چرا ایران نباید حق اکران را حتی در کشورهای خاورمیانهای مثل امارات، قطر، ترکیه و... دنبال کند؟ ما طعم لذتبخش مخاطب خارجی را با سریال یوسف(ع) چشیدهایم. حال که فیلم نوح با چنین رویکرد الحادی ساخته شده است، میطلبد تولیدات ما در حیطه سینمای دینی پخش خارجی داشته باشد.
فیلم ملک سلیمان در پخش خارجی، توسط کمپانیهای آمریکایی تحریم شد. ما قبل از جریان بیداری اسلامی با کشورهای عربی و نیز ترکیه برای اکران سینمایی قرارداد بسته بودیم و در عین حال کیفیت صدا و تصویر هم قرار بود به بهترین وجه انجام شود.
چون زمانی که فیلم مریم مقدس(س) ساخته شد، این فیلم نتوانست در سینماهای خارجی نمایش داده شود، گفته بودند تصویر و صدای فیلم اشکال دارد.
چون ما به سبک ایرانی، نگاتیو را قیچی کرده بودیم در حالی که در هیچ کجای دنیا باب نبود. در واقع باید اسکن و روی آن کار میشد و بعد از خروجی دیجیتال کامل میگرفتیم.
فیلم کپی 35 ما قابلیت پخش در سینما را نداشت. ما این کار را برای اولین بار در ایران در تولید ملک سلیمان انجام دادیم تا بتوانیم پخش خوبی در سینما داشته باشیم.
در ملک سلیمان، ما با حدود 60 سینما در ترکیه قرارداد داشتیم. یعنی قرار بود در ماه رمضان آن سال در 60 سینمای ترکیه به صورت همزمان پخش شود.
شروع به زدن کپیهای فیلم در ایران کرده بودیم که یکی از مدیران کمپانی پارامونت در یکی از برنامههای شبکه الجزیره صحبت کرد و گفت از نظر کمپانیهای آمریکایی، فیلم ملک سلیمان فیلم نامطلوبی شناخته شده و نباید پخش شود.
و اگر پخش شود ما دیگر فیلمی به آن سینماها نخواهیم داد؟
خیر. ایشان اصلا این تهدید را بر زبان نیاورد.
خب وقتی این حرف را میزند منظورش همین است.
به هر حال ایشان فقط گفتند این فیلم نباید پخش شود و از نظر ما فیلم نامطلوبی است. از فردای آن روز شرکتها یکی یکی تماس گرفتند و قراردادهایشان را با عذرخواهی لغو کردند.
از همه دردناکتر آن 60 سینمای ترکیه بود که خودشان را برای ماه رمضان آماده کرده بودند. این پخشکننده ترک هم گفت: من تحت فشار هستم و نمیتوانم فیلم را نمایش بدهم.
در واقع ما متوجه شدیم درخصوص مریم مقدس(س) هم همین اتفاق افتاده بود فقط وجه فنی و تکنیکی به آن داده بودند.
نمیخواهند فیلمهای ما در دنیا پخش شود، اما من معتقدم این فیلمها راه خود را باز میکنند و تأثیرشان را میگذارند؛ یعنی به صورت نوارهای ویدئویی، زیرزمینی و... راهشان را پیدا میکنند.
آنچه مهم است بحث تفکر شیعی است که ما به آن معتقدیم و اعتقاد داریم این تفکر نجاتبخش دنیاست. آنها از این تفکر میترسند.
از تکنیک ما نمیترسند، از حال و هوای فیلمهای هنری ما نمیترسند. چه چیزی آنها را میترساند؟ همان چیزی که خودشان در آن ضعیف هستند و عقبترند و آن همان بحث «تفکر» است؛ تفکر و زیرساختهای معرفتی که ما داریم.
ما در فضای فرهنگی چه کردهایم؟ بازخوردهای فرهنگی ما چه بوده است؟ آیا درست بوده؟ آیا صدای ولی امرمان را شنیدهایم؟ یا اینکه فقط حضرت آقا در زمینههای فرهنگی دغدغهمند هستند؟
به نظر من، اولین مرتبهای که حضرت آقا فرمودند یک تهاجم فرهنگی علیه ما در حال شکلگیری است؛ در واقع این سخن مبین آن است که ما خودمان تهاجم نکردیم. یعنی به کار ما اشکال وارد بوده است و در نتیجه این اشکالی که به کار ما وارد است، مورد حمله و تهاجم دشمن قرار گرفتیم.
اگر در میدان نبرد، یک جبهه حمله کند، میتواند در جنگ تعیینکننده باشد و اوضاع را به نفع خود هدایت کند. پس ما برای 20 ـ 15 سال حملهای نکردیم که حضرت آقا فرمودند حال باید مراقب تهاجم آنها باشید.
پس این سخن مبین آن است که ما کوتاهی بزرگی انجام دادهایم. حالا یا به این علت که کشور، درگیر انقلاب و جنگ بود یا شاید به این علت که اهمیت نمیدادیم یا فرهنگی را از دوران پهلوی به همراه خود آوردیم که فرهنگ سالمی نبود و آن طور که باید و شاید نتوانستیم فرهنگ سالم شیعی را وارد بنیانهای فکری خودمان کنیم.
به هر حال رفتارهای ما در زمینه فرهنگ، آنچنان سنجیده و درست نبوده است. این است که آقا اعلام میکنند؛ هشدار! دشمن در حال تهاجم به ماست.
از آن زمان تا به حال چقدر گذشته است؟ باز تا اینجا کسی اعتنا نکرد و اکنون دیگر خداوند در حال ایجاد تغییراتی در جهان است. خداوند کار خودش را میکند و برای تحقق برنامههایش منتظر آدمها نمیماند. آخرالزمان درحال وقوع است؛ چه ما حمایت کنیم و چه حمایت نکنیم.
ما از همان اوایل انقلاب کارهای فرهنگی درستی نکردیم. مشغول دیگر مسائل سیاسی شدیم که ما را از مسائل فرهنگی عقب انداخت. به هر حال از گذشتهها که بگذریم؛ الان نشانههایی در جهان در حال وقوع است.
پس در این شرایط تولید فیلمهایی درخصوص داستانهای پیامبران با نگاه شیعی میتواند یک ضرورت به حساب آید؟
ما برای ایجاد تفکر سالم، صحیح و درست شیعی در ایران و جهان نیازمند مراجعه به قرآن و عترت هستیم. همان دو گوهر گرانبهایی که حضرت رسول اکرم(ص) تأکید داشتند که بعد از من دو گوهر گرانبها در میان شما باقی میگذارم که به آن دست بیاویزید.
چون وضعیت جهان اسلام بعد از رحلت پیامبر(ص) را دیدهایم، متوجه میشویم مردم به این دو گوهر بیتوجهی کردهاند. یعنی به قرآن و عترت کمتوجهی کرده و توجه کافی را به آنها ننمودهاند.
در ابتدا که ماجرای سقیفه پیش آمد و سپس جدایی عظیم و بزرگی رخ داد. این زاویه گرفتن از قرآن و عترت همچنان ادامه یافت تا به امروز که با انقلاب اسلامی، خداوند یک ماجرای الهی را در این دنیا رقم زد.
اکنون پس از 35 ـ 30 سال دومرتبه اتفاق جدیدتری در حال رخ دادن است و ما باید خود را برای آن آماده کنیم.
چگونه؟ از طریق اصحاب فرهنگ و سینما که باید به اصول و ریشههای فکری و عقیدتی تشیع بازگردند. آن را شناسایی و احیا و کارهای قوی و خوبی آماده کنند برای تأمین نیازهای فردا و نسل بعد. نسلی که برای ورود به آخرالزمان آماده میشود.
این جوانان نیازهای معرفتی زیادی دارند و باید آماده شوند. باید با تفکر صحیح تغذیه شوند. پس روال ما در ساخت سریال و فیلم باید این باشد؛ بشدت باید کار فاخر باشد.
کاری که از معارف قوی و تفکر صحیح برخوردار باشد و بتواند یک جوان شیعه را پرورش داده و برای صحنههای عظیم پیشرو آماده کند.
ما که به این رویکرد اعتقاد داریم، ولی گروهی میگویند چه ضرورتی دارد وقتی ما راجع به ائمه و امامان شیعی فیلم و سریال خوب نساختهایم، درخصوص ادیان ابراهیمی فیلم بسازیم؟
باید خوب بسازیم. قوی کار کنیم. وقتی میخواهیم یک کار هنری را روی پرده به تصویر بکشیم با شخصیتها نباید با بیقیدی و عجله برخورد کنیم.
یکی از ضعفهای ما این است که شخصیتهای تأثیرگذار تاریخ بشریت را مثل پیرمرد خوب روستایی یا افراد عارف مسلک و خوشاخلاق زمانهای قدیم به تصویر میکشیم. اصلا در شأن این بزرگواران کار نمیکنیم.
فرمایش شما این است که ما باید در تصویر کشیدن، به آن تصویری که قصد پرداختن به آن را داریم نزدیک شویم؛ مثلا اگر قصد پرداختن به داستان زندگی پیامبران را داریم باید به قول فلاسفه محاکات کنیم. کأنه خود آن پیامبر را میبینیم، نه اینکه یک آدم خوب را ترسیم کنیم. خیلی سخت است.
بله، از همه سختتر اینکه روح هنرمند باید خیلی بزرگ باشد. اقیانوسی باشد که تلاطمها آن را به حرکت درنیاورد.
غیر از آموختهها و تکنیکهایی که یک هنرمند با خود دارد، باید یک تئولوژیست هم باشد.
ما افراد ضعیف و نحیفی هستیم. چگونه به خود اجازه میدهیم وارد حیطهای شویم که نیاز به روحهای بزرگی دارد؟شما مثلا میخواهید امام راحل(ره) را به تصویر بکشید، نیاز است روح خیلی بزرگی داشته باشید تا بتوانید ایشان را درک کنید.
جالب است؛ درک کردن امام راحل یک طرف، درک کردن امام راحل در انقلاب، طرف دیگر. (یعنی آن سرزمین و حیطهای که امام در آن قدرتنمایی میکند.) شما نمیخواهید فقط زندگی امام را در کودکی و نوجوانی به تصویر بکشید، بلکه میخواهید به لحظاتی که یکتنه با تمام دنیا درمیافتد و خم به ابرو نمیآورد ورود کنید.
از زاویه ارواحی به امام نگاه کنید
دنیا به گونهای است که با همین هنر و سینما و فرهنگ و... ما را به زیر میکشاند. به هر حال کار سختی است و فقط باید خدا توفیق دهد.
قرائتی که تشیع از انبیا میدهد با قرائتی که سایر مذاهب و ادیان از انبیا میدهد تفاوت دارد؟
بله. خیلی تفاوت دارد. کشورهای عربی متوجه این قضیه شدهاند. منتقدانشان چند مقاله نوشته و در آن بشدت دولتهای خود را تحریک کردهاند.
هشدار دادند که شیعیان به سرعت فیلمهای خود را میسازند و پیامبران الهی و دین را از دیدگاه خودشان معرفی میکنند. چرا ما ساکت هستیم؟ یکی دو نمونه از این مقالهها به دست ما رسیده است. سوریها و مصریها نوشته بودند.
که محصولشان این فیلمهایی بود که کشورهای خلیج فارس ساخت؛ مثل عمر خطاب و... .
بله آنها هم شروع کردند با سرعت تمام پاتک کارهای ما را زدند.
این تفاوت در تاریخ است یا در نوع نگاه؟
در نوع نگاه.
تاریخ یکی است. کسی نمیتواند وقایع را تغییر دهد، ولی نوع نگاه چگونه متفاوت است؟
آنها نسبت به این شخصیتها دید مقدسی ندارند. ما مقدس میدانیم. میگوییم اینها معصوم بودند، گناه نمیکردند، الهی بودند و خدا آنها را از بدیها و زشتیها و ناپاکیها حفظ میکرد، ولی آنها نگاهشان به این افراد معصوم به صورت افراد پاکی است که در طول تاریخ زندگی میکردند و تلاشهای زیادی کردند و مشهور شدند.
نوع نگاه خیلی متفاوت است. در واقع نگاه آنها نزدیک به نگاه یهود است. ما در سوره یونس نهی شدیم که با یهود و نصارا دوستی کنیم.
این نهی شدن به چه معناست؟ خیلیها میگویند: «نه! ما با آنها قرارداد میبندیم. خود پیامبر با آنها قرارداد میبستند.» منظور از آن آیه واقعا چیست؟ بحث فرهنگ و فکر است. دوستی نکنید؛ یعنی افکار آنها را دوست نداشته باشید، منظر آنها را دوست نداشته باشید. از نگاهی که آنها به خدا و پیغمبر و هستی دارند بدتان بیاید.
لحنی که در ملک سلیمان وجود دارد بسیار لحن ویژهای است. این لحن از کجا آمده؟ چرا هیچ وجهتشابهی با آثاری که در غرب درخصوص حضرت سلیمان ساخته شده، ندارد؟
وقتی فیلمنامه را به فارابی داده بودیم یکی از مسئولان فرهنگی فارابی نامهای برای ما نوشت که: «اولا چرا یکی از پیامبران بنیاسرائیل را انتخاب کردهاید تا فیلم بسازید؟ اینها که اسرائیلی هستند.
دوم اینکه؛ شما به نحوی فیلمنامه را نوشتهاید که گویی ایشان معصوم از گناه بودند، ایشان که معصوم نبود.» این تفکر، تفکر غربیهاست که میخواهند پیامبران را به پایین کشانده و در حد افراد خوب جامعه معرفی کنند.
افراد مقدسی نباشند که مثلا فرستاده خدا باشند. الان هم این رویه ادامه دارد. ما سعی کردیم خلاف این عمل کنیم.
هرچند بحث اصلی ملک سلیمان ریشههای اصلی ملکداری غرب است. آنها معتقدند حضرت سلیمان(ع) و دیگر پیامبران خصوصا پیامبرانی که به قدرت رسیدند مثل حضرت یوسف(ع) و حضرت داوود(ع)، این پیامبران، منظورشان از قدرت، یکقدرت مادی بود؛ یعنی تلذذ دنیایی.
ما یک کشوری ایجاد کنیم به اسم آمریکا و یک کشوری به اسم آتلانتیس جدید، اسمش را بگذاریم ملک سلیمان جدید و در آن چیزی را پیاده کنیم که سلیمان نبی(ع) میخواست.
حالا از دید آنها حضرت سلیمان به دنبال چه بود؟ حضرت سلیمان قدرت و عظمت و استفاده از امکانات مادی (مثل حرمسراها) میخواست! این دید اصلی تفکر غرب است.
در کتابهای فلاسفهشان به صراحت این مطالب گفته شده. به همین دلیل است که نیویورک و آمریکا را ملک سلیمان میدانند و میگویند همان چیزی است که ما دنبالش بودیم. ما بالاخره به آن رسیدیم و ساختیمش.
البته درست است این ملک جدیدی که ساختهایم یک اشکالاتی دارد، اما ما انسان را به آنجایی رساندیم که به اوج سعادت دنیایی خود برسد.
چه هدفی از بازخوانی و به اصطلاح از پرداختن به روایت شیعی ملک سلیمان داشتید؟
همان چیزی که قرآن تعریف میکند. قرآن در سوره بقره میگوید که «همه کافر شدند بجز سلیمان.» خیلی سنگین است.
خداوند همچنان سلیمان را تبرئه میکند. چرا؟ شما بدیها را به بند بکش و حالا تو میمانی و نفس خودت.
تا به حال بدیها را به گردن شیطان میانداختی، حالا خودت میتوانی خوب باشی؟ مردم نتوانستند و کم آوردند. از اولین چیزهایی که خداوند در سوره بقره میگوید این است که مردم میرفتند از شیاطین نسخه میگرفتند
شبیه همین روزگار ماست؟
بله. مشکل امروز ماست. ما متأسفانه نسخههای خودمان را از دشمن میگیریم، آنها نیامدند از سلیمان نسخه بگیرند. میرفتند از عالمان یهود و از شیاطین نسخه میگرفتند، پس کافر شدند.
یعنی خداوند میفرماید: «همه کافر شدند بجز سلیمان که من تبرئهاش میکنم! ای کسانی که در کتابهای بعدیتان سلیمان را کافر ترسیم کردید (قرآن بعد از تورات تحریف شده نازل شده است) اینچنین نبود.» خیلی از سلیمان(ع) تعریف میکند.
ما در قسمت دوم حضرت سلیمان(ع) انشاءالله وارد این مسائل میشویم. البته خیلی هم فضای دردناکی هست. اینکه شما به کشور مسلط باشی، اما کمکم مردمت را از دست بدهی.
ما قدرت را در دست داریم، پس چرا نمیتوانیم مردم را نگه داریم. چرا مردم به شما مراجعه نمیکنند و به سراغ دشمن میروند؟
علیرضا پورصباغ- قاب کوچک
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد