مرد جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی اش گفت: 10سال است که با بهناز ازدواج کردهام. او اوایل ازدواج سرکار میرفت. اما چند سال پیش بیکار شد و دیگر سراغ کار نرفت. هر بار به او میگفتم که پرس و جو و شغل دیگری پیدا کن، قبول نمیکرد. میگفت دیگر دوست ندارم سرکار بروم. بهناز کارش خوب بود. در داروخانه کار میکرد و میتوانست کمک خرج زندگیمان شود. اما دیگر دلش نمیخواست سرکار برود. من هم سعی میکردم که به او فشار نیاورم. تا اینکه از چند وقت پیش همه چیز گران شد و قیمتها دو برابر شد. دیگر حقوق من کفاف زندگیمان را نمیداد. برای همین دوباره از بهناز خواستم سرکار برود. اما باز هم قبول نکرد. میگفت بیکار در خانه بماند راحتتر است و دلش نمیخواهد دوباره استرسهای کار را تحمل کند. در صورتی که ما خیلی در فشار مالی هستیم و زندگیمان سخت شده است. بارها با او صحبت کردم. حتی خودم برایش سپردم که جایی خوب کار پیدا کنند. چند جا هم پیدا شد، ولی او قبول نکرد. در صورتی که به راحتی میتواند کار پیدا کند و کمک خرج زندگیمان شود. از آن طرف هم خودش خرجهای زیادی دارد و مرتب از من میخواهد به او پول بدهم. بارها با او صحبت کردم. حتی گفتم به صورت پارهوقت سرکار برود یا از خرجهای بیخود و الکیاش کم کند. ولی فایدهای نداشته است. در خانه نشسته و مرتب از من میخواهد به او پول بدهم. بعد میگوید حوصله سرکار رفتن ندارد و انرژیاش کم است. دیگر از این رفتارهای او خسته شدهام. نمیخواهم در کنارش زندگی کنم. ما مدتهاست که سر این مسأله با هم درگیریم و زندگیمان به جهنم تبدیل شده است. برای همین دیگر نمیخواهم در کنار این زن خودخواه زندگی کنم. او هیچ درکی ندارد و شرایط سخت زندگی را نمیفهمد.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من سالهاست که سرکار نرفتهام. پیمان خودش همان روزهای اول گفت که سرکار نرو و حتی از این موضوع استقبال کرد. جایی که من کار میکردم تمام وقتم را میگرفت. حتی روزهای تعطیل هم باید سرکار میرفتم. داروخانه همین است. برای همین او هم مرتب غر میزد. من هم دیگر سرکار نرفتم. حالا بعد از این همه مدت دیگر نمیتوانم کار کنم. شرایط کاری را یادم رفته است. باز هم باید در آن محیطهای خستهکننده کار کنم. اما پیمان میخواهد مرا مجبور کند که سرکار بروم. اگر شغل خوبی بود، حتما قبول میکردم. ولی دیگر نمیتوانم کار کنم و او هم نمیتواند مرا مجبور کند که سرکار بروم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
مشاوره زناشویی بسیار اهمیت دارد
سارا شقاقی، روانشناس در این خصوص میگوید: همیشه در زندگی مشترک، مشکلاتی وجود دارد. دو نفری که همدیگر را برای زندگی انتخاب میکنند پس از مدتی متوجه میشوند که باید برای شاد نگهداشتن رابطه تلاش کرده و برای حفظ زندگی و رابطه خوب سعی کنند. وجود اختلافات در زندگی امر طبیعی است. اما آنچه مهم است، این که زن و شوهر نباید ساده از کنار این اختلافات بگذرند بلکه باید برای آنها راهحلی پیدا کنند. تفاوتهای فردی، فرهنگی، خانوادگی و... در بین همه زوجها وجود دارد. همین تفاوتها باعث اختلافاتی میشود. در نهایت هر دو طرف باید با این موضوع کنار آمده و بتوانند اختلافات خود را حل کنند. به همین دلیل، دریافت مشاوره زناشویی میتواند یک گام موثر برای داشتن زندگی آرام باشد. مشاوره زناشویی باعث میشود زوجها مسائل و اختلافات خود را بازگو کرده و راهکارهای لازم را از سوی مشاور دریافت میکنند. علاوه بر آن مشاور زناشویی آگاهی زوج را نیز ارتقا داده و به آنها مهارتهای ارتباطی لازم را آموزش میدهد. با دریافت این مشاوره، تجربه زندگی مشترک برای آنها آرامتر و لذتبخشتر میشود. مشکلات بسیاری وجود دارد که زن و شوهر در زندگی خود میتوانند با آن روبهرو شوند. این مشکلات از رابطه جنسی گرفته تا مسائل مربوط به شغل، تقسیم وظایف در خانه، ارتباط با دوستان و خانواده، مسائل مالی و تصمیمگیری راجع به آن و اختلاف سلیقهها را شامل میشود. برای همین بهتر است در این مواقع زوجها پیش از جنجال و در نهایت تصمیم به جدایی از مشاوره خانواده کمک بگیرند.
منبع: ضمیمه تپش روزنامه جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد