اول؛ دل مردم محله مطهری: 20 دی امسال دکتر حسن قاضیزادههاشمی، وزیر بهداشت تا محله مطهری رفت که کلنگ افتتاح پروژه ساخت بیمارستان مطهری را زمین بزند، اما مردم محله اعتراض کردند، پلاکاردها را بالا بردند و از وزیر خواستند پروژه را افتتاح نکند. هرکسی از ظن خود انگار در آن تجمع با بقیه یار شده بود. شماری میگفتند انتظار ساخت بوستان داشتهاند، نه بیمارستان. گروهی نگران بودند که گره ترافیک منطقه کورتر شود. برخی هم دلواپس بودند که مبادا قیمت خانههای همسایه بیمارستان سقوط کند.
دوم؛ دل وزیر بهداشت: وزیر که خشم مردم را دید کلنگ را نزده زمین گذاشت و ابراز دلخوری کرد که اگر میدانست مردم اعتراض دارند، نمیآمد. کلنگ پاپیون خورده بینوا، که رها شد روی زمین، وزیر رو کرد به مرتضی طلایی، نایبرئیس شورای شهر و از او خواست دلخوری مردم را برطرف کند و پروژه را روی ریل قانون، پیش ببرد.
سوم؛ دل سازمان اوقاف: یک روز که از ماجرای اعتراضهای مردم محله مطهری گذشت، دل سازمان اوقاف هم سوخت. مسئولان سازمان اوقاف که اتفاقهای ناخوش 20 دی به گوششان رسیده بود، ناراحت بودند، چون نیت خیر داشتند ؛ اما ورق به ضررشان برگشته بود و به همین خاطر اعلام کردند آن زمین از سال 1338 یعنی 56 سال پیش با نیت احداث بیمارستان وقف شده بود و حتی اسناد مربوط به آن را نیز منتشر کردند.
چهارم؛ دل رئیس کمیسیون محیطزیست و سلامت شورای شهر: رحمتالله حافظی، رئیس کمیسیون محیطزیست و سلامت شورای اسلامی شهر تهران هم دلش به حال اهالی مطهری سوخت، نشان به آن نشان که در جلسه دیروز شورای اسلامی شهر تهران، از رفتار وزیر بهداشت تقدیر کرد و گفت چون بیمارستان دیوار به دیوار خانههای مردم است برای آنها آسیبهایی دارد.
حافظی انتظارش را از سازمان اوقاف هم بی پرده و رک مطرح کرد و خواست این سازمان پس از اقدامات قانونی، زمین موقوفی را تبدیل به بافت مسکونی کند و منابعش را صرف ساخت بیمارستانی در محلی دیگر .
احتمالا رئیس کمیسیون محیطزیست و سلامت شورای شهر، با خودش حساب و کتاب کرده بود و میدانست که جز در موارد بسیار نادر، نمیشود کاربری زمین وقفی را تغییر داد؛ چرا که اعلام کرد «پس از ایجاد گردش کار لازم و نظرات کارشناسی مبنی بر اینکه این زمین مناسب برای احداث بیمارستان نیست با اذن ولی فقیه میتوان نسبت به تغییر کاربری این زمین اقدام کرد.» حال آن که هنوز از «گردش کار و نظرات کارشناسی» که حافظی به آن اشاره میکرد خبری نیست ضمن آنکه او هنوز از اذن ولی فقیه هم مطمئن نیست که دربارهاش خبر میدهد.
پنجم؛ دل مردم تهران: دل مردم تهران هم در این ماجرا سوخته است. دلشان سوخته چون ما هماکنون 870 تخت سوختگی داریم که100 تخت آن مخصوص آیسییو این گروه از بیماران است در حالی که بر اساس استانداردهای جهانی باید 2000 تخت سوختگی داشته باشیم و شمار تختهای آی سی یو آن هم 400 عدد باشد.
دل مردم تهران سوخته است چون از یک سو دانشگاه شهید بهشتی دیروز اعلام کرد پروژه ساخت بیمارستان آغاز شده است و از سوی دیگر رئیس کمیسیون محیطزیست و سلامت شورای شهر تهران میگوید بیمارستان در محل دیگری ساخته میشود و همه اینها یعنی هیچ وحدت رویهای بین مسئولان برای تعیین محل بیمارستان وجود ندارد،چه برسد به ساخت آن.
دل مردم تهران بیشتر از دل بقیه آدمهای این یادداشت سوخته است، آخر آنها 12 میلیون نفر جمعیت دارند و فقط یک بیمارستان تخصصی سوختگی و همه اینها مترادف است با این که تهران یک کلانشهر بدون زیر ساختهای لازم برای مواجهه با بحران است. آنها میدانند پایتخت روی گسل است و بالاخره یکی از همین روزها یکی از آن گسل ها، تکانی به خودش میدهد و شهر لرز میگیرد و آن وقت، فقط یکی از پیامدهای آن زلزله هولناک، انفجار لولههای گاز شهری و شمار بالای سوختههاست؛ هزاران هزار انسان سیاه شده با گوشت و پوست آویزان و زخمهای باز و عفونی که بیشترشان محکوم به مرگند چون کلانشهرشان فقط یک بیمارستان سوانح سوختگی تخصصی داشته است که جایی برای خیل عظیم بیماران مجروح ندارد.
مریم یوشیزاده - دبیر گروه جامعه
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد