جاده در قرق سگ ها بود؛ سگهای گرسنهای که چون در حاشیه جاده غذا پیدا نکرده بودند، به وسط جاده آمده بودند در پی غذا.
گرسنه بودند و عصبانی. فعالان شبکههای اجتماعی درباره این ویدئو نوشتند: «اینهم عاقبت غذا دادن غیراصولی و احساسی به سگهای ولگرد؛ سگهایی که باید خودشان غذا پیدا کنند و نباید انسانها به روند زندگی و حیات آنها مداخله کرده و اصول آنها را برهم بزنند.»
برخی هم نوشته بودند «این سگهای گرسنه چون به غذا خوردن از دست انسانها عادت کردهاند، اکنون که بیغذا ماندهاند، وحشی شده و به انسانها نیز حمله میکنند.» هنوز ضرب این ویدئو گرفته نشده بود و دستبهدست میشد که ویدئویی دیگر آمد و آن را تحتالشعاع قرار داد.
عدهای وسط بیابان سفره پهن کرده و در بشقاب و دیس برای سگهای ولگرد غذاهای متنوع گذاشته بودند. این رفتار دیگر همه معیارهای حمایت از حیوانات را تغییر داده و حتی حامیان سفتوسخت حیوانات را هم به شگفتی واداشته بود. خیلیها واکنش نشان دادند که این دیگر حمایت و غذارسانی به سگها نیست. این خودش نوعی بیماری و اختلال روانی است و چنین آدمهایی نیاز به رواندرمانی دارند. سگها مثل بقیه حیوانات باید زندگی طبیعی خود را سپری کنند و هر رفتاری که زندگی معمولی آنان را تغییر دهد، حمایت از آنان نیست بلکه جنایتی بزرگ در حق سگهاست.
رشد بیرویه جمعیت سگها
محمدعلی یکتانیک، فعال حقوق حیوانات درباره این ویدئوها و رفتار انسانها در قبال سگها میگوید: ارتباط ایرانیها و سگها روزبهروز پیچیدهتر میشود. این پیچیدگی و رفتارهای غیراصولی به محیطزیست، انسانها و سگها آسیبهای جدی میزند. سگها موجودی هستند که انسانها به آنها میآموزند که چگونه زندگی کنند. سگ حیوان وحشی نیست، موجودی است که قابلیت بالایی در اهلی شدن و زندگی در کنار انسان دارد اما این که سگ را به خانه نیاوریم ولی به آن غذا بدهیم، جنایتی بزرگ در حق این حیوان است. سگها مثل هر حیوان دیگری قابلیت شکار و پیدا کردن غذا دارند اما غذارسانی به سگها زیست این موجودات را در ایران کاملا به هم زده است. ما الان با جمعیت بالایی از سگها مواجهیم که هم به محیطزیست، اکوسیستم، پوشش حیوانی و گیاهی آسیب میزنند و هم خودشان در معرض انواع بیماریهای گوارشی و مرگومیر بر اثر تصادفات جادهای هستند. جمعیت سگها روز به روز زیاد میشود آن هم فقط به دلیل غذارسانی غیراصولی.
تجارت با غذارسانی به سگها
اینکه ویدئوهایی از غذارسانی به سگها و همین سفره پهن کردن برای آنها در شبکههای اجتماعی دست به دست شده و به اصطلاح وایرال میشود، کار کسانی است که از طریق فروش غذا برای سگهای ولگرد کسب درآمد کرده و تجارتی برای خودشان راه انداختهاند. این کاسبان نه دلشان برای سگها میسوزد و نه طرفدار حامیان حیوانات هستند. اینها دلشان برای جیب خودشان میسوزد و میخواهند آن را پرتر کنند. برای همین یک روز میروند سمت شرق، صندوقعقب ماشین خود را بازکرده و از داخل آن کلی گوشت مرغ درمیآورند و به سگهای ولگرد میدهند و از این کار خود فیلم میگیرند و آن را منتشر میکنند که مردم ببینند و عدهای ترغیب شوند تا به سگها غذا بدهند و برای خرید به آنها مراجعه کنند. همینها روز بعد میروند سمت غرب. این فیلمها بدون برنامه، وایرال نمیشود. غذا دادن بیرویه به سگها تعداد آنان را آنقدر زیاد کرده که الان به تهدید تبدیل شدهاند. سگها اگر به غذا دسترسی داشته باشند، سالی چند بار زاد و ولد کرده و جمعیتشان از کنترل خارج میشود که شده است. اگر ویدئویی مثلا از کشتن یک سگ در شبکههای اجتماعی دست به دست شده و همه را به واکنش وامیدارد، آنهم از سوی همان کاسبان منتشر میشود که احساسات عمومی را برانگیزند و مردم را به حامیان سرسخت سگها تبدیل کنند. این که ما حیوان دوست باشیم و به حقوق آنها احترام بگذاریم کاملا با آنچه در کشور ما در قبال سگها در جریان است، فرق دارد. همه دنیا راههایی را برای مدیریت سگهای ولگرد، آزموده و به نتایج خوبی رسیدهاند و از آنها استفاده میکنند، ما نیز باید از همان روشها استفاده کنیم وگرنه با بحرانی بزرگ مواجه خواهیم شد.
حاشیهگردی سگها
حاکمیت باید غذارسانی به سگها را جرم در نظر گرفته و برای آن قوانین سفت و سختی اجرا کند. غذارسانی و مدیریت جمعیت سگهای ولگرد به عهده دولتهاست. باید برای آنها پناهگاه دایر شود و با عقیمسازی، جمعیت آنها مهار شود. البته در کنترل جمعیت سگها نباید به روشهای خشن و غیر اصولی روی آورد، چون همین رفتارها و بازتابشان، واکنشبرانگیز است و احساسات مردم را جریحهدار میکند. باید از روشهای علمی که در همه دنیا از آنها استفاده میشود، بهره برد. این که چند نفر دور هم جمع شوند و تصمیم بگیرند برای سگها پناهگاه ساخته و از آنها نگهداری کنند، کاسبی و تجارت عدهای است که میخواهند جیب خود را پر کنند. با همین تفکر و رویکرد است که حاشیهشهرها پر شده از سگهایی که اگر غذا به آنها نرسد، عصبانی شده و به انسانها حمله میکنند.
تصور کنید، کارگری را که ساعت ۹یا۱۰ شب از سرکار به خانهاش که در حاشیه شهر است، میرود و در محاصره سگهایی قرار میگیرد که از او غذا میخواهند. این کارگر شاید یکی، دو شب تحمل کند اما بعد واکنش نشان میدهد و برای در امان بودن خود و خانوادهاش به سگها آسیب میزند و همین میشود سوژه کاسبان غذا رسانی به سگها. در چنین شرایطی فقط دولت باید وارد ماجرا شده و با برنامهریزی جدی و حسابشده،مهار سگهای ولگرد را به دست گرفته و غذارسانی و جمعیتشان را مدیریت کند. اگر دولت ورود نکند، ماجرای سگهای ولگرد بیخ پیدا میکند.
سود نفرتپراکنی
در قدیم ایرانیها مثل همه مردم جهان، سگها را تربیت میکردند. به آنها غذا میدادند تا آنان مثلا از گله یا باغشان مراقبت کنند. همه چیز در جای خود قرار داشت و رابطه انسان و سگ، معقول و اصولی بود و انسان و سگ بدون تداخل در امور یکدیگر در کنار هم زندگی میکردند اما الان تعادل به هم ریخته و متاسفانه سگها به نماد نفرت تبدیل شدهاند. مردم زیادی هستند که از سگها میترسند، از آنها آسیبدیدهاند و مجبورند از خود در برابرشان مراقبت کنند. دود این نفرتپراکنی به چشم همه ما، محیطزیست و دیگر حیوانات میرود. سودش را آنهایی میبرند که از طریق سگهای ولگرد تجارت میکنند.
طاهره آشیانی - روزنامه نگار / روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد