اخوان در دفتر رهبری چه نوشت؟

بهار اینجاست، در دل‌های ما، آوازهای ما

به مناسبت سالروز تولد مردی که گنجینه ادبیات معاصر بود

با قافله اشک سفر کردم و رفتم

با همه حشر و نشر داشت و دوست بود، اما هیچ‌وقت مثل هیچ‌کس نشد. مثل خودش نوشت و فکر کرد و زیست. این استقلال یکی از بارزترین ویژگی‌های مثبت او بود و افراد مختلفی را با طرز فکرهای متفاوت سمت او جذب می‌کرد. دارم از مشفق کاشانی می‌گویم و می‌نویسم مردی که زنده‌یاد اخوان ثالث، زنده‌یاد جمال‌زاده، مرحوم یغما و بسیاری بزرگان دیگر در وصف شعر و شخصیتش نوشته‌اند و حالا همه شاعرانی هم که ایشان را می‌شناسند خاطرات خوشی از دیدار ایشان دارند.
کد خبر: ۸۱۹۱۳۴
با قافله اشک سفر کردم و رفتم

از طرف دیگر با جوانان هم رابطه بسیار خوبی داشتند و همواره با روی خوش آنها را راهنمایی کرده یا به آنها کمک می‌کردند. به قول آقای آهی ایشان از نوادر روزگار هستند و در سن نود سالگی کلمات چون موم در دستشان بود و غزل‌هایی زیبا می‌سرودند.

من سال 1359 با استاد مشفق در حوزه هنری آشنا شدم و افتخار شاگردی ایشان را داشتم. استاد در کنار زنده‌یاد مهرداد اوستا و محمود شاهرخی جلسات شعر حوزه هنری را شکل داده بودند. این آشنایی ادامه پیدا کرد تا این که در سال 82 مقدمات جمع‌آوری و انتشار کتاب «سرگذشت یادها» فراهم شد. در واقع این کتاب بخش کوچکی از ادای دین من به استاد مشفق است. هرچه گفته می‌شود اگر ثبت شود نقش بر سنگ است و اگر ثبت نشود نقش بر آب است. در این کتاب سوال‌هایی پرسیده‌ام تا حلقه‌های مفقوده ادبیات را پیدا کنم و اینها برای ادبیات موثر است. سعی کردم نقطه مبهمی در این کتاب باقی نماند و مقاله‌ها را نیز در این کتاب آورده‌ام.

رابطه مشفق کاشانی و سهراب سپهری

درباره ارتباط استاد مشفق کاشانی با سهراب سپهری در این سال‌ها کمتر گفته و نوشته شده است، او دوستی صمیمی با سهراب داشت و مشوق اصلی سپهری در سرایش و شعر گفتن بود. استاد مشفق بود که این شوق را در سهراب زنده کرد. دستخط‌ها و شعرهای کلاسیک سهراب سپهری را هنوز با خود داشتند و در کتاب هم منتشر شده است.

استاد گنجینه تاریخ ادبیات معاصر بودند و حافظه عجیبی نسبت به شعر گذشته و امروز داشتند. از طرف دیگر سه دوره رضاخان، محمدرضا پهلوی و انقلاب اسلامی را تجربه و شاعران بسیاری را ملاقات و با آنها گفت‌وگو کرده بودند. خاطرات بسیاری هم از انجمن‌ها و کانون‌های ادبی کشورمان طی نیم‌قرن گذشته داشتند.

خاطرات و نظرات استاد درباره این موضوعات در کتاب آمده است. مثلا ایشان خاطرات یا دیدارهایی با شهریار، محمود شاهرخی، مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو و... داشته‌اند که در کتاب آمده است. همچنین درباره جلسات متعدد ایشان با فروغ فرخزاد هم در کتاب توضیحاتی ارائه شده است. به همین دلیل گفتم ایشان گنجینه تاریخ شفاهی هم بودند، چون با قله‌های شعر فارسی طی نیم‌قرن گذشته حشر و نشر داشتند.

ایشان بسیار شوخ‌طبع بودند. حافظه بسیار خوبی داشتند و آخرین روزهای عمرشان که خدمتشان بودم هنوز هم شعر و غزل‌های تازه می‌سرودند. تمام خاطراتشان را به یاد داشتند و کوچک‌ترین خللی به حافظه‌شان در سن نود سالگی وارد نشده بود. دست بسیار گشاده‌ای داشتند و چه روزها که شاعران دیگر در تنگناهای مالی بودند و ایشان از کمک کردن در حق آنها مضایقه نکردند. در بزرگی ایشان هم همین بس که در دوره‌های مختلف زندگی‌شان همیشه شاعران درباره خوبی‌های ایشان و جایگاه شعری‌شان نوشته و گفته‌اند. خلاصه آن‌که هر انسانی با هر اندیشه‌ای که با استاد مشفق روبه‌رو می‌شد او را دوست داشت و تحت تاثیر صداقت، بزرگواری و مهربانی ایشان قرار می‌گرفت. آنقدر که می‌توانم بگویم آنها که می‌شناختندش می‌دانند هیچ چیز و هیچ‌کس نمی‌تواند جای خالی مشفق را پر کند.

پرویز بیگی حبیب‌آبادی

شاعر

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها