داستان پلیسی

انتقام وحشتناک از شوهر

آتش تمام خانه را گرفته و برخی وسایل به خاکستر تبدیل شده بود. با آن که ماموران آتش‌نشانی به اطفای حریق پرداخته بودند، اما هنوز دود غلیظی در خانه وجود داشت و نفس کشیدن را سخت کرده بود. پس از تخلیه دود، آتش‌نشانان با جسد مردی میانسال در اتاق کارش مواجه شدند.
کد خبر: ۷۶۷۵۵۱
انتقام وحشتناک از شوهر

با کشف جسد مرد میانسال، سروان حسینی و همکارانش در جریان ماجرا قرار گرفتند و راهی محل شدند. باید مشخص می‌شد که آتش‌سوزی عمدی بوده یا غیرعمدی و چه حادثه‌ای رخ داده است؟

بسختی می‌شد در آنجا رد و اثری به دست آورد که سرنخی از علت حادثه در اختیار سروان حسینی و نیروهایش قرار دهد. بر اساس بررسی‌های اولیه پزشکان قانونی، علت مرگ اصابت ضربات جسم نوک تیز به بدن مرد میانسال اعلام شد. این موضوع نشان می‌داد خانه پس از قتل به آتش کشیده شده بود.

از آنجا که قاتل براحتی وارد خانه شده بود، این احتمال مطرح شد که عامل جنایت فردی آشناست. تحقیقات از اعضای خانواده سیروس آغاز شد، اما آنها در زمان حادثه به خانه یکی از اقوام رفته بودند.

سروان حسینی در ادامه با موضوعی برخورد کرد که باعث شد همسر و پسر سیروس به عنوان مظنون بازداشت شوند. همسر سیروس به نام مریم، مدتی بود که ادعای دروغینی در رابطه با ارتباط با ماوراءالطبیعه داشت و با همین ترفند مشتریان زیادی هم داشت و حتی پسر جوانی را به عنوان پیشکار انتخاب کرده بود. از طرفی سیروس با این ماجرا بشدت مخالف بود و همین مساله باعث درگیری و اختلاف بین آنها شده بود.

این اطلاعات باعث شد که سروان، مریم و پسرش را که همیشه از مادرش طرفداری می‌کرد، بازداشت کند. این احتمال وجود داشت که مریم با همدستی پسر و پیشکارش به دلیل این‌که شوهرش با کارهای آنها مخالف بود، نقشه قتل وی را کشیده باشند.

در ادامه تحقیقات سروان حسینی متوجه شد مریم با زنی به نام مهسا رابطه صمیمی دارد و مدت‌هاست که زن میانسال به خانه او رفت و آمد دارد. ماموران سراغ مهسا رفته و از او تحقیق کردند. تحقیقات نشان می‌داد مهسا مدت‌هاست همراه پسرش به تنهایی زندگی می‌کند. تحقیق از زن میانسال شروع شد و او از زندگی‌اش گفت: «از طریق یکی از دوستانم با مریم آشنا شدم. خب در زندگی هر کسی مشکلاتی وجود دارد و آدم‌ها فکر می‌کنند با توسل به دیگران می‌توانند مشکلات را حل کنند، غافل از این‌که این راه‌حل‌ها فقط یک سراب است. کم‌کم ارتباط من و مریم باهم خیلی خوب شد تا جایی که بچه‌هایش به من می‌گفتند خاله».

او ادامه داد: «اما کارها و حرف‌هایی که مریم گفته بود انجام دهم هیچ وقت باعث نشد مشکلاتم حل شود و فقط به این دلیل که درد و دل کردن‌هایم باعث می‌شد کمی سبک‌تر شوم به او خانه می‌رفتم. تا این‌که چند وقت پیش وقتی به خانه مریم رفتم او در خانه نبود و شوهرش از من خواست در خانه منتظرش بمانم. سیروس آن روز از من پذیرایی کرد و بعد از کمی صحبت به من پیشنهاد داد به عقد موقت او دربیایم. چند سال قبل شوهرم را از دست داده و زندگی‌ام را وقف بچه‌ام کرده بودم. از شنیدن این موضوع شوکه شده بودم و فکر نمی‌کردم همسر دوست صمیمی‌ام از من چنین درخواستی کند. آن روز بدون هیچ حرفی از خانه مریم بیرون آمدم، اما دلم طاقت نیاورد و چند روز بعد که مریم را دیدم ماجرا را برایش تعریف کردم که ‌ای‌کاش نمی‌کردم. مریم از شنیدن این حرف خیلی ناراحت شد، مریم می‌خواست از همسرش انتقام بگیرد و این موضوع را بهانه انتقام کرد. او آنقدر گفت و گفت تا من تصمیم گرفتم نقشه‌ای را که برای از بین‌بردن شوهرش کشیده بود، اجرا کنم. بر اساس حرف‌های او احساس می‌کردم به من اهانت شده و باید از سیروس انتقام بگیرم».

زن میانسال شروع به گریه کرد و بعد از مکثی کوتاه ادامه داد: «آن روز بعد از رفتن مریم ماجرا را برای امیر، پسرم تعریف کردم. همان‌طور که مریم به من یاد داده بود، آنقدر ماجرا را با آب و تاب تعریف کردم که باعث شد پسرم از پیشنهاد سیروس به من خشمگین شود. خوب می‌دانستم حرف‌هایم باعث خشم امیر می‌شود. من با دست‌های خودم پسرم را قاتل کردم. امیر بعد از شنیدن حرف‌هایم به سراغ برادرم و یکی از دوستانش رفت و از آنها خواست تا برای اجرای نقشه‌ای که در سر داشت او را کمک کنند. از آن روز به بعد هر روز با مریم تماس داشتم و او سعی می‌کرد جزئیات بیشتری را از نقشه‌اش در اختیار ما قرار دهد. طبق نقشه‌ای که او کشیده بود مریم یک روز همراه بچه‌هایش از خانه خارج شدند و پسرم به همراه دوستانش نقشه را اجرا کردند».

صحبت‌های مهسا باعث شد امیر و همدستانش بازداشت شوند و تحقیق از امیر در رابطه با قتل عمدی سیروس آغاز شد.

با اعتراف امیر به قتل، دستور بازداشت دو همدستش صادر شد. هر دو متهم جوان تا عصر همان روز به اتهام قتل عمد مرد میانسال بازداشت شدند. متهمان بدون هیچ مقاومتی به قتل اعتراف کردند و به دنبال برملاشدن این حقیقت، مریم که تا آن زمان با قرار بازداشت موقت در بازداشتگاه به سر می‌برد به اتهام معاونت در قتل بازداشت شد. زن میانسال که چار‌ه‌ای جز بیان حقیقت نمی‌دید لب به اعتراف گشود و از نقش خود در جنایت گفت.

سروان حسینی هم با بستن این پرونده، آن را مختومه اعلام کرد تا آن را به دادسرا بفرستد.

تپش (ضمیمه چهارشنبه روزنامه جام جم)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها