روزگاری مدیر یکی از این سالنها درباره سختیهای نخستین روزهای این سالنها گفته بود: «در آن آغاز چون این تجربه وجود نداشت، ما حتی اجازه فروش بلیت نداشتیم.
مرکز هنرهای نمایشی به شرط مجانی بودن اجراها به ما مجوز سالن داد و ما مثلا برای درآمدزایی بروشورهای خود را میفروختیم.» اما با گذشت زمان، اوضاع به گونهای پیش رفت که مخاطبان این تماشاخانهها را بیشتر باور کردند و کار به شکلی جلو رفت تا این ذهنیت که نبض تئاتر روز ایران (و البته بیشتر تئاتر پایتخت) تنها و تنها در سالنهای تئاترشهر و ایرانشهر میزند، اصلاح شود و پای آدمهای چهره و کارهای بزرگ به این سالنها باز شود.
به گونهای که امروزه میتوانیم چشمهایمان را ببندیم و کارهای ماندگاری را که در این تماشاخانهها دیدهایم، در ذهنمان شماره کنیم و به یاد بیاوریم.
با این همه و با وجود گذشت پنج، شش سال از ظهور و رواج گسترده این تماشاخانهها، دیدگاههای غالب درباره این سالنها حول و حوش یکی از این دو منظر میگردد؛ دیدگاهی که معتقد است رشد این تماشاخانهها تاثیر شگفتی در مسیر توسعه تئاتر کشورمان دارد و دیدگاه دیگری که اعتقاد دارد
این رواج هم مثل رایج شدن بسیاری از چیزهای دیگر، دچار یک تب تند و فراگیر است و احتمالا دیر یا زود این تب فرو خواهد نشست. به راستی ظن غالب در این میانه کدام است؟
شکی نیست که دیدگاه دوم، دیدگاه بدبینانهای است که میتواند به راحتی مورد نقد قرار بگیرد. زیرا روند رواج تماشاخانهها که با گذشت پنج، شش سال نهتنها کند نشده، بلکه رواج یافته و رفتهرفته برای اعتلای آن هم سازوکارهایی اندیشیدهاند، نمیتواند یک تب تند سراسری و روشنفکرانه باشد که فرو خواهد نشست.
زیرا اگر بنا بود اینگونه باشد، روند گسترش سالنهای خصوصی در این سالها کمکم از نفس میافتاد و شعله نوپای این حرکت، به سردی میگرایید و نام و نشانی از آن باقی نمیماند، اما میبینیم که اینگونه نشده است. از این رو دیدگاه دوم، تقریبا مردود است.
درباره دیدگاه اول اما وضع به گونه دیگری است. درباره این موضوع که رشد این تماشاخانهها تاثیر شگفتی در مسیر توسعه تئاتر کشورمان دارد، غالبا اتفاق نظر وجود دارد و موافقان این دیدگاه، عمدتا دلایلی نظیر مرتفع شدن مشکل کمبود سالنها، فرصت یافتن جوانترها برای اثبات خودشان، کوتاهتر شدن صفهای اجرا، تمرکززدایی از سالنهای رسمی و... دارند
که به نوبه خود قابل پذیرشاند و به دلایل برشمرده فوق، میتوان دلایل متعدد دیگری را نیز در تائید این دیدگاه افزود، اما نکات چندی را نیز باید لحاظ کرد تا یکجانبه به قاضی نرفته باشیم که از این بین، مشارکت دادن نهادهایی نظیر شهرداری در اقدامات این چنینی بخش خصوصی است.
طبیعی است وقتی آنها را برای استمرار بخشیدن به این حرکت خوب فرهنگی مشارکت دهیم، سبب خواهد شد تا این طفل در آستانه رشد از پا درنیاید. زیرا اگر بنا باشد صرفا بخشهای خصوصی متولی چنین حرکتی باشند، وجه سوددهی فعالیتهایی که در این سالنها انجام میگیرد.
بر جنبههای هنری کارها غلبه خواهد کرد و این اتفاق هر چقدر تاسفبار باشد، غیرمنطقی نیست. چرا که ذات سرمایه این را میطلبد. در بخش خصوصی شما نمیبینید سیاستها مدام تغییر کنند.
این کمتر تغییر یافتن، یک ثبات را برای گروههای نمایشی به همراه دارد و چون بخش خصوصی مایل به درآمدزایی است، سعی میکند با دقت کارها را انتخاب کند.
به اعتقاد بسیاری حتی وسواس این بخش، به دلایل یاد شده بیشتر از جاهای دیگر است و برای بقا مجبور است به جزئیات توجه کند.
در بخش خصوصی به دلیل همین نگرانی از به خطر افتادن سرمایه خط قرمزها هم سختتر رعایت میشود؛ بر عکس چیزی که غالبا از بیرون به نظر میرسد.
مهرداد نصرتی - قاب کوچک
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد