حبیبا... صادقی از قدیمیترین، پرکارترین و باغیرتترین هنرمندان عرصه هنر انقلاب بود. خداوند ایشان را در جوار اهلبیت (ع) مستقر بفرمایند که همه عمر را غیرتمندانه به پای باورها و اعتقاداتش سپری کرد.
از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، وقتی انقلاب به هنرمندانی در شاخههای مختلف هنری نیاز داشت، ایشان در زمینه کاریکاتور، آثاری قابل اعتنا در تب و تاب جنگهای داخلی خلق کرد و در اوضاع به هم ریختهای که منافقین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بهوجود آورده بودند، نقشی مهم در تبیین دیدگاه، وقایع و رویدادهای مهم انقلاب داشت. آشنایی من با ایشان به همان روزهای انقلاب برمیگردد و بیشتر از نقاشی یا هر زمینه دیگری، آقای صادقی را با همان کاریکاتورهای افشاگرانهاش شناختم. حضور ایشان در عرصه هنر انقلاب بسیار پررنگ بود و در مسائل سیاسی و اجتماعی بسیار به روز و مطلع ظاهر میشد و از همه مهمتر اینکه بسیار غیرتمند با مسائل و مشکلات انقلاب روبهرو میشد و دست به عمل میزد. سعی حبیبا... صادقی در هر رویداد و حادثهای این بود که نقش خودش را به عنوان هنرمند ایفا کند، بیتفاوت از کنار مسائل و رویدادها عبور نکند و همین باعث شده بود میان بچههای هنر انقلاب انگشتنما باشد. انگشتنما به این معنا که در فضای پرتلاطم انقلاب که موانع بسیاری بر سر راه انقلاب قرار میگرفت، هر کسی که خسته میشد یا احیانا کم میآورد، وقتی غیرت و پرکاری حبیبا... صادقی را میدید، دوباره نیرو میگرفت و به وجد میآمد. همه ایشان را یک انقلابی ثابتقدم میدانستند که در این مسیر به صورت مستمر کار میکند و حضور فعال و موثر داشته است.
آقای صادقی کار حرفهای را در روزنامه اطلاعات و حوزه هنری آغاز کرده بود و تا همین روزهای آخر، این سنگرها را حفظ کرد و همچنان فعال بود. در برههای از فعالیتهای هنری و خلق آثار انقلابی، احساس کرد باید نسلهای جوان را تربیت کند و نگاه انقلاب را به جوانترها تسری ببخشد؛ بنابراین به عنوان هیات علمی دانشگاه به کارشان ادامه داد و شاگردانی تربیت کرد که هم تعداد و هم جایگاهشان قابل تامل است. تا جایی که میدانم آقای صادقی در همه رشتهها و زمینههایی که مشغول بود، حضور پررنگ و موثر داشت. من از دانشگاه ایشان را میشناختم و بعد در حوزه هنری با ایشان همکار شدم؛ بسیار از محضر ایشان آموختم و مهمتر از هر چیز اینکه از نوع نگاه ایشان یاد گرفتم همواره باید تلاش کرد و به آینده امید داشت. آخرین باری که با ایشان ملاقات کردم، مشغول کار روی همان تابلوی ۱۰۰متری بودند؛ تابلویی که تاریخ انقلاب را از ابتدا به تصویر کشیدهاست. همچنان مشتاقانه کار میکرد و وقتی با شوق درباره تابلو توضیح میداد، همچنان همان انرژی روزهای انقلاب را میشد در ایشان دید. گویی همچنان در همان فضای ایمانی اول انقلاب نفس میکشید. حبیبا... صادقی انقلابی بود و تا پایان عمر انقلابی ماند و غیرتمندانه در مسیر باورها و ایمانش کار و زندگی کرد.