انسانهای تاثیرگذار آمدهاند که باعث اتفاقهای خوشایند در مسیر زندگی مردمان باشند و هنر نیز از این قاعده مرسوم مستثنا نیست و در این دایره خلاقیتها و تاثیرگذاریها باید گفت آثار ممتاز در هر رشته و گرایشی باعث تغییر و دگرگونیهایی خواهد شد. حضور داوود رشیدی در مقام بازیگر، کارگردان، مدرس، مترجم و حتی مدیر فرهنگی در تلویزیون و تهیهکنندگی سینما قابل ارزیابی و نتایج و پیامدهایش قابل پیگیری است و این حضور پایدار فرهنگی یک دلیل روشن برای ماندگاری این چهره در جغرافیای ایران و حتی فراتر از زمانه معاصر است. داوود رشیدی در یک خانواده سیاسی و دیپلمات زندگی و رشد کرده و خودش نیز علومسیاسی خوانده و از سوی دیگر وابسته به یک خانواده روحانی بزرگ بهنام آیتا... حائریمازندرانی است و این دو سویه دین و سیاست ضمن ورود به فضای فرهنگوهنر با چالشهای گستردهای همراه خواهد شد و از باریبههرجهتبودن خواه ناخواه پیشگیری خواهد کرد و اهداف یک هنرمند در این گستره منطقی را با چشماندازی مفیدتر همراه میکند. چنانچه داوود رشیدی همواره گامهای موثری برداشته که در ادامه با گوشهای از آن آشنا میشویم.
داوود رشیدی سال ۱۳۲۰ و در سنین کودکی در یک نمایش به کارگردانی عبدالحسین نوشین بهنام «مردم» نوشته مارسل پانیون بازی کرد که این آغاز برای هر هنرمندی در تئاتر میتواند یک برگبرنده در شناسنامه کاریاش باشد. او در دهه ۳۰ در ژنو برای ژان وارژا و فرانسوا سیمون بازی و خودش نیز نمایشهایی مانند بریتانیکوس، مرید شیطان، آنتیگون، الکترا و کاپیتان قراگز را کارگردانی کرد.
رشیدی از آغاز دهه ۴۰ به ایران برگشت و، چون افزونبر تحصیلات سیاسی در سوئیس با هنر تئاتر و بازیگری آشنا شده بود، ضمن استخدام در اداره تئاتر سرگروه تئاتری به نام «تئاتر امروز» میشود و فعالیتهایی را برای صحنه و تلویزیون آغاز میکند. نمایش «میخواهید با من بازی کنید» نوشته مارسل آشار نخستین کارگردانیاش در تهران است. شاید «در انتظار گودو» بنابر شواهد و قرائن و نقدهای موجود یکی از بهترین اجراهای او و یکی از اجراهای ماندگار در تاریخ تئاتر ایران باشد. سال ۱۳۴۷ داوود رشیدی نمایش در انتظار گودو را برای اولینبار در ایران اجرا کرد که اجرای این نمایش نقطهعطفی در تاریخ تئاتر مدرن ایران بود. رشیدی به همراه پرویز صیاد نمایشنامه را ترجمه کردند و به همراه سیروس افهمی و پرویز کاردان نمایش را در سالن تئاتر کانون (ایران - آمریکای سابق) به صحنه بردند.
نکته جالب این است که داوود رشیدی در نمایش نقش «دیدی» را ایفا کرد و پس از ۵۳ سال لیلی رشیدی نیز در این نقش برای امیررضا کوهستانی روی صحنه رفت. اجرای نمایش در انتظار گودو زندهیاد داوود رشیدی در «شبهای شعر» مجله «خوشه» نیز اجرا شد. در آن زمان به پیشنهاد زندهیاد نجف دریابندری نمایش به مدت سه شب در برنامه شبهای شعر مجله خوشه اجرا شد و مورد استقبال قابلتوجهی قرار گرفت.
پس از انقلاب نیز چندین نمایش را کار کرد که در آغاز دهه ۷۰ اجرای «پیروزی در شیکاگو» در تئاترشهر با اقبال همگانی همراه و خاطره خوشی شد برای دوستداران تئاتر .... پیروزی در شیکاگو را با کارگردانی داوود رشیدی نخستین تئاتر حرفهای و همچنین پرفروش ایران پس از انقلاب اسلامی میدانند. سال ۱۳۷۱ به داوود رشیدی اجازه اجرای تئاتر داده شد و او پیروزی در شیکاگو را با بازی بازیگرانی مانند مهدی هاشمی، فریماه فرجامی، کاظم هژیرآزاد، سیروس ابراهیمزاده، منوچهر حامدی و ... در تئاترشهر به صحنه برد. بابک بیات، آهنگسازی پیروزی در شیکاگو را انجام داد که اولین استفاده از موسیقی جاز در تئاتر بعد از انقلاب بود و علیرضا عصار و فواد حجازی جوان در آن روی صحنه پیانو و ساکسیفون مینواختند.
این نمایش توانست برای اولینبار پای شهروندان معمولی را هم به سالنهای تئاتر باز کند. بلیتهای پیروزی در شیکاگو در تهران بهسرعت فروخته میشد؛ در شروع هفته و اعلام آغاز بلیتفروشی، بلیتها رزرو و بهسرعت تمام ظرفیت بلیتها تا آخر هفته فروخته میشد. اما نمایشی که قرار بود سه ماه بهار را روی صحنه باشد، پس از ۳۰شب اجرای تئاتر به دستور رئیس وقت مجموعه تئاترشهر متوقف شد تا یکی از موفقترین آثار تئاتری بعد از انقلاب زودتر از موعد تمام شود. درعینحال بازیهای او نیز در کنار اجراهایش نام او را در تئاتر سر زبانها انداخت و هنوز هم بهعنوان یک نمونه درخشان از این حضور یاد میشود.
شروع از «فرار از تله»
او در سینما بیشتر بهعنوان بازیگر و سپس تهیهکننده مطرح شده است. رشیدی از سال ۱۳۵۰ خورشیدی با فیلم سینمایی «فرار از تله» ساخته جلال مقدم وارد عرصه بازیگری سینما شد که جایگاهش را بهعنوان یکی از بهترین بازیگران نقش مکمل تثبیت کرد. بازی در فیلم «کندو» ساخته فریدون گله، شاید تا امروز شاخصترین بازی سینماییاش باشد.
او همچنین عضو هیاتمدیره خانه سینما (معاون رئیس هیاتمدیره) و رئیس انجمن بازیگران سینمای ایران (از سال ۱۳۸۵ تا ۱۳۸۷) شده بود؛ بنابراین فعالیت صنفی و اجتماعی را نیز پیوست فعالیتهای هنریاش کرده بود که در مواقع ضروری کمکحال همکارانش در سطح گستردهای باشد. تنها دلیل چنین گزینشهایی همانا برخورداری از حسنشهرت و توان انجام کارهای مدیریتی و سازمانی است.
مفتش ششانگشتی
او در تلویزیون در آغاز بهعنوان کارگردان و بازیگر تجربیاتی را در شبکه «پاسال» پیشروی داشت و سپس خودش در شبکه دو در مقام مدیر واحد نمایش تلویزیون از سال ۱۳۵۱ تا ۱۳۶۰ فعالیت کرد. در این دوران ما شاهد رشد تلهتئاترهای ایرانی بودیم که از آنسو نیز در جذب مخاطبان تئاتری برای رفتن به سالنهای تئاتر و آشنایی بهتر و بیشتر با این هنر زنده و مردمی تاثیرگذار بود. رشیدی از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹، در هفت تلهتئاتر بهعنوان کارگردان هنری حضور داشت.
اوایل دهه ۵۰ وقتی داوود رشیدی متوجه شد رضا بابک، مرضیه برومند، بهرام شاهمحمدلو، سوسن فرخنیا و علیرضا هدایی براثر بعضی اختلافنظرها کانون پرورش فکری را ترک کردهاند، فکر کرد که این بچههای جوان نباید بیکار بمانند؛ بنابراین آنان را زیر پر و بال خودش گرفت. او در آن زمان مدیریت گروه فیلم و سریال تلویزیون را برعهده داشت و هیچ خوشنداشت چند جوان مستعد بیکار بمانند، بهخصوص که در آن مقطع رضا بابک تازه پدر شده بود. این پنج جوان زیرنظر دان لافون، اولین گروه تئاتر کودک در کانون پرورش فکری کودکانونوجوانان را تشکیل داده بودند، اما با وجود موفقیتهای بسیار بهدلیل بعضی مشکلات، بعد از حدود دو سال از همکاری با کانون کنارهگیری کردند. رشیدی دست این بچههای جوان را گرفت و با حضور آنان اولین گروه تئاتر کودک در تلویزیون را راهاندازی کرد. «مفتش ششانگشتی» در سریال «هزاردستان» ساخته شادروان علی حاتمی در دهه ۶۰ یکی از بهیادماندنیترین نقشآفرینیهای رشیدی است که در کنار بزرگانی، چون جمشید مشایخی، عزتا... انتظامی، محمدعلی کشاورز و علی نصیریان - این پنج ستاره نامی - حضورشان با درخشش خیرهکننده همراه شد.
چهره ماندگار هنر
رشیدی متولد ۲۵ تیر ۱۳۱۲، قاضیکتی بابل و درگذشته ۵ شهریور ۱۳۹۵، افزونبر بازیگری، کارگردانی و تهیهکنندگی در زمینه تدریس و مترجمی از زبان فرانسه نیز تلاشهای درخوری را انجام داده است و چهبسا رابطه استاد و شاگردی او با علی حاتمی در دانشکده هنرهای دراماتیک به سالها همکاری مشترک - از اجرای «حسنکچل» به نویسندگی حاتمی و کارگردانی رشیدی - انجامید و شایستهترین این همکاریها همانا به سریال هزارداستان ختم شد. این مشت نمونه خرواری است که همچنان به شکل گستردهای در جامعه هنری ایران ریشه دوانده و گویای یک چهره ماندگار است.
منبع: روزنامه جام جم