به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبر آنلاین ، وقتی که خودتان را با اطرافیان تان مقایسه می کنید، فکر می کنید عاقل ترین زوج جهان هستید. از نظر شما خیلی از آن ها اشتباهات ساده اما وحشتناکی را مرتکب می شوند که شما از آن پرهیز می کنید و از این که خودشان از اشتباهات شان باخبر نیستند، تعجب می کنید. جالب است بدانید که همین اطرافیان پراشتباه نیز در مورد شماهم چنین قضاوتی می کنند. آن ها به اشتباهات ساده اما وحشتناک تان نگاه می کنند و همان جملات را در ذهن شان مرور می کنند. برای این که این موضوع را بهتر درک کنید و دست از گفتن جملاتی که در عین سادگی زندگی مشترک تان را ویران می کنند بردارید، چند نمونه از گلایه مردان خوشبختی را برای تان مطرح می کنیم که احتمال دارد زندگی عاشقانه شان همین روز ها از هم بپاشد.
علی ۳۸ سالش است. ۷ سال است که با همسرش ازدواج کرده و معتقد است که زندگی شان را با عشق شروع کرده اند و هنوز هم یکدیگر را دوست دارند اما در زندگی خوشبخت آن ها هم مسائلی وجود دارد که موجب رنجش و بحث می شود. او معتقد است همسرش هیچ عیب بزرگی ندارد اما با گفتن بعضی حرف ها، آرامش زندگی شان را به هم می ریزد و اعتمادبه نفس او را از بین می برد. او نمی گوید که حق با همسرش نیست و اشتباهی را مرتکب نمی شود بلکه می گوید:«اگر همسرم با این جملات به من حمله نکند حاضرم به اشتباهاتم اعتراف کنم و تمام تلاشم را برای جبران کردن شان انجام دهم.» اگر می خواهید که عشق تان ابدی باشد، جملاتی که علی را آزار می دهد و موجب دعوا در زندگی مشترک شان می شود را بخوانید و از آن ها پرهیز کنید.
بعضی وقت ها، اوضاع اقتصادی و تصمیم گیری های مربوط به آن، وضعیت تحصیلی بچه ها و مشکلات شان یا خیلی مسائل مربوط به خانه، آن طور که باید پیش نمی رود. ما هم طبق عادت می خواهیم که گناه نامساعدبودن شرایط را به گردن یک نفر بیندازیم و از این طریق ذهن مان را آرام کنیم اما نباید فراموش کنید که در جریان زندگی مشترک، هزاران کار ممکن است آن طور که انتظار دارید پیش نرود؛ تصمیم گیری ها درست از آب در نیاید یا اتفاقات غیر مترقبه آرامش تان را به هم بریزد. اما حتی اگر واقعا این اتفاقات به دلیل اشتباهات همسرتان افتاده باشد، باز هم باید بدانید که سرزنش کردن هیچ چیزی را درست نمی کند و البته رابطه میان شما را سرد تر و پر تنش تر خواهد کرد.
به نظر ما اعتماد کنید؛ این ۴ کلمه می تواند همه چیز را از هم بپاشد و البته باید بگوییم که در یک رابطه عاشقانه و سرشار از اعتماد، این ۴ کلمه اصلا جایی ندارد. هیچ احتیاجی نیست که گفته های تان را به همسرتان (آن هم با این لحن) یادآوری کنید و به او بگویید که در چه مواردی حق با شماست و در چه مواردی او اشتباه کرده است. اگر فکر می کنید که نیاز است این حرف ها را دوباره به زبان بیاورید، بهتر است در روزهای بعد و در یک موقعیت آرام تر و آن هم بدون سرزنش کردن و اشاره به خراب کاری های همسرتان، این نکات کلیدی را به او گوشزد کنید.
همه آدم ها نقاط ضعف و قوتی دارند و حتی بعضی ها نقاط ضعف زیادی دارند. قطعا همسر شما هم بی عیب و نقص نیست اما بیش از حد تکیه کردن روی نقاط ضعف و عادی شمردن نقاط قوت، شما را با مشکل بزرگی روبه رو خواهد کرد. اگر رفتارتان را به همین شکل ادامه دهید، به تدریج این نقاط ضعف در او پررنگ تر و قوی تر خواهند شد و ویژگی های مثبتی که به نظرتان عادی بوده اند هم به مرور کمرنگ تر خواهند شد. شاید همسرتان فرد قدرتمند و شگفت انگیزی نباشد اما شما با این کار در عرض مدت کوتاهی او را به یک فرد ضعیف و ناتوان و همین طور بی اعتمادبه نفس تبدیل خواهید کرد.
محمد ۴۲ سالش است. او ۱۸ سال است که با همسرش زندگی می کند و یک دختر و یک پسر هم حاصل ازدواج شان است. آن ها زندگی خوبی دارند اما از همان ۱۸ سال پیش تا امروز، یک موضوع محمد را آزار می دهد و همسرش هم به هیچ طریق حاضر نمی شود که آن را ترک کند؛ این عادت گاهی اوقات فاصله زیادی بین آن ها می اندازد و موجب می شود تا چند روز رابطه ای سرد و همراه با دلخوری میان شان حاکم باشد. محمد معتقد است که همسرش تاکنون خیلی سازگار بوده و اگر این مشکل ها بین شان پیش نمی آمد، هیچ جای دلخوری در زندگی شان وجود نداشت. اگر شما هم چنین عادتی دارید، بهتر است قبل از آن که کار زندگی تان به جای باریک بکشد، فکری برای از بین بردنش بکنید.
بیان جمله، «به خاطر فلان کار از تو دلخورم» در جمع، گفتن راز های خانوادگی یا نقدکردن همسرتان و ایرادگرفتن در کار هایش، آن هم در مقابل دیگران، یکی از مواردی است که کمتر مردی می تواند تحملش کند. طبیعی است که شما به عنوان یک زن و شوهر گاهی دعوای تان بشود و گاهی هم به شدت از کار های یکدیگر عصبانی شوید اما نصیحت دوستانه ما این است که بگذارید موضوعات خصوصی، خصوصی باقی بمانند، پس در همان چند ساعتی که در مهمانی یا مقابل دیگران هستید، به هر زحمتی که هست خودتان را کنترل کنید و بعد از آن، هرچه می خواهید را به همسرتان یادآوری کنید و تا گرفتن یک نتیجه مشترک با هم بحث کنید.
مرد ها از این که با فرد دیگری مقایسه شوند بیزارند. این موضوع موجب می شود که احساس مردانگی و قدرت شان خدشه دار شود. آن ها دوست دارند همیشه برای شما مهم ترین و توانمند ترین شخص باشند و وقتی می شنوند که شخص دیگری (حتی در یک موضوع کوچک) از آن ها قدرتمند تر است و شما هم می دانید که مردتان به اندازه آن شخص توانمند نیست، همه چیز در ذهن شان به هم می ریزد. شما فکر می کنید که فقط یک مثال ساده زده اید اما او فکر می کند که از هرکسی در ذهن شما کم اهمیت تر است و این که شما حسرت زندگی ای را می خورید که او نتوانسته و نخواهد توانست که برای تان بسازد.
سعید همسرش را دوست دارد اما به این ازدواج بی اعتماد است. آن ها ۵ سال است که با هم زندگی می کنند و نتیجه ای که بعد از این سال ها گرفته است این است که نظراتش برای همسرش اهمیتی ندارد و حتی گاهی فکر می کند همسرش او را دوست هم ندارد. از نظر سعید همسرش یک کدبانوی واقعی است و زنی است که در اجتماع هم کاملا موفق است اما با تمام این اوصاف او می گوید که در زندگی اش احساس خوشبختی صددرصدی نمی کند. وقتی او دلایلش را برای این حس بیان می کند، می بینیم که او تنها به موضوعاتی اشاره می کند که از نظر خیلی زن ها مهم نیستند و دقیقا به همین دلیل که فکر می کنند این کار ها اهمیتی ندارند، از تاثیرشان هم باخبر نیستند. برای مثال به ۲ اشتباه همسر سعید، که خیلی هم رایج هستند اشاره می کنیم:
مشکلی که خیلی مرد ها از آن گلایه می کنند این است که همسرم به نظر من اهمیتی نمی دهد. آن ها برای این نظرشان مثال های شگفت انگیزی را بیان نمی کنند بلکه می گویند مسائل ساده ای از قبیل این آزارشان می دهد: وقتی که می خواهیم به رستوران برویم او از من می خواهد که جایی را پیشنهاد کنم و وقتی چند جا را به او پیشنهاد می دهم، رستورانی را انتخاب می کند که اصلا در فهرست من نبوده است. کمی فکر کنید. به احتمال زیاد شما هم مواردی از این قبیل را انجام داده اید و در آن لحظه فکر کرده اید که یک رستوران که اهمیتی ندارد! اما فکری که همسرتان کرده این است که او به حرف من اهمیت نمی دهد. همیشه خودرای است و اصلا برایش نظرات کس دیگری مهم نیست و... حق با شماست. مرد ها کمی اغراق می کنند اما چه می شود کرد؟ باید آن ها را با قانون های مردانه خودشان بپذیرید.
موضوعی که بسیاری از مرد ها را می ترساند و موجب می شود که نگاه خوشایندی نسبت به ازدواج کردن و تعهداتش نداشته باشند، محدودیت در ارتباط با جنس مخالف نیست. درحالی که ما فکر می کنیم مردها برای ازدواج نکردن هزارو یک دلیل دارند، آن ها تنها یک دلیل برای این موضوع دارند. مرد ها فکر می کنند که بعد از ازدواج عزیز ترین دارایی های شان، یعنی خانواده و دوستان شان را از دست می دهند. به همین دلیل، نشانه هایی که این تصور را در ذهن شان تقویت می کند، حتی اگر کوچک باشند می توانند بی اعتمادی بزرگی را نسبت به شما و این زندگی در او ایجاد کنند. بد گفتن از اعضای خانواده و دوستان شان یکی از این نشانه هاست. آن ها نمی دانند که این انتقاد ها یک درد دل زن و شوهری است بلکه زمانی که می گویید دیدی دوستت چه گفت و چه کرد و... آن ها می شنوند که دوستت دیگر حق ندارد پایش را در این خانه بگذارد و ما هم هرگز به دیدنش نخواهیم رفت. اگر می خواهید چنین استرسی را به همسرتان وارد نکنید، هرگز به خانواده یا دوستانش حمله نکنید و او را از تنهایی بعد از ازدواج نترسانید.
سهیل تقریبا یک تازه داماد است. او و همسرش که ۲ سال از ازدواج شان می گذرد هنوز فرزندی ندارند. باعشق ازدواج کرده اند اما مشکلات کوچکی آن ها را آزار می دهد. او و همسرش در میان فشار های مالی زندگی شان را شروع کردند و حاضر بودند تا با تمام بی پولی یک زندگی عاشقانه را بسازند اما سهیل فکر می کند تمام آن بی پولی ها امروز برای شان به یک مشکل حل نشدنی تبدیل شده است. مشکلاتی که اگر از همین اکنون مدیریت شان نکنند، می تواند زندگی شان را با خطراتی روبه رو کند.
وقتی که خانم ها عاشق می شوند، حاضرند زندگی شان را حتی در سخت ترین شرایط شروع کنند؛ بدون امکانات زیاد و درآمد قابل توجه! آن ها فکر می کنند که مهم ترین موضوع همین علاقه است و به همین دلیل، برای رسیدن به همسرشان از تمام آرزو های کودکی شان می گذرند. بعضی از آن ها از این همه گذشتی که کرده اند پشیمان می شوند اما بعضی های دیگر هنوز هم حاضرند که گذشت کنند و همسرشان را از زیر این فشار ها نجات دهند اما حتی همین دسته دوم هم گاهی خسته می شوند. انرژی شان کم می شود یا وقتی که به دلیل موضوع دیگری با همسرشان دچار مشکل می شوند دل شان می خواهد که از این همه سختی که کشیده اند حرف بزنند و خودشان را سبک کنند. آن ها فقط با گفتن سرگذشت سخت این رابطه می خواهند خودشان را آرام کنند اما چیزی که همسرشان می شنود این است تو از همان اولش هم من را در سختی و بدبختی هایت شریک کردی. دیگر جانم به لبم رسیده و فکر می کنم که تو ارزش این همه خوبی من را نداشتی!
حق با شماست! دوره زمانه عوض شده و شما هم در این زندگی به اندازه همسرتان در مسائل مالی درگیر شده اید. به همین دلیل استرس پس انداز و فراهم کردن هزینه های زندگی را پا به پای همسرتان به جان می خرید و می دانید که بی پولی مشکل او نیست بلکه مشکل ۲نفره شماست اما همسرتان گرچه مشارکت شما را پذیرفته اما هنوز هم در دلش با شما هم عقیده نیست. برای او که مردانگی و مدیریت پدرش را در خرید مایحتاج منزل و کادو های گاه و بی گاه دیده است، بی پولی یعنی یک ضعف مردانه و نه یک مشکل خانوادگی. اگر شما بگویید خسته شدم! دلم یک مسافرت خوب می خواهد یا اگر روزی که حسابی از فشار های مالی اول زندگی به تنگ آمده اید بگویید این قسط ها حالم را به هم می زند، تمام حقوق یک ماهم یک روزه از دستم رفت! او می شنود خسته ام کردی، تو حتی نمی توانی زنت را به یک مسافرت ببری یا حتی عرضه پرداخت قسط هایت را هم نداری؛ من این همه جان می کنم تا جور بی عرضگی تو را بکشم. حالا که این جملات را به زبان مردانه برای تان ترجمه کردیم، یک بار دیگر به حرف های تان فکر کنید؛ هنوز هم فکر می کنید دلیلی ندارد که او از حرف های تان برنجد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد