گفت‌وگو با پروانه معصومی؛ بازیگر تلویزیون و سینما

قولی که به پدرم دادم!

قطعا فیلم‌های مذهبی که ریشه در تاریخ دارند، بخش مهمی از خاطرات تصویری هر فرد را تشکیل می‌دهند و بازیگرانی که در چنین مجموعه‌هایی ایفای نقش می‌کنند همواره در ذهن‌ها ماندگار می‌مانند.
کد خبر: ۹۷۳۳۲۱
قولی که به پدرم دادم!
کمتر کسی است که بازی عزت‌الله انتظامی را در فیلم «روز واقعه» به یاد نیاورد یا آنتونی کوئین را در «محمد رسول‌الله» یا داریوش ارجمند را در سریال «امام(ع)» یا... پروانه معصومی هم یکی از همین بازیگرهاست که با وجود کارنامه پرمحتوای خود، اما بازی‌ای که در نقش‌های مذهبی داشته کماکان در خاطره‌ها مانده است؛ فیلم‌های سینمایی «ناخدا خورشید»، «جست‌وجو در شهر»، «وعده دیدار»، «ترنج» و سریال‌های «امام علی(ع)»، «یوسف پیامبر»، «پلیس جوان» و... از جمله آثاری هستند که معصومی در آنها بازی داشته است. با این بازیگر محبوب و پیشکسوت که چند باری هم موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر شده، به گفت‌وگو پرداخته‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

زندگی در یک خانواده مذهبی

من در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم. خاطرم هست سال‌ها پیش وقتی با پدر و مادرم به لندن رفتم، بعد از گذشت 20ـ15 روز مادرم گفت من می‌خواهم زودتر به تهران برگردم و وقتی پدرم علتش را پرسید، گفت برای این‌که در اینجا از هیچ‌جا صدای اذان را نمی‌شنوم. آن موقع‌ها البته سینما هم می‌رفتیم، اما خیلی کم. خاطرم هست یک‌بار رفته بودیم سینما یک ربع از فیلم نگذشته بود که مادرم من و خواهرم را از سینما بیرون آورد و گفت این فیلم به درد ما نمی‌خورد.

در آن سال‌ها کسی باور نمی‌کرد که یک حاج آقای متدین و سرشناس به دخترش اجازه بدهد که برای تحصیل به خارج از کشور برود، اما او این کار را کرد و من برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم. زمانی که می‌خواستم وارد دنیای بازیگری شوم هم ازدواج کرده بودم، اما پدرم که در عین مذهبی بودن خیلی مدرن و امروزی هم فکر می‌کرد، به من یادآوری کرد «ازت خواهش می‌کنم هیچ‌وقت کاری نکنی که آبروی من برود» و من قول دادم و همیشه روی قولم ایستادم. الان وقتی به قولی که به پدرم دادم فکر می‌کنم، می‌بینم حتی اگر پدرم هم این مساله را از من نمی‌خواست، من با تربیت و سابقه خانوادگی و شخصیت ذاتی که داشتم حتما متوجه این نکات بودم و آن را رعایت می‌کردم.

بازی در فیلم‌های مذهبی

وقتی بازیگری نقشی را در هر پروژه‌ای (مذهبی یا غیرمذهبی) قبول می‌کند، ابتدا نمی‌داند آخرش چه خواهد شد. لزوما هر فیلم مذهبی‌ای ماندگار نخواهد شد که من یا هر بازیگر دیگری بنا را بر این بگذاریم که چون این یک پروژه مذهبی یا تاریخی است، پس ماندگار می‌شود و نقش ما هم برای همیشه در ذهن مردم باقی می‌ماند؛ بنابراین بیاییم و نقش مذهبی ـ تاریخی بازی کنیم. من برای قبول هر کدام از نقش‌هایم در وهله اول باید آنها را دوست داشته باشم. مثلا صرف‌نظر از هر چیزی هاجر (زن مالک اشتر) در سریال «امام علی(ع)» را دوست داشتم. خاطرم هست که برای بازی در نقش هاجر آقای داوود میرباقری (کارگردان) به من توضیحی داد که بنا بر دلایلی (تا به حال هیچ‌وقت حرف‌ها و دلایل ایشان را جایی نگفته‌ام) اگر شما این نقش را بازی می‌کنی، هاجر را در این سریال می‌گذارم و اگر بازی نمی‌کنی آن را نمی‌گذارم، چون جا دارد که هاجر اصلا در سریال وجود نداشته باشد. درواقع بودن هاجر در سریال امام علی(ع) منوط به بازی من بود و من آن را پذیرفتم. حدود یک ماه و نیم قبل از فیلمبرداری هم به من اطلاع دادند برای بازی آماده شوم، اما آن زمان تاندون‌های پایم پاره شده و پایم در گچ بود. وقتی ماجرای شکستگی را برای آقای میرباقری تعریف کردم، باور نکرد و فکر کرد دارم بهانه می‌آورم تا بالاخره خودش دید و باور کرد. بالاخره گچ پایم که باز شد، به هر سختی که بود نقشم را بازی کردم.

وضوی آنتونی کوئین

به طور کلی همیشه مطالعه آزاد دارم و اصولا کتاب خواندن از علایق من است. در مورد بازی در نقش‌هایی که ریشه در واقعیت دارند هم قطعا قبل از ایفای آنها در موردشان می‌خوانم، اما این مطالعه نوعی روشنگری است برای خودم و چیزی که فارغ از هر مطالعه‌ای در این بین مهم است، خواسته کارگردان و گوش سپردن به هدایت‌های ایشان است. ضمن این‌که باور یک نقش در به درست درآوردن آن کمک بسزایی می‌کند؛ چون اگر بازیگری نقشی را باور نکند، بازی‌اش تصنعی می‌شود و ایفای نقش‌های مذهبی هم از این قاعده مستثنا نیست. البته این باور نقش (خاصه در اینجا نقش‌های مذهبی) اصلا به این برنمی‌گردد که یک بازیگر پیرو چه مذهبی باشد و قدرت حرفه‌ای آن بازیگر است که حرف اول را می‌زند. به عنوان مثال آنتونی کوئین، بازیگر آمریکایی‌تباری که بازی در نقش حمزه عموی پیامبر در فیلم «محمد رسول‌الله(ص)» را پذیرفت و توانست با آن جای خاصی در میان مسلمانان باز کند. او در فیلم «محمد رسول‌الله» وضویی گرفت که ماندگار شد و انگار از کودکی نماز خوانده و وضو گرفتن را کاملا از بر است.

مردم ما ریشه مذهبی دارند

برای ساخت فیلم‌های مذهبی همیشه بودجه هست، اما بعضی از کارها نمی‌توانند آن‌طور که باید و شاید با مردم ارتباط برقرار کنند و این نبود ارتباط به نظرم دلایل متعددی دارد که مهم‌ترین آنها به نحوه کارگردانی برمی‌گردد؛ چون یک کارگردان می‌تواند با مهارت جوری فیلم را جمع و جور کند که به دل مردم بنشیند، اما متاسفانه اغلب کارگردان‌هایی که به این سمت و سو می‌آیند اصلا دغدغه ساخت آثار مذهبی ندارند. آنها فقط به فکر بودجه گرفتن و اسم خود را سر زبان‌ها انداختن هستند و بس؛ غافل از این‌که بدون دغدغه مذهبی نمی‌شود در این حوزه کار کرد و ماند. مردم ما ریشه مذهبی دارند و بی‌شک از آثاری با این مضامین استقبال می‌کنند. به عنوان مثال اربعین امسال و آن راهپیمایی باشکوه آن‌هم در این سرما و با آن شرایط. با وجود چنین مردمی که مذهب با گوشت و پوست‌شان عجین شده، نمی‌شود هر چیزی را به عنوان فیلم مذهبی به خورد مردم داد. مردم ما آگاه شدند و فرق خوب و بد را تشخیص می‌دهند.

فیلمنامه‌های ضعیف و سردستی

این روزها کارهایی که پیشنهاد می‌شود به دلم نمی‌نشیند. البته در سینما معمولا سالی یک فیلم را دارم، اما در کل فیلمنامه‌ها به قدری ضعیف و سردستی شده و نقش‌هایی به آدم پیشنهاد می‌شود که همان کار نکنم بهتر است. نمی‌دانم مشکل از کجاست! به اعتقاد من اگر دستمزد فیلمنامه‌نویس‌ها را در سینما و تلویزیون بالاتر ببرند، قصه‌های بهتر و جذاب‌تری نوشته می‌شود و کمتر به مشکلاتی از این دست برخورد خواهیم کرد. فیلمنامه بنیادی‌ترین رکن یک فیلم است و بر مبنای آن است که کل فیلم شکل می‌گیرد، ضمن این‌که اغلب قهرمان‌های آثار جوان‌ها هستند و کمتر اثری با محوریت افراد میانسال ساخته می‌شود. نمی‌دانم شاید چون بیشتر مخاطبان جوان اهل فیلم‌دیدن هستند. با وجود این قطعا می‌شود با برنامه‌ریزی درست فیلمنامه‌هایی نوشت که قهرمان‌های میانسال در آن محور اصلی باشند و این فیلم‌ها مثل گذشته مورد توجه قرار گیرند. در همین سال‌های اخیر فیلم‌هایی مثل «خانه‌ای روی آب» یا «یک بوس کوچولو» بودند که قهرمان‌هایشان آدم‌های باتجربه و سرد و گرم چشیده‌ای بودند و بنابراین مخاطب می‌توانست با آنها همذات‌پنداری کند و با کل داستان همراه شود.

30 ساعت برق نداشتیم

من سال‌ها پیش برای زندگی از تهران به شمال رفتم و طبیعت شمال را دوست دارم. طبیعت، درس گذشت و مقاوم بودن در برابر سختی‌ها و آرامش را به ما می‌دهد. مردم شهرها و روستاهای کوچک از حال هم خبر دارند و در غم و شادی همدیگر را تنها نمی‌گذارند، اما چه بگویم از این چند روز گذشته که سرما چه بلایی سر ما آورد. ما اینجا (یکی از روستاهای شهرستان صومعه‌سرای استان گیلان) 30 ساعت برق نداشتیم. در برف و یخبندان فرو رفته بودیم و وقتی برق نباشد، هیچ وسیله گرمایشی هم کار نمی‌کند. خیلی روزهای سختی بود!

تجربه فیلم دیدن در کودکی

آن موقع‌ها مثل الان نبود که سهم زیادی از تولیدات مختص به کودکان یا نوجوانان باشد، اما فیلم مورد علاقه من در کودکی «علی‌بابا و چهل دزد بغداد» بود. من البته هنوز هم دنیای پاک و بی‌آلایش کودکان را دوست دارم و مانند بسیاری از بزرگسالان عاشق کلاه‌قرمزی و پسرخاله‌ام. به نظرم ایرج طهماسب و حمید جبلی با خلق این دو عروسک، دنیای متفاوتی را برای کودکان این نسل رقم زدند. سینمای کودک کیومرث پوراحمد بخصوص «قصه‌های مجید» هم برایم بسیار جذاب است.

فیلمنامه‌ای درباره امام رضا(ع)

نمی‌دانم تاکنون چندبار به زیارت حرم امام رضا(ع) آمدم. چون از کودکی زیاد به زیارت آقا می‌رفتم و آرزویم این است که سالی یک مرتبه به زیارت آقا مشرف شوم. حتی فیلمنامه‌ای هم سال‌ها پیش درباره امام رضا(ع) نوشتم و قصه‌ای واقعی بود که برای خودم اتفاق افتاد

ساناز قنبری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها