حافظ فرماید:
چوگل گر خردهای داری،خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلطها داد، سودای زراندوزی
بعضیها هم امروز به خودشان سخت میگیرند که فردا راحت باشند. چنان که یک بنده خدایی را دیدند که نان داخل آب میزند و میخورد؛ حال آنکه در انبارش مقدار زیادی کیسههای برنج تلمبار کرده بود. گفتند چرا از برنجهایت نمیخوری؟ نگاهی عاقل اندر سفیه کرد و لبخندی آیندهنگرانه زد و گفت: چون مثل تو بیعقل نیستم. من از الآن به فکر فردای خودم هستم. نقل است که نامبرده هرگز به فردا نرسید و یکی از روزها که بیکار بود، ریق رحمت را سر کشید. ناگهان بانگی برآمد، خواجه مرد!
دستهسومی هم هستند که بیشتر هستند و به تعادل و تکامل نزدیک ترند. این عده بر این باورند که هم باید از امروز خود لذت برد و مرتاضگونه به خود سخت نگرفت و هم که فردا را به امان خدا رها نکرد؛ که: «خدا بزرگ است»!.... خب بله، شکی نیست؛ خدا بزرگ و بزرگتر از همه آنچه هست که در ذهن ماست اما همین خدای بزرگ، یک عقل بزرگی هم به ما داده که به آن عقل مآلاندیش و عقل معیشت میگویند. هم امروز خود را محاسبه میکند و هم به فردای خود میاندیشد. هم قدر بهار عمر خود را میداند و هم به زمستان زندگیاش فکر میکند که حکایت آن گنجشک بیخیال از زمستان نشود که مورچه عاقبتاندیش زحمتکش به او گفت:«جیک جیک مستونت بود/فکر زمستونت نبود؟»..... و الی آخر که مربوط به گروه سنی الف و ب و فوقش جیم است!
به همین دلیل است که ملت اقدام به انواع سپردهگذاری در بانکهای کشور میکنند. حالا گاهی کوتاه مدت،گاهی درازمدت، گاهی میان مدت؛ یعنی از وسط کار به بانک حمله میکنند و با شتاب، پول خود را برمی دارند که از آن استفادهای دیگر کنند. مثلاً ارز و دلار بخرند یا زمین معامله کنند. خب پول خودشان است، آزادند هر کاری میخواهند در چارچوب قوانین کشور انجام دهند.
خبر وارده: عرض شود که بانک مرکزی هم در راستای آنچه عرض شد،اعلام کرده که سود سپردههای کوتاه مدت عادی، بر مبنای حداقل مانده هر روز و پایان هر ماه محاسبه میشود؛ که اگر خوب محاسبه بشود، چه بشود!
بستة پیشنهادی: بالاخره ما نیز آدمیم و مختصر عقلی داریم که چون از بخشی از آن برای تفکر به آینده استفاده میکنیم؛ مختصر سپرده کوتاهمدتی هم در بانک داریم که از محل سود آن بتوانیم اجاره خانهمان را بدهیم و با بقیه مبلغ هم نان و تخممرغ و گوجه بخریم که بیاملت نمانیم. فلذا پیشنهادهایی سودآور داریم:
1- محاسبه سودآور: مسئولان بانک مرکزی و جمیع بانکهای کشور، یک طوری سود حسابهای بانکی ملت را حساب کنند که طبق یک قاعده کلی، نه سیخ بسوزد، نه کباب. حالا دسته سیخ سوخت، به درک. چیزی که زیاد است، دسته. هرچند نگارنده مخالف دستهبندی و دستهبازی است.
2- واریز اولیه: اگر بشود که ملاک تعلق گرفتن سود، همان مبلغ اولیه باشد که به حساب واریز میشود؛ واقعاً محشر میشود. هیچ جایی خوشگلتر و باحالتر از بانک برای سرمایهگذاری نخواهد بود. دیگر صحبت از سپرده نخواهد بود، سخن از دلسپردگی است.
3- سپردههای خونی: با عنایت به ارزش بالای خون در نظام سلامت کشور، خب چه اشکالی دارد که به خون اهدایی مردم به بانکهای خون نیز به چشم یک نوع سپرده دلی و مردمی نگریسته شود و طبق قانون به این سپردهها هم سود تعلق بگیرد؟... آقا، اگر این طور بشود؛ از فردا یک خون بگیری محشری راه بیفتد که مپرس!... جالب اینکه جناب حافظ در قرن هشتم نیز از اندوختن خون سخن به میان آورده:
دل بسی خون به کف آورد، ولی دیده بریخت / الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود!
رضا رفیع
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد