گفتوگو با بانوی مدیر مهد قرآن
همیشه تصورم از مهد قرآن محیطی بود متشکل از جمعی که کنار هم نشستهاند و در جلسهای جدی به تلاوت قرآن میپردازند و آموزههای قرآنی را یاد میگیرند. با این تصور وارد محیط شدم. داشتم از پلهها بالا میرفتم که صدایی نظرم را جلب کرد. به عقب برگشتم. تعدادی کودک در کلاسی نشسته بودند. معلم با لحنی هیجان برانگیز و با صدای بلند میخواند: «فرشتهها میخندند، فرشتهها میگویند» و بچهها در ادامه حرفهای او با شور و نشاط از جای برمیخاستند، دست میزدند و میگفتند: «هاهاها، هاهاها.» شادی در کلاس موج میزد.
کد خبر: ۱۰۵۹۰۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۵/۱۵