امروز روز معلم است، روزی که باید صدای معلمان را شنید

معیشت، شاه بیت درد دل معلمان

به بهانه روز معلم

معلمان‌‌ خاطره‌انگیز تلویزیون‌

یکی از مشاغل مهم و کلیدی جامعه که نقشی حیاتی در تربیت آینده یک جامعه را برعهده دارند، معلمی است که سختی‌ها و در عین حال شیرینی‌های خاص خود را دارد. این قشر از جامعه در مجموعه‌های تلویزیونی هم نقشی را برعهده گرفته و گاه فیلمنامه‌نویسان به‌عنوان شخصیت‌های محوری آثار خود از آنها سود جسته‌اند.
کد خبر: ۸۹۹۵۲۱

حال در آستانه روز معلم نگاهی به حضور آنها در قاب تلویزیون چه به عنوان یک شخصیت در مجموعه‌ها و چه در مقام تعلیم و تربیت به شکل مستقیم‌تر می‌اندازیم.

فیلمنامه‌نویسان و کارگردان‌ها در سال‌های دهه 60 تلاش زیادی برای ارائه پیام به وسیله اثر خود داشتند و در این امر نیز بسیار پافشاری می‌کردند. از آن میان تنها گروهی موفق به انجام این کار شده و بسیاری دیگر با‌توجه به عدم تسلط کافی بر مدیوم تلویزیون در انجام این امر ناکام ماندند. در این میان برخی از شخصیت‌های اصلی مجموعه‌های یادشده را دانش‌آموزانی تشکیل می‌دادند که قصه را پیش برده و به نتیجه می‌رساندند.

مجموعه‌های انقلابی

برای مثال می‌توان به مجموعه‌های انقلابی مناسبتی این دهه اشاره کرد که در آن نوجوانان و نیز معلمان آنها نقشی کلیدی در پیشبرد داستان داشته و به کلیت کار رنگ و بوی خاصی بخشیده‌اند، اما همچنان در تولیداتی از این دست جای یک حضور پررنگ و تاثیرگذار از سوی معلمان خالی بوده و سازندگان آنها فقط به ارائه پیام آن هم به شکل مستقیم توجه نشان داده‌اند، اما این روند در دهه 70 و با افزایش تعداد شبکه‌های تلویزیونی گسترش بیشتری پیدا کرده و خالقان مجموعه‌های تلویزیونی به شکل موثرتری به این قشر زحمتکش جامعه پرداخته‌اند.

زنده‌یاد اکبر خواجویی یکی از معدود کارگردان‌های تلویزیونی است که تقریبا در تمامی آثارش معلمی حضور داشته و اغلب هم کنشمند و تاثیرگذار بوده‌اند. از پدر سالار و آقای محمدی معلم گرفته تا دبیرستان خضرا و معلم پرورشی دبیرستان دخترانه و در نهایت مربی کشتی کهنه‌سوار. در دبیرستان خضرا کل ماجراها پیرامون دختران محصل این دبیرستان دور زده و در هر قسمت با یکی از آنها و مشکلاتشان آشنا می‌شدیم.

معلم پرورشی مدرسه با بازی آزیتا حاجیان در تمام طول داستان نقشی پررنگ داشته و کنشمندی‌اش بخوبی مخاطب را به سمت خود می‌کشاند. در حقیقت خواجویی به‌درستی انگشت روی موضوعی گذاشته که بالقوه قابلیت جذب مخاطب را داشته و در عین حال می‌تواند پیام ارزشمند خود را نیز به آنها منتقل کند.

استفاده از بازیگران بسیار جوان و نه‌چندان شناخته‌شده در نقش دختران دبیرستانی یکی از عوامل مهم و کلیدی در باورپذیری آن است که در عین حال جنبه واقعگرایانه‌اش را نیز قوت بخشیده است. برای نمونه می‌توان به مریلا زارعی و آناهیتا همتی در نقش‌های اصلی آن اشاره کرد که در آن ایام چهره شناخته‌شده‌ای برای مخاطب عام نبوده‌اند.

در مجموعه کهنه‌سوار نیز حسین علاقه‌مند به کشتی از آموزه‌های یک مربی قهرمان جهان سود می‌برد که بخوبی او را علاوه بر فنون با آیین جوانمردی نیز آشنا می‌سازد. یک معلم کلاسیک و تمام‌عیار که با وجود اغراق‌های به‌کار رفته در آن مقبول و باورکردنی به نظر می‌رسد. در همان سال‌ها رضا میرکریمی در تنها مجموعه تلویزیونی خود (بچه‌های مدرسه همت) به نقش کلیدی معلمان در تربیت نسل آینده پرداخته و قصه جذاب و شیرین خویش را در این بستر تعریف کرده است.

مدرسه‌ای شبانه‌روزی با دانش‌آموزان مختلف که در منطقه‌ای ییلاقی واقع در شمال کشور به تحصیل مشغول بوده و در هر قسمت ماجرایی را به‌وجود می‌آورند. ماجراهایی از جنس واقعیت که با تخیل نویسنده فیلمنامه تلفیق شده و به نتیجه‌ای درخشان منتهی شده است.

مهران رجبی در نخستین تجربه بازیگری‌اش در قالب یک ناظم سختگیر و مقرراتی بازی درخشانی را ارائه کرده و یک ناظم تمام‌عیار متعلق به آن اقلیم را خلق کرده بی‌آن‌که متوسل به اغراق شود. یکی از معلم‌ها نیز نسبت به بقیه نقشی پررنگ‌تر داشته و به رابطه معلم و شاگردی کار طراوت خاصی بخشیده است.

هویت مستقل

در این میان میرکریمی از خود دانش‌آموزان هم غافل نشده و برای اغلب آنها هویت مستقلی قائل شده که نقش مهمی در نزدیکی آنان به مخاطبان خویش دارد. در کل بچه‌های مدرسه همت یکی از بهترین کارهای تلویزیونی با محوریت تعلیم و تربیت است که در بازپخش‌هایش بینندگان بیشتری را مجذوب خود کرد.

در دهه 80 به تک و توک مجموعه‌هایی با این موضوع برمی‌خوریم که از آن میان فقط می‌توان به مجموعه‌های خانه روی تپه ساخته داریوش یاری و آسمان همیشه ابری نیست به کارگردانی سعید عالم‌زاده که هر دو چند باری بازپخش شده‌اند، اشاره کرد. در خانه روی تپه قهرمان داستان پسر نوجوانی است که برای مستقل شدن و کمک به معیشت خانواده در کنار تحصیل به کار می‌پردازد، اما در هر قسمت با موانع مختلفی روبه‌رو می‌شود.

بخش مهمی از داستان در مدرسه گذشته و به روابط میان چند دختر دبیرستانی و خانواده‌هایشان می‌پردازد.

عالم‌زاده برای هر یک از شخصیت‌های یادشده داستانک‌هایی را طراحی کرده که گاه با یکدیگر پیوند می‌خورند. از دختری که پس از مرگ مادر همراه با خواهر و شوهرخواهرش زندگی می‌کند گرفته تا دختری از خانواده‌ای رفاه زده و آن دیگری که پس از مرگ مادرش دچار مشکل روحی شده است. در این میان ناظم و معلم پرورشی مدرسه نیز در کنار شخصیت‌های یادشده حضور داشته و گهگاه اثرگذار نشان می‌دهند. با این همه این مجموعه ضعف‌هایی هم دارد که در صورت رفع شدن می‌توانست خود را در ردیف کارهای قابل تامل تلویزیونی سه دهه اخیر قرار دهد که مهم‌ترین آنها انتخاب اشتباه برخی از بازیگران است.

برای مثال می‌توان از لیلا بلوکات و حدیثه تهرانی در نقش دختران دبیرستانی یاد کرد که فاصله سنی چشمگیری با نقش‌های خود داشته و کلیت کار از این منظر ضربه خورده است.

در کنار این آثار باید به آنهایی اشاره کرد که در برنامه‌های تلویزیونی در مقام معلم ظاهر شده و به اجرای برنامه‌هایی پرداختند که بسیاری از آنها هم مخاطبان زیادی را به خود جذب کردند.

در سال‌های ابتدایی دهه 60 روحانیونی همچون: حجت‌الاسلام محسن قرائتی و حجت‌الاسلام محمدحسن راستگو برنامه‌هایی را آغاز کردند که خیلی زود بسیار پربیننده شده و به کلاس‌های درس جذابی در قاب کوچک تلویزیون تبدیل شدند.

راستگو در برنامه‌های کودک و نوجوان ویژه‌برنامه‌هایی در حوزه تعلیم و تربیت را شکل داده و مفاهیم دینی را به شکل ساده و در عین حال جذاب به مخاطبان کم سن و سال خویش عرضه می‌کرد.

قصه‌گویی یکی از مهم‌ترین نقاط قوت کار راستگوست که با بیانی شیوا برای مخاطب کودک و نوجوان قصه‌هایی را روایت می‌کرد که بسیاری از آنها نوشته خود او بود. یکی از نکاتی که مخاطبان کم‌سن و سال آن سال‌ها از شیوه اجرای راستگو به یاد دارند همانا نوشتن با دو دست بود که در آن مهارت خاصی هم داشت و برای مخاطبانش بسیار عجیب و سوال‌برانگیز به نظر می‌رسید. به موازات آن در همان ایام محسن قرائتی به پیشنهاد آیت‌الله مرتضی مطهری، سلسله برنامه‌های درس‌هایی از قرآن را بنیان گذاشت که همچنان پس از گذشت بیش از سه دهه عصرهای پنجشنبه روی آنتن شبکه اول سیما می‌رود. برنامه‌ای که طیف سنی بزرگسال را هدف قرار داده و در آن قرائتی همچون یک خطیب زبردست به مفاهیم دینی و اخلاقی می‌پردازد.

وی در این برنامه در برابر انبوهی از مخاطبان نشسته و اجرای مسلطی را ارائه می‌کند بدون آن‌که از واکنش‌های آنها در قبال گفته‌های خویش غافل شود. برای مثال می‌توان به حکایت‌های طنزآمیز کوتاه ایشان در هر برنامه ، درست زمانی که احساس می‌کند مخاطب کمی خسته شده، اشاره کرد که بسیار هم مورد توجه آنان قرار می‌گیرد.

کلاس‌ درس تلویزیونی

حسن نیرزاده یکی دیگر از معلم‌های بنام تلویزیونی است که در اوایل دهه 60 برنامه‌ای تحت‌عنوان بروبچه‌های پشت پنجره را روی آنتن شبکه اول سیما برد و بشدت هم مورد توجه مخاطبان خویش قرار گرفت. این معلم کهنه‌کار کارش را از سال 1333آغاز و با استفاده از روش تدریس باغچه‌بان به روش تدریس جدیدی برای یادگیری الفبای فارسی دست پیدا کرد.

در این میان آنچه که شیوه ابداعی نیرزاده را جذاب‌تر کرده، چهره خاص، مهربان و صدای گرم و گیرای او بود که حتی مخاطب بزرگسال را نیز مجذوب خویش می‌ساخت. پس از او کمتر معلمی با مختصات اینچنینی در قاب کوچک خودنمایی کرده و مخاطبان کودک و نوجوان را پای گیرنده‌ها نشاند. در تمامی این سال‌ها تلاش شد تا این خلأ با مجریان توانایی همچون گیتی خامنه و الهه رضایی به شکلی دیگر پر شود که با وجود تلاش جانانه آنها آنچنان که باید به نتیجه نرسید. در نیمه دوم دهه 70 دکتر فردوس حاجیان که تالیفاتی هم در زمینه آموزش کودکان داشت، برنامه‌ای تحت‌عنوان شهرک الفبا را روی آنتن برد. شهرک الفبا برنامه‌ای برای آموزش الفبای فارسی به کودکان با استفاده از شعر، قصه، موسیقی و عروسک است که به شکلی جذاب برای کودکان ساخته شده است.

حاجیان در تولید این برنامه بخوبی از تخصص خود در حیطه نمایش بهره گرفته و مخاطب خردسال را به بهترین شکل از فضای سختگیرانه آموزشی خارج کرده و دنیایی از قصه و نمایش و... را پیش رویش قرار داده است. در این میان ایرانیان خارج از کشور بشدت از شهرک الفبا استقبال کرده و آن را برای یادگیری الفبای فارسی توسط فرزندان خردسالشان مناسب و مفید تشخیص دادند. همچنین در دوره‌ای کوتاه علیرضا خمسه نیز برنامه بشین، پاشو، بخند را با محوریت کودکان روی آنتن شبکه دو برد که آنچنان که باید مورد توجه قرار نگرفت. وی که لیسانس روان‌شناسی و دانش‌آموخته پانتومیم از فرانسه است، از هر دوی اینها در تولید برنامه یادشده بهره گرفته و بزرگسالان را نیز به یادگیری بیشتر فراخواند.ریتم شاد برنامه همراه با اجرای راحت و گرم خمسه از نقاط قوت آن است که هنوز برخی کودکان آن سال‌ها کاملا به یاد دارند.

با راه افتادن شبکه چهار در دهه 70، برنامه‌های آموزشی بیشتری در تلویزیون شکل گرفت و روی آنتن رفت. برنامه‌هایی با موضوعات متنوع که مورد توجه قشر نخبه مخاطبان تلویزیون قرار گرفته و بار آموزشی بسیار با خود داشت. موضوعی که در سال‌های بعد نیز همچنان در صدر هدف‌گذاری‌های این شبکه برای جلب‌نظر مساعد مخاطبان خود بوده و در برنامه‌هایی همچون دو قدم مانده به صبح، نقد چهار و... نیز دنبال شده است. با تاسیس شبکه آموزش در سال‌های اخیر، تلویزیون نگاه تخصصی‌تری به مقوله آموزش کرده و هدفمندتر به جذب طیف‌های مختلفی از مخاطبان خود پرداخت.

در حقیقت این شبکه می‌تواند همچون یک کلاس آموزشی برای مخاطبان عمل کند با این تفاوت که ابزار بهتر و موثرتری را برای آموزش در قیاس با یک کلاس در اختیار دارد که می‌تواند میزان فراگیری را تا حد زیادی افزایش دهد.

کسری همایونی‌ افشار

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها