کسی که وقتی در تهران با یک تیم خارجی قهرمان جامجهانی شد، بیشتر نگاهها را متوجه خود و همکار سابقش محمد بنا کرد. با این مربی که سالها در کنار محمد بنا همکار بوده، رک و صریح درباره مسائل مختلف کشتی و صحبتهایی که پیرامون او و محمد بنا، رسول خادم، سامان طهماسبی ـ کشتیگیر ایرانی تیم جمهوری آذربایجان ـ مطرح میشود به گفتوگو نشستیم. این مربی ضمن احترام ویژه به محمد بنا تاکید دارد که زیر سایه او نیست. خیرآبادی هرچند تا دو سال دیگر با جمهوری آذربایجان قرارداد دارد، اما او بیقرار هدایت تیم ملی ایران است. علاقهمندان به کشتی از خواندن مصاحبه این مربی اهل سنندج، خسته نخواهند شد.
تیم ملی جمهوری آذربایجان در شرایطی با هدایت شما عنوان قهرمانی رقابتهای جام جهانی کشتی فرنگی را از آن خود کرد که کمتر کسی چنین کارنامهای را برای شما متصور بود، آن روزی که به باکو رفتید (بعد از المپیک 2012 لندن) تا اول اسفند 93 که این تیم را قهرمان جام جهانی کردید، چگونه گذشت؟
پس از موفقیت استثنایی و تاریخی کشتی فرنگی ایران در بازیهای المپیک لندن و کسب سه مدال طلا در آن رویداد بزرگ که فوقالعاده ارزشمند بود و به قول معروف صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا چنین نتیجهای تکرار شود، من به یکی از پیشنهادهای خارجیام یعنی پیشنهاد آذربایجان جواب مثبت دادم. این در حالی بود که در آن موقع و با وجود افتخار بزرگی که کسب کرده بودیم، مورد بیمهری برخی مسئولان ورزش ـ که با ورزش بیگانه بودند ـ قرار گرفتیم و آنها به ناحق عنوان کردند خیرآبادی به این دلیل راهی باکو شد که از تعداد سکههای پاداشش ناراضی بوده است. از طرفی غیرمنصفانه و ناجوانمردانه حتی ما را متهم به وطنفروشی کردند و این در حالی بود که اگر کسی ورزش حرفهای را بشناسد، میداند جابهجایی مربی و بازیکن در باشگاهها و تیمهای مختلف براساس یک قرارداد کاری مشخص، امری رایج است. از طرفی خدا را شکر به خاطر سایه خانوادهام از روزی که خودم را شناختم هیچگاه نیاز مالی به کسی و جایی نداشتم و به لطف خداوند بزرگ هیچ وقت هم نیازمند نخواهم بود، اما واقعیتی که آن زمان وجود داشت این بود که از لحاظ اخلاقی و ادبی در حد شأن و شخصیتمان با ما برخورد نکردند و خدا شاهد است معادل پاداش المپیک لندن، من به زلزلهزدگان مردم خوب آذربایجان کمک کردم و این وظیفهای بود که در قبال هموطنانم ادا کردم؛ بنابراین مادیات برایم اهمیتی ندارد. به هر حال این برخوردهای بد همراه شده بود با پیشنهادهای خارجی که از کشورهای مختلف داشتم؛ پیشنهادهایی که یا برای مربیگری و سرمربیگری بود یا تمریندهنده و پستهایی همچون مدیر تیمهای ملی، که به هر ترتیب پس از بررسی تمام پیشنهادها، جمهوری آذربایجان را بهترین پیشنهاد دیدم و راهی باکو شدم.
وقتی به جمهوری آذربایجان رفتید، شرایط کشتی و کشتیگیران این کشور چطور بود، به عبارتی شرایط برای کارکردن شما و همکارانتان فراهم بود؟
نه اصلا شرایط خوبی نداشتند و خبری از کشتیگیران آماده و ستاره نبود. روشن بایراموف که فرسنگها از آمادگی فاصله داشت و دیگر کشتیگیرشان که برنز کسب کرده بود، دیسک کمر شدید داشت. به همین دلیل وقتی شرایط آنها را دیدم گفتم چون تیم ندارید، شرایط من این است که زمان کافی برای ساختن تیم و پشتوانهسازی داشته باشم. با وجود این خوشحالم پس از سه سال به نقطهای رسیدیم که قهرمان جامجهانی شدیم.
پرسشی که در اینباره مطرح است اینکه چرا محمد بنا همراه شما به جمهوری آذربایجان نیامد؟ برخی میگفتند آذربایجانیها دنبال خود بنا بودند و او خیرآبادی را به آنها پیشنهاد داده است؛ همینطور بود؟
نه، اصلا چنین چیزی صحت ندارد. با صداقت میگویم، در جهانی 2011 در استانبول یکی از دوستان آمد و به من گفت آذربایجان و فلان کشور شما را میخواهند من هم درپاسخ گفتم باید با سرمربی تیم صحبت کنید. بعد وقتی با آقای بنا صحبت کردند، او مرا خواست و گفت، جمشید تو را میخواهند، من هم گفتم اگر بخواهم بازهم مربیگری کنم و جایی بروم بعد از المپیک خواهد بود. آقای بنا هم تصمیمگیری را به خود من واگذار کرد. بعد از المپیک وقتی برخوردهای بد با ما شد و دیگر موفقیتی بالاتر از موفقیت المپیک لندن متصور نبودم، باوجود میل باطنی، عطای کار در تیم ملی کشورم را به لقایش بخشیدم و رفتم و آقای بنا ماندند.
الگوی آمادهسازی و برنامههایی را که در ایران دنبال کرده بودید در باکو هم اجرا کرده و میکنید یا نه شریط کلا متفاوت از ایران است؛به هر حال آنجا سرمربی هستید و در ایران دستیار ارشد بودید؟
من در تیم ملی ایران هم اختیار تام داشتم و محمد بنا استاد عزیزم در مورد همه برنامهها به من اختیار تام داده بود و تصمیمگیریهای کلی با خودش بود. در باکو همه کارها زیر نظر مستقیم خودم انجام میشود، اضافه بر اینکه در آذربایجان روال کار به این ترتیب است که تیمهای پایه آنها یعنی نونهالان، نوجوانان و جوانان در کشتی آزاد، فرنگی و بانوان سرمربی جداگانه و مستقل ندارند و سرمربی تیم ملی کشتی بزرگسالان، دیگر تیمهای پایه را نیز زیر نظر دارد. به همین دلیل من این تیم را هم زیر نظر دارم و تیم جوانان در رقابتهای جهانی 2014 پنج طلا، یک نقره و یک برنز کسب کرد که جا دارد به مربیان این تیم خسته نباشید بگویم. تمرینات این تیم به صورت مشترک با تیم بزرگسالان انجام میشد و بتدریج برنامههای آمادهسازی جداگانهای نیز برای این تیم در نظر گرفتیم یعنی پشتوانهسازی برای تیم بزرگسالان را به طور جدی مورد توجه قرار دادیم. ثمره این کار را در همین رقابتهای جام جهانی دیدیم که کشتیگیر 85 کیلوی ما در این رقابتها فقط هفده ساله بود، 98 کیلوی ما نوزده ساله و یکی از کشتیگیران 57 کیلوی ما سال 2014 قهرمان جوانان جهان شد.
شما در حالی بهعنوان یک ایرانی در کسوت سرمربی یک تیم خارجی را به قهرمانی جام جهانی تهران رساندید، که در مقطعی که در تیم ملی ایران بودید رئیس پیشین فدراسیون معتقد بود که کشتی ایران به مربی خارجی نیاز دارد، ایدهای که البته هیچ وقت عملی نشد، آن دیدگاه را چطور ارزیابی میکنید؟
کشتی، ورزش ملی ایران است و نسل اندر نسل در ایران وجود داشته است. از نقطهنظر مربیگری کشتی ایران هیچ وقت کمبودی نداشته است. البته از نقطه نظر مدیریتی کمبود داشتهایم و مدیرانی داشتهایم که نه ورزشی بودهاند و نه دانش به روزی داشتند، اما همیشه مربیان بزرگی داشتیم؛ مثل آقای بنا و دوستانی که الان در تیم ملی کشورمان فعالیت میکنند. اگرچه به دلیل کمبود امکانات گاهی وقفهای در کار مربیان ایران ایجاد میشود، اما به مربی خارجی نیاز نداریم. بله، همان مقطع آقای بنا به من گفت یزدانی خرم به من گفته یک بدنساز کوبایی را به کادر فنی تیم اضافه کن که من در پاسخ گفتم بهترین بدنساز دنیا (خیرآبادی) را دارم و به کسی نیاز ندارم. واقعا نمیدانم در آن مقطع آقای یزدانی خرم پیش خودشان چه فکر میکردند!؟
شنیده میشود آذربایجانیها امکانات و سرمایهگذاری گستردهای در کشتی انجام دادهاند، بهعنوان کسی که هم در تیم ملی ایران و هم در تیم ملی جمهوری آذربایجان فعالیت کردهاید، چه تفاوتی میان امکانات این دو تیم وجود داشته و دارد؟
آذربایجانیها خیلی به کشتی بها میدهند و برای این ورزش خرج میکنند، اما جالب است بدانید یکصدم سالن و امکاناتی که در ایران داریم در آذربایجان وجود ندارد و ما به ناچار اکثر کمپها و اردوهای تمرینی را در خارج از آذربایجان و در کشورهای اروپایی یا درشهرهای مختلف این کشور برپا میکینم، چراکه در باکو یک سالن بادی وجود دارد و چند تخته تشک در آن پهن است، اما از آنها خواستم چند تردمیل، دوچرخه ثابت و وزنه تهیه کنند تا بشود از این سالن استفاده کرد. از لحاظ زیرساختی هنوز نتوانستهاند یک سالن کشتی مجهز ایجاد کنند و ظاهرا در اولویت برنامههایشان قرار دارد. باوجود این برای برپایی اردوهای تیم ملی خوب خرج میکنند. من یکبار به آنها گفتم میخواهم اردوی آمادهسازی تیم را در ایران برپا کنم که در پاسخ گفتند میخواهی برو نیویورک، پاریس یا هر جای که میخواهی، هیچ مشکلی وجود ندارد.
اگر قهرمانی در جام جهانی تهران را فاکتور بگیریم، در مجموع از عملکرد شما در این کشور رضایت دارند. اصولا قرارداد شما به چه ترتیبی است؟
پرسش خیلی خوبی مطرح کردید. هرچند حضور من در باکو روی برنامهریزی آنها بوده، اما حتی اگر بر فرض محال بگوییم من شانسی بهعنوان مربی آذربایجان انتخاب شدم، دیگر کسی نمیتواند بگوید با شانس و اقبال قراردادم تمدید شده است چون تمدید قرارداد براساس عملکرد صورت میگیرد. قرارداد من پایان سال 2014 به پایان رسیده بود و آنها با علم به اینکه من از جاهای دیگر پیشنهاد داشتم از من خواستند قراردادم را تمدید کنم و من گفتم برای پیشرفت کارم دلم میخواهد به جای دیگری بروم، اما آنها گفتند براساس قراردادی که با ما دارید که به صورت 2+2 است تا پایان المپیک 2016 برزیل نباید تیم ما را رها کنی، اگر ما ناراضی باشیم، میتوانی برویم و اگر راضی باشیم که هستیم، برای رفتن باید به ما خسارت بپردازی. همین شد که قراردادم تا پایان المپیک تمدید شد یعنی از اول ژانویه 2015 تا پایان المپیک 2016.
اما پس از قهرمانی در جام جهانی تهران، یکی دو خبرگزاری از قول شما نوشتند اگر پیشنهاد مربیگری ایران را به من بدهند، همین الان میپذیریم.
نه، من اینطور نگفتم. گفتم ایران مربیان بزرگی در سطح دنیا دارد و هیچ نیازی به من نیست، اما هر زمان در هر جایی به من احساس نیاز شد، نه با پا که با سر خواهم آمد و گوشهای از کار کشتی فرنگی را به عهده خواهم گرفت. مربیان بزرگی که الان هستند همه استادان من هستند و در حال حاضر نیازی به من نیست.
ارتباط شما با کادر فنی کنونی تیم ایران چگونه است؟
ارتباط شاگرد و استادی است، من شاگرد آنها بودم. همان روزهای اولی که بهعنوان مربی به اردوی تیم ملی میآمدم از آقای احد پازاج یاد میگرفتم و در حال حاضر هم یاد میگیرم.
پس از رفتن شما به باکو، تغییر و تحول مدیریتی در فدراسیون کشتی رقم خورد، خیلیها دوست دارند بدانند بهعنوان یک مربی ایرانی لژیونر، چه نظری درباره رسول خادم و عملکردش در صندلی ریاست فدراسیون دارید؟
آرزوی من این است که روزی با آقای رسول خادم کار کنم، هرچند الان با توجه به قراردادی که دارم رسیدن به این آرزو غیرممکن است. ولی از زمانی که کشتی میگرفتم و برادران خادم را شناختم از آنها خوشم آمد. بویژه آقا رسول که دلبسته شخصیت، اخلاق، رفتار و مغز متفکرش شدم. خدا را شکر میکنم کشتی ایران دست کسی افتاده است که استخوان خرد کرده این کار است. رسول خادم شایستگیهایی بمراتب بالاتر از ریاست کشتی ایران دارد و باید رئیس اتحادیه جهانی کشتی شود؛ او باید وزیر ورزش این مملکت شود. یقین دارم کارها و برنامههایی که در حال حاضر فدراسیون کشتی دنبال میکند بزودی، نیم قرن کشتی ایران را پیش خواهد انداخت.
این اظهارنظر شما در حالی است که بسیاری عقیده دارند چون محمد بنا نتوانست با رسول خادم کار کند، عملا او در جبهه مخالف فدراسیون قرار دارد و باتوجه به سابقه همکاری شما با محمد بنا، شما را هم در جبهه بنا میبیند.
من میگویم به کار بردن عبارت جبهه اصلا درست نیست. سالها رفاقت و سابقه همکاری من و محمد بنا میگوید ایشان هیچ وقت به خاطر منفعت شخصی علیه کسی موضعگیری و جبههگیری نداشته و هرچه گفته در جهت تفکراتش بوده است. اگر محمد بنا میگوید نظر من این است که این شیوه انتخابی نادرست است، حق دارد بگوید چراکه من هم در آذربایجان همان تفکر را انجام میدهم. آقا رسول هم تفکری دارد و میخواهد همه چیز براساس یک فرآیند مشخص باشد و به فرآیند انتخابی تیم ملی معتقد است.
بنابراین به این نمیگویند جبهه و جبههگیری، بلکه اختلافنظر است. این را هم اضافه کنم که من به هر دو این بزرگواران ارادت دارم، آقای بنا با رسول خادم اختلافنظر دارد، اما من نامم جمشید خیرآبادی است.
میخواهید بگویید زیر سایه نام محمد بنا نیستید؟
خداوند را شکر میکنم که عقل و شعور به من داده و صاحب تفکر مستقلی هستم و در عین حال که به همه دوستان و استادان خودم احترام میگذارم، دیدگاههای خاص خودم را نیز دارم. هر چیزی را درست بدانم و ببینم، به صراحت میگویم درست است و هر چیزی نادرست باشد میگویم نادرست است.
بهعنوان یکی از دوستان و نزدیکان محمد بنا بد نیست به دو انتقادی که از محمد بنا با وجود همه کارنامه درخشانی که دارید، پاسخ بدهید، سریال قهر و آشتیهای محمد بنا انتقادهای زیادی را متوجه او کرد؛ سریالی که الان در قسمت قهر آن هستیم. دلیل این رویه را چه میدانید؟
آقای بنا آدم بسیار حساسی است و دوست دارد همیشه همه چیز سر جای خود، خوب و درست و به عبارتی روتین پیش برود. شاید این هم یک سیاست باشد که خواستههایش را با قهر کردن برآورده میکرد. قهر کردن او یک نوع سیاست بود که به خواستههایش برسد.
یعنی اینبار هم قهر محمد بنا مثل چندبار قبلی جدی نیست؟
نه، این سری فرق میکند، چون رئیس فدراسیون با روسای فدراسیون قبلی خیلی فرق میکند. روسای قبلی چون از جنس کشتی نبودند، درست یا غلط (که البته درست است) خواستهها را قبول میکردند، اما خادم خود از جنس کار است و تفکر و ایدههای خودش را دارد.
انتقاد دیگری که به کادر فنی سابق تیم ملی و شخص محمد بنا وجود دارد بحث عدم برگزاری رقابتهای انتخابی بود، در اینباره چه نظری دارید؟
آقای بنا هم به رقابتهای انتخابی اعتقاد داشت و درباره آن بارها بحث و تبادل نظر میکردیم، اما واقعیت این است که نمیتوان گفت رقابتهای انتخابی آخرین و بهترین تصمیم است که میتواند همه اهداف را محقق کند. از طرفی اگر هم نباشد پشتوانهها نابود میشوند و همزمان نمیتوان به صرف برگزاری رقابت انتخابی به عناوین بزرگ در سطح جهان و المپیک دست پیدا کرد. موفقیتهای بینظیر کشتی فرنگی ایران در سالهای 2006، 2009، 2010 و 2011 و 2012 در شرایطی به دست آمد که ارنج تیم ملی صرفا بر پایه انتخابی تیم ملی نبود. به هر حال شرایط تمرینی، محک زدن در رقابتهای بینالمللی و... در این مهم تاثیرگذار است. در حال حاضر نیز رویهای که کادر فنی تیم ملی ایران دارند، همین است. مگر حمید سوریان به خاطر حضور در رقابتهای انتخابی به تیم ملی اعزامی به جهانی 2014 راه یافت؟ شاید نوع مطرح کردن این مورد در این مقطع از سوی آقای بنا درست نبود وگرنه انتخابی به آن معنای مطلق در این فدراسیون هم وجود ندارد.
در ذیل موضوع برگزاری رقابتهای انتخابی طبیعی است که بحث پشتوانهسازی مطرح میشود و همانطور که خودتان گفتید در آذربایجان هم بلافاصله سراغ پشتوانهسازی رفتید، این در حالی است که کادر فنی سابق تیم ملی یعنی کادری که خود شما در آن عضویت داشتید، همیشه متهم به کار گلخانهای و غفلت از پشتوانهسازی میشود، چه صحبتی در اینباره دارید؟
این صحبت درست نیست. هرگز چنین نبودیم. حرف ما این بود کشتیگیری مثل حمید سوریان نباید در طول سال چند بار وزن کم کند. بر همین اساس میدانهای مختلف را برای حضو جوانان و نفرات دوم و سوم باز میگذاشتیم، مثلا در همین وزن اول به کشتیگیرانی مانند حاجیپور و محمد فقیری در رقابتهای بینالمللی و قارهای مختلف میدان میدادیم. در همه وزنها ما چنین رویهای داشتیم، اما وقتی نفرات دوم و سوم در رقابتهای قارهای چیزی نمیشدند، آیا منطقی بود آنها را به جام جهانی ببریم تا مدال کسب کنند!؟ بنابراین ما در جامهای جهانی، بینالمللی مطرح و قارهای همیشه به جوانان میدان میدادیم. از طرفی یک نکته را فراموش نکنید به کشتیگیرانی که میگویند گلخانهای، ما زمانی میدان دادیم که جوان بودند. شما نگاه کنید که در جهانی 2006 که سوریان را روی تشک فرستادیم یا دیگر کشتیگیران، آنها چند سالشان بود و الان که در سال 2015 هستیم، هنوز هم کشتی میگیرند؟ تمام کشورهای دنیا که صاحب علوم ورزش هستند، مثل آمریکا، کانادا، روسیه و استرالیا در سیستم استعدادیابیشان ورزشکاران نخبه را پیدا میکنند و وقتی آنها را پیدا کردند که نمیگویند بروید پی کارتان! بلکه آنها را پرورش میدهند، طراحی گلخانهای برای او میگذارند مثل مایکل فلپس شناگر آمریکایی که کولهباری از طلای المپیک کسب میکند. نمیشود که وقتی یک چهره را کشف کردیم او را رها کنیم. باید از او تا زمانی که میشود یا زمانی که جانشینی برای او کشف میشود، استفاده کرد. بنابراین همان مثالهایی که منتقدان بهعنوان کار گلخانهای ما نام میبرند در اوج جوانی فیکس تیم ملی شدند و هنوز هم کشتی میگیرند، پس بنای کار ما از همان ابتدا پشتوانهسازی بوده و ترکیب اعزامی تیم ملی به رقابتهای مختلف خود گویای میدان دادن به نفرات دوم و سوم در زمان ماست.
برخی معتقدند موفقیت کادر فنی سابق تیم ملی حاصل قانونهای سابق کشتی بود و الان قانون سخت شده و دیگر نمیشود آن موفقیتها را تکرار کرد؟
چند مصداق برای اثبات نادرست بودن این ادعا داریم بهعنوان مثال وقتی قانون کندهکشی بود، سامان طهماسبی ما دو مدال جهانی گرفت، او چند سال مدال نگرفت چون از مربیان خوب دور بود. وقتی من به آذربایجان رفتم، همین کشتیگیر دوباره و طی سالهای 2013 و2014 با قانون جدید مدال گرفت. پس نمیتوان ادعا کرد موفقیت ما در تیم ملی ایران به دلیل قوانین سابق بوده است، چندبار قانون عوض شد بازهم ما موفق بودیم.
به سامان طهماسبی اشاره کردید، کشتیگیری که برای تیم ملی کشورمان هم دو مدال کسب کرد و الان برای جمهوری آذربایجان کشتی میگیرد، چرا این کشتیگیر به سمتی رفت که به او انگ وطنفروشی بزنند؟
سامان طهماسبی عاشق ایران و ایرانی است، جوانی فوقالعاده بااخلاق. زمانی که در اوج کارش بود بنا به دلایلی به اردوی تیم ملی دعوت نمیشد، آن موقع خود من مربی ارشد تیم ملی بودم و قدرت لازم را نداشتم و هر کار میکردم به تیم ملی دعوتش نمیکردند.
چه دلایلی؟
دلیلش این بود که در المپیک پکن با آقای یزدانیخرم، رئیس فدراسیون کشتی جر و بحث کرده بود که چرا مربی ما آقای بنا را برکنار کردید که در المپیک زمین بخوریم!؟ در ادامه باوجود اینکه آقای بنا برگشت، رئیس فدراسیون لج کرده بود و میگفت طهماسبی حتی نباید به اردوهای تیم ملی هم دعوت شود. او میگفت اگر به اردو بیاید و غذا بخورد، پول بیتالمال را حرام کردهایم! جوان بیست، بیست و یک ساله... او چه باید میکرد؟ کسی که همه حرفهاش کشتی بود و همه عشقش این ورزش، باید کشتی را رها میکرد و به کجا میرفت؟ او همه زندگی خود را فدای کشتی کرده بود. در این شرایط در آذربایجان رقابتهایی به نام رقابتهای آزاد وجود دارد که رفت در آن رقابتها اول شد و وقتی دید در تیم ایران راهش نمیدهند رفت برای یک کشور دیگر کشتی بگیرد. برخلاف آنچه به او نسبت میدهند نه تغییر تابعیت داده و نه قرار است برای همیشه در این کشور بماند. او تا زمانی که با آذربایجان قرارداد دارد، برای آنها کشتی میگیرد. خانه و زندگیاش در ایران است.
اسم این کار را چه میتوان گذاشت؟
رویه کار آنها به این صورت است تا زمانی که برایشان کشتی بگیری به شما اقامت میدهند و با پایان قرارداد این اقامت باطل میشود، برای خود من هم به همین ترتیب است که اقامت موقت آذربایجان را دارم. طهماسبی نهتنها گناهکار نبود که کسی از او حمایت نکرد و دردآورتر اینکه رئیس وقت هیات کشتی استان بدترین برخوردها را با او داشت و من نمیدانم یک جوان بیست و یک ساله چگونه آن همه فشار را تحمل کرد؟
امید توفیقی / گروه ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
نماینده جنبش جهاد اسلامی فلسطین در ایران در گفتگوی تفصیلی با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفت و گوی اختصاصی «جامجم» با سید ابراهیم محمد الدیلمی، سفیر یمن در تهران تشریح شد