با هر اندیشه و نگاه و ایدئولوژی که به مسائل سیاسی ـ اجتماعی بنگریم مردم ما رزمندگان و دلاوران هشت سال دفاع مقدس را به عنوان قهرمانهای واقعی و ملی میشناسند و نگاه آنها به این شخصیتها حتی در آثار نمایشی نیز نمایشی نیست.
به این معنی که مخاطب ایرانی قهرمان آثار دفاع مقدسی را نه یک قهرمان سینمایی یا نمایشی بلکه یک قهرمان واقعی میداند.
درواقع تنها قهرمان سینمایی که در ذهن مردم و مخاطبان مابهازای بیرونی دارد، همین بچههای جبهه و جنگ هستند، اما این به آن معنی نیست هر کاراکتری که در یک فیلم یا سریال جنگی خلق میشود
از سوی مخاطب نیز به عنوان قهرمان حتی قهرمان سینمایی پذیرفته میشود بلکه این افراد نیز باید در بستر درام فرآیند دراماتیزه شدن را طی کرده و در کسوت یک پرسوناژ نمایشی نیز باورپذیر باشند.
اگر بخواهیم مفهوم قهرمان را در ژانرهای سینمایی ردیابی کنیم، بدون شک سینمای دفاع مقدس خودمان یکی از بهترین گزینههای ممکن است.
هم از این جهت که بسیاری از آثار جنگی بر محوریت یک قهرمان و ماجراهای او شکل میگیرد و در واقع قصهای قهرمانمحور دارد و هم اینکه در اینجا با بازنمایی قهرمانهای واقعی مواجه هستیم، نه تصویرسازی از قهرمانهای مجازی. هرچند گاهی جای این دو موقعیت تغییر کرده یا درهم ادغام میشود.
جانشینی قهرمان مجازی به جای نمایش قهرمان واقعی در سینمای دفاع مقدس، فارغ از اینکه از رئالیستی بودن این ژانر میکاهد تصویری وارونه و حتی ضدقهرمان از این قهرمانهای واقعی را بازنمایی میکند.
قهرمان فیلمهای جنگی و اکشن در مفهوم متعارف خود واجد ویژگیها و خصلتهایی است که بیشتر سویه سینمایی و جذابیتهای گیشهپسند دارد تا اینکه بازتاب واقعیت باشد.
به عبارت دیگر در بسیاری از فیلمهای جنگی خودمان واقعگرایی فدای جذابیت و گیشهسازی شده و آرنولدها و رمبوها جای یک رزمنده ساده، اما قهرمان را میگیرد.
شاید بیش از هر چیز باید این ضعف را در ساختار فیلمنامهها و شخصیتپردازی از آدمهای جنگ جستوجو کرد.
سینمای دفاع مقدس نیز مثل هر ژانر دیگری در سینمای ایران ابتدا از ضعف فیلمنامه رنج میبرد و خاص بودن این ژانر نیز بر حاد بودن آن میافزاید.
این در حالی است که در بسیاری از کشورهای دنیا که در تاریخ سیاسی خود جنگ را تجربه کردهاند، سالها پس از پایان جنگ، فیلمهایی تولید شده که همچنان جذابیتهای دراماتیکی و طرفدار داشته است.
هنوز هم از جنگ جهانی اول و دوم فیلم ساخته میشود و بعضی از آنها در جشنوارههای مختلف جوایز متعددی هم میگیرد یا فیلم از فروش بالایی برخوردار میشود.
یک دلیل مهم این موفقیت به فیلمنامههایی مربوط است که در این زمینه نگاشته میشود؛ فیلمنامههایی که قصه جنگ را در روایتهای تازه و متفاوت و نسبت با مفاهیم و پدیدههای گوناگون مورد بررسی قرار میدهد.
جنگ به دلیل آمیختگی با سطوح و ابعاد مختلف اجتماعی و زیست ـ جهان انسانی، ظرفیت و پتانسیل بالایی از حیث دراماتیکی دارد و همچون متن هنری است که میتوان تعابیر و تفاسیر گوناگونی از آن داشت.
آدمهای جنگ و تجربه زندگی در فضای جبهه و خاطراتی که رزمندگان از جنگ دارند، آنقدر دامنه وسیعی دارد که هرکدام از آنها میتواند به یک فیلمنامه جذاب و پرکشش تبدیل شود.
قطعا حمایت از نویسندگان و فراهم کردن شرایطی که آنها بتوانند از خلاقیت خود برای داستانپردازی در حوزه جنگ استفاده کنند به رشد و بلوغ این ژانر در سینمای ایران کمک خواهد کرد.
حتی باید پذیرفت فاصله گرفتن تاریخی از جنگ به معنای دور شدن زمانی از این واقعه است، نه دوری معنایی و ارزشی.
چهبسا این فاصله باعث میشود با نگاه عمیقتر و زیباشناسانهای به مقوله جنگ نگریست که محصول آن آثار ارزشمند و فاخری است که در سالهای اخیر در کشورمان شاهد آن بودیم.
گاهی تصویر و تعریف کلیشهای از جنگ باعث میشود بسیاری از افراد گمان کنند سینمای جنگ صرفا به توپ و تفنگ و آتش و خون ختم میشود، اما واقعیت این است که در بستر ژانر جنگی میتوان قصههای متعددی را تعریف کرد و از مفاهیم گوناگونی سخن گفت.
یکی از مهمترین ابعاد این بازنمایی در تصویرسازی از آدمهای جنگ است. اصلا در سینمای دفاع مقدس ما لازم نیست به دنبال قهرمانسازیهای سینمایی باشیم فقط کافی است تصویر آدمهای جنگ و رزمندگان را چنان که بود به نمایش بگذاریم.
آنها به شکل طبیعی واجد خصلتهای قهرمانگونه بوده و نیاز به برجستهنمایی سینمایی ندارند. البته این به آن معنی نیست که نباید این شخصیتها را دراماتیزه کرد.
دراماتیک بودن با واقعی بودن منافاتی ندارد. ضمن این که بیش از اینها باید در مفهوم قهرمان در سینمای دفاع مقدس بازنگری کرده و آن را از معنای متعارفش در سینمای جنگ تفکیک کرد.
قهرمان در سینمای جنگ ما بر ساخته فرهنگ و دین و ارزشهای ایدئولوژیکی است که با رویکرد فیلمساز غربی نسبت به جنگ متفاوت است.
در فرهنگ ما مفاهیمی مثل رشادت و ایثار و شهادت است که از یک رزمنده قهرمان میسازد، نه صرفا آرتیست بازی و مهارتهای جنگی.
تمایز این دو معنا در فهم نسبت جنگ و قهرمان بسیار حیاتی است. شناخت درست آدمهایی که در جنگ بودند و رفتارشناسی آنها میتواند به بازنمایی واقعگرایانه قهرمان واقعی در سینمای جنگ موثر باشد.
یکی از ظرفیتهای استفاده نشده در این زمینه به آزادسازی خرمشهر و رشادتهایی که در آن صورت گرفت برمیگردد که هنوز فیلمی که به شایستگی این حماسه باشکوه را به نمایش بگذارد ساخته نشده است.
هرچند فیلم ارزشمند روز سوم محمدحسین لطیفی را نباید نادیده گرفت، اما آن روی سکه قهرمانسازی در سینمای جنگ ما به بازنمایی ضدقهرمانها و دشمن برمیگردد که در بسیاری از مواقع اغراق شده و باورناپذیر است.
گاهی برای صیانت از شخصیتهای خود و قهرماننمایی آنها چنان دشمن را احمق و ضعیف نشان میدهند که نه ریشه در واقعیت دارد و نه مخاطب آن را باور کرده و تاثیر میپذیرد.
مثلا یک سرباز ایرانی براحتی از پس دهها سرباز عراقی برمیآید یا کمتر شاهد قدرت و مهارت نیروهای دشمن در نبرد و میدان جنگ هستیم.
این در حالی است که ضعیف نشان دادن دشمن و ضدقهرمانها به شکلگیری قهرمان در این سوی مرز کمکی نکرده و اتفاقا هر قدر ضدقهرمانها در فیلمهای جنگی با قدرت به نمایش گذاشته شوند،
تصویر مقتدرانهتری از قهرمانها و نیروهای خودی به نمایش گذاشته خواهد شد و تصویر این قهرمانها برجستهتر میشود.
روایت قهرمان و ضدقهرمان نمایش دوروی یک سکه در یک اثر جنگی است که حفظ تعادل بین آنها به واقعگرایی در بازنمایی قهرمان کمک میکند.
حال اگر بخواهیم ردپایی همین مفاهیم، موقعیت و شخصیتپردازیها را در سریالهای دفاع مقدسی تلویزیون دنبال کنیم به موارد زیادی نمیرسیم.
به این دلیل که در این ژانر سریالهای زیادی ساخته نشده و هم به این دلیل که در همین تولیدات محدود نیز شخصیت ماندگاری که در ذهن مخاطب تثبیت شده باشد چندان نیست.
شاید یکی از این شخصیتها که از دوردستها در ذهن ما مانده باشد شخصیت لیلا در گل پامچال است که البته بیشتر یک کودک جنگ زده است تا یک رزمنده.
با این حال قصهها و غصههای او به گونهای با مفاهیم و موقعیتهای جنگی درهم تنیده که نمیتوان منکر تاثیرگذاری آن در زمان خودش بود.
اما بیشترین شخصیت جنگی یا مرتبط با جنگ در مجموعههای تلویزیونی را شاید باید در پرویز پرستویی خاک سرخ به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا دنبال کرد که مصائبی که تحمل کرده و پختگی و تکامل او در آتش جنگ او را نه فقط به قهرمان که به پهلوان بدل کرده است هر چند هنوز در تلویزیون حاج کاظم آژانس شیشهای متولد نشده است.
واقعیت این است که تحلیل شخصیتهای دفاع مقدسی در تلویزیون را باید از دو منظر بررسی کرد یکی آثاری که اگرچه درباره دوران دفاع مقدس یا آدمهای جنگ است.
اما درباره یک قهرمان عینی و واقعی جنگ نیست، اما دسته دوم آثاری است که درباره یکی از شخصیتهای واقعی جنگ است.
از این نگاه شاید دو شخصیت شهید عباس بابایی در سریال شوق پرواز با بازی شهاب حسینی و شهید شیرودی و لشگری در سریال سیمرغ اشاره کرد که بیشترین محبوبیت را بین مردم پیدا کردند.
در میان شخصیتهای از جنس آثار گروه اول نیز میتوان به کاراکتر پارسا پیروزفر در سریال در چشم باد جعفری جوزانی اشاره کرد.
بسیاری از این شخصیتها مثل شهید بابایی یا شیرودی یا فرضا شهید چمران در فیلم چ به واسطه جایگاه والا و اعتبار و اقتداری که در ذهن و خاطره مردم داشتند در کسوت سینمایی نیز با پذیرش مواجه شدند.
اما هنوز حتی در بین همین شخصیتهای حقیقی که از زندگی و سیره و مسلک آنها فیلم و سریال ساخته شده یک شخصیت نمایشی خوب که ماندگاری با شکوهی پیدا کند خلق نشده است خیلی از این شخصیتها در ساختار درام بیشتر قهرمان نمایشی بودند تا نمایش قهرمان و قهرمانی.این در حالی است که شخصیتهای ماندگار ما در عرصه جنگ کم نیستند.
آنهایی که به نمایش گذاشتن زندگی و شخصیتشان فارغ از ارزشهای انسانی ـ اخلاقی واجد ارزشهای دراماتیکی بوده و میتوانند از طریق جاذبههای بصری و بصیرتی، در عرصه نمایش و پشت قاب تلویزیون نیز به قهرمانهای ابدی بدل شوند.
سیدرضا صائمی- قاب کوچک
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد