نویسنده این کتاب چندی پیش برای کتاب دیگرش یعنی «آه با شین» که به نوعی ادامه این کتاب محسوب میشود، موفق به کسب عنوان برگزیده در جایزه جلال آلاحمد شد.
فرا رسیدن دهه فجر فرصت مناسبی بود تا کتاب شاه بیشین بازخوانی و مرور شود؛ کاری که هفته گذشته با حضور یوسفعلی میرشکاک و حسن محمودی در تالار امیرحسین فردی حوزه هنری با حضور دوستداران ادبیات انقلاب انجام شد و آنها درباره نقاط قوت و نگاه ویژه مزینانی به محمدرضا پهلوی در شاه بیشین سخن گفتند. آنچه میخوانید نگاه این دو منتقد به این کتاب است.
اول هدایت دوم مزینانی
یوسفعلی میرشکاک: رمان صناعتی است که از غرب وارد فرهنگ ما شده و اولین کسی که توانست رمان را بومی این سرزمین کند، صادق هدایت بود و آخرین کسی که بعد از 35 سال وقفه در بومی کردن رمان، حرکت بااهمیتی انجام داد، محمدکاظم مزینانی است.
صادق هدایت فضای کابوسوار کافکا را وارد ادبیات ایران و آن را بومی کرد و مزینانی رئالیسم جادویی را برای اولین بار در ادبیات ما بومی کرد. از طرف دیگر، جمع کردن زاویههای دید مختلف، کرامت رمان مزینانی است. رمان خاطرهنویسی نیست.
رمان پدیدهای است پیچیدهتر از شعرگویی. در جامعهای که موفقترین رمانش دو یا سه شخصیت دارد، این رمان اثر قابل توجهی به شمار میآید.بعد از انقلاب به دلیل گرایش نگاهها به چپ، توجه غالب اهل ادبیات به رئالیسم سوسیالیستی بود.
بعد از انقلاب رئالیسم اسلامی را بنا گذاشتند که کاریکاتوری از رئالیسم سوسیالیستی بود. در شعر، شاعر میتواند با انتخاب یک موضع چیزی را نفی یا اثبات کند؛ ولی رمان قابلیت تحمل موضع ایدئولوژیک را ندارد. نویسنده و کارگردان در سینما مکلفند کل ماجرا را آشکار کنند، ولی وقتی نویسندهای از حیث چشمانداز مجبور است خود را محدود کند، از حیث معماری اثر نیز محدود خواهد شد.
من چشماندازهایم را با مماشات به دست نمیآورم و موافقت یا مخالفت دیگران درباره نظراتم اهمیت چندانی برایم ندارد.
من معتقدم که محمدرضا پهلوی نباید جوری توصیف شود که تمام گناهان جهان از هابیل و قابیل بر گردن او بیفتد، رمان چنین نگاهی را برنمیتابد؛ البته این سخنان را من میگویم که سالها فراری بودم و نفرت از محمدرضاشاه در دلم ریشه دارد. باید یادمان باشد که در عالم هنر برای نفی دشمن نمیتوان اغراق کرد، دوست را نیز نمیتوان خیلی بالا برد.
مزینانی دو رمان نوشته که خیلی بهتر از بسیاری از رمانهایی است که سرمایههای بزرگ دولتی را در اختیار نویسندگانشان قرار دادهاند.
شاه بیشین حاصل تلاش مثلث شاعر، مورخ و نویسنده است که با یکدیگر ترکیب شدهاند و نقطه قوت کتاب را تشکیل دادهاند. از طرفی، شاه بیشین یک منبع تاریخی به حساب میآید، منبعی تاریخی از نویسندهای که توانایی شاعری بالایی دارد و توانسته شعر خود را به نثر وارد کند؛ به عبارت دیگر، شاه بیشین شعر مستند و تاریخی مزینانی است.
رمانی تاریخی و مستند
حسن محمودی: مزینانی در این رمان از جهانبینی خاص خود استفاده کرده است. او در این دو جلد کتاب، حتی از روی دست خود رونویسی نکرده است؛ زیرا هر کدام فضایی کاملا متفاوت دارند. یکی از نقاط قوت این رمان انتخاب راوی دوم شخص است که اتفاقا کمتر در رمانهای ایرانی از این زاویهدید، ماجرا روایت میشود.
از طرفی فضای توصیفشده درباره دیکتاتوری در این رمان به گونهای است که صرفا منحصر به محمدرضا پهلوی نیست؛ بلکه میتواند به دیکتاتورهای دیگر کشورها نیز اطلاق شود.
در واقع شاه بیشین هیچ تاریخ مصرفی ندارد و هشداری به تکتک مخاطبانش است که مبادا اگر ما نیز در مسند قدرت قرار بگیریم، دچار چنین مشکلاتی بشویم. از طرفی، خوانش این رمان از جلد آن آغاز میشود.
در این رمان نوعی آشناییزدایی وجود دارد. این رمان ابتدا خواننده را از همه آنچه درباره شاه میداند، تخلیه میکند. بعد کمکم این شخصیت را از نو برای مخاطب بازسازی میکند و سپس، خواننده این شخصیت جدید را میپذیرد و به واسطه آن تاریخ معاصر را در ذهن او بازسازی میکند. این رمان سندی برای نسل بعد به حساب میآید که در ذهن خواننده ساخته میشود. مزینانی آگاهانه با تکنیکهای منحصر به فرد خود «رمان تایخی» یا «رمان مستند» نوشته است.
به روایت مخاطبان
یکی از ویژگیهای این نشست نقد و بررسی این بود که برخلاف دیگر نشستهای مشابه همه چیز در انحصار سخنرانان و منتقدان نبود و پرسش و پاسخ و اظهارنظر حاضران در سالن هم بخش مهمی از جلسه را به خود اختصاص داد. یکی از خوانندگان کتاب گفت: خواندن شاه بیشین آنقدر برایم جذاب بود که یک شب بیدار ماندم و صبح در حالی که میگریستم کتاب را به پایان بردم. میرشکاک در پاسخ به این احساسات درباره شاهی که اتفاقا نسبت به او تنفر زیادی وجود دارد، گفت: مزینانی قضایا را خیلی انسانی و بدون کینهتوزی دیده است. دژخیم را انسانی دیدن فقط از عهده یک انسان برمیآید. شاه بیشین آینهای است که در برابر واقعیت قرار گرفته است.
در همین گفتوگوهای پایان جلسه بود که میرشکاک به تمام رمانخوانها پیشنهاد کرد هیچگاه رمان را با عواطفتان نخوانید؛ رمان را از همان ابتدا جوری بخوانید که گویی کسی که با او پدرکشتگی دارید، آن را نوشته است. حال اگر همین نویسنده توانست شما را مجاب کند، پس رمان موفقی نوشته است.
حورا نژادصداقت / جامجم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد