سیدمهرداد ضیایی که به قول خودش از دنیای نویسندگی به بازیگری آمده است، علاوه بر سریال کیمیا در سریالهایی چون جستجوگران، نفس گرم، راه بیپایان، آشپزباشی، یک مشت پر عقاب و... ایفای نقش کرده است. او همچنین بازیگر فیلمهای سینمایی وقتی همه خوابیم (بهرام بیضایی)، کتاب قانون (مازیار میری)، به نام پدر (ابراهیم حاتمیکیا) و مارمولک (کمال تبریزی) بوده است. وی متولد سال 1348 است و در رشته مهندسی منابع و جنگلداری و نیز روزنامهنگاری تحصیلکرده، اما هر دو بار درس و دانشگاه را نیمهکاره رها کرده و به امور دیگری چون ویراستاری، داستاننویسی، بازیگری، نمایشنامهنویسی و... مشغول شده است. او تاکنون چند کتاب داستانی و پژوهشی منتشر کرده که یکی از آنها با موضوع متون نمایشی دوره پهلوی اول کتاب برگزیده سال شده است. گفتوگوی ما با سیدمهرداد ضیایی را درباره سریال کیمیا میخوانید.
منوچهر شخصیت خاصی دارد و از اول تا پایان قصه روند متفاوتی طی کرده است. اگر بخواهیم این شخصیت را تحلیل کنیم، باید گفت در برخی مواقع او را مدافع مهتاب همسرش (عاطفه رضوی) و در بعضی صحنهها او را به عنوان یک فرد طمعکار میبینیم. آیا این شخصیت از ابتدا در فیلمنامه معلق بود یا شما خودتان در اجرا این طور در آوردید تا برای مخاطب تعلیق داشته باشد؟
منوچهر جزو شخصیتهای معلق قصه بود، البته نه تعلیق به معنای دراماتیک. منظورم از تعلیق چیز دیگری است. در واقع او جزو شخصیتهایی است که نباید در درام معلق باشد، اما معلق است؛ حالا ممکن است این معلق بودن به هر علتی باشد. البته ما در ادبیات گاهی به عمد برخی شخصیتها را در تعلیق قرار میدهیم و این به عنوان تکنیک محسوب میشود، اما در این سریال تکنیک نبود. ضمن این که وقتی نقشی به بازیگر سپرده میشود، اوست که با هنرش میتواند نقش را خلق کند. بنابراین نگاه بازیگر به کاراکتری که بازی میکند از اهمیت زیادی برخوردار است. من هم به سهم خودم سعی کردم به شخصیت منوچهر در سریال تلویزیونی کیمیا رنگ بدهم. معتقدم این شخصیت مملو از رنگهای متنوع است.
شنیدهایم قبل از تولید سریال کیمیا غیر از نقش منوچهر، نقشهای شهرام کامفر (مهدی سلطانی) و نکونام کتابفروش (حمیدرضا هدایتی) به شما پیشنهاد شد، چطور شد شما از این سه شخصیت نقش منوچهر را انتخاب کردید؟
بله، ابتدا کارگردان این سه نقش را به من پیشنهاد کرد، اما گفت نقش کتابفروش تخت است و برای این که این نقش را از تختی خارج کنم باید خیلی تلاش کنم. به همین دلیل به او گفتم علاقهمند نیستم این نقش را بازی کنم، خیلی دوست داشتم نقش شهرام را بازی کنم، اما طبق برنامهریزی گروه قرار بود تصویربرداری این نقش در بازه زمانی فشرده انجام شود و من هم به دلیل درگیریای که داشتم، نمیتوانستم در زمان محدود این نقش را بازی کنم. بنابراین در نهایت نقش منوچهر را انتخاب کردم که نقشی معلق در ساختار فیلمنامه بود.
در کارنامه کاری شما بیشتر ایفای نقش مکمل دیده میشود و این اتفاق هم در سریال کیمیا افتاده است. خودتان از این وضعیت راضی هستید؟
من بازیام را از تئاتر شروع کردهام. برایم نقش اول و دوم بودن اهمیتی ندارد. برایم کیفیت نقش مهم است. به طور کلی نقشهای مکمل در درام نقشهایی هستند که مسلما بازیگرانی باید این نقشها را به عهده بگیرند که کارشان کیفیت هنری بالاتری داشته باشد. قاعده این است. البته منظورم این نیست که کیفیت کار من بالاست. اصلا چنین توهمی ندارم. دلیل این که تاکید میکنم کیفیت هنری کار بازیگران نقش مکمل باید بالا باشد به این خاطر است که در نظام اقتصادی صنعتی آثار نمایشی، ستارهها بخش اقتصادی و اجتماعی کار را حمایت میکنند و کیفیت کار هنری به نقشهای مکمل مربوط میشود و کارگردان اگر کمی تیزهوشی کند، حتما سعی خواهد کرد در انتخاب بازیگران برای نقش مکمل سراغ کسانی برود که توانایی لازم را دارند تا بتوانند حتی نقشهای نابهسامان را به جایی برسانند که به آن هویت ببخشند. در مجموع در طول این سالها هم نقشهای متعددی را بازی کردم، حتی اگر بارها نقش وکیل هم ایفا کردم، تلاش داشتم در اجرا آن را متفاوت در بیاورم. البته گاهی هم پیش آمده همان نقش وکیل به لحاظ ظاهری با کار دیگر شباهتهای زیادی داشته، اما با این حال در اجرا طیف رنگ دیگری به آن دادم تا برای مخاطب تازگی داشته باشد.
فکر میکنم این اتفاق در مورد نقش منوچهر هم افتاده و با این که این شخصیت معلق است، اما طیفی از رنگهای مختلف دارد؟
بله، سعی کردم منوچهر در قصه رنگ داشته باشد و با تمام نیرو این نقش را به گونهای درآوردم تا برای مخاطب خاکستری باشد. خاکستری نه به معنای خنثی بودن، بلکه به این معنا که به این نقش رنگهای متنوع بپاشم.
با این که از پخش سریال کیمیا مدت زیادی گذشته، اما تا اینجای قصه گذشته منوچهر را نمیبینیم که چطور با زن مشفق (عاطفه رضوی) ازدواج کرده است و دلیل اختلافاتش با مشفق چیست؟ آیا در قسمتهای آینده این بخش را میبینیم؟
با این حرف شما موافق هستم. ای کاش فلاشبک وجود داشت و ما گذشته این آدم را هم میدیدیم، زیرا برای شناخت منوچهر لازم بود، اما این اتفاق تا پایان سریال نمیافتد، به همین دلیل این شخصیت معلق است؛ حتی تا پایان مشفق و منوچهر در یک پلان با هم دیده نخواهند شد.
چرا منوچهر لهجه ندارد، اما برادرش شریف لهجه دارد؟
برای این که شریف برادر ناتنی است.
اما تا اینجای قصه اصلا چنین چیزی مطرح نشده است؟ حتی سبک لباس پوشیدن و رفتار منوچهر با خواهرش مهری و برادرش شریف تفاوت دارد.
تا پایان سریال هم مطرح نخواهد شد که آیا اینها پدرشان دو زن گرفته یا مادرشان دو بار ازدواج کرده است، حتی به این مساله هم اشاره نمیشود که منوچهر چطور به میان آدمهای بورژوا نفوذ پیدا کرد.
چرا این موارد را به کارگردان نمیگفتید؟
خستهتر از این بودم که این کار را انجام بدهم. ضمن این که من فیلمنامه را نمیخوانم و جلوی دوربین ظاهر میشوم. مگر آن که فیلمنامه را دوست داشته باشم. در مجموع باید تاکید کنم من مسعود بهبهانی، نویسنده سریال کیمیا را باهوشتر و حرفهایتر میدانم که این گرههای ناگشوده را در کار به عنوان یک آدم کهنه کار بگذارد. شاید هم بخشی از این مساله به ممیزی برگردد. چیزهایی که من بیاطلاع هستم. این دوست عزیزم همیشه کارهای خوبی نوشته و خواهد نوشت.
ولی این کار ریسک بالایی دارد.
بله، کسانی که با بنده کار نکردند از این شیوه کار من واهمه دارند، اما کارگردانانی که با من کار کردند، میدانند این روش من است. این کار مثل راه رفتن روی لبه پرتگاه است. ایفای نقش منوچهر هم این طور بود. البته 20 سال است که روی لبه پرتگاه راه میروم.
فاطمه عودباشی
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد