این که چیزی نیست؛ ما میتوانیم خویشاوندی را که به درجه سرهنگی رسیده یا فقط عضو ارتش است، عمو سرهنگ صدا بزنیم! اگر رمان «داییجان ناپلئون» را خوانده باشید حتما داییجان سرهنگ را میشناسید که البته او هم یاور بود نه سرهنگ. کافی است یکی از ما در یک رشته مرتبط با مهندسی یا پزشکی در دانشگاه قبول شود تا از همان ترم اول او را مهندس یا دکتر صدا بزنند. در کنار همه اینها، هر کسی را که فکرش را بکنید میتوانیم استاد خطاب کنیم و عجیب نیست بزرگانی مانند محمود دولتآبادی و خسرو سینایی از این عنوان فراری شده و خواهش کرده باشند به هیچ عنوان از عنوان استاد برایشان استفاده نکنیم. و باز این همه ماجرا نیست؛ گاهی در آگهیهای ترحیم افراد، در کنار نام متوفی عناوینی مانند دکتر یا مهندس را مینشانیم و خلاصه هر جایی در هر شرایط و موقعیتی که بشود با توسل به این عناوین اعتبار کسب میکنیم اما ماجرای این عناوین از کجا میآید و داستان چیست؟ نامیدن افراد با عناوینی مانند دکتر یا مهندس یا حتی حاجی و سید، روشهای قدیمی برای معارفه افراد است و کارکردش بیشتر از هر چیز اعتباربخشی است.
ما دیگران را دکتر و مهندس صدا میکنیم تا آنها را در نظر اطرافیان مهم جلوه بدهیم یا از این عناوین برای معرفی خودمان استفاده میکنیم تا بین خودمان و دیگرانی که احتمالا جزو آدمهای معمولی جامعه هستند، تفاوت قائل شویم اما بعید است دکتر یا مهندس خطاب شدن منزلتی برای کسی به همراه داشته باشد و شان انسانی او را تحت تاثیر قرار دهد. پس چرا همچنان در فرهنگ ما و نزد برخی افراد این عناوین اعتبارآفرین هستند؟ این شیوه اعتباربخشی فقط در محیطهای خانوادگی و ارتباطات اجتماعی بروز نمیکند و تا همین چند سال پیش از عناوین شغلی و تحصیلی افراد برای معرفی آنها در رسانهها هم استفاده میشد. حتی هنوز هم در رادیو و تلویزیون یا رسانههای مکتوب این اتفاق میافتد. البته گاهی این عناوین فقط برای معرفی افراد استفاده میشوند؛ برای اینکه مخاطب رسانه بدانند فردی که اظهاراتی درباره فلان بیماری ارائه میکند، پزشک است یا اگر درباره وضعیت ساختمانها اظهار نظر میکند، به این دلیل است که در رشته مهندسی تحصیل کردهاست. با این حال گاهی و بیشتر اوقات بدون ضرورت از این عناوین در رسانهها استفاده میشود. به عنوان نمونه رئیسجمهور اگر دکتر، مهندس یا هر عنوان دیگری داشته باشد، رئیسجمهور است و استفاده از عناوین تحصیلی او صرفا نوعی اعتباربخشی مضاعف محسوب میشود که ضرورتی ندارد. گاهی در استفاده از این عناوین به قدری زیادهروی میکنیم که به دستاویزهای طنز برای انتقاد یا حتی تحقیر بدل میشوند مثل جایی که این همه عنوان دکتر و مهندس در کابینه را میگذاریم در یک کفه ترازو و مشکلات جامعه را در کفه دیگر! نکته اینجاست که هنوز جامعه ما تحت تاثیر این عناوین قرار میگیرد که اگر چنین نبود شاید نه رسانهها از عناوین این چنینی استفاده میکردند، نه عامه مردم و شاید هیچ مسؤولی دست به جعل مدرک هم نمیزد!
از حاجی و کربلایی تا دکتر و مهندس
ریشه استفاده از عناوین به سالیان دور باز میگردد، به زمانی که سادات به اول اسمشان «میر» اضافه میکردند یا وقتی اولین سفرها از شهرهای ایران به مکه و کربلا و مشهد انجام شد.
محمدصادق مهدوی که میتوان در کنار نامش عنوان دکتر را قرار داد و در زمینه جامعهشناسی تحصیل کرده، استفاده از القاب و عناوین را نتیجه دو رویکرد میداند یکی ایجاد شخصیت و حیثیت برای افراد و دیگری اعتبار علمی.
مهدوی توضیح میدهد: چند صد سال پیش وقتی افراد به سفر حج میرفتند و بازمی گشتند یا حتی بعد از سفر به کربلا و مکه، بیشتر از قبل مراقبت میکردند که خطا و اشتباه نکنند، مرتکب گناه نشوند و همین باعث میشد امین و مورد اعتماد مردم باشند به ترتیبی که افراد اموال و داراییهای خود را بدون نگرانی یا اخذ رسید به آنها میسپردند و امانت میدادند. بعدها با ایجاد امکاناتی برای تحصیل، افراد کمی میتوانستند به خارج از کشور بروند یا در معدود دانشگاههای کشورمان درس بخوانند و دکتر یا مهندس بشوند. بنابراین دکتر یا مهندسبودن اعتبار علمی و منزلتاجتماعی به همراه داشت و نصیب افراد کمی از جامعه میشد. در نتیجه استفاده از این عناوین برای مردم اهمیت داشت و اطلاعات قابل اعتنایی درباره افراد به دست میداد.
این استاد دانشگاه توضیح میدهد در جامعهای که تا کمتر از نیمقرن پیش، تعداد کمی از مردمش سواد خواندن و نوشتن داشتند، اعتبار علمی و جایگاه دانشگاهی به قدری اهمیت داشت که عنوان دکتر یا مهندس، حامل ارزش باشد اما با زیاد شدن دانشگاهها و عمومیت یافتن تحصیلات دیگر این عناوین کارکرد و اعتبار گذشته را ندارد.
مهدوی میگوید: هر چه زمان میگذرد استفاده از این عناوین کمتر و کمتر میشود و همین حالا معمولا در مناسبات کاری و ارتباطات آکادمیک بیشتر از این عناوین استفاده میشود تا در ارتباطات معمول اجتماعی.
دکتر به توان ۲
شاید گمان کنیم ما تنها کشور جهان هستیم که اینقدر دکتر و مهندس بودن برایمان اهمیت دارد اما محمدصادق مهدوی میگوید: هنوز در برخی کشورها به جز کشور خودمان، از این عناوین بهره میگیرند و شاید حتی بیشتر از ما. به عنوان نمونه در اتریش عناوین دانشگاهی به وفور مورد بهرهبرداری قرار میگیرد و اگر فردی در دو رشته مدرک دکتری و در یک رشته مدرک مهندسی گرفته باشد، پیش از نامش دو بار عنوان دکتر و یک بار عنوان مهندس ذکر میشود؛ مثلا دکتر دکتر مهندس مایا. اما در کنارش در برخی کشورهای دیگر دنیا از جمله آمریکا و آلمان اصلا استفاده از عناوین و القاب دانشگاهی مرسوم نیست.
این دکتر استثناست
دکتر نه در معنای دانش آموخته تا مقطع دکتری بلکه به عنوان پزشک، تنها عنوانی است که تقریبا در تمام جهان پیش از نام پزشکان ذکر میشود و کاملا متداول است. این را مهدوی میگوید و توضیح میدهد: این مساله ریشه اجتماعی دارد و به زمانی بر میگردد که سلامت مردم در گرو معرفی این افراد بود. بنابراین در همه جای دنیا استفاده از عنوان دکتر برای پزشکان کاملا متداول و مرسوم است.
خداحافظی با دکترها و مهندسها بعد از حذف کنکور
تعداد تحصیلکردهها حتی دیپلمهها تا همین چند سال پیش در ایران بسیار کم بود اما حالا تعداد دانشگاهها دارد از تعداد دانشجویان بیشتر میشود در نتیجه به زودی عنوان دکتر و مهندس دیگر اعتبار چندانی نخواهد داشت؛ همان طور که این روزها شاهدیم دکتر و مهندسهای قدیم اعتباری ویژه برای خودشان قائل هستند و جوانترها با این عناوین چندان فخری نصیبشان نمیشود.
محمدصادق مهدوی میگوید: در آمریکا تحصیلات دانشگاهی به قدری عمومی و همگانی است که دکتر و مهندس بودن، ارزش محسوب نمیشود و افراد نه تنها به این عناوین اعتنایی ندارند بلکه ترجیح میدهند با نام کوچکشان و نه حتی با نام خانوادگی، مورد خطاب قرار بگیرند. در کشور ما هم به زودی، استفاده از عناوینی مانند دکتر و مهندس و امثال آن به علت تعدد دانشآموختگان دانشگاهی، منسوخ میشود و به خصوص با حذف کنکور دیگر دلیلی برای کسب اعتبار از این مقوله باقی نمیماند.
آذر مهاجر - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم