1- آنان که از شعر آزاد نیمایی پیروی کردند و بر رعایت موازین و معیارهای نیمایی ماندند: مهدی اخوانثالث، نادر نادرپور، نصرت رحمانی، محمد شاهرودی، فروغ فرخزاد، حمید مصدق، فرخ تمیمی، محمدعلی سپانلو و ....
2- آنان که از شعر آزاد نیمایی گسستند و بر پایه باورهای خود که بیشتر از شعر و ادب غیرایرانی متاثر بود، شعری دیگر به وجود آوردند: یدالله رویایی، منوچهر آتشی، احمدرضا احمدی، مفتون امینی و... مفتون امینی در فرآیند این دگردیسی شعر آزاد، روش و شیوه خاص و متفاوتی را برگزید و توانست پس از تجربههای بسیار، شعرهایی را که از نظر موضوع، مضمون،طرح و درونمایه، متفاوت و از نظر زبان بیان و لحن، نزدیک به گفتار روزانه و متنوع باشند، بدون بهرهگیری از عروض نیمایی، بهوجود آورد و تا زمان اکنون ما، شاعری پیشکسوت و چهرهای برجسته در قلمرو شعر آزاد (سپید) روزگار ما، باقی بماند.
شعرهای مفتون امینی به گواه مجموعههایی که منتشر کرده، شعرهایی آزاد و سپید، با صرف و نحوی خاص و آهنگ و آیینی نوین است که پرداختن به همه ویژگیهای آن، مجالی دیگر میطلبد و ما اینجا، تنها به چند ویژگی اشاره میکنیم: «خفته بودم/ بادی نمیوزید ـ آبی نمیرفت ـ آتشی نمیسوخت/ بویی نمیرسید و صدایی برنمیخاست/ نه حسی بود و نه اندیشهای/ نه زمانی بود و نه مکانی/ نه ذاتی بود و نه معنایی/ انگار که دیگر چیزی نمانده بود که من آن را دریابم/ مگر این که خوابدیدنی/ یا چپ و راست غلتیدنی نیمه بیدار/ هی!/ پس کجای این، بیهوده است اگر بگویم/ که رودها هر سحر/ با من راه میرفتند/ و آفتاب، هر صبح/ با من طلوع میکند...».
مفتون در این شعر که آن را «گویه پنج» نامیده، با لحنی ساده، صمیمی و روشن با ما سخن گفته و از یک تجربه فردی، یک نتیجه همگانی گرفته است؛ حقیقتی که هیچ چیز در این عالم، بیهوده آفریده نشده و همه چیز در پیوند با دیگر چیزهای شبکه حیات معنی مییابد. گویههای مفتون، همه معنیپذیر و خیالانگیز هستند: «باری/ یکی از این بازیها به من الهام داد و چنین آموخت/ که حرف آخر رود/ حرف اول دریاست/ و نیز/ حرف اول تبر/ حرف آخر درخت است/ .../ حرف آخر پاییز/ حرف اول زمستان است.» شاعر با این گونه شگردهای زبانی، رفت و آمد فصلها را در دایرهای که قسمت آدمی و اشیا است، بهانه قرار داده و به زیبایی از «لفظ» به ساحت «معنا» رسیده است: «و اینک در شکفتن ارغوان میگویم/ که آری/ زمان فرساینده یا شکننده است/ اما/ روی پیکر چیزها/ و نه گوهر آنها.»
اینگونه است که بار معنایی شعرهای مفتون را بسیار زیاد و مضمون آنها را از ژرفایی فلسفی خاصی برخوردار میبینیم. شاعر خیلی راحت و بدون پیچیدگی که از خصیصه فن و آرایهآفرینی است، موضوعی را در شعرش، مطرح میکند و سپس در پایان، تمثیلوار، نتیجهگیری میکند: «باد/ میآید و خاک را میبرد/ آب/ میآید و آتش را میبرد/ سفر میآید و عشق را میبرد/ پیری/ میآید و سفر را میبرد/ اما/ سالها یا سدهها بعد/ شعر/ برمیگردد و مرگ را میبرد.»
خیالانگیزی شعر مفتون را باید در اینگونه گویههای او، احساس کرد، گرچه بیشتر شعرهای مفتون امینی سپید است، اما، این شعر او، آهنگ و موسیقی نیمایی دلانگیزی دارد: «گاه با هلهله/ از دره یک کوه بلند/ میشتابد بر کف/ گاه با زمزمه از باغ و چمن میگذرد/ گاه، خاموش و گران میخزد از بستر یک دشت فراخ/ روز و شب در همه سال و همه حال/ راست میپوید و میکوبد تا دریا/ سر راهش اما/ تشنگیها را میپرسد/ خستگیها را میگیرد/ شستنیها را میشوید/ میبرد قایق را بیکمک از آتش و باد/ شعر ما کاش که آموخته بود/ دو سه رفتار از رود.»
عبدالحسین موحد / شاعر و پژوهشگر ادبیات
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
گفت وگوی اختصاصی تپش با سرپرست دادسرای اطفال و نوجوانان تهران:
بهروز عطایی در گفت و گو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با حجتالاسلام محمدزمان بزاز از پیشکسوتان دفاع مقدس در استان خوزستان