تلویزیون تا حدی توانست خانهنشینی مردم را با پخش برنامههای مختلف از رخوت دربیاورد و در این میان فیلمها و سریالهایی که با هدف جذب مخاطب به شبکه نمایش خانگی تولید شدند، توانستند در کنار تلویزیون به پرکردن اوقات فراغت مردم بپردازند. در ابتدای همهگیری کرونا، سیل آثار تصویری در شبکه نمایش خانگی عرضه شد که شاید به علت بالا رفتن تعداد این آثار، موقعیت مناسبی برای نقد و بررسی آنها فراهم نیامد. اما امروز بعد از گذشت یک سال از رواج فیلم دیدنهای اینترنتی تحت تاثیر کرونا، شاید زمان آن باشد که عملکرد این شبکه و آثاری که در آن پخش شده به نقد گذاشته شود. از جمله نکاتی که میتوان آن را بجد در سریالهای تازه پخش شده و همهگیر بررسی کرد، مساله عریانی خشونت است. خصوصا با پخش سریالهایی چون قورباغه و ملکه گدایان که توانستهاند مخاطبان بسیاری را به خود جذب کنند، امروز نقد این سریالها از اهمیت بالایی برخوردار است. در این گزارش به بررسی خشونت در این آثار و آثار مشابه خواهیم پرداخت و تلاش میکنیم با نگاهی منصفانه به این پدیده در آثار تصویری نگاهی داشته باشیم.
مساله خشونت و اقسام آن
مساله خشونت در سینمای جهان، مساله تازهای نیست. بارزترین مصداق آن، روایت کوئنتین تارانتینو از خشونت متکی بر نمایش جنبههای هجو و جنونآمیز آن در رفتار انسانهای تبهکار است. کارگردان آمریکایی که داستان عامهپسند، بیل را بکش و حرامزادههای لعنتی از مهمترین آثار اوست. نکتهای که در خصوص خشونت در سینمای جهان باید گفت آن است که از حیث نمایش صحنههای مروج عصبیت، باید فیلمها را به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول آثاری هستند که موضوع و مضمون داستان، چیزی نسبتا بیارتباط به امر خشونتبار است و در اثنای داستان و به فراخور فیلمنامه، صحنههایی که در آنها خشونت هم عریان است، در برابر چشمان تماشاچی قرار میگیرد. برای مثال داستان عاشقانهای را تصور کنید که سراسر آن پر از صحنههای رمانتیک و آرام است. در صحنهای از فیلم، لازم است شخصیت اصلی داستان (مرد) از معشوقه خود که گرفتار راهزنان شده دفاع کند. این صحنه را بدون شک بایدبا چاشنی خشونت به تصویر کشید اما دقت کنید این خشونت جزئی از داستان فیلم و در فیلمنامه حل شده است.
اما دسته دوم آثار، آنهایی است که در آنها خشونت موضوعیت دارد. به این معنا که مخاطب ضمن درگیری با فیلمنامه متوجه میشود انگار، تمام روایتی که از داستان به تصویر کشیده شده، مبتنی بر نمایش صحنههای مروج عصبیت است. به بیان دیگر تمام سناریو برای این نوشته شده که تعدادی صحنه خشونتبار در مقابل چشمان ما به تصویر کشیده شود. در این حالت اگر صحنه لطیفی هم در داستان وجود داشته باشد که در آن برای مثال دختری با مادر خود بعد از سالها دیدار میکند، مخاطب میداند پشت این صحنه یک فاجعه خوابیده که احتمالا در پلان بعدی آن را خواهد دید.
خشونت یا عریانی خشونت؛ مساله این است
با مقدمهای که گفته شد، میتوان نتیجه گرفت دسته اول آثار سینمایی چندان برای فرهنگ عمومی خطرآفرین نیستند چرا که خشونت در آنها ذاتی نیست. اما دسته دوم را میتوان زمینهساز بسیاری از حوادث اجتماعی دانست. تولیدات سینمایی در این دسته در حقیقت سه اثر مهم را روی مخاطبان خود خواهند گذاشت.
نخست اینکه مضامین سکانسهایی که در آنها میبینیم، منجر به ایجاد خشم در مخاطب میشود. صحنههای حاوی بیعدالتی، تحقیر، توهین و موارد اینچنینی، آن هم به عریانترین شکل ممکن سبب میشود که مخاطب ناخوادگاه منزجر و خشمگین شود. این مساله میتواند آثار روحی مخرب فراوانی به همراه داشته باشد.
دوم اینکه مساله اصلی در این آثار خشونت نبوده بلکه عریانی خشونت است. بیپروایی کارگردان در به تصویرکشیدن خشونت در بعضی صحنهها میتواند از طرفی به عادیسازی خشونت در جامعه منجر شود. کارشناسان میگویند تماشای صحنههای خشن میتواند تاثیری همانند تاثیر مصرف داروهای مخدر در تماشاچی داشته باشد. برای مثال، زمانی که گلولهای به سمت یک نفر شلیک میشود، تماشاچی میداند احتمال مرگ آن فرد در این سکانس وجود دارد. کارگردان میتواند مرگ آن فرد را به هزار و یک شکل غیر از نشان دادن جسدش به تصویر بکشد. اما کارگردانی که اصرار دارد مغز از هم پاشیدهشده آن فرد را نیز به مخاطب نشان دهد، در پی عریانی عصبیت در اثرش است.
سومین مورد، عادت دادن تماشاگر به صحنههای خشونتبار است که در نهایت به ایجاد لذت در او منجر خواهد شد.
شما جای کارگردان باشید چه میکنید؟
درباره آثار شبکه نمایش خانگی نظیر قورباغه که در تازهترین قسمتهایش به نمایش هرچه عریانتر صحنههای خشونتبار میپردازد، باید چند نکته را نیز لحاظ کرد که دور از انصاف حرف نزده باشیم. نخست اینکه مخاطب در شبکه نمایش خانگی حق انتخاب دارد. یعنی از بین هزاران فیلم و سریال میتواند برگزیند کدام یک را تماشا کند و طبعا از خیر دیدن بسیاری هم میگذرد.
نکته دوم آن که در برخی سریالها این قید درج شده که تماشای این فیلم برای یک گروه سنی خاص مناسب نیست. این اتفاق بسیار نکته مثبت و مبارکی است و مدیریت خانواده میتواند در تماشای این فیلمها و صحنههای خشونتبارشان بسیار موثر واقع شود.
مساله دیگر آن که در برخی فیلمها و سریالها یا برخی قسمتهایشان، خشونت، کارکرد داستانی دارد و نقش موثری در داستان ایجاد میکند. بدون شک دعوای دو شخصیت
بر اثر تصادف ماشینهایشان در یک خیابان شلوغ نمیتواند با دیالوگهایی چون «قربان شما» و «فدای محبتتان» تصور شود! پس لازم است ابتدا خود را جای کارگردان بگذاریم و بعد درباره به تصویرکشیدن صحنههای یک سناریو نظر بدهیم.
کلام آخر آن که عریانی عصبیت و رواج خشونت از طریق عادیسازی آن در تولیدات سینمایی و تلویزیونی، مستقیمترین تاثیر خود را بر قشر نوجوان و جوان خواهد گذاشت. شاید لازم باشد کمی مدیریتشدهتر در این حیطه وارد شویم و هشدارهای احتمالی روانشناسان و جامعهشناسان را جدی بگیریم.
منبع: پیمان طالبی - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم