حالا حکایت این روزهای سوگواری در یکی از مدرنترین فضاهای شهری کشور همین رویکرد است، صحبت از برج میلاد است، برجی که میتوان آن را نماد جامعه مدرن و توسعه شهری نامید و خوشبختانه در طول این سالها کم و بیش سعی کرده است به قول سهراب سپهری در کنار این «رویش هندسی سیمان، آهن و سنگ» از عنصر هنر و فرهنگ هدفمند و ارزش محور بهره بگیرد.
کرنانوازی و فانوس گردانی
این شبها هم وقتی وارد محوطه برج میلاد و گذرگاه آن میشوید، اولین چیزی که شما را غافلگیر میکند حضور پررنگ چهرههایی است با پوشش سنتی اقوام و مردم خوب دیگر شهرها و استانهای کشورمان که از ساعت 6 بعدازظهر ساز و ادوات مرتبط با محرم ولایت خود را به این برج سربه فلک کشیده آوردهاند و هریک به فراخور حال مشغول نمایش سوگواری برای حضرت اباعبدالله الحسین(ع) هستند.
این آیینها شامل کرب زنی، کرنا نوازی، مشال پلیته، دهلنوازی، فانوسگردانی، دمام و سنج، شروهخوانی، گهوارهگردانی و... است که هر کدام مدت زمان کوتاهی در صحنه پیشبینی شده برای آن اجرا میشود.
اما سینهکش پلههای برقی را که بالا میروی، ناخودآگاه توجهات را پرهای سبزرنگ و کلاهخودهایی جلب میکند که از سقف با نخهای نامرئی آویزان شدهاند، نوعی رهایی هنگام بالا رفتن که شاید مهمترین هدف از چنین طراحی همین رها شدن، اوج گرفتن و رسیدن به کمال را با سرهای جدا شده القا میکند.
اما شاید غافلگیری اصلی چه در طراحی و چه در نماسازی هنگامی باشد که وارد محوطه اصلی و دورادور برج میخواهی بشوی، یک علم بزرگ 23 تیغه طوری جانمایی شده است که دقیقا عمود بر برج خودش را به رخ میکشد، علم با انواع طراحیهای سنتیاش که معجونی از هنرهای فلزکاری، میناکاری، مینیاتور و... است با شمایل امام حسین(ع) محکم و استوار سینه ستبر کرده است مقابل مظهر مدرنیته امروز و مخاطبی که قرار است عظمت برج سر به فلک کشیده تحت تاثیرش قرار دهد، پیش از آن که چشمش گره بخورد با این غول سیمانی و سنگی سر در آسمان کشیده در اولین برخورد پرتاب میشود به نمادهای عاشورایی و فرهنگ اصیل سوگواری برای مظلومترین شهید تاریخ.
برج میلاد یا بازار وکیل
اینجا انگار نه انگار که برج میلاد است، احساس میکنی در یکی از خیابانها و کوچههای بازار تبریز یا بازار وکیل شیراز داری قدم میزنی، آن طرفتر بساط نذری هم به راه است، چای زغالی و چند منقل بزرگ که در این سرما حرارتش جان یخ زده مردم را سر حال میآورد، اما کیست که نداند هیچ گرمایی گرمتر و باوفاتر از عشق اهل بیت نمیشود و اگر در این فضا معنویت و گرمایی هست، بیتردید زیر سایه نام متبرک این عزیزان است.
راستی تا یادم نرفته است بگویم اصل داستان چیست، اینجا «سوگ چامهها» است، نام دیگرش اجتماع آیینی اصحاب فرهنگ و هنر است که امسال برای دومین بار برگزاریاش تجربه میشود.
«سوگ چامهها» ده خیمه را دربرمیگیرد، در هر خیمه هنرمندان رویدادهای هنری مرتبط با عاشورا مانند خیمههای نقاشی قهوهخانهای، ساخت پرچم و کتیبه، وسایل و ادوات تعزیه، اجرای تعزیه، نقالی و شب شعر را به نمایش میگذارند و اجرا میکنند.
یکی از این خیمهها به اجرای تعزیه و مقتل خوانی هنرمندان سینما و تلویزیون اختصاص دارد. خیمهای که شاید بیشترین بازدیدکننده را دارد و اغلب مردم به اصطلاح مشتری آن هستند.
در این خیمه از حدود ساعت 6 عصر رسول نجفیان هر شب نقل موسیقیایی میکند و پس از آن هنرمندان سینما و تلویزیون به مقتل خوانی میپردازند. ازجمله هنرمندانی که تاکنون در این خیمه سوگواری کردهاند میتوان به داریوش ارجمند، سیاوش طهمورث، دانیال حکیمی، فرهاد آئیش و حسامالدین سراج اشاره کرد.
ارجمند: عشق به حسین تمام شدنی نیست
واقعا این جنس از سوگواری تا چه حد تاثیرگذار است و این هنرمندان چه حسی از چنین برنامهای دارند، داریوش ارجمند که او را مالک اشتر سینمای ایران میدانند در شبی که برای اجرای برنامه آمده بود در این باره این چنین توضیح داد: مقتلخوانی و تعزیه بخشی از فرهنگ ما ایرانیان در طول هزاران سال بوده است.
جنسی متفاوت از سوگواری که بیشترین ارتباط را با هنرهای نمایشی مدرن امروزی دارد من امیدوارم فرهنگ مقتل خوانی هیچ وقت در این سرزمین تاریخی و فرهنگی نمیرد و باید با اجرای برنامههای هنری و فرهنگی جلوی مرگ مقتلخوانی را گرفت.
او افزود: متاسفانه در روزگاری اجرای این مراسمها در عزاداریهای سیدالشهدا(ع) کمرنگ شده بود که امروز با اجرای برنامههایی از این دست مانند سوگ چامهها مردم میتوانند با این فرهنگ سنتی آشنا شوند.
به گفته ارجمند، فرهنگ ما ایرانیان از هزاران سال گذشته فرهنگ کیفی بوده است نه کمی، اگرچه دنیای امروز دنیای کمیتهاست، اما همواره فرهنگ ما روی کیفیت تاکید داشته و دارد و این راز ماندگاری فرهنگ و تمدن هزار و اندی سال ما ایرانیان است.
این بازیگر همچنین در ابتدای اجرایش خطاب به حاضران گفت: میخواهم امشب روایتی گسترده شده از حضور حبیب ابن مظاهر را اجرا و قرائت کنم، من امشب با عشق و علاقه به اینجا آمدم و برایتان مقتل خوانی میکنم و باید بگویم و از صمیم قلبم باور دارم ادای دین به سیدالشهدا(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) تمام شدنی نیست.
عمو گِلی
در یکی از خیمهها روحانی پرانرژیای نشسته است، روحانی ای که چند کودک و حتی بزرگسال دور میزش حلقه زدهاند و او به هر کدام یک تکه گِل میدهد تا با آن نقشی و طرحی بیافرینند، کنجکاو میشوم و جلوتر میروم. تعارف میکند تا بنشینم و من هم تکه گلی بردارم و گل بازی کنم، مینشینم و بیشتر تماشا میکنم دستهایش هنرمندانه گلها را ورز میدهد و به سفالهایی منقش به اسامی بزرگان و اولیاءالله و طرحهای سنتی تبدیل میکند. نامش حجتالاسلام زراعتیان است، اما خودش میگوید من را «عمو گِلی» صدا میکنند، شمارهاش را میگیرم و قرار گفتوگویی میگذاریم که انشاءالله بزودی در همین صفحه منتشر خواهد شد.
بامداد محمدی
جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد