بعضی از جوانان با یک باور غلط که اگر ازدواج بکنند از محیط استرسزای خانواده از جمله درگیری والدین، اعتیاد والدین، سوء رفتار جسمی، بیتوجهی، طرد و خشونت و موارد دیگر نجات پیدا میکنند. در نتیجه عجولانه تصمیم به ازدواج میگیرند، و چشم خود را به روی بسیاری از عدم تفاهمها و مشکلات با طرف مقابلشان میبندند و آنها را جدی تلقی نمیکنند.
در واقع این افراد برای زندگی کردن وارد یک رابطه نمیشوند، بلکه برای خلاصی از آزار والدین به ازدواجی چه بسا آزاردهندهتر تن میدهند. این افراد پس از ازدواج، خیلی زود متوجه میشوند که از چالهای درآمده و به چاه افتادهاند. چرا که به این نکته مهم توجه نداشتند که در چنین شرایطی افراد آمادگی روان شناختی لازم جهت ارزیابی متقابل را نداشته و شرایط تصمیم گیری برای ازدواج را نداشتند. همچنین با چنین تصمیمی خانوادهشان را از دست میدهند و پشتوانهای برای روزهای سخت زندگی دو نفره شان نخواهند داشت. معمولاً چنین انتخابهایی بیشتر احتمال شکست دارد.
موقعیت اجتماعی یکی از مواردی است که احتمال خطای ما در انتخاب همسر را به شدت بالا میبرد. عناوین و موقعیتهای چشمگیر به راحتی میتوانند سایرخصوصیات فرد را تحت تأثیر قرار دهد و به عبارتی چشم ما را به روی خیلی چیزها ببندد.
در این صورت ما با موقعیت طرف مقابل ازدواج میکنیم و با خود او و خصوصیاتش که در زیر یک سقف میخواهیم زندگی کنیم کاری نداریم، در چنین موقعیتهایی باید از خود بپرسیم آیا غیر از موقعیت خاص، چه ویژگیهای دیگری دارد که ما را به خود جذب کرده است؟ و این فکر غلط که میگویند، لازم نیست خانمها نصف عمرشان را درس بخوانند و زحمت بکشند تا خانم دکتر بشوند، همین که همسر یک دکتر شوند، همه آنها را «خانم دکتر» صدا میزنند.
به خاطر اینکه شما در داخل خانه دیگر خانم دکتر نخواهید بود! اگر در چنین شرایطی قرار گرفتیم، فرد را بدون شغل و موقعیت خاصش تصور کنیم و با خودمان خلوت کنیم که آیا اگر چنین موقعیتی را نداشت بازهم برایمان انسان قابل قبولی بود؟
داشتن پول زیاد و یا ثروتمندی یکی از باورهای غلط در ازدواج است که احتمال خطای ما را در انتخاب همسر آینده زیاد میکند، شیوع این باور نادرست در بین جوانان که چنانچه با همسری ثروتمند ازدواج کنم، میتوانم بر مشکلات مالی که در ادامه زندگی پیش میآید، غلبه کنم و تحولی جدید در شرایط فعلی زندگیام ایجاد کنم.
این عامل باعث شده تا معیارهای اخلاقی و شخصیتی طرفین قبل از ازدواج نادیده گرفته شود و وضعیت مالی و اقتصادی آنها اولویت نخست را به خود اختصاص دهد باید به خاطر داشته باشیم، ازدواج کردن با یک فرد بدون در نظر گرفتن معیارهای اساسی انتخاب همسر و هم کفو بودن و همچنین بدون احساس عاطفه قلبی و فقط از روی نگاه مادیگرایانه و صرفاً به خاطر پول به طور قطع عقلانی نیست.
در انتخابهای که صرفاً به خاطر تمکن مالی طرف مقابل شکل میگیرد با کوچکترین تزلزلی که برای ثروت فرد ثروتمند اتفاق میافتد از میزان استحکام و انگیزه برای ادامه زندگی کاسته میشود. باید از چنین کسانی که انگیزه ازدواج خود را مسائل مالی قرار دادهاند، پرسیده شود که چنانچه این فرد در آیندهای نه چندان دور همه ثروت و رفاه خود را از دست بدهد آیا بازهم به ادامه زندگی با او ادامه میدهد؟
معمولاً آدمها باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهی قضیه بر عکس میشود؛ بعضیها میخواهند به وسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شدید یک پارچ آب را با چنگال بخورید، در این کار هم موفق میشوید!
البته همیشه فرض محال، محال نیست اما هزینه این فرض خیلی بالاست. باید این فکر غلط را اصلاح کنیم که استقلال امری است که فرد، فقط به تنهایی میتواند به آن برسد. با اتکای به همسر، فرد به استقلال نخواهد رسید. بسیاری هستند که ازدواج میکنند تا مستقل شوند، اما مستقل شدن سالها وقت میبرد و امری است وابسته به خود فرد تا هرچه بیشتر، روی پای خود بایستد.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد