به گزارش جام جم آنلاین به نقل از هفت صبح بخش هایی از این متن مفصل را برایتان آورده ایم:
«…اواخر ۱۳۴۱ که ابراهیم گلستان در محضرخانه یخچال از یک شیرازی با نام راد زمینی خرید و مهندس بیژن صفاری به سلیقه و سفارش فروغ خانه ای جمع و جور چنان که وی می خواست طراحی کرد و چنان که آماده شد فروغ در آن خانه کوی دوم ماوا گرفت. در همان جا گاه میهمانی های ساده داد و دوستان را جمع کرد، خندید، هزاران نخ سیگار کشید و گاه سرمست درافتاد و گاه از دردهایی که بیرون از اختیارش بود شیون کرد. اما نه مانند همه زندگیش، بلکه به گفته خودش «به زندگی آدمیزاد شبیه شده زندگی من» . و ۲۴ بهمن ۱۳۴۶ سه سال اندی بعد، از همین خانه رفت و دو کوچه آن طرف تر تصادف کرد و دیگر برنگشت. »
«چند ماهی بعد از آن که فروغ کلید خانه کوی دوم را در کیف گذاشت، بعد از حوادث پانزده خرداد سال ۱۳۴۲ که شهر را ده سال بعد از کودتای ۲۸ مرداد به هم ریخت، هنوز در شهر حکومت نظامی برقرار بود که به پیشنهاد علم و خواست پادشاه کنگره ای با عنوان نهضت ازاد زنان و ازاد مردان در تهران تشکیل شد تا اصلاحات حکومتی آن جا اعلام گردد. علم نخست وزیر در جست و جوی چهره های متنقذ و موجه برای حضور در این کنگره، متوجه تقی گلستان مدیر روزنامه گلستان چاپ شیراز شد. گلستان به تهران آمد و چندی در خانه پسر بزرگش ابراهیم گلستان ساکن شد و چند روزی هم در خانه هما (بصیری) دختر بزرگش. روزها آشنایان و رجال تهرانی و برادران وی به دیدارش می شتافتند، روزی از همین روزها چهار برادر به دیدار برادر بزرگ رفته بودند. عبدالحمید، عبدالمجید، وثوق ( معروف به وثوق الشریعه، پدر فخری خانم گلستان) و آیت الله شمس تقوی شیرازی مرجع تقلیدی محل رجوع مردم تهران، ساکن کوچه دردار خیابان ری. در گفتگو های چهار برادر که از هر در می رفت رسیدند به این جا که کار ابراهیم چیست. آیت الله تقوی شیرازی، وقتی از فیلم و سینما شنید روی در هم کشید و از برادر زاده خواست به همان نوشتن داستان و روزنامه نگاری و توجه به گرفتاری های مردم مشغول باشد. ابراهیم گلستان در توجیه علاقه مندی خود به فیلم و سینما، دعوت کرد از پدر و عموها که به تماشای چند تا از فیلم هایش بروند. حضور مرد روحانی در سینما مشکل بود. چنین بود که فردایش کسبه محله دروس و کارکنان استودیو گلستان با تعجب دیدند مرد روحانی متشخص و سپید مویی با دو سه همراه وارد استودیو گلستان شدند. دو فیلم مستند آتش، و موج و مرجان و خارا آماده شده بود. آیت الله تقوی شیرازی با دیدن آن ها به این نظر رسید که این گونه فیلم ها نه که ایرادی از نظر شرعی ندارد بلکه مفید هم هست. در پایان همان روز بود که تقی گلستان از پسر پرسید این خانم فروغ کجاست. فردایش پدر و پسر با فروغ راهی زرده بند شدند گفتگوکنان. در همه راه گلستان بزرگ با فروغ سخن می گفت. تا ناگهان از این دو پرسید چرا ازدواج نمی کنید… مخاطبان به طبع لبخند می زدند و پاسخی در کار نبود. اما آقای پدر پیگیر بود و صلاح نمی دید ارتباطی که همه از آن باخبر بودند، چنین بماند. ابراهیم گلستان سنگ انداخت و پرسید شما به فخری می گویید. و از پدر جواب شنید بله. فردایش وقتی آنان به دیدار آیت الله تقوی شیرازی رفتند، آقای گلستان پدر که برای فخری خانم گلستان عمو و بزرگتر و عزیز بود و علاقه سرشاری هم به وی داشت، پاسخ آورده است که گفته اند موافقم به هر چه صلاح می دانید. و بدین گونه بود که روز نهم شهریور ۱۳۴۲ آیت الله تقوی شیرازی، خطبه عقد شرعی فروغ فرخ زاد فرزند سرهنگ محمدباقر فرخ زاد را با سید ابراهیم گلستان فرزند سید تقی خواند. هم او بیست سال قبل دو برادرزاده خود فخری و سید ابراهیم را هم برای هم عقد کرده بود.»
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگوی «جامجم» با نماینده ولیفقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران عنوان شد