را علیه انقلاب، کشور و ملت ما به نتیجه برسانند. یکی از مقامات سازمان سیا زمانی اعلام کرده بود اولویت ما، استخدام نیروهایی است که زمانی در نظام، دارای مسئولیت بوده و روزگاری از پیروان امام(ره) محسوب می شدند. ظاهراً دشمنان ما در این برنامه ریزی پیشرفت هایی داشتند و افرادی که در نظام صاحب منصب بودند به این فتنه، پیوسته و یا از اول وارد این بازی شدند.
کمیته صیانت از آراء از سوی برخی در انتخابات 88 تشکیل شد تا چنانچه مردم به نامزد مورد نظرشان رأی ندهند، به بهانه صیانت از آراء ادّعای تقلب را مطرح کنند و در راستای اهداف دشمنان وارد عمل شوند. از قبل هم مشخص بود که چنین برنامه ای تدارک دیده شده است. در این فتنه تمام دشمنان داخلی و خارجی کشور هماهنگ اقدام کردند و از آشوب ها حمایت نمودند. در کنار ضررهای هنگفتی که از ناحیه فتنه به انقلاب وارد شد، رو شدن دست این عوامل را باید از دستاوردهای انقلاب به حساب آورد.
پایبندی و عدم پایبندی بسیاری به ارزش ها و اصول در این فتنه مشخص گردید و نقاب از چهره مدّعیان دروغین انقلاب برداشته شد. در واقع میتوان فتنه را سنگ محک یاران انقلاب دانست که به وسیله آن، سره از ناسره جدا شد. آمریکا و همپیمانانش و تمام ارتجاع عرب، گروهک های ضدّ انقلاب، بهائیان، سلطنت طلبان و عوامل رژیم گذشته و حتی گروه های تروریستی منطقه مانند جندالشیطان تحت رهبری عبدالمالک ریگی، از این فتنه و عوامل و سران آن حمایت کردند. جالب اینجاست که فتنه گران، حمایت استکبار، جنایتکاران و تروریستها را برای خود، امتیاز و اعتبار تلقّی نموده، به اتّکا همین حمایتها بود که احساس کردند قادرند در مقابل نظام اسلامی بایستند اما ندانسته، نیّات باطنی خود را آشکار کردند.
در آن ایّام، دشمنی این جماعت با بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و حتیّ با اسلام به نمایش گذاشته شد. نمونه آن، هتک حرمت روز عاشورا، کشیدن چادر از سر بانوان و آتش زدن مساجد بود اما با این تمایز غلیظ، باز هم عدّه ای دست از نفاق برنداشته و یکی از سران فتنه با گستاخی تمام، آشوبگرانی که در روز عاشورا به رقص و پایکوبی پرداخته بودند را مردم خداجوی خطاب کرد!سوال مهم در اینجا این است که آیا آنان واقعاً معتقد بودند که تقلبی صورت گرفته بود؟ مصطفی تاجزاده در زندان در گفتگویی که با دوستان خود داشت اینگونه اقرار می کند: حتی اگر یک میلیون رأی، متقلبانه به صندوق ها ریخته شده باشد باز هم تفاوت، آنقدر فاحش است که نشان می دهد انتخابات را واگذار کرده ایم. اما وی و دیگر دوستانش همان هایی بودند که دائم بر طبل تقلّب میکوبیدند. مشخص است که فتنه گران اعتقادی به تقلب نداشتند اما در عین حال دم از تقلّب می زدند. در حقیقت قصد آنان برهم زدن انتخاباتی بود که در آن، بازنده شده و نیز عدم تمکین به رأی آحاد مردم بود. در حالی که معنای جمهوریت، خلاف نیّات پنهانی آنان بود. آنان به خوبی واقف بودند که تقلبی صورت نگرفته زیرا پیش از این خود آنها از مسئولین و مجریان انتخابات بودند و به اینکه تقلب یازده میلیونی امکان پذیر نیست، علم داشتند.
یکی از دلایل محکمی که بیانگر علم آنان به عدم تقلب بود عبارت است از شکایت نکردن آنان به شورای نگهبان. فتنه گران اصولاً دلیلی بر وقوع تقلب نداشتند بنابراین شکایت هم نکردند.
طرفه آنکه سران و حامیان فتنه ابداً اعتقادی به مردم سالاری، جمهوریت، جامعه مدنی، احترام به آراء عمومی نداشتند و شعارهای زیبای آنان در دوران اصلاحات، دروغی بیش نبود. آنان ثابت کردند در صورتی چنین شعارهایی را می پذیرند که خود بر مسند حکومت تکیه زنند و گرنه با ادّعای تقلب، قواعد انتخابات را به هم می زنند. خوشبختانه مردم ما در یوم الله 9 دی، طومار فتنه را در هم پیچیدند و آن را از بین بردند. این واقعه نشان داد مردم هوشیارند و پشت سر رهبر معظم انقلاب و مطیع اوامر ایشان هستند. اما این بدان معنا نیست که دشمن دست از دشمنی برداشته و عواملش در داخل بیکارند. آنان کماکان سعی خواهند کرد به قدرت بازگشته و مصادر امور را به دست بگیرند تا بتوانند در بزنگاه ها و نقاط حساس، ضربات خود را بر پیکر نظام وارد کنند.
درس فتنه، مراقبت و گوش به زنگ بودن است و یادآوری این واقعیت که دشمن هرگز از توطئه چینی منصرف نخواهد شد. متاسفانه بعضی مسئولین اصرار دارند در برخی مسئولیت های حساس، عناصر فتنه مجدداً به کار گرفته شده و نیروهای مؤمن کنار گذاشته شوند. باید مراقب بود و توجه داشت که دشمنان تلاش خواهند کرد در انتخاباتهای پیش رو از جمله مجلس، خبرگان و شوراهای شهر زمینه را برای فتنه های جدید مهیا کنند. لذا ضروری است که هشدارهای مکرر رهبر انقلاب درباره بصیرت مورد مداقه قرار گیرد تا امید دشمن به یاس بدل شده و شاهد بروز و ظهور چنین حوادثی در آینده نباشیم.
آفرینش:اعتماد و امید،ضرورتی برای حل مشکلات کشور
«اعتماد و امید،ضرورتی برای حل مشکلات کشور»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛تمام تلاش و غایت اهداف حاکمیت ها، ایجاد انگیزه و میل برای همراهی مردمشان در امور مختلف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می باشد. مشروعیت و مقبولیت حکومت ها نیز از همین همراهی عمومی حاصل می شود و موجب افزایش قدرت و توانمندی یک کشور می گردد.
اما راه های ایجاد انگیزه در بین مردم به گونه های مختلف بررسی شده است. در مورد انگیزه های سیاسی، وجود دشمنی ها و تهدید های خارجی به طور بالقوه باعث افزایش انگیزه مشارکت های سیاسی در بین جوامع می گردد. یا حضور و بروز یک شخصیت سیاسی با تفکر و عقاید متفاوت از وضع موجود و یا رضایت مردم از وضع موجود باعث انگیزه مشارکت می شود.
در جهان امروز آنچه موجب رشد و پیشرفت کشورها در عرصه های مختلف گردیده است بحث اقتصاد می باشد. لذا تمام کشورها به دنبال جذب مشارکت عمومی شهروندانشان در امر اقتصاد می باشند. اهمیت این موضوع به حدی است که کشورهای مختلف با دادن تسهیلات و جذاب نشان دادن حوزه های داخلی به دنبال جذب سرمایه گذاران خارجی می باشند. افزایش تولید، ایجاد اشتغال، رفاه اقتصادی برای عموم، فرصت مساوی سرمایه گذاری، امکانات و تسهیلات برای به راه اندازی یا حمایت از فعالیت تولیدی و ... همه از مواردی هستند که موجب انگیزه برای مشارکت عمومی می گردد.
اما شاه رگ حیاتی ایجاد انگیزه برای مشارکت عمومی مقوله «اعتماد» می باشد. اینکه مردم احساس کنند در کشوری حضور دارند که مسولانش هدفی جز رفاه و آسایش آنها ندارند. باید حس اعتماد به دستگاه های سیاست گذار در عرصه های مختلف بین مردم ایجاد شود تا به پشتوانه اعتماد موجود پا به عرصه مشارکت بگذارند.
یک سرمایه گذار و تولید کننده خارجی زمانی انگیزه مشارکت پیدا می کند که اعتماد و اعتقاد داشته باشد، امکان فعالیت و مشارکت اقتصادی در کشور ثانی وجود دارد. این باور زمانی در وی ایجاد می شود که دستگاه ها و نهادهای اقتصادی هیچ چالش و نقطه مبهمی در عملکردشان نداشته باشند.
حال نگاهی مقایسه ای (نه سیاه نگری) به وضعیت اقتصادی و بسترهای سرمایه گذاری در کشورمان بیاندازیم تا تفاوت در معنا و واقعیات را متوجه شویم. این نکته تعجب آور است که ما درد را میبینیم اما کاری برای درمان نمی کنیم. زمانی با تاکیدات فراوان بر اصل 44 قانون اساسی این امید می رفت که از این پس زمینه برای مشارکت بخش خصوصی فراهم شود، اما انحراف از برنامهها، مانع از پیاده شدن اهداف متعالی این طرح گردید.
بروز برخی رخ دادهای اقتصادی همچون فساد مالی ، لکه سیاهی بر وجهه اقتصاد ما بود که زمینه ای برای ایجاد بی اعتمادی به سیستم اقتصادی کشور گشت. همه ما متوجه هستیم که کشورمان از درد اقتصاد رنج می برد، اما به فکر درمان نیستیم یا در میان راه به دلایل مختف از ادامه درمان باز می ایستیم و منحرف می شویم.
نباید این موضوع را فراموش کرد مقوله مشارکت عمومی مشروعیت بخش و زمینه ساز رشد و پیشرفت همه جانبه کشور می باشد. مشارکت نیز در تمامی عرصهها صرفاً با داشتن امید از سوی مردم صورت میگیرد. امیدی که باید زمینههای آن لمس شود و مردم مشاهده کنند که تلاش مسولان و کارگزاران در راستای تحقق و پیشبرد اهداف کشور و ملت میباشد. نمیتوان انتظار داشت با افزایش تورم و فشارهای معیشتی، امید در دل جامعه زنده بماند و در مسیر برنامههای در نظر گرفته شده حرکت کنند.
باید توجه داشت که "امید و اعتماد" در کنارهم معنادار میشوند و نقصان درهرکدام، موجب تضعیف دیگری خواهد شد. مردم به بهبود اوضاع کشور امید دارند و در این زمینه به مسولان اعتماد کردهاند، نباید این حمایتهای مردمی تبدیل به یأس و بی اعتمادی مبدل گردد. جلب رضایت جامعه در هر کشوری، کاری سخت و زحمتآور است، اما باید روی دیگرسکه را نیز دید، که همین مردم هستند که در سخترین و خطرناکترین بزنگاههای تاریخ به داد حکومتها رسیده اند.
شرق:بازی با منافع ملی
«بازی با منافع ملی»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم محمدرضا تابش است که در آن میخوانید؛نگرانی درباره تداوم مواضع جناحی علیه دولت یازدهم، هر روز وارد فاز تازهای میشود. چهرههایی که در دولت اصولگرای احمدینژاد، چشم بر واقعیات مسلم کشور و مردم و البته قانونگریزیهای بسیار دستگاه اجرایی بسته بودند، حالا از ورود به حوزههایی که تهدید منافع ملی به شمار میرود نیز پرهیز ندارند. انتشار گزارش دیوان محاسبات درباره اتهام برداشت ١/٤میلیارددلاری از صندوق توسعهملی و سخنان برخی نمایندگان پس از آن، موضوعی است که فارغ از قابلتعقیببودن- همانگونه که در سخنان معاون اول رییسجمهور آمده است- این سوال را به ذهن متبادر میکند: برخی افراد و رسانهها چگونه وارد حوزههایی میشوند که تدبیر و تلاش دولت دکتر روحانی برای ترمیم خرابیهای هشت سال پیش از این دولت را به کلی نادیده میگیرند؟ همانطور که در توضیحات رییس هیاتعامل صندوق توسعهملی، سخنگوی دولت و واکنش صریح معاون اول آمده است، مبلغ مورد اشاره نه از صندوق توسعه ملی بلکه در سازوکار منابع و داراییهای خارجی بانکمرکزی محاسبه شده که این امر در «ستاد تدابیر ویژه» به ریاست معاون اول رییسجمهور، تایید شده است. طرفه آنکه این شیوه در دولتهای قبل نیز مرسوم بوده و مشخص نیست مباحث فعلی از کجا و به چه دلیل، دنبال میشود و چگونه مصوبات سری، سر از برخی رسانههای خاص درمیآورد؟ حال که این گزارش منتشر شده است، نگارنده به خود اجازه داده که درباره آن موضع بگیرد.
در غیراینصورت به سبب ارتباط مستقیم با امنیتملی- برخلاف برخی نمایندگان- هرگز به آن ورود نمیکردم. این گزارش به تاثیر تحریمها پرداخته و نشان میدهد کشور در شرایط اضطرار، ناگزیر به استفاده از این ارز شده است و منتشرکنندگان حتما باید پاسخگو باشند که در این موقعیت حساس مذاکرات هستهای و نیاز به اقتدار نظام، چطور حاضر شدهاند با منافعملی بازی کنند؟ اولین فردی که در کمیسیون برنامه و بودجه، صادقانه درباره این اقدام بانک مرکزی برای استفاده از داراییهای بلوکهشده ایران خبر داد- که اصل اقدام آن تحسینبرانگیز است- آقای کمیجانی، معاون بانک مرکزی بود. اگر در هر صورت شایبه تخلف داشت مجلس باید به حل و فصل موضوع کمک میکرد. نکته تاملبرانگیز که انگیزه جناحی را پررنگ میکند، این است که وزیر اسبق نفت که امروز نماینده مجلس است از طریق شرکتهای نفتی ایرانی-خارجی این مساله را دریافته و آن را در بوق و کرنا کرد تا مثلا دامن دولت آلوده شود.
نگارنده مامور شده تا با استماع نوار جلسه کمیسیون برنامه و بودجه، دریابد که درباره این گزارش رایگیری صورت گرفته یا خیر و اینکه چطور گزارش مذکور پیش از قرائت در کمیسیون به صحن ارجاع شده است؟ رییس مجلس، عضو شورایعالی امنیت ملی در جریان مصوبات «ستاد تدابیر ویژه» است و اگر تخلفی بوده حتما ایشان در همان مقطع اقدام لازم را صورت میداد. هنوز ماجرای گزارشهای تفریغ بودجه سالهای گذشته و تخلفات ریز و درشت دولت قبل، فسادهای چندهزارمیلیاردتومانی و پدیده بابک زنجانی و اختلاس، استفاده نکردن از اهرمهای نظارتی مجلس در قبال دولت اصولگرا، تورم و رکود با وجود نفت ١٤٠ دلاری و... از ذهن جامعه پاک نشده و رای مردم در انتخابات سال ٩٢، پیام روشنی در اینباره داشت. به هر تقدیر تلاش برای فرار به جلو و ارایه آدرس غلط به مردم، با توضیحات مسوولان رسمی و آگاهی عمومی، بیثمر ماند اما نکته ابهامآمیز در اینجاست که در گذشته اگر نقل قولی در جلسهای از رییسجمهور اسبق یا آمار دولتی صورت میگرفت، افشای اسرار نظام لقب میگرفت. اینکه چگونه این گزارش با پاکشدن مهر سری آن، قرائت شده حتما نیازمند پیگیری جدی است.
آرمان:احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی
«احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم علی قنبری است که در آن میخوانید؛ازجمله اقدامات اشتباه دولت گذشته انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی و ادغام آن در استانداریها به بهانههای واهی بود. با این اقدام و تصمیم اشتباه، قدرت برنامهریزی و تصمیمگیری مستقل در استانها و همچنین در مرکز مختل شد. همچنین قدرت کارشناسی کشور در ابعاد مختلف خصوصا درمورد بودجهنویسی و برنامهنویسی بهشدت تضعیف شده و شاهد تصمیمات غیرکارشناسی و غیرعلمی در سطح استانها، در تمامی سطوح کشور و همچنین هزاران تصمیم ناپخته درحد تصمیماتی که برای عملی کردن آنها یکی دو ساعت در جلسات هیات دولت وقت گذاشته میشد، بودیم که دولت آقای روحانی این تصمیم نادرست را با احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی منتفی کرد. سازمان مدیریت و برنامهریزی در شرایط جدید بهعنوان مغزمتفکر نظام برنامهریزی مجددا جان تازهای گرفته است و قطعا این احیا، موافق مصالح و منافع کشور و نقطه عطفی در نظام تصمیمگیری کشور خواهد بود.
تصور میشود که با احیای سازمان مدیریت و برنامهریزی از تصمیمگیریهای سیاسی و غیرعلمی و غیرکارشناسی فاصله بگیریم و براساس مصالح و منافع هر منطقه و با توجه به پتانسیل و ظرفیتهای استانها تصمیمات حسابشدهای اتخاذ کنیم. قطعا منافع و آثارمثبت این تصمیمگیری در اجرای پروژههای مهم اقتصادی دربحثهای بودجهنویسی و برنامهنویسی درآینده نزدیک خودش را نشان خواهد داد. این تصمیمگیری مورد وفاق همه کارشناسان ومحققین و اساتید دانشگاهها خواهد بود و مزایای بسیارارزشمندی برای آینده کشورخواهد داشت.
تصمیم غیرعالمانه وغیرمنطقی انحلال سازمان مدیریت و برنامهریزی موجب خروج نیروهای کارشناسی و نیروهای فکری و ارزشمند از بدنه استانها شد که بسیاری ازاین نیروها یا بازنشسته شدند یا اینکه در جاهای دیگر مشغول بهکار شدند که به نظر میرسد سازمان مدیریت و برنامهریزی باید با گزینشهای منطقی از نیروهای نابغه و توانمند دانشگاهها و مرتبط با امر برنامهریزی آینده این سازمان را دوباره درجهت توسعه و اهداف انقلاب اسلامی تضمین کند.
مردم سالاری:سخنی با مجمع تشخیص در خصوص قانون انتخابات
«سخنی با مجمع تشخیص در خصوص قانون انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم کورش شرفشاهی است که در آن میخوانید؛بررسی جامع قانون انتخابات در مجمع تشخیص مصلح نظام فرصت مناسبی برای طرح ایرادات قانون فعلی است. با اصلاح قانون انتخابات در اواخر دوره هشتم از ورود کاندیداهای دارای مدرک لیسانس به عرصه رقابتهای انتخاباتی ممانعت به عمل آمد که بازتابهای منفی زیادی در سطح جامعه داشت که از آن جمله معاون سیاسی وقت وزیرکشور از ناعادلانه بودن مصوبه و محرومیت میلیونها ایرانی از حق انتخاب شدن یا انتخاب کردن سخن به میان آورد. مدافعین طرح که عموماً از نمایندگان وقت و نمایندگان ادوار مجلس بودند این اعتقاد را داشتند که اصل(62) قانون اساسی به نمایندگان اجازه وضع و تغییر قانون انتخابات را میدهد و به زعم آنان ارتقای سطح علمی مجلس با تعیین حداقل مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد برای داوطلبین نمایندگی مجلس محقق میگردد. صرفنظر از اینکه آیا نمایندگان مجلس اجازه دارند از اختیاری که مردم به امانت به آنان سپرده است به نفع شخص خود استفاده کنند یا نه؟؟؟!!!!! مخالفین نیز استدلالات صائب ذیل را در خصوص نادرستی مصوبه داشتند که متاسفانه به جایی نرسید:
1) در اصول متعدد همان قانون اساسی که نمایندگان موافق به اصل(62) آن استناد کردهاند آمده است که دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است همه امکانات خود را برای مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی؛ اقتصادی؛ اجتماعی و فرهنگی خویش و محو هرگونه استبداد و خودکامگی؛ رفع تبعیض ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینههای مادی و معنوی بکار ببرد (اصل سوم قانون اساسی) و در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود (اصل 6 ) و شاه بیت همه اصول اینکه حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است . هیچکس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد...(اصل 56)
2) براساس اصل( 67 ) قانون اساسی نمایندگان سوگند یاد میکنند که از ودیعهای که ملت به آنان سپرده است عادلانه پاسداری کنند و در انجام وظایف وکالت؛ امانت و تقوی را رعایت نمایند و از قانون اساسی دفاع و در گفتهها و نوشتهها آزادی مردم را مد نظر داشته باشد.
3) در هیچ یک از کشورهای دنیا صرفا مدرک تحصیلی مقیاس صلاحیت افراد برای ورود به رقابتهای انتخاباتی نیست بلکه ترکیبی از مدارک تحصیلی و تجربه فرد شاخص میزان کارآمدی وتوانمندی وی است که در کشورهای توسعه یافته از طریق پالایشها و گزینشهای درون حزبی و در دیگر کشورها به تشخیص مردم و نه توسط نمایندگان دوره جاری که خود همانند دیگران بایستی نامزد احراز کرسی نمایندگی شده وعملکرد چهارساله خود را به قضاوت مردم بگذارند. کدام منطق قبول میکند که نماینده فعلی برای رقبای آینده خود حد و حدود اینچنینی تعیین کند؟
4) با وقوع انقلاب در کشور و متعاقب آن جنگ تحمیلی، بسیاری از مهندسین وکارشناسان که عمدتاً فارغالتحصیل دانشگاههای صنعتی تهران، صنعتی شریف، پلی تکنیک (امیرکبیرفعلی)، ملی (شهید بهشتی فعلی)، علم وصنعت، تبریز، شیراز، اصفهان؛ اهواز... بودند به خیل مدافعین انقلاب پیوستند ویا در پشت جبهه و بصورت شبانه روزی با ایثار و فداکاری به امور اجرایی پرداختند و هم و غم خود رامعطوف به تأمین مصالح عالیه نظام کردند واز درس وتحصیل در مقاطع بالاتر محروم ماندند ولی کوله باری از تجربه اجتماعی وتخصصی اندوختند و بسیاری از آنان به خیل شهدا پیوستندکه بیانصافی است با مدارک کاغذی فعلی مقایسه نمود. بسیاری از وزراء، استانداران، فرمانداران، روسا و معاونین سازمانها؛ مدیران اجرایی و... در این ردیف قرار میگیرند که با این مصوبه از حق انتخاب شدن محروم شدند.
5) کدام آدم عاقل میپذیرد که یک نفر فوق لیسانس بدون کمترین تجربه کاری مجاز به کاندیداتوری باشد ولی یک نفر لیسانس با دهها سال سابقه کاری از کاندیداتوری محروم شود. مگر در یک مقطع تحصیلی فوق لیسانس آن هم در سیستم آموزشی ما چه حجمی از اطلاعات یا تجربه به فرد منتقل میشود که برتجربه چندین سالة عملی یک مدیر ترجیح مییابد. از دیگر سو برای یک مجلس که وظیفه سیاستگذاری در امور توسعه ای و جبران ریشه ای عقب ماندگیهای فنی و تکنولوژیکی را عهده دار است یک فوق لیسانس و دکترای بی تجربه و حتی با تجربه کتابداری ؛ مدیریت فرهنگی ؛ مدیریت آموزشی؛ معارف اسلامی؛ تاریخ؛ زبان ....مفید است یا یک لیسانس مهندسی باتجربه الکترونیک ؛ کامپیوتر؛ مکانیک؛ نفت؛ صنایع؛ مخابرات؛ عمران و ... ؟ البته اینجا منظور ذکر اولویت نیازهای تخصصی کشور است و قصد اسائه ادب خدمت دانش آموختگان رشتههای فوق الاشاره نیست.
6) آیا عادلانه است که یک دورة نمایندگی مجلس یک مقطع تحصیلی محاسبه ونمایندگان به نسبت تعداد دورة نمایندگی از داشتن مدرک تحصیلی مستثنا شوند لیکن یک دورة وزارت، استانداری، مدیریت سازمانها، نهادها، فرمانداری، بخشداری، شورای شهر و... یک مقطع تحصیلی محاسبه نگردد. چرا نمایندگانی که بیش از همه باید حافظ مرزهای قانونی کشور بوده و در گفتار و عمل به آن مقید و متعهد باشند از شمول قانون مستثنا شدهاند. اگر این رفتار در دستگاههای دیگر نیز بصورت یک قاعده درآید چه فجایعی که در کشور رخ نخواهد داد؟
7) گلایهای نیز از شورای نگهبانی که علیرغم اینکه بر تبعیض آمیز بودن مصوبه آگاه بود ولی جهت کاستن از زحمت رسیدگی به صلاحیت تعداد بیشتری کاندیدا بر مصوبه صحه گذاشت و مسبب این بی عدالتی شد و به بدعت در قانونگذاری کشور مجوز داد، وجود دارد.
متأسفانه مصوبه مورد بحث این شائبه را در اذهان عمومی ایجاد کرد که نمایندگان با طرح این موضوع در فاصله زمانی چند ماه باقیمانده به انتخابات در صدد حذف رقبا از گردونه رقابتها هستند . امید است مجمع تشخیص مصلحت نظام به گونهای شفاف سیاست گذاری نماید تا گردش نخبگان با کمترین مانع انجام بگیرد. تا مبادا قانون انتخابات ملعبه دست سیاستمداران و ابزار تسویه حساب با رقبا شود. لذا شایسته است با لحاظ حقوق عموم مردم و مصلحتهای ملی نسبت به بازگشت قانون به قبل از تغییر در سال 90 و اصلاح دیگر نقاط ضعف آن اقدام گردد.
ابتکار:نشانه شناسی 9 دی
«نشانه شناسی 9 دی»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن میخوانید؛در دوران پسامدرن نشانه ها ابزار قدرت نرم هر کشور به حساب میآیند. نشانه ها شامل واژه ها، مثل شهادت، ایثار، عدالت، آزادی و اشخاص مثل سعدی و حافظ و مولانا و مفاهیم برخاسته از وقایع مهم تاریخی مثل واقعه کربلا، نهضت مشروطه، انقلاب اسلامی 57 هستند. اینها وقایعی میباشند که از نظر تحلیل گفتمان، هرکدام نشانه و دال مهمی هستند که جاذبه و ماندگاری آنها وابسته به میزان ارزش دال مرکزی شان است. در جهان امروز دعوا بر سر تصاحب نشانه هاست و فرهنگها تلاش دارند با تصاحب نشانه ها اثرگذاری خود را تقویت کنند.
انقلاب اسلامی توانست خود را به عنـــــوان یک فراگفتمان تثبیت نمـــاید و نشانه های خود که همان استقلال، آزادی،جمهوری اسلامی است را در قالب خرده گفتمان های وفادار، مشروعیت بخشد. خرده گفتمان های وفادار به فراگفتمان جمهوری اسلامی طی سه دهه گذشته حامل عناصر فراگفتمان هستند و پاسداشت نشانه های آن را عهده دار بودند و تمامی حرکت های مردم ایران پس از انقلاب نشانه فراگفتمان انقلاب را با خود داشت.
مردم با گفتمان انقلاب اسلامی و با تکیه بر دال مرکزی آن، حماسه هشت سال دفاع مقدس را خلق کردند و برگ زرینی را در تاریخ ایران ورق زدند. البته خاصیت رقابت خرده گفتمان ها این است که تلاش میکنند نشانه های فراگفتمان را به نفع خود و گاهی در حد قامت خود تقلیل و مصادره نمایند که این معضل باعث تضعیف ارزش های فراگفتمان میشود. انتخابات مختلف فصل رقابت خرده گفتمان ها و در حقیقت نمایش ماراتن خرده گفتمان های اصلاح طلب و اصولگرا برای اثبات میزان وفاداری خود به نشانه های فراگفتمان انقلاب اسلامی است. همراهی مردم با لیدرها، چهره ها و گروه های سیاسی بر اساس حرکت آنان در چارچوب گفتمانی جمهوری اسلامی است، به عبارتی مشروعیت فعالیت های سیاسی از نظر اکثریت مردم تابع حرکت گروه ها بر مدار انقلاب اسلامی است.
شاهد این ادعا ریزش هایی است که از ابتدای انقلاب تا به اکنون رخ داده و موجب افسوس مردم نشده است. به بیان دیگر هر کجا که ریزش به دلیل خروج گروه یا فردی از فراگفتمان انقلاب اسلامی بوده قابل هضم و تحمل بوده است ولی هر کجا ریزش به دلیل تنگ نظری و عدم تحمل یکی از خرده گفتمان ها بوده، در نظر مردم به اجحاف و هدر دادن سرمایه ها تفسیر شده است. 9 دی در تقویم سیاسی ایران یکی از مصداق های دشمن شناسی و هوشیاری مردم است.
در سال 88 تا آن زمان که دعوا در درون خرده گفتمان های وفادار به فراگفتمان جمهوری اسلامی جریان داشت، مردم صبورانه هر دو خرده گفتمان را همراهی میکردند و با شور و شوق زیر تابلوی نظام به ابراز احساسات میپرداختند ولی آنگاه که فضا غبارآلود شد و دشمن خارجی مترصد سوءاستفاده گردید و به قول معروف بوی کباب به مشامش رسید مردم هوشمندانه رنگ سیاسی خرده گفتمان ها را کنار گذاشتند و به رنگ فراگفتمان در آمدند و در نمایش عظیمی “نه” بزرگی به دشمنان در کمین نشسته گفتند و اعلام کردند که بازی سیاست درمیدان فراگفتمان جمهوری اسلامی را میپذیرند ولی هرگاه که بازی، عناصر فراگفتمان را مخدوش نماید از نظر آنان فاقد وجاهت میباشد.
پس حماسه 9 دی نه متعلق به جریان خاص یا خرده گفتمان اصولگرا بلکه متعلق به ملت ایران است. اما از آن روز به بعد متأسفانه گروههای کوچکی تلاش میکنند این حماسه را در حد نشانه خود مصادره نمایند و از آن آرم حزبی بسازند و با آن رقیب را رجم نمایند؛ این اقدام خلاف پیام حضور میلیونی مردمی بود که در برگیرنده تمام سلایق سیاسی میشد.
اصولاً ارزش 9 دی به فراگیری و نشانه بودنش در قامت فراگفتمان جمهوری اسلامی و ملت ایران است. اگر ماهیت آن حرکت در منظومه دفاع از فراگفتمان انقلاب اسلامی تعریف و تفسیر شود آنگاه پاسداشت آن در قلب تمام ملت ایران خواهد بود و حفظ دستاوردهایش جزو تعهدات اکثریت ملت ایران میباشد، اما اگر آن حماسه بزرگ به مرور رنگ یک اقلیت کوچک را پیدا کند و در حد نشانه یک گروه سیاسی و حتی یک خرده گفتمان تنزل و تقلیل یابد و باعث تشدید دو قطبی شدن نیروهای داخلی شود، در حقیقت مصادره کنندگان مرگ آن نشانه را رقم زده اند و بزرگی اش را با کوچکی خود عوض کرده اند؛ بر همین اساس پیشنهاد میشود به جای این همه فریاد رجم و مرگ در خطاب به نیروهای داخلی، اجازه دهند پیام وحدت بخش آن حماسه بزرگ درست شنیده شود و جای دشمنان عوض نگردد.
در آن روز، انگشت اشاره مردم و مخاطب مشت های گره کرده آنان دشمنان خارجی و منافقین کور دل بود. 9 دی روز همایش وحدت نیروهای داخلی و یک صدا شدن خرده گفتمان ها حول فراگفتمان بود. در روز 9 دی مردم از دالهای اختصاصی خرده گفتمان ها گذر کردند و حول دال مرکزی فراگفتمان وحدت نمودند. بنابراین شرط ارزشمند ماندن این روز و حفظ قدرت نشانه ای آن، به تنزل ندادن آن در حد نشانه خرده گفتمان هاست. بایست اجازه داد این نشان مهم در قامت نشان فراگفتمان باقی بماند.
اعتماد:مدرنیزاسیون بعثی!
«مدرنیزاسیون بعثی!»عنوان یادداشت روز روزنامه اعتماد است که در آن میخوانید؛کسانی که با تاریخ منطقه آشنایی دارند، میدانند که حزب بعث از قدیمیترین احزاب منطقه عربی است. این حزب بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم تشکیل شد و هدف اصلی آن تشکیل دولت عربی واحد در سرزمینهای عربی بود و یک حزب سوسیالیستی محسوب میشد. حزبی سکولار و با گرایشهای سوسیالیستی که رهبر اصلی آن نیز یک روشنفکر مسیحی یعنی میشل عفلق بود. ٧٠ سال پیش وضع کشورهای عربی به ویژه سوریه و عراق با اکنون خیلی فرق داشت، بنابراین شعارهای حزب بعث در آن زمان پیشروانه محسوب میشد و از این رو بسیاری از جوانان و روشنفکران عرب طرفدار این حزب بودند. این حزب از طریق کودتا در سوریه و عراق به قدرت رسید و در عراق نظام جمهوری را جانشین سلطنت کرد و از اواخر دهه ٦٠ میلادی قرن گذشته عملا حاکم بلامنازع در این دو کشور بودند. هرچند اختلافات میان دو حزب شعلهور شد و آنان را به دشمن خونی یکدیگر تبدیل کرد که انواع و اقسام اقدامات تروریستی علیه یکدیگر به اجرا درآوردند و عرصه ستیزههای آنان به سایر مناطق از جمله فلسطین و لبنان نیز کشیده شد ولی در یک اصل مشترک بودند و آن گرایشهای غیردینی و حتی ضددینی و کوشش برای زدودن جامعه از رفتار و فرهنگ و آداب و رسوم سنتی و مذهبی. چهل سال برای تحقق این اهداف فرصت داشتند و شرایط اقتصادی و سیاسی نیز در مقاطعی به کمک آنان آمد ولی آنچه که در عمل دیده شد این بود که برای بقای خود پیش از هر چیزی اصل وحدت عربی را تبدیل به اصل وحدت همه با من کردند، تاحدی که آزادی فلسطین نسبت به این اصل در حاشیه قرار گرفت و حتی آزادی فلسطین مشروط شد به وحدت جهان عرب با یکی از این شاخههای حزب بعث.
برای قوام داخلی نیز اصل دموکراسی به سرعت به فراموشی سپرده شد البته از اول هم در عمل دیده نمیشد، زیرا نه روی کار آمدن آنان از طریق آرای مردم بود و نه بقای آنان به آرای مردم و از طریق آزادی بود. بدترین نوع استبداد و سرکوب را در کشورهای خود برقرار کردند و نتایج انتخابات آنجا معمولا کمتر از ٩٩ درصد به نفع نامزدهای حزب بعث نبود. جالب اینکه این سلطه سیاسی فقط با اتکا به ارتش و پلیس و دستگاههای امنیتی تامین نمیشد، بلکه بدتر از آن با اتکا به قدرت قبیله و طایفه بود. در عراق صدام حسین متکی به اهل سنت در برابر شیعه و متکی به عربیت در برابر اکراد و حتی در میان اهل سنت نیز با اتکا به منطقه خود در تکریت در برابر سایر مناطق و نیز قبایل نزدیک به صدام در مواجهه با سایر قبایل بود. به عبارت دیگر مدرنیزاسیون معکوس طی شد، جامعهیی که قرار بود مدرن شود و تعلقات ملی فراتر از تعلقات نژادی، قومی و قبیلهیی و زبانی و... قرار گیرد دقیقا در ذیل سلسله مراتب قومی، عشیرهای، طایفهیی و خانوادگی تعریف شد.
در حالی که به لحاظ ظاهر، جامعه مدرن شده بود، در باطن و عمق جامعه، نه یک گام که چند گام به عقب برداشته بود، فقط کافی بود که فرصتی پیشآید تا این عقبگرد مجال بروز پیدا کند تا فاجعه از عمق به سطح آید و خود را نشان دهد و این فرصت بعد از حمله ایالات متحده رخ داد. هنگامی که سلطه حزب بعث فرو ریخت و مجسمههای صدام پایین کشیده شد واقعیت قبیلهیی و عشیرهیی و حتی طایفهیی جامعه عراق نیز نمایان و بازگشت به سنتهای غیرمدرن این جامعه به سطح آمد و دیده شد. البته پیش از آن صدامحسین کوشید که نمایش دیگری روی صحنه سیاست بیاورد و با تمسک به نمادها و ادبیات مذهبی، کوشید تا به گرایش غالب در صحنه عراق دست یابد ولی روشن بود که پایههای رژیمی که براساس عشیرگی و طایفهیی استوار بود، نمیتوانست چنین تغییری را در عمل بپذیرد. ولی این تغییر جدید نشان میداد که مجموعه تغییرات از بالا که حزب بعث اعمال کرده، مثل کف آب روی دریا بود که به سرعت زایل شد. نمونه روشن آن سربرآوردن فرهنگ داعشی از دل قبایل مناطق اهل سنت و غالب شدن این فرهنگ ضدمدرن در مناطقی است که روزگاری مهد حزب بعث بودند.
جالب اینکه در مناطق شیعهنشین و حتی کردنشین عراق نیز بازتابی از این فرهنگ را میتوان دید. در سوریه نیز همین پدیده را کمابیش شاهد هستیم و حضور پرقدرت تندروهای سلفی در مناطق اهل سنت شاهد این مدعاست. در لیبی و حتی در مصر هم میتوان این نمونهها را دید. در حالی که کشورهایی مثل مراکش و اردن کمتر با این وضع مواجه هستند، زیرا فشار از بالا برای مدرن شدن، مثل آنچه در حکومتهای نظامی برای مدرن کردن صوری جامعه شاهد بودیم وجود نداشته و جامعه به نسبت یک روند متعادلی را طی کرده است. اگر ٣٠ سال پیش کسی جامعه سوریه و عراق و لیبی را با جامعه اردن و مراکش مقایسه میکرد، برداشتن چنین بود که جامعه عراق و لیبی بسیار به ارزشها و رفتارهای مدرن نزدیکتر شدهاند و جامعه مراکش و اردن به نسبت سنتی باقی ماندهاند ولی اکنون این دو جامعه کماکان در مسیر خود طی طریق میکنند، در حالی که آن سه کشور به عصر حجر برگشتهاند بهطوری که در آن زنان را به بردگی گرفته و خرید و فروش میکنند.
دنیای اقتصاد:آمادگی نظام بانکی ایران برای هماهنگی با مقررات بین المللی
«آمادگی نظام بانکی ایران برای هماهنگی با مقررات بین المللی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر مرتضی بینا است که در آن میخوانید؛اول: بانک مرکزی ایران اخیرا «ضوابط ناظر بر حداقل استانداردهای شفافیت و انتشار اطلاعات عمومی توسط موسسات اعتباری» را منتشر کرده و همه بانکها را ملزم کرده که اطلاعات مربوط به انواع فعالیتهایشان را در سرفصلهای قابل بررسی و اندازهگیری در سایت بانکشان منتشر کنند و در اختیار عموم قرار دهند. بزرگترین بخش منابع بانکها از طریق سپردههای مردم تامین میشود. اصولا سپردهگذاران مایل به ریسک سرمایهگذاریهای پر خطر نیستند؛ بنابراین بانکها نباید اجازه داشته باشند با منابع متعلق به دیگران کارهای پرخطر انجام دهند. این اقدام بانک مرکزی در حمایت از سپردههای مردم بسیار به موقع است.
علاوهبر جنبه نظارتی بانک مرکزی، دسترسی عمومی به این اطلاعات اجازه خواهد داد. که آثار فعالیتهای غیرمتداول بانکی توسط بازار شناسایی شوند و همه بانکها برای حفظ منابعشان مجبور به اصلاح رفتار خود شوند.
نظارت غیرمستقیم مردم و بازار بر بانکها منجر به هدایت سپردههای مردم و دیگر منابع به سمت بانکهای کم خطر خواهد شد. به این ترتیب هزینه لازم برای اصلاح رفتار بانکها بسیار کمتر از هزینهای خواهد بود که دولت و بانک مرکزی منحصرا از طریق انواع دستورالعملها و مقررات اعمال میکنند. امیدواریم که مردم، بانکها و همه ارکان دولتی و حکومتی، بانک مرکزی را در پیادهسازی اقدامات مربوط به شفافسازی بانکها یاری دهند.
اقدام بانک مرکزی درجهت شفافسازی بانکها مقدمهای است برای هماهنگی با دستاوردهای جهانی بهمنظور بهبود سیستم بانکی. سالهاست که سیستم بانکی ما تجربههای گرانقدر جهانی را که در مقررات پیشنهادی کمیته بازل جمعآوری شده است، نادیده میگیرد. مقررات کمیته بازل معمولا یا بهدنبال یک بحران مالی یا بهدنبال شناسایی مشکلاتی در چند بانک بزرگ وضع شده است. با نگاهی به تاریخ و دلایل وضع مقررات جدید متوجه میشویم مشکلاتی که کمیته بازل به حل آنها اقدام کرده با مشکلاتی که سیستم بانکی ما با آنها مواجه است، تفاوت اساسی ندارند. مثلا عدم دقت در اعتبارسنجی مشتریان، بنگاهداری، سرمایهگذاریهای پرخطر و کمبود نقدینگی از مهمترین مشکلات بانکداری در سطح جهان است که بانکهای ما نیز با آن روبهرو هستند. به دلیل آثار مثبتی که این مقررات بر اقتصاد و جامعه داشتهاند همه کشورهای عضو کمیته بازل بلافاصله و دیگر کشورها سریعا سعی در اجرایی کردن مقررات جدید بازل دارند.
عدم هماهنگی با این مقررات در سیستم بانکی ما کاملا نمایان است.
بنگاهداری در سطح گسترده و در نتیجه تزریق منابع مردم به شرکتهای غیررقابتی و عملا ورشکسته، کمبود نقدینگی مزمن و نیاز به استقراض دائمی از بانک مرکزی، تسهیلات غیرجاری بسیار بالا، سرمایهگذاریهای خارج از حیطه بانکداری و پر خطر از جمله معضلات سیستم بانکی ما هستند. نیاز دائمی برای تزریق نقدینگی در جامعه و تورم کمرشکن، عقب افتادن سود سپردهها از تورم و در نتیجه تاراج اموال سپردهگذاران خرد و سوءاستفادهها و فسادهای مالی نتیجه عقب افتادن از اجرای مقررات بینالمللی است. اینها مشکلاتی هستند که سیستم بانکداری جهانی در سطح بسیار خوبی حل کرده است و تجربیات آنها کاملا در اختیار ما هستند.
با توجه به زیربناهای موجود برای حسابرسی و ساختارهای اجرایی در بانک مرکزی وقت آن است که بیش از این تامل نکرده و در پیادهسازی آخرین مقررات بازل قدم برداریم. اجرای این مقررات بدون شک با مقاومت و مشکلات خاص خود روبهرو خواهد شد؛ ولی با شناخت بهتر مقررات بینالمللی مطمئنا همه ذینفعان و دلسوزان از اجرای مقررات بازل حمایت خواهند کرد. مقررات بازل 3 هم اکنون در آمریکا و اروپا اعمال شدهاند و طبق یک برنامه زمانبندی شده تا پایان سال 2018 همه ارکان آن باید کاملا اجرا شوند. امید است که هرچند با شروع دیرهنگام ولی با توجه به سادگی عملیات بانکی متداول در ایران تا پایان سال 2018، با بقیه کشورهای پیشرفته در امر سالمسازی بانکداری همگام شده باشیم.
دوم: مقررات پیشنهادی بازل زنده و مرتبا در حال افزایش هستند و کشورهای عضو متعهدند که مقررات پیشنهادی را به قانون تبدیل کنند. کمیته بازل در سال 1975 با عضویت 10 کشور بزرگ اقتصادی (G-10) و بهدنبال ورشکسته شدن چند بانک بزرگ در اثر مشکلات ارزی تشکیل شد. در این تاریخ کمیته بازل تعهدنامههای متعددی منتشر کرد که بین کشورهای میهمان و میزبان برای نظارت شعبههای خارجی بانکها به امضا رسیدهاند.
بازل 1: در سال 1988 بهدنبال نکول کشورهای آمریکای جنوبی اولین مدل بسیار ساده کفایت سرمایه تحت عنوان بازل 1 پیشنهاد شد. منظور و هدف از کفایت سرمایه این است که بانک به حد کافی برای مقابله با بحرانهای احتمالی سرمایه داشته باشد و در شرایط تعطیلی و ورشکستگی قرار نگیرد. به مرور زمان تا سال 1997 مقرراتی برای ذخیره مطالبات معوق، تسویه بین بانکی، محاسبه ریسک بازار و اجازه استفاده از مدلهای داخلی بانکها ارائه شد. کمیته بازل برای انواع داراییها ضریب ریسک خاص و در عینحال بسیار سادهای را اعلام و مفهوم داراییهای موزون شده به ریسک را معرفی کرد. در این مدل، داراییهای پرخطر ضریب ریسک بالاتری گرفتند و بانکها باید نسبت سرمایه به داراییهای موزون شده 8 درصد را رعایت کنند. در این مدل اگر یک بانک داراییهای خود را به سمت داراییهای پرخطر هدایت کند، مخرج کسر؛ یعنی داراییهای موزون شده افزایش مییابد و در نتیجه نسبت کفایت سرمایه کم میشود. اگر نسبت کفایت سرمایه کمتر از 8 درصد بشود یا باید سرمایه بانک را افزایش داد یا ریسک داراییها را کم کرد. این مقررات تحت عنوان بازل 1 شناخته میشوند و این تقریبا همان مدلی است که امروز برای محاسبه کفایت سرمایه بانکها در ایران مورد استفاده قرار میگیرد.
بازل 2: بهدنبال بحران مالی آسیا در سال 1998-1997 برنامهریزی جدیدی برای کنترل ریسک بانکها آغاز شد. در این بحران کشورهای متعدد آسیایی با مشکل خروج سریع منابع و افت شدید ارزش پول داخلی روبهرو شدند و بعضا یا دولتهایشان سقوط کرد یا اصلاحات اساسی در نظام بانکی خود صورت دادند. برنامهریزی کمیته بازل 6 سال طول کشید تا در سال 2004 بعد از مذاکرات طولانی و مطالعات و ارزیابیها، سه رکن اصلی سرمایه، نظارت و شفافیت تعریف شد. رکن سرمایه با تمرکز روی تسهیلات بانکی، مشوقهایی را برای رتبهبندی مشتریان در نظر گرفت. در ادامه در سال 2006 مقرراتی برای یکسانسازی محاسبه ریسک سرمایهگذاریهای تجاری و نیاز کفایت سرمایه برای اینگونه کارها به صورت محدود تعریف شد. همچنین تعریف سادهای برای کفایت سرمایه در اثر ریسکهای عملیاتی تعریف شد. تعریف سرمایه موردنیاز برای ریسکهای عملیاتی در حقیقت بهانهای بود برای جبران کم شدن کفایت سرمایه در اثر مدلهای داخلی اعتبارسنجی. این مقررات تحت عنوان بازل 2 شناخته میشوند و تفاوت اساسی از نظر شفافیت اطلاعات و لزوم حاکمیت شرکتی و مدیریت ریسک با بازل 1 دارند. بازل 1 در مورد بسیاری از مطالب مربوط به نظارت، حاکمیت شرکتی و مدیریت ریسک ساکت است، دستورالعملهای مشخصی ندارد و فقط به اهمیت داشتن ارکان مربوطه هشدار میدهد. بازل 2 علاوهبر کفایت سرمایه در مورد ارکان مربوط به شفافیت و حاکمیت شرکتی دستورالعملهای مفصلی دارد. میتوانیم اقدام بانک مرکزی برای الزام ارائه اطلاعات شفاف بانکی را اولین قدم برای هماهنگی با بازل 2 برآورد کنیم.
واما بازل 3: حتی قبل از وقوع بحران مالی 2008-2007، نگرانیهای زیادی نسبت به لغو قوانین ممنوعیت ورود بانکهای تجاری به فعالیتهای غیرمتداول بانکی وجود داشت. به گفته کمیته بازل، آنها در حال تدوین مقرراتی برای کنترل ریسک فعالیتهای غیرمتداول بانکها بودهاند. بهدنبال بحران بانکی 1929 مقررات ممنوعیت ورود بانکهای تجاری به حوزه فعالیتهای سرمایهگذاری وضع شدند. بعد از گذشت 70 سال دولت آمریکا این ممنوعیت را لغو کرد. طولی نکشید که با پایین آمدن نرخ بهرهها و افزایش درجه ریسکپذیری موسسات مالی و حتی سرمایهگذاران خرد، سرمایهگذاریهای بیمحابا در انواع اوراق قرضه پر خطر بهخصوص اوراق با پشتوانه وامهای مسکن بسیار بالا رفت. در فاصله بین 2007 تا 2008 با توقف رشد قیمت مسکن و افزایش نکول در اوراق مسکن، چند شرکت سرمایهگذاری با سابقه طولانی گرفتار کمبود نقدینگی شدند و عملا برای حفظ خود در مقابل طلبکاران مجبور به اعلام ورشکستگی شدند. اعلام ورشکستگی Lehman Brothers شوک بزرگی بود که اعتماد بین بانکی را از بین برد و عملا باعث توقف بازاربینبانکی و توقف نقدینگی شد. با توقف نقدینگی شرکتها با کمبود سرمایه درگردش مواجه و پیدرپی مجبور به کم کردن فعالیتهای خود شدند که به موج بیکاری دامن زد.
سرمایهگذاریهای تجاری یا بنگاهداری: با آغاز بحران مالی از سال 2009 کمیته بازل پیدرپی مقرراتی را برای بهبود نقدینگی و کفایت سرمایه وضع کرد تا اینکه مجموعه مقررات تحت عنوان بازل 3 برای اجرا از سال 2014 تا 2018 ارائه شد. در بازل 3 شرایط بسیار سختی برای سرمایهگذاریهای تجاری و بنگاهداری در نظر گرفته شده که عملا بانکها را مجبور به خروج از این نوع سرمایهگذاریها میکند. کمیته بازل مستقیما بانکها را از بنگاهداری منع نکرده چون ممکن است کشورها با مشکلات قانونی برای اجرای چنین مقرراتی روبهرو شوند، اما در مقابل ضریب ریسک 1250 درصدی برای داشتن عمده سهام شرکتهای تجاری در نظر گرفته است. معنی ضریب ریسک 1250 درصدی با توجه به نسبت کفایت سرمایه 8 درصد این است که منابع برای سرمایهگذاریهای عمده در شرکتهای تجاری باید توسط خود سهامداران بانک تهیه شود نه از منابع سپردهگذاران (1250 درصد x 8 درصد =1). سایر سرمایهگذاریهای بورسی هم دارای ضرایب ریسک بالایی (تقریبا 300 درصد تا 600 درصد) هستند و عملا سهامداران بانکها را مجبور میکند که از سرمایهگذاریهای بورسی پرهیز کنند یا مقدار زیادی از منابع لازم برای این گونه کارها را خود فراهم کنند و با جیب سپردهگذاران دست به ریسک نزنند. در مقایسه با مقررات سخت منع مستقیم قانونی، برتری مقررات بازل در سادگی اجرا کردن آن به کمک ضرایب ریسک و پرهیز از مراجعه به مقامات قضایی است.
جلوگیری از سرمایهگذاریهای دوبل و انتشار بحران: برای جلوگیری از سرمایهگذاریهای دوبل و همچنین جلوگیری از انتشار بحران از یک بانک به بانکهای دیگر، شرایط سختتری نسبت به گذشته برای سرمایهگذاری در موسسات مالی در نظر گرفته شده است؛ مثلا سرمایهگذاری در بیش از 10 درصد یک موسسه مالی باید از داراییهای بانک کسر شود. همچنین مجموع سرمایهگذاری در موسسات مالی اگر بیش از 15 درصد سرمایه بانک باشد باید از داراییهای بانک کسر شود. به عبارت دیگر سرمایه این کارها باید از طریق سهامداران بانک تهیه شود. همچنین اگر یک بانک از یک موسسه مالی وام بگیرد و سهام آن موسسه را بخرد، سهام خریداری شده برای محاسبات کفایت سرمایه از داراییهای بانک خارج خواهد شد.
آمادگی برای شرایط بحرانی: علاوهبر سختگیریها در نحوه محاسبه سرمایه بانک و ضرایب ریسک، میزان کفایت سرمایه بانکها در شرایط عادی باید 5/2 درصد بیش از 8 درصد گذشته شود. هدف از این 5/2 درصد حفاظت از سرمایه بانک در شرایط بحران اقتصادی است؛ یعنی بانکها باید حداقل 5/10 درصد نسبت کفایت سرمایه در شرایط عادی داشته باشند تا در شرایط بحرانی به کمتر از 8 درصد نرسد. اگر سرمایه بانکی کمتر از 5/10 درصد باشد اجازه توزیع سود و باز خرید سهام به بانک داده نخواهد شد و مدیران بانک باید سرمایه بانک را از طریق مراجعه به بازار یا طرق دیگر به 5/10 درصد برسانند.
جلوگیری از پایین آمدن کیفیت تسهیلات: همچنین یک لایه دیگر 5/2 درصد برای حفاظت در مقابل رشد سریع تسهیلات در نظر گرفته شده است. بانکهای مرکزی موظف هستند رشد تسهیلات بانکی را رصد کنند و بانکها را مجبور سازند سرمایه بیشتری در صورت رشد غیرعادی تسهیلات کنار بگذارند. به کمک این لایه بانکهای مرکزی از رشد سریع تسهیلاتدهی در شرایط خوب اقتصادی جلوگیری میکنند و مانع پایین آمدن کیفیت تسهیلات میشوند؛ یعنی اگر بانکی به نسبت اندازه خود بیش از سایر بانکها اقدام به تسهیلاتدهی بکند، یا باید بانک مرکزی را از کیفیت خوب این تسهیلات آگاه کند یا سرمایه بیشتری کنار بگذارد.
قواعد مربوط به نقدینگی: در مدل بازل 3، بانکها موظف هستند که هم پوشش نقدینگی کافی برای 30 روز در شرایط بحرانی داشته باشند و هم اطمینان لازم برای ثبات منابع خود را فراهم کنند. برای پوشش نقدینگی 30 روزه در شرایط بحرانی، سپردهها از نظر ریسک خروج طبقهبندی میشوند و عددی به دست میآید که نشانگر احتمال خروج منابع در 30 روز آینده است؛ مثلا سپردههای دانه درشت دارای ریسک خروج بالاتری نسبت به سپردههای خرد یا سپردههای مربوط به حقوق کارمندان است. بانک باید داراییهای نقد یا قابل نقد شدن با کیفیت بالا برای پوشش خروج سپردهها و منابع دیگر داشته باشد.
همچنین منابع بانک از نظر ثبات طبقهبندی میشوند و در مقابل، نیاز بانک به منابع با ثبات یا دراز مدت سنجیده میشود. منابع با ثبات بانک باید پوشش کافی برای نیازهای درازمدتش فراهم کند. این محاسبات طی فرمولهای بسیار دقیقی ارائه شدهاند که از حوصله این مقاله خارج هستند.
قواعد مربوط به اهرمی بودن بانک: علاوهبر محاسبات نسبتا پیچیده کفایت سرمایه که به ضرایب ریسک برای داراییهای مختلف وابسته هستند، یک محاسبه ساده و بدون ضرایب ریسک هم در نظر گرفته شده که در آن نسبت سرمایه آورده و سود انباشته به کل داراییها باید بیش از 3 درصد باشد. هدف از این کار نوعی کنترل در مقابل بازی کردن با اعداد در مدلهای داخلی بانکها برای محاسبه ضرایب ریسک است.
استرس تست: یکی از مهمترین بخشهای مقررات بازل 3 مربوط به استرس تست بانکی میشود. هدف از استرس تست این است که وضعیت کفایت سرمایه بانک در شرایط بحران اقتصادی سنجیده شود. اخیرا در آمریکا به چند بانک بزرگ اجازه توزیع سود داده نشد چون با فرض رسیدن یک بحران اقتصادی جدید احتمال کمتر شدن سرمایه بانک از 8 درصد وجود داشت. همچنین بانکهای اروپایی اخیرا ملزم شدند که مقدار زیادی سرمایه از بازار جمعآوری کنند چون در استرس تست بانکی موفق نبودند.
ریسک عملیاتی: بازل 3 به ریسک عملیاتی توجه ویژه دارد و بانکها ملزم هستند برای ریسکهای عملیاتی سرمایه در نظر بگیرند. ریسکهای عملیاتی ریشههای مختلفی دارند و مهمترین آنها سهلانگاری، تقلب، طمع و دیگر موارد مشابه هستند. برای محاسبه سرمایه لازم برای ریسکهای عملیاتی مدلهای مختلفی وجود دارد. مدل ساده و استاندارد اروپا برای ریسکهای عملیاتی حدود 15 درصد درآمدهای ناشی از عملیات را بهعنوان سرمایه موردنیاز در نظر گرفته است.
دیگر الزامات: علاوهبر مقرراتی که ذکر شد، بازل 3 برای بانکهای بزرگ و دارای خطر گسترش سیستمیک بحران، 5/2 درصد سرمایه بیشتر از سایر بانکها در نظر گرفته است (مجموعا کفایت سرمایه 5/15 درصد). عدم تشویق بانکها به بزرگ شدن بیش از حد هدف این تصمیمگیری بوده است تا دولتها مجبور نشوند برای نجات آنها وارد عمل شوند.
خلاصه کلام: احتیاط در سرمایهگذاریهای بورسی و بنگاهداری، عدم توسعه شعب برای سودجویی از تورم املاک و مستغلات، دقت در اعطای اعتبار و قابلیت بازپرداخت مشتری و حفظ نقدینگی بانک برای ایفای تعهدات مواردی هستند که مقررات بازل 3 پوشش میدهد. برتری مقررات بازل در سادگی اجرا کردن آنها به کمک ضرایب ریسک و پرهیز از تدوین قوانین پیچیده است که نیاز مراجعه به مقامات قضایی برای فروش اجباری داراییهای پر خطر را از بین میبرد. عدم اجرای مقررات بازل؛ یعنی تکرار مشکلاتی که سیستمهای بانکی جهان قبلا از آنها عبور کردهاند. نگارنده بر این باور است و شواهد نیز نشان میدهند که زیرساختهای لازم برای اجرای آخرین مقررات بازل در ایران وجود دارد و تاخیر در اجرای این مقررات، سالمسازی سیستم بانکی ما را با تاخیر بیشتری روبهرو خواهد کرد.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد