۳بر یک آرژانتین را میبریم!
حضرتپور بطری آب کوچکی برمیدارد و آن را درجا پرت میکند. بازی بانمکی از اینجا شروع میشود. اسفندیار هم بطری به دست نشسته است. هر کدام نتیجهای را میگویند و بطری را پرت میکنند. اگر ایستاد یعنی نتیجه بازی همان میشود. پیشبینی بازی ایران و آرژانتین است؛ یعنی اولین بازی گروهی که ساعت ۲۰پنجم شهریور برگزار خواهد شد. بطری را روی نتایج ۳بر۲ به نفع ایران یا آرژانتین میاندازند، نمیایستد. حضرتپور میگوید ۳ بر یک و بطری درجا میایستد! داد میزند: «دست نزنید، دست نزدید، ۳ بر یک بازی را میبریم.»
رو به اسفندیار میپرسیم ماجرا چیست؟ لبخندی میزند و جواب میدهد: «چند بار بطری انداختیم نتیجه درست از آب درآمد. قبل از بازی اول ایران و لهستان در لیگ ملتها روی ۳ بر ۲ به نفع ایران ایستاد و بازی را بردیم. قبل از بازی دوم بطری را انداختیم ۳بر۲ به نفع لهستان شد. واقعا بازی را با همان نتیجه باختیم! باورتان میشود؟» حالا برای اینکه بدانیم ماجرا واقعی است و نتایج درست از آب در میآید، باید منتظر بازی پنجم شهریور باشیم.
حاشیهها ضربه نمیزند
جدا از این دو بازیکن، اسماعیلنژاد دیده میشود. بعد از وزنه زدن، توپی را گرفته و رو به تور ضربات متوالی میزند. کاملا با روحیه است و وضعیت بدنی بسیار ایدهآلی دارد. چند قدم آن طرفتر علیاصغر مجرد با ما همکلام میشود: «خدا را شکر شرایط تیم خوب است و از هر نظر آماده مسابقات هستیم.» از او میپرسیم نکند این حواشی اخیر روی کار تیمملی اثر منفی بگذارد؟ لبخند میزند و جواب میدهد: «خیالتان راحت. این چیزها همیشه بوده و هست. مهم این است ما در زمین با تمرکز بازی کنیم.» درباره مصدومیتش میپرسم و میگوید: «کاملا خوب شدهام و آماده بازی هستم. مشکلی برای همراهی تیم ندارم.»
مهدیجلوه هم مشغول انجام نرمش کششی است. سروقت او میرویم: «برای خود من همیشه این شکلی بوده، دور از حاشیه و تمرکز روی کار. الان هم نه من، نه هیچکس دیگری ذهنش درگیر چیزی نیست. یک تورنمنت عالی با تیم ملی داشتیم. حالا هم میخواهیم به لهستان برویم و در مسابقات جهانی خوب بازی کنیم. میدانیم نتایج تیم ملی چقدر برای مردم مهم است. حواشی همیشه بوده. قرار نیست تمرکز ما به هم بریزد.» میلاد عبادیپور هم به بچههای دیگر میپیوندد. کاپیتان تیمملی پنجشنبه گذشته مصاحبهای کرده و حرفهای موسوی را تایید کرده بود؛ همانها که درباره ضعف امکانات بود و انتقاد از پاداشها. میلاد ظاهرا همه چیز را به کل فراموش کرده و دو دستی به کار چسبیده. با بعضی مسئولان در گوشهای صحبت میکند. برآیند حرفها این است که دوست دارد به عنوان کاپیتان، نقش مهمی در موفقیت و ایجاد انگیزه در تیم داشته باشد. دقایقی با یکی از مسئولان فدراسیون صحبت میکند و لبخند زنان میرود تا آماده سفر شود.