دکترمحمد سرافراز معتقد است از اقدامات دیگر دشمن در جنگ نوین رسانهای، جهانیسازی تولید پیام است. اینترنت، شبکههای اجتماعی و وبسایتها در توزیع جهانی پیامها مؤثرند؛ ابزارهایی که اختیار، بهرهبرداری و پردازش آنها در اختیار ما نیست. این روشها و ابزار به آنها امکان و قدرت میدهد تا دقیقا بفهمند افراد جامعه چگونه فکر میکنند و چه رفتار، علایق و سلایقی دارند تا برای آنها طراحی، پیشبینی و برنامهریزی کنند. بعلاوه دشمنان با قلب واقعیتها و حقیقت، جامعهای شبکهای ایجاد میکنند تا گروههای شبکهای با کارکرد خاص شکل بگیرند و پیامهای فریبکارانه در شبکههای اجتماعی مجازی منتشر شود.
مدیریت ادراک و ارسال پیام
دکتر عباس اسدی، استاد علوم ارتباطات در تعریف گام نخست جنگ نوین رسانهای میگوید: مدیریت ادراک شامل شناخت و کنترل مخاطب و ارسال پیامهای هدایت شده به سوی اوست. این نوع مدیریت یکی از عناصر عملیات رسانهای و فرهنگی است. در مدیریت ادراک ما با نوعی عملیات روانی مواجه هستیم که پیامرسان با شناسایی نیازهای روانی مخاطب، به تولید برنامه اقدام میکند. به عنوان مثال براساس فرهنگ اسلامی مردم، در رسانه ملی برنامههایی درباره رقص، آواز، مُد و... ساخته نمیشود، بنابراین رسانههای غیرخودی و خارجی به این موضوع و موضوعات مشابه به عنوان فرصت نگاه میکنند و با سرمایهگذاری کلان و ساخت برنامههایی با این مضامین و ارائه تصاویری مرتبط، اندک اندک سعی میکنند این نیاز را در مخاطبان ایجاد کنند. در واقع این رسانهها نیازهای یک جامعه را مورد هدف قرار میدهند و با ابزار عکس، صوت، تصویر و حتی کاریکاتور به سرمایهگذاری و برنامهسازی اقدام میکنند.
رئیس سابق پژوهشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی تاکید میکند: در این مسیر براساس نظریه تزریقی با هدف اثرگذاری، چنان پیامسازی میکنند که مخاطب فکر میکند اگر برنامهای را نبیند دچار کمبود شده و چیزی را از دست داده است. با ساخت برنامههای سریالی و بلندمدت درک و فهم مخاطب را به سوی اهداف از پیش تعریف شده خود مدیریت میکنند. برنامه «تونل زمان» از شبکه من و تو مصداق مدیریت ادراک است. با دیدن یک یا دو قسمت از این برنامه، تحول و تأثیر خاصی در مخاطب ایجاد نشد؛ اما وقتی ساخت آن ادامهدار شد، مخاطب را با خود همراه کرد. بعد از چند ماه تحلیل و تفسیر مخاطب اینگونه شد که مردم در زمان پهلوی چه اندازه خوش بودند و ایران چه اندازه پیشرفته بود و الان شدهایم نسل سوخته و هزار فکر پریشان دیگر.
الگوسازی رفتاری و قُبحشکنی
دکتر هادی البرزی، مدرس دانشگاه و پژوهشگر مدیریت رسانه معتقد است: بدون شک نقش رسانهها در مدیریت ادراک جامعه انکارناپذیر است. امروزه رسانهها نهتنها تحریککننده ادارک مخاطب، بلکه ظرفیت به فعلیت رساندن آن را هم دارند. بنابراین نقطه ورود به فاز دوم عملیات یعنی ارائه مدل و الگوهای رفتاری آغاز میشود. مدلهایی که بعضا با فرهنگ و ارزشهای ایرانی ـ اسلامی زاویه دارند و گاهی در تقابل کامل هستند.
دکتر البرزی: ممکن است پیامی که رسانههای غربی تولید میکنند برای ما یک پیام فریب باشد، اما برای خودشان یک امتیاز خبری است. برعکس، ما هم از این تکنیک استفاده و پیامی از نوع فریب برای آنها تولید میکنیم |
دکتر اسدی در این بخش به نظریه خدایان اُلمپ اشاره میکند و میگوید: رسانهها برای مخاطبان خود از تکنیک بُتسازی بهره میبرند و در حوزههای ورزش، هنر، علم، سیاست، زیبایی، غیره و... خدایانی را ساخته و پرداخته میکنند. مصداق آن را دوباره در شبکه من و تو میتوان دید. در برنامه «آکادمی گوگوش»، خواننده زنی را میآورند و در بین چند استاد موسیقی، تبدیل به قطب برنامه میکنند. همه شرکتکنندگان در برابر این بُت، رفتار و چهرهای منفعل و ستایشگر دارند. با میدان دادن به دختران و پسران جوان و انتخاب دختری محجبه به عنوان خواننده برتر، عملا شکستن قبح خوانندگی برای دختران ایرانی مدنظر بود. به عبارت بهتر، تغییر عادت و تغییر ذائقه را در نسل جوان ایرانی هدف گرفته است.
شبکههایی همانند Gem tv هم با ساخت سریالهای خانوادگی طولانی و به تصویر کشیدن رفتارهایی از جمله نوشیدن مسکرات، پوشش نیمهعریان، روابط نامشروع افراد و بسیاری دیگر، آن هم در کشور مسلماننشینی چون ترکیه، درصدد رفتارسازی و شکستن قبح و حرمت چنین منکراتی در کشورهای اسلامی مانند ایران است.
خط و خطوط این الگوسازی رفتاری در اخبار و برنامههای سیاسی هم مشهود است. بیبیسی فارسی، در چند سال گذشته با جهتدهی به نوع اخبار هستهای و برگزاری برنامههای گفتوگومحور، به نوعی روی ذائقه و رفتار ایرانیان کار کرده است که برخی هموطنان، اگر تا سه یا چهارسال پیش میگفتند انرژی هستهای حق مسلم ماست، امروز میگویند حالا اگر انرژی هستهای هم نداشته باشیم مشکلی پیش نمیآید. اینجا تغییر رفتار مشهود است. بسیاری افراد بدون این که متوجه باشند حرفی را میزنند که چند سال است بیبیسی فارسی آرامآرام زمزمه کرده است و بالاتر از آن، این افراد تصور میکنند این نظر، عقیده و نظر خودشان است.
این تغییر به مردم عادی خلاصه نمیشود. برخی نخبگان و روزنامهنگاران هم که روزی معتقد بودند بمب هستهای نباید ساخته شود، چون آدمهای بیگناه را نشانه میرود، امروز تغییر در بیان و قلمشان مشهود است و میگویند ساخت بمب هستهای برای محیطزیست ضرر دارد.
توزیع جهانی پیام
دکتر اسدی برای ورود به بخش سوم بحث، اشارهای کوتاه به خبرگزاریها میکند و میگوید: از وقتی خبرگزاریها آغاز به کار کردند، توزیع جهانی پیام نیز آغاز شد و امروزه رسانههای متنوع بخصوص دیجیتالی ادامه و بسطدهنده کار خبرگزاریهای قدیم هستند. به اعتقاد من منظور رئیس رسانه ملی از توزیع جهانی پیام این است که نباید به اطلاعرسانی با رسانههای سنتی اکتفا کنیم، بلکه باید در رقابت با رسانههای جهانِ امروز، بهرهگیری حرفهای از رسانههای دیجیتال و اینترنتی را در دستور کار قرار داده و یک ضرورت بدانیم. حتی به نظر من دکتر سرافراز با طرح این بحث، خواسته است هشداری به اصحاب رسانه، خبرنگاران و برنامهسازان بدهد که سواد رسانهای خود را همزمان با پیشرفتهای تکنیکی و علمی در حوزه رسانه افزایش دهند. چه بسا برخی فعالان رسانهای حتی با سابقه زیاد ندانند معنی سواد رسانهای چیست. اگر کارکنان یک رسانه از سواد رسانهای مطلوبی برخوردار نباشند آن رسانه در توزیع جهانی پیام از رقبای خود عقب خواهد ماند.
دکتر البرزی هم در این باره معتقد است: با ورود رسانههای جدید و بویژه تولد شبکههای اجتماعی مجازی، توزیع پیام از بالا به پایین دارای تازگی نیز شد و آن هم توزیع موازی پیام است. به عبارت دیگر، خود کاربرانِ تودهوار شبکههای مجازی بعد از دریافت پیامهای ساخته شده از بالابه توزیع گسترده و موازی همان پیام در شبکههایی که عضو آنها هستند اقدام میکنند. در این بخش مخاطب ناخواسته در خدمت تکنیک جهانیسازی پیامها قرار میگیرد.
نشر پیامهای فریب
همزمان با اجرای توزیع گسترده پیام، شاهد ورود به فاز چهارم بحث یعنی تکنیک نشر پیامهای فریب خواهیم بود. فرمول پیامهای فریب عبارت است از:
پیام فریب = اهمیت موضوع × ابهام موضوع
البرزی با ارائه فرمول فوق میگوید: هرچه ابهام درمورد موضوعی بیشتر باشد، اهمیت دانستن آن در نظر مخاطب زیاد باشد و پیام فریب در جامعه گسترش بیشتری پیدا میکند. شبکههای اجتماعی به دلیل حضور نداشتن دروازهبانان حرفهای خبر، بستر مناسبی برای انتشار پیامهای فریب است. باید توجه داشت طول عمر پیامهای فریب در شبکه های اجتماعی زیاد نیست؛ بنابراین در جنگ نوین رسانهای وجود تیمهای پیامساز در رسانههای بیگانه برای بازسازی پیامهای تازه در قالبهای جدید به یک الزام تبدیل میشود. بنابراین رسانه ملی با پایش لحظه به لحظه فضای مجازی با تولید مستمر اخبار، توطئه نشر پیامهای فریب را کمرنگ و ضعیف کند.
اسدی با اشاره به این که همه کشورها و رسانهها بر اساس منافع و خط و مشی خویش پیامسازی میکند، افزود: ممکن است پیامی که رسانههای غربی تولید میکنند برای ما یک پیام فریب باشد، اما برای خودشان یک امتیاز خبری است. برعکس، ما هم از این تکنیک استفاده و پیامی از نوع فریب برای آنها تولید میکنیم.
دکتر اسدی: مدیریت ادراک شامل شناخت و کنترل مخاطب و ارسال پیامهای هدایت شده به سوی اوست. این نوع مدیریت یکی از عناصر عملیات رسانهای و فرهنگی است |
پیامهای فریب دارای دستهبندی هستند. شناخت و طبقهبندی مخاطبان در این بخش برای رسانهها در اجرای تکنیک فریب یک ضرورت است. به عنوان مثال، پیام مخصوص طبقهبندی A یعنی طبقه فرهیختگان و نخبگان جامعه با پیام طبقه B یعنی دانشجویان و محصلان متفاوت است. پیام طبقه C یعنی کمسوادان و بیسوادان با طبقه زنان خانهدار تفاوت دارد.
نمونه موفق شناخت و طبقهبندی مخاطب را در برنامهسازی شبکههای بیبیسی، العالم و پرستیوی میتوان یافت. اما دیگر شبکههای رسانه ملی باید مطالعه و دستهبندی دقیقتری از مخاطب خود داشته باشند.
در پیامهای فریب، شیوه و تکنیک تولید پیام، انتقال پیام، ابزار انتقال پیام، کدام دسته از مخاطب و حتی نوع فریب، دائم در حال تغییر است و خط عوض میکند. شیوه قطره چکانی، یکی از تکنیکهای رایج تولید پیام است، به عنوان نمونه در مسأله عبدالمالک ریگی، رسانههای ما بدرستی و با قدرت اخبار دستگیری، دادگاه، جنایتها و اعدام ریگی را دنبال میکردند، چرا که برگ برنده در دست رسانه ملی بود. اما بی بی سی فارسی که هیچ برگ برندهای نداشت از تکنیک قطره چکانی استفاده کرد. یعنی امروز یک خبر کوتاه و مختصر را تهیه و در بخشهای مختلف خبری خود ارائه میکرد، فردا یک بخش دیگر خبر و هر روز بخشهای کوچکی از آن را میرفت.
به مرور اخبار و گزارشهایی از اختلاف بین شیعه و سنی در سیستان، جمعیت 90 درصدی اهل تسنّن نسبت به تشیّع در بلوچستان، آمار بالای بیکاری میان جوانان و فارغالتحصیلان استان سیستان و بلوچستان، محرومیت زنان از بسیاری حقوق شهروندی، بهداشت، فقر و... را چاشنی اخبار ریگی کرد به طوری که مخاطب ناخواسته به این فکر میرسید که عوامل محیطی، فقر، بیکاری، تبعیض حکومتی و... باعث به وجود آمدن پدیده ای مانند ریگی شده است و احتمالا آخری هم نباشد.
به این میگویند تکنیک فریب و فعالان رسانهای ما برای ارتقای سواد رسانهای خود نهتنها از مکتوبات، کلاسها و سخنرانی استادان فن بلکه از دشمن خود نیز میتوانند درس بگیرند و میزان دانش و بینش حرفهای خود را افزایش دهند.
شاخصهای جنگ نوین رسانهای
همانطور که دکتر سرافراز هفته گذشته در دومین نشست مدیران سازمان اشاره کرد، چهار مؤلفه مدیریت ادراک، الگوسازی رفتاری، توزیع جهانی پیام و نشر پیامهای فریب، مؤلفههای موضوع جنگ نوین رسانهای است که اَبَر رسانههای امروز دنیا به صورت مداوم ومستمر به سوی مخاطبان جهانی خود گسیل داشته و میدارند. اما سؤال اینجاست که این چهار شاخصه جنگ نوین رسانهای چیست؟ مصداقها و نمونههای ملموس آن کدام است؟
برای مقابله با جنگ نوین رسانهای، نخست نیاز است تعریف و ویژگیهای این نوع جنگ را تحلیل کنیم و بشناسیم. این جنگ، امروزه کارآمدترین، کمهزینهترین و درعین حال ماندگارترین نوع جنگ است. جنگی که با سلاح تصویر، صدا و متن مکتوب به تخریب افکارعمومی و تضعیف فرهنگی یک جامعه میپردازد و ایجاد بدبینی سیاسی، رعب و وحشت، اختلافافکنی میان اقوام، ترویج یأس و ناامیدی، بیتفاوتی و ایجاد فاصله نسلی، تبلیغات سیاه و شایعه پراکنی، بازتاب نارضایتیهای عمومی، انعکاس و بزرگ جلوه دادن تفاوتها و تبعیضهای مذهبی، قومی و اقلیتی و بسیاری دیگر از پیامدهای آن است.
محمد زندکریمخانی
رادیو و تلویزیون
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد