به قول خودش، این کار همیشگیاش است: پولدار که نیستم، اما هر چند ماه یکبار، بخشی از حقوق ماهانهام را خرج کودکان مبتلا به سرطان میکنم. این کار عشق من است و روزهایی که برای کمک میآیم، به عنوان بهترین روزهای زندگیام حسابشان میکنم. میپرسم چرا به شکل غیرحضوری، پول را به حساب بچهها نمیفرستید؟ طوری که انگار بارها این سوال را شنیده و جوابش را حفظ کرده باشد، بدون مکث میگوید: فضای موسسه محک را دوست دارم. وقتی اینجا میآیم و به بچههای مبتلا به سرطان کمک میکنم، دلم آرام میشود و انگار از زندگی روزمرهام کنده میشوم.
به اینجای حرف هایمان که میرسیم، راننده موسسه هم در تائید حرفهای این نیکوکار میگوید: سالها در بازار کار میکردم. از صبح تا شب درگیری ذهنی داشتم و گاهی حتی خواب پاس کردن چکهایم را میدیدم. به واسطه یکی از آشنایان با موسسه محک آشنا شدم و حالا به حدی آرامش دارم که خدمت در این موسسه را با هیچ کاری عوض نمیکنم. قلکهای رنگارنگ موسسه را در گوشهای از پیشخوان دریافت کمکهای مردمی چیدهاند. چند نفر از کارکنان موسسه هم مدام به استقبال نیکوکاران میآیند و به آنها درباره نحوه کمک به کودکان مبتلا به سرطان توضیح میدهند. آن سوتر، خانمی که خودش را میترا اسفندیاری معرفی میکند، یک بغل اسباببازی کنارش گذاشته و میخواهد آنها را به دست بچهها برساند: چون اعضای فامیل هم باخبرند که من هر چند ماه یکبار برای بچههای محک اسباببازی میخرم، حالا آنها هم برای من اسباببازی میآورند تا آنها را به این بچهها برسانم. با خنده میگوید: بیشتر اینها مال من نیست. الان بیشتر نقش پیک و پستچی را دارم تا خیر و نیکوکار.
سرطان، همبازی کودکیهای فاطمه
فاطمه میداند مریض است، اما اسم بیماریاش را به او نگفتهاند تا دوران کودکیاش به خاطر ترس از اسم سرطان خراب نشود. چهار بهار از عمر دخترک چشم روشن بیمارستان محک میگذرد. خونگرم و اجتماعی است. با همه هم خوش و بش میکند. در بیمارستان محک نمیتوانید با هر کودک مبتلا به سرطانی که دوست داشتید مصاحبه کنید. خانوادههایشان نمیگذارند. شاید هم حق داشته باشند. نمیخواهند ترحم بشوند و روحیه خودشان و کودکشان، خرابتر از این بشود. «باید به دور از ترحم با بچههای مبتلا به سرطان و خانوادههایشان حرف زد. نباید آنها را کودک سرطانی صدا بزنیم؛ بلکه باید بگوییم کودک مبتلا به سرطان. همه اینها چیزهای بسیار سادهای است که به فرهنگسازی درازمدت نیاز دارد.»
اینها را مددکار فاطمه میگوید. بعد رو به مددجویش میکند و میپرسد: فاطمه! اسم عروسکت را چه گذاشته ای؟ فاطمه هم دلفینش را که دو برابر قد خودش است، بغل میکند و میگوید: هنوز اسم ندارد. خیلی نرم است. یکی از کارکنان موسسه هم سریع سررشته کلام را میگیرد: خب! پس اسمش معلوم شد. اسم دلفینت را میگذاریم نرمه. قبوله؟ فاطمه میخندد و با دست دیگرش که سرم شیمی درمانی به آن وصل نیست، نرمه را محکم تر بغل میکند. مادر فاطمه هم دل به دل کودکش میدهد و با هر لبخند فاطمه، لبخند خودش را به او هدیه میدهد. پدر و مادر فاطمه، مهر امسال فهمیدهاند دخترشان به سرطان خون مبتلاست. آنها امید دارند با کمک نیکوکاران، کودکشان دیر یا زود خوب شود و زندگی بدون سرطان را از سر گیرد.
جشنی برای چهارمی دنیا
موسسه خیریه محک از سال 70 شروع به کار کرده و کودکان زیر 16 سال و مبتلا به سرطان را تحت پوشش خود دارد. براساس آمارهای سال گذشته، تاکنون حدود 23 هزار کودک مبتلا به سرطان از خدمات بهداشتی، درمانی، اجتماعی و مددکاری این موسسه کمک گرفتهاند. جشن موسسه محک برای کسب رتبه چهارم در بین 299 سازمان غیردولتی در جهان، بهانه رفتنمان به محک شد. این رتبه در هفتمین ممیزی استاندارد بینالمللی NGO Benchmarking به دست آمده است.
دکتر آراسب احمدیان، مدیرعامل موسسه محک به ما توضیح میدهد: یکی از اصلیترین دلایل اخذ این رتبه معتبر جهانی در سال 94 این است که این موسسه درخصوص نظارت گسترده بر کمکهای مردمی و تخصیص آن به نیازمندان، فراتر از حد استاندارد عمل کرده است.
یکسانسازی و توسعه خدمات در همه شهرهای ایران، هدف بزرگی است که احمدیان روی آن تاکید جدی دارد؛ البته در عین حال تاکید میکند: هماکنون این موسسه در 32 بیمارستان دولتی و دانشگاهی در سراسر کشور، مددکار مقیم دارد و به کودکان ساکن در شهرستانها کمک میکند.
این که موسسه محک، یک سازمان کاملا ایرانی است که از سوی نیکوکاران داخل کشور، تامین مالی میشود نکته دیگری است که احمدیان خیلی روی آن تاکید میکند.
در بخش پایانی گفتوگوهایمان با مدیرعامل محک، از چهرههای شناخته شدهای میپرسیم که به محک میآیند، سری به بچهها میزنند و بعد از آن دیگر ردی از آنها پیدا نمیشود، به طوری که گاهی این حس پیش میآید آنها انگار با آمدن به محک به دنبال اعتبار، شهرت یا محبوبیت هستند. احمدیان میگوید: ما از هر ظرفیت اجتماعی استفاده میکنیم، حتی اگر کودکان بیمار فقط با دیدن آن چهرهها خوشحال شوند. یک فرد مشهور احتمال دارد امروز مشهور باشد، اما فردا نباشد. به همین دلیل، سرمایهگذاری اصلی ما روی کمکهای مردمی و ظرفیتهای عظیم اجتماعی است که همواره جریان دارد و هرگز قطع نمیشود. در این میان هم کم نیستند بچههایی که پس از مداوا، یاور موسسه محک میشوند و تلاش میکنند به هر نحوی شده، حتی با سرزدن به کودکان مبتلا به سرطان دینشان را به محک و نیکوکارانش ادا کنند نیکوکارانی که با گمنامی و چراغ خاموش به جنگ سرطان کودکان رفتهاند.
امین جلالوند
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد